علی شاه صَبّار

 

اساسات زبان واخانی

(ښِیْکوار)

یکی از زبانهای تاریخی در کشور ما که قدامت چندین صد ساله دارد و هنوز هم با زبان بی زبانی در دامنۀ کوهپایه های پامیر، با زندگی دست و پنجه نرم میکند، زبان واخانی است. واخان سرزمین معروف و تاریخی است، که در اکثر کتابهای تاریخی و جغرافیایی از آن به گونۀ مفصل یاد شده است. این ناحیه در شمالشرق افغانستان و ولایت بدخشان واقع است، و کوههای معروف پامیر هم در این ناحیه / ولسوالی موقعیت دارد.

در واقع اکنون سرزمین واخان بین چهار کشور همسایه منقسم است؛ افغانستان، پاکستان، تاجکستان و چین. منطقۀ پامیر با کوههای معروفش، در شرق واخان افتاده است، که سردترین قسمت واخان را تشکیل میدهد و از لحاظ اداری نیز مربوط ناحیۀ واخان میباشد. سرزمین واخان ما، از طرف شرق به کشور چین همسرحد است، از طرف غرب به ناحیۀ اشکاشم افغانستان، از طرف شمال به کشور تاجکستان و از طرف جنوب هم با کشور پاکستان و ناحیۀ زیباک بدخشان همرز است، که درازترین مرز آن با تاجکستان و پاکستان، و مرز کوتاه آن با اشکاشم و چین است.

مردم واخان در کل از تبار تاجک هستند که احتمالاً هشتاد فیصد نفوس این ناحیه را تشکیل میدهند و متباقی بیست فیصد دیگر آن برادران با عزت قرغز میباشند، که در منطقه های پامیر کلان و پامیر خورد زندگی میکنند.

طوری که معلوم است، در ولایت بدخشان افغانستان چندین زبان و لهجۀ خورد و بزرگ وجود دارد که مردمان آن دیار، به این زبانها گپ میزنند و مراودۀ برادری خود را میان هم تأمین مینمایند. زبان مادر در بدخشان همان زبان فارسی دری است، و در پهلوی آن زبان ازبکی نیز گویشوران خود را در مناطق مختلف این ولایت دارد. در این میان زبانهای دیگری تحت نامهای منجی، سنگلیجی، وخی/ واخی/ واخانی (ښِیْکوار)، اشکاشمی، شغنانی (روشانی و شغنانی) یاد میشود، که در بدخشان افغانستان گویندگان خود را دارد.

البته بررسی ولو اجمالی هم دربارۀ این زبانها، در این نوشتۀ کوتاه، ما را از هدف تعیین شده دور میسازد، بنااً اگر مجال دست داد، در آیندهها دربارۀ این زبانها نیز حرفهائی خواهیم داشت. یک نکته، شایان تذکر است، که شاید در کمتر از صد سال اخیر، تعدادی از گویا زبانشناسان خارج از افغانستان و منطقۀ ما، زبانهای متذکره را که در بدخشان افغانستان و کشورهای همسایۀ ما تکلم میشود، بنام "زبانهای پامیری" نام گذاری نموده اند، که از دید بنده، این ظالمانه ترین، بی انصافانه ترین و بیمنطقترین نامگذاری روی این زبانهای زنده است، که تاریخ شان با استقلالیت تمام از همدیگر، به صدها سال میرسد.

بدبختانه اکنون این نامگذاری بیمورد و بی بنیاد، شامل کتب زبانشناسی در کشور شده است، در حالی که هر یک از این زبانها هویت، دستور زبانی و سایر ویژگیهای زبانی خود را دارد، ولی منطقی که این همه زبانها را تحت یک نام، گویا هویت بخشیده است، اصلاً وجود ندارد، و حتی اکادمی علوم افغانستان نیز نه تنها اینکه در ارائۀ این منطق خاموش است، بلکه خود، این نام (زبانهای پامیری) را رسمیت داده است.

