پوهنیار بشیرمومن
جامعه شناسی مدارا و دیگر پذیری
مدارا وبرده باریبه معنی به آرامی و نرمش با كسي برخورد كردن ميباشد؛این
اصطلاح در فرهنگ ویکیپیدیا به معناي اجازه دادن به وقوع يا ادامه چيزي كه شخص
آن را ميپسندد و با آن موافق نيست، گفته میشود. از اين رو نزديكترين معادل
معنايي
«Tolerance»
مدارا وبردباری است
و در اصطلاح، تساهل و تسامح به معناي عدم مداخله و ممانعت يا اجازه دادن از روي
قصد و آگاهي، به اعمال و عقايدی است كه مورد پذيرش و پسند شخص نباشد.مدارای
اجتماعی، یکی از اصول اساسی زندگی در جوامع انسانی است که بهطور طبیعی از
احترام به حقوق و شأن انسانها سرچشمه میگیرد. مدارا از اصولی است که در حال
حاضر بیش از هر زمان دیگری مهم است و بهطور جدی نیز تهدید میشود.
به همین لحاظ سازمان ملل ۱۶ نوامبر را روز جهانی مدار تعین نموده است.
با پیچیده شدن جامعه و نفوذ مدرنیته به سرزمین ما، تنوع رفتاری و فرهنگی پیوسته
در حال گسترده شدن است، شیوه های زندگی و لباس پوشیدن افراد، عقیده های مختلف،
بینش های سیاسی متفاوت، نمونه هایی از این تکثر هستند، تکثری که بسیار وقتها به
مذاق ما خوش نمی آید و در درجات بعدی حتی باعث تنفر و خصومت ما نسبت به عاملین
آنان می شود و بعضی مواقع درگیری به بار می آورد و بعضی وقت ها انزوا و بیگانگی
را به کرسی می نشاند.مدارا
نقش بسیار سازندهای در زندگی خانوادگی و اجتماعی انسان دارد.
زنـدگـی پر از ناگواریهایی است که انسان با آن رو برو میشود. اگر انسان بنا
را بر مدارا کردن با مردم نگذارد و در مشکلات و ناهمواریها، با دیگران به تندی
و خشونت رفتار کند، هـم بـه اعـتـبـار اجـتـمـاعـی و هـم بـه سلامت اخلاقی خود
لطمه خواهد زد.
به همین شکل در زنـدگـی خانوادگی اگر مدارا نباشد، تندی و خشونت سراسر زندگی را
فراخواهد گـرفـت؛ چـرا کـه در طـول زنـدگی مشترک، موارد فراوانی یافت میشود که
رفتار و گفتار همسر، مطابق میل انسان نیست و در صورت عدم مدارای با همسر، هر یک
از این موارد میتواند زمینهای بـرای بـروز خـشـونـت و درگـیـری مـیان افراد
خانواده باشد، در حالیکه با مدارا میتـوان بـسـیـاری از اخـتلافات را حل
کرده، آرامش و صمیمیت را در محیط خانواده حاکم نمود. واین شیوه است در زندگی
اجتماعی و برخورد و تعامل با مردم؛ به بیانی ساده تر، مدارای
اجتماعی به معنای شناختن حق و حقوق افرادی است که با ما متفاوت هستند.
مدارای اجتماعی مفهومی است که در نقطه مقابل آن، ناشکیبایی، عدم تحمل و خشونت
ورزی قرار می گیرد.به
عبارتی دیگر، مدارا را می
توان
پذیرش و کنار آمدن با افراد و گروه هایی که از نظر فکر وعقیده با ما متفاوت
هستتند، تعریف کرد. یعنی آنکه بتوانیم با افراد با تمام تفاوتها، عقاید، اعمال
و ویژگی های شخصی شان، تعامل داشته باشیم.در
مفهوم اجتماعی، مدارا یعنی
یعنی
دیگر پذیریبا
در نظر گرفتن تفاوت شخصیت هایشان می باشد. در واقع مدارا در مرام و مسلک ما
افغانها مقام خاص خورا داشته و به عنوان یک ویژگی بارز اخلاقی، آگاهانه یا غیر
آگاهانه همواره مورد توجه ما بوده است، تاریخ اجتماعی ما نیز گویای آن است که
مردم سرزمین ما با اقوام، فرهنگ ها و ومذاهب دیگر سلوک و مدارا داشته اند.
