عبدالوکیل کوچی
صدای مردم
همو طن برخیزتا یک راه حل پیدا کنیم
حرف ها راازتیوری درعمل جویا شویم
خواست ماازخلقها بیداری وهمبستگسیت
انتظارمردم اینست تا من و توما شویم
قتل عام شهر وندان نیست اول یا آخیر
سا لها کشتند تا ما مانده و تنها شویم
با پیا مهای تسلی کی کند چیزی تغیر
پس بپا خیزیم تا نیروی بی همتا شویم
سوختندی خلق راچهل سال زیرنام دین
نی که صد سال دگرقربانی سمتها شویم
صلح با بازی غربیها و امریکا نشد
پس چرا بازیچه ی میدان بازیها شویم
ازقطرتا سند ایران زخم ما ناسورگشت
تا کجا ؟ ما انتظار مرهم د نیا شویم
خیز تا با پای خود ایستاده در راه وطن
ازروند قطره قطره موج دریا ها شویم
چکله چکله ازمیان چشمه ساران و فاق
سیل بنیا د ا فگنا ن کاخ ظلمتها شویم
درپیی هشدارهای رهبر، ازاعماق قلب
با وفاق وحدت وهمبستگی یکجا شویم
درد ملت با فروپا شی نمی گردد دوا
در عمل بر خیز تا ما مرهم دلها شویم
عبدالو کیل کوچی
+++++++++++++++
عید آنان و عید مایان
عید آمد و روزه به دها نیم هنوز
غارت شده و گرسنگا نیم هنوز
درآتش جنگ دشمنان میسوزیم
بیمار ومریض بی درمانیم هنوز
قد سیت عید دل خوش میخواهد
ما غرقه به رنج بیکرانیم هنوز
هردزد و شغال خنده دارد بر ما
ما چشم تر دل به فغانیم هنوز
شادی وخوشی عید مال داراست
محتاج بیک لقمه ی نانیم هنوز
در حیرتم از مبارکی گفتن عید
چون پای به زنجیر گرانیم هنوز
آد مکش دزد قا تلان عید کنند
مادرصف ما تمزده گانیم هنوز
درزیرطلسم ریش دستاروپکول
چوب سوخت بازیگرانیم هنوز
با این سر وضع قوت رفتاری
ازآینده ی خود ها نگرا نیم هنوز
یکعمر بفقرروزه داری بگذشت
باز هم ز نفاق نا توانیم هنوز
هشدارابرمرد، گرا میست ولیک
مارفته بپای مورچگانیم هنوز
د نیا بکجا رسید از بیداری
ماخفته درخواب گرانیم هنوز
ازخواب وخیال تا بگردیم بیدار
دربادیه مختاج زما نیم هنوز
این فرصت کوتاه نشودباز تلف
برخیزکزین غم نگرانیم هنوز
گرمتحداً راه به هدف بگشا ییم
نیروی قوی و پرتوانیم هنوز
آنگاه که عید همگان خواهد بود
برسوی همان هدف روانیم هنوز
عبدالوکیل کوچی
+++
مقام مادر
مادرم موجود بی همتا ی من
گوهر پا کیزه ی یکتا ی من
ای گرامی ترز خورشید جهان
ای فروغت برتر از دنیای من
قلب تو آ یینه دار آ سمان
مهر تو پیوسته در رگهای من
جا یگا هت بر فراز کهکشان
ای فرشته روشنایی های من
گر خدا از نیستی هستم نمود
ازتوهستی یافت هستیها ی من
منظرت سر چشمه آب حیات
در بساط زنده گی آوای من
حرف اول را زتو آمو ختم
تا زبان شد مظهر گویای من
او لین آمو زگار من تویی
ای مظا هیر تفکر های من
رسم قربانی به من آموختی
راه تو اندیشه ی پویای من
جنبش عالم همه بردست تست
هم تویی آرامش غمهای من
جنت اندر زیر پای مادر است
خاک پایش جنت ما وای من
نام مادر زنده و جاوید باد
ما درم با میهن زیبای من
عبدالو کیل
فریاد کارگر
از بها ی کار ما آقا شدند
صاحب سر مایه و دارا شدند
خانه ها شان پر زتولیدات ما
لیک بر ما دشمن جانها شدند
زیر بنا و روبنا را سو ختند
دشمن انسا نیت آنها شدند
در قبال غارت نیروی ما
صاحب کرسی کارفرما شدند
وحشیان جاهل دوران سنگ
جا یگزین مردم دانا شدند