اکادمی علوم افغانستان، از سال 1357 خورشیدی به بعد، جانشین "انجمن پشتو" شد، و کوشید تا در راستای تحقیق در زبانشناسی و هویت بخشیدن به زبانهای افغانستان، در کنار سایر بخشهای علوم، کارهایش را به سامان برساند. با این حال در چوکات انستیتوت زبانها، همراه با دیگر زبانهای رسمی و محلی کشور، شعبه ای را تحت عنوان "دپارتمنت زبانهای پامیری" تأسیس نمود، که از بدو ایجاد این دپارتمنت تا اکنون، که در حدود 43 سال را دربر گرفته است، تنها دارای یک کارمند یا یک زبانشناس و محقق میباشد، که با تأسف، تشکیل شعبۀ متذکرهحتی به دو نفر نیز ارتقا ننموده است.

در حالیکه در این دفتر، باید کم از کم برای هر یک از زبانهای به اصطلاع پامیری یعنی؛ واخانی، سنگلیجی، منجی، اشکاشمی، شغنانی وغیره، یک یک کارمند یا متخصص همان زبان استخدام میشد و به کار تحقیق در عرصۀ زبانهای متذکره مصروف میگشت. بهر حال این نقیصه و ضعف نیز مانند سایر عرصه ها در کشور ما، به یک امر معمولی مبدل گردیده و هیچ مسؤولی را پروای آن نیست.

با این حال، نام زبان "واخانی" رسماً در اسناد اکادمی علوم و شعبۀ به اصطلاح زبانهای پامیری ثبت، ولی عملاً در مورد این زبان حتی بالای الفبای این زبان، حد اقل دو حرفی هم رقم نخورده است، که این ظلم نابخشودنی در مورد همه زبانها و خاصتاً در حق زبان واخانی ظالمانه تر است.

از این که بگذریم؛ به یک مورد جالب هم اشاره میکنیم و آن این است، که خود اهالی واخان، خود، سرزمین خود و زبان خود را، وخی، واخان و واخانی نمیگویند؛ یعنی معمول در بدخشان و در کل کشور این است، که فرد واخانی "وخی" گفته میشود، خود این سرزمین بنام "واخان" است، وزبان شان را "واخانی" میگویند.

اما خود مردم واخان، سرزمین خود را به زبان خود، یعنی واخانی "اُوْښن" میگویند؛ فرد وخی یا وخانی را "ښِیْک" و زبان واخانی را "ښِیْکوار" یاد میکنند، که من خود نیز به صفت یک باشندۀ بدخشان، از این نامها ناآگاه بودم و شاید هم بسی از مردم بدخشان هم از این امر اساسی بیخبر بوده باشند. حالا سوال این است، که پس، این واژه های "وخی"، "واخان" و "واخانی" چگونه شامل زندگی این مردم شده، و هم نامگذاری شده است؟

من در طی چندین سال اخیر زندگیم روی گردآوری واژههای سچۀ زبان شغنانی کار کردم، که خوشبختانه در سال 1397 خورشیدی آن را تحت عنوان "فرهنگ آریایی" در کابل به چاپ رسانیدم، و اخیراً بر حسب تصادف در یک محفل عروسی، با دو تن از دوستان خوبم، که در عین زمان ماهر در زبان واخانی هستند، رو به رو شدم، و در پهلوی سایر حرفهائی که میان ما تعاطی شد، یکی و یکباره به فکر زبان واخانی افتادم.

در اینجا بود که از این دو دوست خواهش نمودم تا اگر ممکن باشد، در یک فرصت مناسب، حد اقل برای سه ساعت دربارۀ زبان واخانی صحبت کنیم تا روی همان اساسات ابتدایی زبان واخانی، با هم تبادل افکار صورت گیرد. این رفقا آقایان هر یک:

 

محترمگل نظر فرهاد، که زبان واخانی را در میان واخانیها و در خود واخان یاد گرفته است، و یکی از تحصیل یافتگان و روشنفکران ناحیۀ شغنان افغانستان است و زبان مادریش نیز شغنانی میباشد، و

 

محترم غزل ساعی از روشنفکران و تحصیل یافتگان واخانی است، که اکنون به حیث آمر معارف ولسوالی واخان در دولت خدمت مینماید، که زبان مادریش واخانی است.