تنوع وتفاوت یک مساله نو نیست بلکه پدیدهای است که از آغاز شکلگیری جوامع انسانی وجود داشته است. در طول تاریخ همواره گروهها و افرادی به دنبال آن بودهاند تا این تنوع و تفاوت را از مجاری مختلفی از قبیل سرکوب، جنگ، شکنجه و ... به نفع منافع و اهداف خود از بین برده و نوعی که: « تجربه زندگی بشر نشان میدهد که این یکسانسازی و همگونی در همه زمینهها، تنها در کوتاه مدت حاکمیت خود را حفظ کرده است و پس از مدتی دوباره همان تفاوتها و تنوعها بر جامعه حاکم گردیده است. پدیدهای که در جهان معاصر، واکنش مبتنی بر حذف نسبت به تفاوتها را شدت بیشتری بخشیده، گسترش ارتباطات میان افراد، قومیتها، ملیتها، مذاهب و اندیشههای متفاوت است؛ چرا که با گسترش تعاملات، فرد هویت خود را بیشتر در معرض نابودی میبیند و نسبت به ذوب شدن «خود»ش واکنش شدیدتری نشان میدهد »۱.
ازین روسازمان یونسکو بنابر اهمیت این پدیدهدر شش ماده چنین فیصله نموده:۱- مدارا یعنی قبول این واقعیت که تمام انسانها، با همه تفاوتهای جسمی، مقام ، زبانی، رفتاری و ارزشی، حق آن را دارند که در صلح زندگی کنند و همانطور که هستند، باشند. به علاوه تحمیل دیدگاههای شخصی به دیگران قابل قبول نیست.
۲- دولتها مکلف هستند که مدارا را در تمام سطوح دولتی عالانه و بیطرفانه
در قوانین وعملکرد خود دز نظر داشته باشند. دولتها مجبور هستند تا زمینه
برخوردار شدن تمام شهر وندان را از امکانات اقتصادی واحتماعی بدون تبعیض
مهیا سازد .
۳-در وضعیت فعلی جهانی شدن وتبدیل شدن جهان به یک دهکده مدارا از هر وقت دیگری
مهمتر گردیه است. چونکه هر بخش از جهان نمودی از گوناگونی است و نامدارئی و
نفاق بگونهای فزاینده هر منطقهای را تهدید میکند و این پرابلم به یک کشور
محدود نمی گردد، بلکه یک خطر جهانی است.
۴- تربیت یکی از ضروزی ترین هدف تعلیمی برای مدارا است لازم است تا راه ها وشیوهای منطقی و با پروکرام تدوین شود تا اساس وبنباد خشونت ونا مدارایی بر ملا گردد.
در ماده پنجم کشورهای عضو یونسکو تعهد میکنند مدارا و وعدم خشونترا از طریق برنامهها و سازمانها در سطوح آموزشی، علمی، فرهنگی و ارتباطات ترویج نمایند و در ماده ششم با هدف بیدار کردن افکار عمومی درباره مسئله مدارا، روشن کردن خطرات نا مدارائی و تأکید بر تلاش عملی خود، است.
دنیای امروزی با دیروز از بیخ وبن متفاوت است، امروز این تنوع تا حدی است که بدون داشتن حداقلی از مدارای اجتماعی و تحمل عقاید متفاوت و مخالف، زندگی کردن در وضعیت عادی غیرممکن خواهد شد. باید توجه داشت مادامی که افراد جامعه ای با یکدیگر متفاوت اند و هرکس دارای اعتقادات خود هستند، با یکدیگر اختلاف پیدا می کنند و اگر قرار باشد بیش تر آن ها اهل مدارا نباشند، صلح اجتماعی غیرممکن خواهد شد. مدارا، نوعی توانایی و تعهد به شناخت، احترام، مشارکت کردن، گفت وگو و توافق با کسانی است که متفاوت هستند واین به عنوان نیرویی سیاسی اجتماعی شناخته می شود.