جنگ سالاران بیگانه پرست
پیشوای قوم و ملتها شدند
قا تل و دزدان پشت گردنه
تیکه دار دین و دولتها شدند
نوکرمزدورآی اس آی غرب
روی گنج مملکت پاچا شدند
سارق خس دزد لای کوچه ها
قد رت با لای ثروتها شدند
رهزن قاچاقبر سنگ وحشیش
صاحب فابریکه و بنگا شدند
بانکها پر گشت از دزدی شان
کو خجالت هرقد ر رسوا شدند
مفتخوار و فا لبین و کیسه بر
از همه بالا تر و الا شدند
زیر نام د ین جنگیدند ولیک
د شمنان دین و هم دنیا شد ند
میرسدروزی که بینم حال شان
جمله محکوم عدا لتها شدند
عبدالو کیل کوچی
++++++++++++++++++++
سال نو مبارکباد
سا ل نو تبریک بادا با هوا و حا ل نو
کاشکی ازکهنه کاری رسته بودی سال نو
لیک دردا، زشتییُ پارینه پیهم جابجاست
درفضای تیره گی کو جلوه های سال نو
سردییُ ماه زمستا ن کله هایی یخ زده
کهنه تر از سا ل پارینه بنام سا ل نو
چرخ در جغرافیای ما توقف کرده است
هر تحول روبرو گردیده با اشکال نو
سنن تاریخی وتجلیل نوروزی خوشست
لیک کو برما مجال جشن و عید سال نو
با دل ی بشکسته چشم خونبار هموطن
ملتی از جنگ خسته از کجا شد سال نو
تا هنوز از رنج پارینه نگشتندی رها
لیک دشمن در پی برنامه ی اشغا ل نو
قلب مردم خونچکانست ازجفای سال پار
پس چی راتبریک باید گفت بهر سال نو
سال نو در واقعیت از نما یشها جداست
خا طر آسوده میخواهد فضای سال نو
هر چه میگوییم در راه رهایی از ستم
باز میبا رد بهر جا ما تم و جنجال نو
پس بگویید وطنداران راه چاره چیست
تا شود حل مشکل ما با نوای سا ل نو
راه حل مستلزم طرح نوین وحدت است
بر امید همچو دستا ورد استقبا ل نو
گر شود ایجاد با هم وحدت و همبستگی
شا هد آسوده گی خواهیم بو درسال نو
پرچم ، آزاده گی آنگاه شود در اهتزاز
در فراز قله ی تاریخ با اجلا ل نو
میرسد روزی بلا خر در وطن بار دگر
تا همه سر شار گردند از هوای سال نو
عبدالو کیل کوچی
+++++++++++++
سال نو مبارکباد
سال نوشد در نوي آ، کهنگی درکارنیست
روز شد نوروز ، اما کله ها بیدار نیست
خیز تا از بهر دفع جنگهایی موسمی
جان مارا کس نگیردحاجت گلزار نیست
تجلیل سال نو با برگزاری مراسم نوروزی از سنن دیرینه ی اقوام آریایی وجشنهای تاریخی ایست که در غرب آسیا ومناطق مرکزی آن بخصوص کشورعزیز ما افغانستان هزاران سال قدامت دارد . جشن سال نو در زمان یما نخستین پادشاه پرجلال آریایی بروی تپه های سر سبز بلخ بزرگ با بر افراشتن پرچمهای رنگارنگ واجرای مراسم شکوهمند بهاری از قبیل پهلوانی ، اسپ دوانی ، نهال شانی و با نمایشات شادمانه ، پایکوبی ،کشتی گیری ، اجرای اتن ، سرایش ترانه های بهاری وپوشیدن لباسهای فاخروتهییه شیرینی وغذاهای لذیذ با رفتن درزیارتگاه ها ، پارکهای تفریحی ، باغستانات ولاله زارهای مالامال دشت وصحرا ودامنهای ارغوان وگلهای سرخ نوروزی برگزارکرده با دعا بدرگاه خداوند کریم به نیایش می پردازند .
به باور راویان اخبار ومحدثان آثار، روز اول سال نو را با پیدایش زمین و قرار گرفتن زمین در برج حمل ، برابری شب وروز ،پیدا شدن انگشتری حضرت سلیمان ، تولدی حضرت علی وچند امام دیگر، نزول تورات موسی ، انجیل عیسی ، بنای خانه ی کعبه شریف نسبت داده وروز پربرکت میباشد .