در همکاری با این دو دوست، بالای الفبای زبان واخانی، علامۀ تذکیر و تأنیث در این زبان، صفت با سه حالت ساده و معمولی آن، علامۀ مصدری در زبان واخانی، علامۀ جمع در این زبان، گردان یک فعل در سه زمان ساده و سه شخص مفرد و جمع، شش ضمیر ساده به شمول مفرد و جمع، و در آخر هم چند واژۀ واخانی را در مقایسه با حروف غیر معمولی در زبانهای فارسی و عربی، ولی شامل واخانی، کار خود را در طی سه ساعت به انجام رسانیدیم، که جریان این تمرین را بخاطر علاقمندان و کسانی که دلبستگی به زبان واخانی دارند، که در چهار کشور فوق الذکر گویشورانی دارد تهیه نمودیم، و به شکل نوشتۀ ذیل به خدمت عرض مینمایم:

من برای زبان شغنانی، حروف الفبائی را از زبانهای عربی، فارسی، پشتو و سندی نسخه برداری نموده و در "فرهنگ آریایی" از این الفبای مطروحه کار گرفته ام. زمانی که خواستم، این الفبا را با حروف کاربردی زبان "ښِیْکوار" (واخانی) در همکاری با این دو دوست مقایسه نماییم، در نهایت دیده شد، هیچ تفاوتی بین الفبای مطروحۀ شغنانی و حروف کاربردی واخانی وجود ندارد، بنااً به نتیجه رسیدیم، که عجالتاً این الفبای شغنانی را برای واخانی هم پیشنهاد نماییم، تا دانشمندان و زبانشناسان محترم زبان واخانی در این مورد تعمق کنند و بعداً اگر لازم دیدند، این الفبا را برای زبان واخانی نیز مطرح نمایند.

در روند جر و بحث الفبا، تنها روی تلفظ یک حرف یا فونیم و یا هم صدا، ملحوظی وجود داشت. در واخانی سمبول یا حرفی باید به وجود بیاید، که تلفظ آوای آن بین حرف "ش" فارسی و حرف "ښ" پشتو و یا شغنانی ادا میشود، که هنوز ما برای این حرف سمبولی را ایجاد نکرده ایم و از گذشته نیز وجود نداشته است. صدای این حرف واخانی در زبان روسی به گوش میرسد، که آن هم حرف "ش" روسی است، زیرا در زبان روسی نیز دو نوع آوای "ش" وجود دارد. در این مورد دست اندرکاران زبان واخانی باید به تفاهم برسند و سمبولی را برای این حرف به وجود بیاورند. برای فهم بیشتر در مورد این حرف، ما چند واژۀ واخانی را در زیر با معنی فارسی آنها میآوریم، تا علاقمندان خوبتر مدلل شوند، و به تعقیب آن، ما الفبای مطروحۀ خود را نیز در اینجا نوشته میکنیم:

شُوْنگ (چوب)، شات (برف کوچ)، شِیْو (سیاه)، شِتُر (اشتر)، شِشْک (چموس)، شاشپ (سمنک نوروزی)، شاگَر (ختنه سورگر).

یادداشت: واژه های فوق الذکر با ش واخانی نوشته شده، ولی عجالتاً ما هنوز نمونه و یا سمبولی را برای این آوای زبان واخانی قرار نداده ایم، بنااً از ش معمولی فارسی و عربی استفاده کرده ایم. در صورت انتخاب نمودن سمبولی برای ش واخانی، آنگاه این کلمات را با شین واخانی عوض و تلفظ خواهیم نمود. 

الفبای مطروحۀ ما در زبان شغنانی و پیشنهاد آن برای الفبای زبان واخانی با اضافه نمودن جای سمبول برای حرفی که مختص زبان واخانی است، چنین میباشد:

آ   ا   ب   پ   ت   ث   ٿ   ج   چ   ح   خ   ځ   څ   د   ذ   ڎ   ر   ز   ژ   ږ   س   ش   ...   ښ   ص   ض   ط   ظ   ع   غ   ف   ڤ   ق   ک   گ   ل   م   ن   و   ھ   لا   ء   ی

در دستور و یا گرامر تمام زبانها، عناصر ذیل به صورت عموم وجود دارد: یعنی اسم، صفت، فعل، ضمیر، از بناهای اساسی دستور هر زبان است. ما هم در اینجا این عناصر دستوری را در زبان واخانی بطور خیلی فشرده بررسی مینماییم تا ببینیم در این زبان چگونه عمل میکند.

