سراج ادیب
نوروز يکی از سنت های ماندگاری است که با وجود هزاران سال نشيب و فرازهنوزهم يکی از شاخص های اساسی فرهنگی دروطن عزیزم ما افغانستان به حساب می آيد، اين روز که مصادف است با اول حمل نه تنها يک سالروز تقويمی است، که آغاز يک دور تازه را در گردش زمين مشخص می سازد ،همچنان نوروز در تاريخ و فرهنگ مظهر بزرگداشت از زندگی، طبيعت و ارزشهای انسانی است که ريشه های عميقی درشعر وادب، هنر، فولکلور و رسوم خانوادگی و اجتماعی کشورعزیزما دارد.
بدین سبب ( نو روز و فصل بهار):
-جشن طبیعت است و روز شادمانی زمين و آفتاب.
-جشن دهقان است که شما را به دامان طبیعت برای کشت و کار و لقمه نان حلال هدایت میکند.
-جشنی که ایامش با، باد و باران است و باران برگ های سبزه ها، درخت ها، ، کشتزارها و باغ ها را آبیاری میدارد و زمین را با طراوت حفظ و به انسانها مایه حیات میدهد.
-جشن شادمانی وجشن شکفتن لبخند بر چهره است که شما را از زیرخمودی زمستان و سقف منزل به بیرون دعوت میدارد تا در دامان مزرعه ها، دشتها، صحراها، کوچه و بازار ها و میان کشتزار ها و باغ ها به گردش بپردازید و از آب و هوای گوارا تنفس بدارید تا، ریه ها ( شُش یا جگر سفید) شمااز اکسیجن و هوای پاک به دستگاه گردش خون شما منتقل گردد.
-نو روز و بهار، با بارانش سبزه ها را سبزتر، شاخه های درختان را شسته و پاک میدارد تا دشت و دامن از خشکی به طراوت برود و درختان به جوانه و شکوفه زدن بپردازند و فضا پر از عطر دل انگیز شود.
-نو روز و بهار، بلبلان و پرندگان را به خواندن و سرایدن نغمه دعوت میدارد، تا از دل تنگ زمستان و از لانه خویش بیرون آمده و در باغ ها هجوم آورند و با نغمه های دلنشین شان با طبیعت زیبا اجین گردند و انسانها را به شور و مستی فرا خوانند.
-نو روز و بهار، زیباییطبیعت را در چشمان ما انسانها منسجم میدارد تا مانند طبیعت به سیقل فکر و ذهن خویش بپردازیم واز کدورت، تیرگی، آزردگی، رنجش خاطر، عناد، آلودگی ، ناپاکی و دشمنی به یکدیگر بپرهیزیم وبا الهام از طبیعت محبت را بر دل و جان بپزیریم و رویش دهیم و از بهار بیاموزیم که بدون کینه عطر دل انگیزش همه طبیعت را فرا میگیرد و خویشاوندی را بما می آموزاند.
-نو روز و بهار، طبیعت زیبا دارد که نیاز ضروری جامعه بشری را به خوراک و پوشاک زدایش میدارد و برای اینکه حیات یک نسل از تغییر، تحول، گسیختن، زایل شدن، در هم ریختن و از دست رفتن خوار و بار مصئون بماند، طبعیت دامانش را برای کار در زمینه کشت و زراعت پهن میدارد تا نسل ها به وسیله کار و پیکار انسانی ازهم گسیختگی را دوباره پیوند دهند زیرا هیچ فصلی به مانند فصل بهار سعادت پیوند و جمع جوشی را میان انسان و طبیعت ندارد.
-نو روز و بهار، مادر وطن را گرامی بداریم زیرا آغوش باز نموده تا فرزندانش را به شادی و فرح بخشی به آغوش بگیرد و لباس سبز که نمایندگی از خرمی و شادابی و فرح بخشی و بخشش است به فرزندانش بخاطر حیات دوباره و زندگی نوین تحفه میدهد.
از آنجائیکه این جهان بر تغییر، تحول، گسیختن، زایل شدن، در هم ریختن و از دست رفتن بنا شده است و آنچه که میتواند ملت و جامعه را در برابر چرخ بی رحم زمان که بر همه چیز میگذرد و هر پایه ای را سست و هر شیرازهء را می شکند و پیوند نسلها را قطع میکند از زوال مصون داشت، تنها و فقط همین « سنت ها » است که میتوانند ما را از این حالت خطر ناک گذر دهد و با گذشتگان ما را آشنا سازد.