درک غلط از مقوله مدارا نشود که به معنی بیتفاوتی نیست؛ مدارا به معنای تجدید تعهدی است که به واسطه آن، ما روزانه و در میان تمامی تفاوتها به دنبال پیوندهای مشترکی هستیم که موجب اتحاد و یکپارچگی انسانها میگردند.
ما بایدبا تقویت فرهنگ صلح، با این انزواگرایی مقابله کنیم.بی، ارل ( Earl Babi )به این باور استکه« ما باید بار دیگر بر این مسئله تاکید کنیم که غنای فرهنگها ناشی از تعاملات متقابل است. ما باید حقایق تاریخی را بهخاطر آورده و به یاد داشته باشیم که چگونه در طول تاریخ، مردم و هویتها درهمآمیخته و این موضوع منجر به شکلگیری فرهنگهای پیچیده و غنیتر و هویتهای چندگانه گشته است. مکانهای فرهنگی ثبتشده در میراث جهانی یونسکو شاهدی است بر این حقیقت که هیچ فرهنگی در انزوا رشد نکرده و تنوع فرهنگی در واقع یک نقطه قوت است، نه ضعف.»۲ ما باید بر این مسئله تاکید کنیم که مدارا به معنای پذیرش سادهلوحانه و احمقانه نیست، بلکه مدارا به معنای تلاش برای احترام به حقوق بنیادین افراد است.
صلح به معناي رايج آن يعني فقدان جنگ،رویای نغز است كه بشريت و جامعه بين
المللي همواره در مسير رسيدن به آن تلاش كرده و سوداي وصال آن را در سر مي
پرورانده است.صلح و مدارا جایگاه ویژه ای در فرهنگ و ادب افغانان دارد.از گذشته
تا امروز، صلح یک مفهوم مطلق نیست و همانند جنگ، ریشه در نوع جهانبینی ما نسبت
به جهان هستی دارد.
امروز در کشور ما پریزدنت عننی بخاطر ختم جنگ وصلح آماده مدارا سازش
وکمپرامایز است تا در وطن یک صلح همه جانبه وحفظه منافع علیای کشور تامین
گردد. ولیپاکستان
به دنبال هدفی است که طالبان در افغانستان قدرت بگیرند؛ بنابراین حالا شعارهای
حمایت از صلح میدهد. با این هم، نقش پاکستان در روند صلح مهم است. پاکستان تا
حالا هیچ اقدام عملی را برای کمک به صلح در افغانستان نکرده است. اگر پاکستان
در افغانستان صلح میخواهد، اولین کاری که باید انجام دهد این است که طالبان را
وادار به گفتوگو با دولت افغانستان کند؛ از افراطگرای مذهبی حمایت نکرده و
مراکز آموزش تروریستان را در قلمرو خود از بین ببرد. تا زمانی که تغییری در عمل
پاکستان به وجود نیاید، صلحخواهی پاکستان برای افغانستان ترفندی است که با آن
میخواهد، طالبان را در بازی صلح حمایت کند.از
بخت بد که در مقابل دولت ظاهرا طالبان ودر اصل پاکستان است که هرگز بخیر کشور
مانیست !!!
در حالیکه در اعلامیه
۱۹۹۵
سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل در مورد اصول مدارا آمده که مدارا
عبارت است از پذیرش، درک و احترام به تنوع فرهنگها، شیوههای بیان و شیوههای
انسانبودن. مدارا با دانش، بازبودن، ارتباطات و آزادی فکر، وجدان و عقیده
امکان اشاعه مییابد و هماهنگی در تفاوت است و فقط وظیفهای صرفا اخلاقی نیست؛
بلکه ضرورتی سیاسی و حقوقی نیز میباشد؛ و فضیلتی است که صلح را امکانپذیر
میکند، به ترویج فرهنگ صلح، به جای فرهنگ جنگ، یاری میرساند و تنشها را به
حداقل میرساند.
صلح در روابط بین الملل در برابر جنگ و دشمنی قرار دارد و بر اساس توافق گروهی شکل می گیرد.همزیستی مسالمت آمیز در روابط میان کشور ها با نظام های متفاوت و بر اساس حل و فصل مسالمت آمیز اختلاف ها در روابط بین الملل از مقدمات بر قرای صلح و صلح پایدار میان کشور ها است.
حضور افراد و گروههای مختلف با اندیشهها و رفتارهای متفاوت امروز در کنار یکدیگر و داشتن یک زندگی مسالمت آمیز بدون خشونت به جهت تأثیر بر سلامت و امنیت روانی جامعه از اهمیت ویژهای برخوردار است. حال ببینم که این مقوله بیانگر چه است ! جامعه شناسان پیش شرطه های ذیل را برای مدارا لازم وضروری میدانند: انتلاف وتنوع دوم ناخوشی ونارضایتی سوم آکاهی وقصد و چهارم قدرت وتوانای بر مداخله. در اصل وقتی ما مدارا میکنیم در نظر و عقیده خود کاهش معناداری نمی دهیم ونمی گذاریم عقاید ما قوت اولیه خود را از دست بدهدمضمون تغیر نمی آید بلکه به صورت موقت و به واسطه چشمپوشی و بالاتر از آن مسدود کردن یک سلسله ملاحظات یا عدم حساسیت به آنها با عامل رفتار، مدارا می کنیم.
به عباره دیگر فرد مداراجو، پیوسته در پی درک دیگران است تا زمینههای شخصی انگیزهها و مقاصد را درک کند. یعنی شخص مدارا کننده وقتی رفتاری خاص را از کسی می بیند بلافاصله واکنش نشان نمی دهد و با خود می گوید شاید این شخص داشته باشد که این رفتار از او سر زده است، به هرحال با وجود اینکه قدرت اعتراض دارد، از آن می گذرد .
نکته دیگر آن است که مدارا در جـایی معنا دارد که شخص قدرت مداخله و جلوگیری از آن کار یا اندیشه را داشته باشد، ولی درعینحال اقدامی نکند.
قدرت اعتراض و مداخله در تعریف مدارا یک مفهوم کلیدی است، در صورتی که این ویژگی موجود نباشد بحث از مدارا بیفایده است، وقتی ما قدرتی برای جلوگیری و اعتراض نسبت به عمل یا عقیده ای نداشته باشیم یا به اجبار آن را تحمل می کنیم یا با بی تفاوتی از کنار آن می گذریم
کسی که بیتفاوت است نسبت به تفاوتها به این دلیل که احـساس مـیکند آنها اهمیتی ندارند مدارا نشان میدهد یعنی مدارای این شخص آگاهانه نیست و به عبارتی نوعی شانه خالی کردن است.
در واگذاری نیز با اینکه به دیگران اجازه فعالیت و زندگی میدهیم، اما همواره محیط آنها را جدا کرده و به آنها اجازه فعالیت در محدوده خودشان را میدهیم. بنابر این کشورهایی که محیط زندگی بعضی ادیان یا مسلک ها را جدا کرده و جدا از سایرین به آنان اجازه زندگی می دهند رانمی توان مداراجو دانست. مانند پاکستان برای شیعه ها ویا ایران برای سنی ها!!!