اول اسم:

اسم در زبان واخانی هم به اشکال مختلف وجود دارد مانند هر زبان دیگر، ولی عجالتاً به تشریح آن همه در این نوشتۀ کوتاه نیازی نیست، صرف میخواهیم بدانیم که در این زبان، یک اسم چگونه و با چند شیوه ای جمع بسته میشود و علامۀ جمع در زبان واخانی چه است؟

همانگونه که در زبان فارسی علامۀ جمع، در چند شکل وجود دارد، از جمله "ها" و "ان" است، در زبان شغنانی حرف "ن" است، که در آخر اسم مفرد آورده میشود، با این ویژگی که حرف آخر همان اسم مفرد به کسره یعنی زیر ( ِ ) ادا میشود و حرف "ن" بطور ساکن در آخر اسم تلفظ میشود.

در زبان واخانی حرف "ش" علامۀ جمع است که در آخر اسم مفرد آورده میشود، در حالتی که حرف آخر اسم مفرد به شکل کسره ادا و در عین زمان با حرف "ش"، یعنی علامۀ جمع جنگ انداخته میشود، یا علامۀ جزم در بالای حرف ش گذاشته شده و اسم مفرد را جمع میبندد، مثلاً:

کتاب، اسم مفرد است، وقتی جمع بسته میشود؛ "کتابِشْ" تلفظ میشود یعنی کتابها؛

"پُد" یعنی پا، جمع آن "پُدِشْ" یعنی پاها؛

"دست" یعنی دست، جمع آن "دَسْتِشْ" یعنی دستها؛

بنااً مسلم شد، که در زبان واخانی حرف "ش" علامۀ جمع است، که حرف ماقبل آن کسره تلفظ میشود و اسم به حالت جمع درمیآید. در رابطه به بستن جمع در این زبان، با یک ویژگی دیگر علامۀ جمع مواجه میشویم؛ و آن اضافه شدن علامۀ "ڤِی" در این زبان است، و آن هم در حالات و واژه هائی است، که اسم جمع بخودی خود عمل کند، و با آوردن این علامه در آخر اسم جمع، نوعی اسم جمع الجمع بوجود میآید، و آن حمل میشود برایاحترام به گروه این انسانهای جمع. برای مثال:

قومهاڤی، دوستانڤی، ڤِرِتْڤی (برادران)، ښِیْڤی (خواهران) و غیره. البته این در حالاتی است که گروهی از انسانها را بخاطر احترام بیشتر مخاطب قرار میدهند، مانند خواهران، برادران، آقایان و امثالهم در زبان فارسی.

دوم صفت:

صفت در تمام زبانهای دنیا، همان اقسام سه گانۀ معمولی را بطور ساده ارائه مینماید، که ما در زبان فارسی آن را بنام صفت ساده یا اصلی، صفت تفضیلی و صفت عالی یاد میکنیم، که علامۀ صفت تفضیلی "تر" و از صفت عالی "ترین" است. بنابر بررسیی که در زبان واخانی انجام دادیم، مسلم شد، که در این زبان نیز صفت بر سه گونۀ ذکر شدۀ فارسی است. و من شخصاً از تشریح صفات سه گونه دریافتم، که علامۀ صفت تفضیلی "تُر" که در آخر این نوع صفت میآید، و علامۀ صفت عالی، حرف "غ" است، که در شروع صفت اصلی میآید، و طی چهار مثال ذیل آن را تشریح مینماییم:

از صفت "خوب": "بَفْ"(خوب)، "بَفْتُرْ"(خوبتر) و "غَبَفْ" (خوبترین)؛

از صفت "بد": "شُکْ"(بد)، "شُکْتُرْ"(بدتر) و "غُشُکْ"(بدترین)؛

از صفت "سیاه": "شِیْو" (سیاه)، "شِیْوتُرْ" (سیاهتر) و "غَشِیْو" (سیاهترین)؛

از صفت "سفید": "رُخْن"(سفید)، "رُخْنتُرْ"(سیاهتر) و "غَرُخْن"(سیاهترین).

سوم فعل:

تجربه ای که من از مطالعۀ زبان و ادبیات اندوخته ام، به این نتیجه رسیده ام، که "زبان" یعنی "فعل"، و همین افعال دستوری است، که زبان را به حرکت درمیآورد، و معیار تفکیک زبانها از هم نیز، موجودیت همین افعال است. هریک از عناصر دستوری دیگر زبان، میتواند در زبانهای دیگر تداخل کند، ولی ویژگیهای افعال به هیچوجه از یک زبان با دیگر زبان پیوند پیدا نمیکند. یک اسم دستوری ممکن در چندین زبان یک چیز باشد، ولی فعل دستوری این خصلت را نمیتواند داشته باشد.