اما ما بکشوری تعلق داریم که مردمش شوربختانه در آتش جنگهای خانمانسوز همواره میسوزند .
در افغانستان جنگ زده ی ما سردی وسرمای زمستان ، خواب طبیعت ، زمین منجمد وکله های یخبسته ملتی از جنگ خسته ،امنیت از دست رفته ، مرغ بال وپر شکسته وان گروه ناخجسته ، برسرهر راه نشسته ، خورشید در بند زندان ، انسانیت تیرباران ، باسکوت بلبلان ورنج خاموشی مرغان ، وحشت رمه زچوپان ، دشت ها پر از پلنگان ، زنده گانی درهراسان ،آدم از آدم گریزان و درچنین فضا ی دلگیر بهار چه خواهد بود.
دیگر آهویی وجود ندارد که باز به امید معشوق شکارچی اش سر خود را بسنگ گذارد ، دیگر صدای بغ بغ رمه ، هی هی چوپان در صحرا و نغمه ی بلبلان در باغ شنیده نمیشود فضاییست که در دشت ودامنه ها دزدان ، راهگیران ، تروریستان ، آدمکشان ، ودشمنان بشریت جولان میکنند .
در وطن ما درحالیکه مردم عذاب کشیده از سرمای زمستان با بیقرای آمدن بهار را لحظه شماری میکنند ولی تاریک اندیشان سیه دل واجیران مزدور شده ی دالر وکلدار در اوایل سال نو با طرح حملات وحشیانه ی تروریستی جنگهای موسمی را از سرگرفته ومردم را بخاک و خون میکشند . بنا بر آن مردم بیچاره ی کشور اعم از پدران ومادران داغدیده بجای رفتن به تپه های گل سرخ ولاله زاران بهاری بالای قبرهای فرزندان وگور خونین شهیدان به آه وناله وزاری پرداخته وبجای سرمه از چشمان مردم خون جاری میشود وبجای پوشیدن لباس نو ، گریبان پاره میکنند ، آنها حنای نوروز ی را با خونهای جاری شده از چشمان یتیمان ، جای رقص وپایکوبی در خون وآتش غوطه ور گردیده و بجای لقمه نان مرمی تروریستان وبجای آرامش و آزادی ، مریضی ، لت کوب ، تهدید واختطاف بسراغ شان می آید . به این ترتیب زنده گی و سرنوشت مردم بدست تاریک اندیشان ، مستکبران سیه دل و عقبگرایان دوره سنگ افتاده ومجموع ملت بگروگان گرفته شده است. تا بحدی که در برخی از نقاط کشور مردم صلاحیت در امور اعضا ی خانواده واقارب خود را ندارند .
گذشته از آن چیزیکه بهار امسال را با بهاران سالهای گذشته متفاوت میسازد این است که شوربختانه سرنوشت بربادی کشور ما زیر نام مذاکرات صلح به معامله گرفته میشود بنا بر آن در چنین یک لحظه ی حساس اگر مجموع احزاب سیاسی ترقیخواه ، وطنپرستان واقعی ودلسوزان وطن ومومنین پاکنهاد در یک خط مقدس دفاع از استقلال وتمامیت ارضی ، حاکمیت ونوامیس ملی قرار نگیرند واز دستاورد های ناچیز ونیم بند نظام وسیستم موجود دفاع صورت نگیرد اوضاع کشور بسوی پرتگاه خود بشدت نزدیک شده میخ نابودی به تابوت وطن توسط پنجابیها کوبیده خواهد شد « هست در پس پرده گفتگوی من وتو + کاین پرده بر افتد نه تو مانی ونه من » بنا بر آن در یک چنین فضای سرد و هولناک که متاسفانه در دلها خون میجوشد نمیدانم چه چیزی را بعنوان خوشی سال نو تبریک گفته و کدام سرور وشادی را با دوستان عزیز خود شریک بسازیم
امید وارم که مردم ومسُولیت پذیران دلسوز ورسالت مندان آگاه متحد گردند و توفانهای عظیم نجات بخش ابرهای کینه وجنگ را از فضای کشور زیبای ما جاروب کند خورشید بهاری گرم بتابد وبادسحری عطرگلان نوروزی را به خانه وکاشانه همگانی سازد آنگاه درزیر تابش خورشید بهاری و حقیقت نوروزی میتوان جشن سال نو را متحداً به تجلیل گرفت وبر همه مبارکباد.
عبدالوکیل کوچی