بناآ نا گفته پیداست که در چهره مقدس این « سنتها »است که ما حضور نیاکان و گذشتگان را در زمان خویش و در نزدیکی با خود حس میداریم و نیزحضور خود را در میان آنان می بییم. لذا تجلیل از جشن « نو روز »همچنان یکی از این استوار ترین و زیبا ترین « سنتها » است، با تجلیل نوروز گویی خود را در همه سالیان گذشته که نوروز تجلیل شده حاضر و حضور می یابیم و از اینجاست که صحنه های تاریک و روشن و نیز صفحات سیاه و سفید تاریخ ملت کهن ما در مقابل چشمان ما یکی پی دیگری صحنه افزایی میکند و چون قطعات نظامی رژه میروند.
باور به اینکه « نو روز » را مردم ما و ملت فرهنک پرور ما هر ساله در سرزمین افغانستان بر پا میداشته است، این اندیشه های پر هیجان و قابل وصف را در مغز مایان بیدار میکند که : بلی هر ساله حتی سالهای که طالبان و هم نظران شان چهره « نو روز» را به ماتم تبدیل نموده بودند، در کنار فامیل های فرهنگ نواز جشن نو روز به قیمت جانشان تجلیل می گردید و میوه های نوروزی سفره خوانشان بود و مردم بی گناه ما که خود را زیر قید و بند خرافات طالبانی نمی دیدند « نو روز» را جدی تر و با ایمان محکمتر و پر شورتر جشن می گرفتند .
نو روز، همه وقت دوست داشتنی بوده است زیرا که نه تنها پیوند آنرا در بالا برشمردیم بلکه اگر روزی خدا جهان را آغاز کرده است، مسلمآ آنروز « نو روز» بوده است و بهار اولین فصل و حمل نخستین ماه و « نو روز» نخستین روز آفرینش است زیرا سبزه ها روییدن میگیرد و رود ها رفتن و شگوفه ها سرزدن و جوانه ها شگفتن، یعنی « نو روز» روح است که زاده شده و عشقی است که در این روز سرزده و نخستین بار آفتاب طلوع کرده و زمان با وی آغاز شده است.
در ایامی که اسلام در سرزمین من ( افغانستان ) استقرار یافت با وصف آنکه همه رنگ های قومیت را زدود و سنت ها را دگر گون کرد، اما « نو روز» را با رفتن به زیارتگاه ها و اماکن متبرکه جلال بیشتر داد و رفتن مردم به بلخ و مزار گل سرخ جهت زیارت به پای (علی)ع « نوروز» را بیشتر تقویت بخشید زیرا نوروز که با جان ملت زنده بود، روح مذهبی مملو از اخلاص و ایمان و همراه با دعاها ونماز بخود گرفت و با آیات قرآن و زبان« الله» ازنو روز تجلیل میگردد.
« نو روز» که همه قرنها با مردم عزیزمان در تجلیل زیسته است رسالت خود را با قدرت عشق ، وفاداری و صمیمیت نشان داده و تا اکنون توانسته است سیمای ملت نا امید، خسته از جنگ، پژمرده و اندوه را با روح شاد و جانبخش طبیعت و از همه عظیم تر پیوند دادن نسلهای را که بنابر مخالفت های اندیشه ای و سلیقه گی و قوم گرایی بر سر چهار راه حوادث تاریخی که دیوار عبوس و بیگانه دوران های جنگ سرد و جنگهای خانمان سوز امروزی که در میان شان حایل دوستی گشته، به پیوند شان نزدیکتر و آشتی گونه در یک صف به آرایش شان خواهد گمارد.