ما برای بهتر دانستن فعل دستوری در زبان واخانی، یکی از مصدرهای فعل را انتخاب میکنیم و آن را در سه زمان ساده و برای شش شخص، مانند فارسی گردان مینماییم، که در چنین حالتی یک فعل زبان واخانی بصورت خیلی اساسی دانسته میشود. و اما پیش از آن ببینیم که خود علامۀ مصدری در زبان واخانی چه است:

علامۀ مصدری در زبان واخانی حرف "ک" است، که در آخر هر فعل ساده اضافه میشود؛ مانند مصدرهای ذیل: "یِتْتَکْ"(خوردن)، "جایَکْ" (خواندن)، "ښِنَکْ" (گفتن)، "کِشِیَکْ" (شنیدن)، "رُچَکْ" (رفتن)، "وُزْیَکْ" (آمدن). اکنون از این میان مصدر "رُچَکْ" (رفتن) را در زیر گردان مینماییم:

اشخاص/ زمان         گذشته                             حال آینده

مفرد متکلم             رُږْدُمْ (رفتم)                     رُچُمْ (میروم)                       رُچَکِزْگُمْ (خواهم رفت)

مفرد مخاطب          رُږْدِتْ (رفتی)                    رُچْشُه (میروی)                    رُچَکِزْگِیْ (خواهی رفت)

مفرد غائب             رُږد (رفت)                       رُشْشِه (میرود)                     رُچَکِزْگ (خواهد رفت)

جمع متکلم             رُږدُنْ (رفتیم)                     رُچُنْ (میرویم)                      رُچَکِزْگِنْ (خواهیم رفت)

جمع مخاطب          رُږدِی (رفتید)                     رُچُڤْ (میروید)                     رُچَکِزْگُڤ(خواهید رفت)

جمع غائب             رُږدُڤ (رفتند)                    رُچُنِش (میروند)                    رُچُکِزگُڤْ (خواهند رفت)

در چنین حالتی، اگر در همکاری دوستان گرامی فوق زمانی موفق شویم تا مصدرهای بیشتری را گردان نماییم، در آنصورت قادر خواهیم بود حتی علامات زمانهای گذشته، حال و آیندۀ زبان واخانی را هم کشف کنیم.

چهارم ضمیر:

من فکر میکنم و تجربه ای که از توضیح ضمایر در زبان فارسی و زبان شغنانی بدست آورده ام، ضمایر یکی از وسیعترین بحث در زبانها است. شاید هم در زبان واخانی جالبترین بحثی در دستور یا گرامر این زبان باشد. اما آنگونه ای که اشاره نمودم، ما در اینجا به اساسیترین موارد زبانی در واخانی متمرکز خواهیم بود. در بحث ضمیرها نیز، تنها همان ضمایر اساسی و اصلی را مورد توجه قرار خواهیم داد تا خوانندههای غیر واخانی زبان هم بتوانند یک تصور کوتاهی از این زبان با خود داشته باشند.

ضمایر ساده در زبان فارسی همان: من، تو، او، در شکل مفرد، و ما، شما، آنها یا ایشان، در شکل جمع آمده است. در اینجا با این قاعده، ما به ضمایر واخانی نیز اشاره مینماییم:

اُوْز(من)،                     سَکْ(ما)؛

تو(تو)،  سَیِشْ(شما)؛

یَوْ(او)،                         یَوِشْ(آنها).

با این اشارات کوتاه عجالتاً اکتفا میکنیم، و آرزومندم دوستان اهل زبان واخانی، دربارۀ ضمایر در این زبان بیشتر فکر کنند، و حتی این ضمایر را بطور کلی جمعبندی نمایند، تا برای خود و کسانی که در این زبان تحقیق میکنند ممد واقع شود.