مدارا با سایر مولفههای جامعهی مدرن همچون دموکراسی، جامعه مدنی، آزادی و حقوق بشر پیوندی تنگاتنگ داشته و هماکنون به بخش گسست ناپذیر از آنها بدل شده است. اما با وجود نیکبختی عمومی و آکادمیک به مفهوم مدارا، بهویژه در دهههای پایانی قرن بیستم و آغاز قرن بیستویکم، هنوز این مفهوم به لحاظ مفهومی تااندازهای عقبمانده و توسعهنیافته است. تا جاییکه ابهامات و عدمتوافق گستردهای حول ابعاد مفهومی و نیز سطح سیاسی، مذهبی و اخلاقی مدارا وجود دارد
مدارا یکی از وظایف دولت، جامعه و یا فرد است که به موجب آن نباید در فعالیت ها یا عقاید دیگران مداخله شود، هر چند مورد پسند یا حتی تایید نباشند، البته تا جایی که این قبیل فعالیت ها و عقاید بحق برابر دیگران در چگونگی اعمال و عقاید خویش تجاوز نکند. لازمه صلح و آرامش در جامعه آن است که نوعی مدارا و تسامح عقاید و جهان بینی در اجتماع رعایت شود. جامعه، ساختاری همگون نیست، بلکه در کنار هم قرار گرفتن گروه های بزرگ و کوچکی به وجود می آید که هر یک، منافع خاص خود را پیش می برند. هنگامی که این قبیل منافع با هم برخورد می کنند، پیامد مناسب آن رسیدن به نوعی سازش است و نه پیروزی یک طرف بر دیگری.
سادا ژاندرون، ژولی ( SaadaGendron Julieبه این نظر است که: «در امر سیاست، مدارا میتواند دارای سه جنبه باشد. اول مدارای دولت با مردم، دوم مدارای مردم با دولت و سوم مدارای طیفهای مختلف سیاسی با یکدیگر. شاید به نظر برسد در حکومتهای دموکراتیک اختلافی بین مردم و دولت وجود ندارد و بنابراین طبق پیشفرض در نوع اول مدارا بیمعناست، اما در دولتهای دموکراتیک هم چالش مدارای مردم و دولت میتواند وجود داشته باشد و احتمال آن منتفی نیست، ضمن اینکه میتوان با رجوع به جهان خارج شواهدی در تایید این مدعا یافت. در رابطه با مدارای مردم با دولت هم اگر موافقت اکثریت با دولت برقرار باشد، از اختلاف اقلیت با دولت نمیتوان چشم پوشید»3.
نتیجه اینکه در روند رسیدن به مدارا باید آرامش را حفظ کرد و از خشمگینشدن و همچنین مواردی که باعث خدشهدارشدن آرامش جامعه میشود، پرهیز نمود و گاهی به این نکته فکر کرد که طرف مقابل نیز حرفی برای گفتن دارد. بهطور کلی مجموعهای از عوامل روانی و سیاسی و اجتماعی در مدارای سیاسی باید مورد توجه قرار گیرد، وگرنه این رشته عدم تحمل و مدارا، سر دراز خواهد داشت.
جوامع انسانی بسته به ادوار زمانی و موقعیت مکانی ویژگیهای متفاوتی دارند. به قول جورج ریتزر eorge Ritzer)(g جامعهشناس آمریکایی و ویژگی را میتوان درخصوص جوامع مدرن و پست مدرن ذکر کرد. «این دو ویژگی یکی تکثروتراکم تفاوت است و دیگری عطش به رسمیت شناختهشدن خود.درجوامع مدرن تفاوتها نسبت به جوامع سنتی بسیارعمیقتر شده است؛ حتی هیجانات نیز متفاوت شده و شدت آن نیز بیشتر شده است. اصولا در جوامع مدرن تفاوت بهعنوان فضیلت شمرده میشود، درحالی که در جوامع سنتی، مشابهت با سایر اعضای جامعه فضیلت محسوب میشد. ویژگی دیگر عطش به رسمیت شناختهشدن خود است. در جوامع مدرن و پست مدرن خود به پروژه مهم و اصلی تبدیل شده است. به عبارت دیگر پذیرش دگربودگی عاملی مهم در تحقق مدارای اجتماعی است»4.
مدارا، اندیشهای است که امروز به حاشیه رانده شده و مورد تهدید قرار گرفته است. با افزایش سرعت جهانیشدن، جهان بهطور فزایندهای شکننده میشود. به همین دلیل هر روزه و در هر جامعهای، ایجاد پیوندهای مدارا، اعتماد و توافق امری ضروری است و تحقق این امر نیازمند تعهد و زمان است. ما باید کار خود را با تعلیم با کیفیت آغاز کنیم؛ تعلیم که با نادانی، تعصب و نفرت که ریشههای تبعیض و نژادپرستی در یک جامعه هستند، مبارزه کند. ما به تعلیم نیاز داریم تا با ترسهای افراد نسبت به مردم و فرهنگهای ناشناخته، عقاید و انتخابات آنها مبارزه کرده و در این راستا صلح و مسالمت را در میان افراد ترویج کنیم.همان طوریکه شاه افغان امان الله خان میگفت تعلیم بهترین شیوه برای تقویت فرهنگ صلح ترقی و ایجاد جوامع فراگیر است. روی این دلیل جامعه شناسان مانند وگس مارکوس و سولیوان بر دو مساله بیشتر تاکید میکنند :
یکم - از آنجا که مطالعات اخیر ویژگیهای شخصیتی را به عنوان مقولاتی که از تعامل بین جامعه و وراثت ناشی میشوند مشخص کرده، نقش نهادهایی که به نوعی در امر تعلیم و تربیت جامعه سهیم هستند بیشتر احساس میشود لذا نهادی چون آموزش و پرورش برنامهریزی جهت اثرگذاری و رشد ویژگیهایی چون وظیفهشناسی، توافقپذیری و باز بودن در کودکان و نوجوانان ایجاد شود چرا که در نتیجه چنین کاری میتوان شاهد افزایش مدارا در جامعه بود.
دوم- موسسات اکادمیک که به نوعی برنامهریزیهای آن باید تداوم و استمرار فعالیتهایی باشد که در تعلیم وتربیه صورت گرفته نیز میتواند نقش مهمی داشته باشد. با عنایت به این موضوع معاونت فرهنگی- اجتماعی بخشهای اکادمیک که به نوعی متولی مقوله فرهنگ در فضای اکادمیک هستند با استفاده از اساتید مجرب و با توجه ویژگیهای شخصیتی اثرگذار در افزایش مدارا برنامههای آموزشی برای محصلین تدارک ببینند. ولی بیشتر این تعلیمات مربوط به صبر و بردباری باید درمرحله طفولیت نهادینه شوند.-بر این بنیاد اگر کسی هوای اصلاح وضع به سر دارد باید برای نهادینه کردن اخلاقیات بویژه این برتری باید ابتدا از خود و خانوادههای خویش آغاز نماید.
سخن آخر اینکه مدارا به عنوان پیشنیازی اساسی جهت نیل به آزادی، مردم سالاری و حاکمیت قانون در رویکردهای رفتاری جوامع مختلف مطرح شده است به طوری که رفتار مداراگری به عنوان یک برتری سیاسی برای زندگی در جهان مدرن شناخته میشود که مکلف با نوعی توانایی و تعهد به شناخت، احترام و مشارکتکردن و گـفتوگو و توافق با کسانی است که متفاوت هستند به عبارتی مدارای اجتماعی نیازمند این است که همهی اعضای جامعه در کنار یکدیگر با آسایش قدم بزنند، بدون اینکه ترس فیزیکی یا حملهی هیجانی یا خشونتی، احساس یا اعمال کنند و این همان نیازی است که جامعه امروز ما در مسیر توسعه و پیشرفت تشنه دستیابی به آن است.
منابع:
۱-ایکل بوراوی (MichaelBurawoy) جامعه شناسی مدارا ۱۳۸۶ ترجمه نازنین شاهرکنی نشرنی
۲--بی، ارل ( Earl Babi )روشهای تحقیق در علوم اجتماعی ترجمهی فاضل، سازمان مطالعه دانشگاهها (سمت).
۳-جورج ریتزر eorge Ritzer)(gجامعهشناس آمریکایی است.نظریهی جامعهشناسی در دوران معاصر، ترجمهی محسن ثلاثی، تهران: نشر نی
۴-سادا ژاندرون، ژولی ( SaadaGendron Julie )س تساهل (در تاریخ اندیشهی غرب)، ۱۳۷۸ترجمهی باقری، نشر نی.