« نو روز» دارای مراسم خاص وویژه ایست که تا اکنون مورد احترام بوده وهمانطوری که در فوق متذکر شدم در امور مختلف بر گزار میگردد که خانه تکانی و پاکیزه نمودن منزل و همچنان باز کردن سفره بنام هفت میوه و سمنک از یادگار های آنست، عدد هفت نزد تمام اقوام و ملل، زبانهای و مذاهب گوناگون عدد مبارک بشمار می آید چنانچه هفت روز هفته، هفت گنبد افلاک، هفت وادی که در نزد صوفیان و عرفا ازتقدس و اعتبار خاصی بر خوردار است و بر محاسبات فلکی از جانب منجمین نیز عدد هفت بخانه آمال و آرزوها قلمداد میشود، چنانچه ابوریحان بیرونی غزنوی عالم بزرگ گفته بود که روز « نو روز» هر شخص در کنار خانه خویش از راه تبرک هفت صنف از غلات و گیاهان بر هفت استوانه بکارد و از روئیدن این غله جات بخوبی و بدی زراعت حاصل سالیانه پی می برد » ، با گذشت زمان هفت صنف به هفت میوه واخیرأ به هفت « سین » تغییر نموده و بر سفره نو روز راه یافته است، هفت سین باسبزه که نشانه برکت و طروت است آغاز شده و هر سین بر میمنت ویژه و به دلایل مبارک و مقدس در سفره جای می گیرد و نیز قرآن عظیم الشان ، آئینه ، شمع و ماهی از دیگر وسایل سفره به شمار میرود که بهنگام تحویل سال همه افراد خانواده اندکی برنج، گیاه ، گندم و سکهء( نقره ـ طلا) بدست گرفته و از یک دست بدست دیگر ریخته دعای زیر را قرائت میدارند :
پروردگارا:
ـ ای تغــــــير دهندهء قلب ها و ديدگان، ای تدبــــــــيرکننده شب وروز، ای دگر کننده حالت ها و روزگاران !
روزگارمارا، خود و خانواده و خلق مارا به نيکوترين و زيبا ترين احوال تغير ده، از سردی و ظلمات استبداد، به روشنايی و درخشش خورشيد آزادی، از تبانی ارتجاع به سازندگی و شگوفايی، از سياهی ستم و تبعيض و سرکوب به سپيدی صلح و برابری، از نفاق و شقاق به محبت و صميميت هدايت کن « آمین»
هموطنان، یاران و همراهان !
بهار دیگری را پیشرو داریم، باید در این فصل به گذشته نگریست تا ببینیم چه کردیم و چه موفقیت های زندگی نصیب مان نشد، باید از تجربه گذشته برای رسیدن به موفقیت های آینده سود جست، بدون شک رمزموفقیت هر انسان امید است، بدون امید هر تلاش و کوشش نا پایدار و پویشی بی فرجام است زیرا امید است که بشر را برای تلاش وزندگی و مبارزه با مشکلات آماده میسازد، امیدواری خونیست که در رگهای زندگی جریان می یابد و به تعبییر ” ویکتور هوگو ” نویسنده فرانسوی » امید در زندگی بشر آنقدر اهمیت دارد که بال برای پرندگان » همه زنان و مردان بزرگ و موفق جهان با این نیروی والا و ارزشمند آشنا هستند و تمام پیروزی ها و موفقیت های خویش را مدیون آمید میدانند، امید پرتوی از اشعه نور یزدان است که اعماق تیرهء روح ما را از فروغ تابناک خود روشن و دلهای سرد و افسرده را از حرارت شوق و عشق ونشاط گرمی می بخشد، چرخ های سنگین و زنگ زدهء زندگی با نیروی امید می چرخد، انگیزه تمام اعمالی که در زیر این گنبد نیلی رنگ صورت میگیرد ، امید است .
چرا زندگی بشر به امید روشن است ؟ زیرا که امید محوری است که تمام اعمال و ارزوهای انسان پیرامون آن گردش می کند، امید غذای روح است، تا میتوانیم روح خود را با آن تغذیه کنیم و نگذاریم در هیچ مورد یاس و نا امیدی بر ما غلبه کند، چه بهتر که در روزی چون نوروز تجارب تلخ تحجر و تعصب گذشته را بار دیگر بکار نگیریم، اشتباهاتی که در گذشته رخ داده است، بار دیگر نباید رخ بدهد، تفرقه و جدایی، یا یکپارچگی های گذایی و قلابی و غیر عملی را نباید بار دیگر بین ملت ایجاد کرد، همچنانکه همه درگذشته مسئول اعمال خویش و جامعه و تاریخ خود بوده ایم ، حالا هم هستیم، مهمترین چیزی که امروز مورد نیاز همه طبقات است نحوهء عینی و منطقی بینش و برداشتی است که باید از خود و ملیت، از منطقه و جامعه و جهان خویش داشته باشیم، آیا تا جهان را نه شناسیم چگونه میتوان فن بازی آنرا درک کرد بناأ افکار خود محوری، اندیشه های بسته بندی شده نیز خود چیزی نیست جز زائیده های یک کوتاه بینی و یک انجماد فکری که باعث تکرار اشتباهات تاریخی میشود.
چه میشود اگر در روز مقدسی چون نوروز همانطور که در فکر نو کردن لباس خود هستیم فکر و ذهن خود را نیز بازسازی و نو سازی کنیم ؟ و یا چه میشود متخاصمین قدرت در افغانستان با عقل سلیم کشیدگی های ذات البینی خویش را از راه تفاهم و دیالوگ حل بدارند و از خود محوری بگذرند و تن به خواست و آرزوهای مردم بدهند ؟ چه میشود که متعصبین از دید گوچگ گروهی خود به منافع علیای وطن بنگرند و بگذارند کادر های متخصص و تحصیل یافته بوطن برگردند و بکار پر ثمر مطابق به استعداد و اهلیت و شایستگی گماشته شوند تا جای متخصصین خارجی را که معاش دالری اخذ میدارند بگیرند ؟ چه میشود اگر به زنان اجازه داده شود تا صدای آنان از طریق رسانه های گروهی در گوش سایر خواهران و مادران ما طنین اندازد و هنر های والا آنان به نمایش گذاشته شود و زمینه تتدریس و کار واقعی به آنان مساعد گردد و از استعداد خدا داد ایشان به منظور ترقی و تعالی کشور استفاده انسانی بعمل اید؟
مگرنوروز فصل بهار و عنایت و بخشش نعمات خداوندی نیست؟ بلکه هست ! زیرا رنگ سبز بر گزیدهء خداست چراکه زیباترین فصل خدا در هیئتی بهمین رنگ جلوه پیدا میکند، سبز بودن راز های آفرینش است، رنگ سبز رنگ آرامش خاطر است، بناأ بادگر گون شدن طبعیت دگرگونی انسان در زمینه تحول و تفکر از خشونت به عطوفت آغاز می گردد، صفا و صمیمیت و محبت به دل راه می یابد و با پاکی و سلامتی همگام میگردد، در دید و بازدید ها ابر های کدورت از آسمان زندگی ما زدوده می شود و خورشید محبت اجازهء درخشیدن و گرمی میابد و نیز در چنین روز پر برکت لازم است تا دولت مداران دروازه های زندان را به روی انسانهای که قابل بخشش و محبت اند باز بدارند و دستگاه شکنجه را برای همیش محوه و نا بود کنند.
در اختتام بی مناسبت نخواهد بود تا نخستین لحظات آغاز آفرینش و نخستین خلقت طبیعت و همچنان « نوروز» سال ۱۴۰۰ خورشیدی را که در زیر آسمان نیله گون و آفتاب روشن سرزمین عزیز ما افغانستان بر پا میگردد را از صمیم قلب به همه زنان و مردانی که خون آنان در رخساری جغرافیایی امروزی بنام افغانستان اجین گردیده و خانه مشترک تمام اقوام سرزمین باستانی است تبریک و تهنیت گفته به عنوان یک فرد بخاطر یک ملت شدن در تند باد ریشه بر اندز زمان ها و آشوب گسیختن ها و دگرگون شدن ها خلود می بخشم و در هجوم این قرن که یکدیگر ما را از هم بیگانه ساخته اند و در این میعاد گاه با آنانیکه اتفاق پیشه کرده اند ووطن را خانه مشترک همه اقوام میدانند با آنان پیمان وفا می بندم وعشق ودوستی را از انسانهای باوجدان و واقعی به ودیعه می گیرم و تعهد در حق یکدیگر چنان باشد که« جفا » روا نمی داریم و زندگی « وفا و صداقت » بر یکدیگر خویشرا به نام ملت که در محوطه آسیا عظیم بشری که سالیان سال نام نیکو و عمق فرهنگی و مهمانوازی در محوطه جهان داشت بر پایه اصالت و جوانمردی در رهگذر تاریخ قرن بیست ویکم که متآسفانه خیلی وطن عزیز ما را بدنام نمودند بر صفحه عالم برایش نام نیک کمایی بداریم و ثبت تاریخ و جهان بداریم./
تقویم سال ۱۴۰۰ خورشیدی درین لینک دریافت بدارید
نمبرعمومی نوشته (۱۴۰) نمبرخصوصی سال ۱۴۰۰ (۱) تاریخ نشر یکشنبه اول حمل ۱۴۰۰
مطابق (21/3/2021)
بالا
بازگشت