علامۀ تذکیر و تأنیث

یکی از پیجیده ترین موضوعات در دستور زبان، موجودیت علامۀ مذکر و مؤنث است؛ در بعضی از زبانها، این عناصر به شدت عمل میکند، ولی در بعضی از زبانها اصلاٌ این علامات وجود ندارد. تا جائی که من آگاهی دارم، علامات مذکر و مؤنث در زبانهای روسی، پشتو، اردو، شغنانی و شاید در بیشتر از زبانهای دنیا وجود داشته باشد، در این چهار زبان متذکره من خود شاهد هستم و پوره میدانم که وجود عناصر مذکر و مؤنث مسلم است. فراتر از آن در زبان پشتو، حتی یک حالت بین البینی دیگر نیز عمل میکند و آن را علامۀ مخنث در زبان پشتو میگویند، که نه تذکیر است و نه هم تأنیث.

نحوۀ عملکرد این حالات، پیچیده است و در زبانهای مختلف از هم فرق میداشته باشد. در بعضی از زبانها، در افعال عمل میکند، در بعضی زبانها در افعال و ضمایر و در بعضی دیگر در افعال، ضمایر و حتی در نامها نیز. در زبان پشتو حتی شش نوع مذکر و مؤنث تنها در اسم وجود دارد، خدا کند ادعای غلط نکرده باشم.

ولی در بسی زبانهای معتبر دیگر، خوشبختانه اصلاً مذکر و مؤنث وجود ندارد، مانند زبان فارسی دری، انگلیسی و غیره.در بررسیی که در این زمینه انجام دادیم، حالا دیده میشود که زبان واخانی در ردیف زبانهای انگلیسی و فارسی قرار میگیرد، که در این زبان نیز علامات مذکر و مؤنث وجود ندارد، و برای علم دستور در این زبان کمک شایانی میکند و گرامر آن را خیلی ساده میسازد.

در پایان این بحث لازم میدانیم تا برای حروف وارد شده از زبانهای پشتو، سندی و حرف"ڤ" شامل در زبان واخانی، واژههای چندی از واخانی را جهت استعمال و شناخت این حروف، اضافه نماییم:

ٿ: ٿِیْوَکْ(سوختن)؛ ٿات(چلپاسه)؛

ځ: ځُوْږ(غژگاو)؛ ځُقْلَیْ(کوچک)؛ځَڤ(کودکان)؛

څ: څُبُر(چهار)؛ څَنَگ(از آنطرف)؛ څُمُنَگ(از این)؛ څِکُومَنْ(از کجا)؛

ڎ: ڎَتْر(داس)؛ ڎُږْد(دختر (کسی))؛ ڎَرْت(پاروب)؛

ږ: ږِیْش(گوش)؛ ږُوْڤ(چاه گندم)؛ ږِیْو(ماده گاو)؛

ښ: ښُچْ(نان)؛ ښُی(خواهر)؛ ښَشْ(خشو)؛

ڤ: ڤِرُت(برادر)؛ ڤِرُو(ابرو)؛ ڤاچ(عمه و خاله).

 

نتیجه گیری:ما، در این بحث به موارد ذیل دست یافتیم:

1-      در این بررسی مسلم شد، که در اصل نام زبان واخانی، به خود زبان واخانی "ښِیْکوار" است؛

2-      در ابن بحث در مورد الفبای زبان واخانی شناخت پیدا شد، و محاسبه گردید که در واخانی بصورت دقیق 43 حرف شامل است، و کشف شد که در این زبان یک حرف و یا فونیمی وجود دارد، که در دیگر زبانها به شمول شغنانی قابل استفاده نیست و تنها در زبان روسی مستعمل است؛

3-      با عناصر دستوری، اسم، صفت، فعل و ضمیر، در زبان واخانی آشنایی ابتدایی صورت گرفت؛

4-      علامۀ جمع هم در این زبان کشف گردید و آن حرف "ش" است که در آخر کلمه میآید، و علامۀ "ڤِی" نیز در موارد خاصی علامۀ جمع پنداشته میشود؛

5-      علامۀ مصدری در زبان واخانی هم معلوم شد، که عبارت از حرف "ک" است، که در آخر فعل ساده اضافه میشود و فعل را مصدر میسازد، و در این نوشته، یک مصدر فعلی نیز گردان شد؛

6-      معلوم شد، که علامۀ تذکیر و تأنیث در زبان واخانی مانند زبانهای فارسی و انگلیسی وجود ندارد؛

7-      و با آوردن واژه هائی به شکل نمونه، برای هریک از حروف غیر معمول در زبانهای فارسی و عربی، که شامل زبان واخانی میباشد، نوشته به پایان میرسد.

پایان

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت