مهرالدین مشید
هندوکش نماد پایداری و وحدت و هندوکشیان منادیان آگاهی، آزادی و عدالت
بحث بر سر هندوکش بحث بر منطقه ای است که به دلیل قرارگرفتن در مسیر جاده ابریشمپیوندگاه تمدنهای بزرگ جهان بوده و یکی از مهمترین مراکز بازرگانی عصر باستان بهشمار میرفتهاست؛ بلکه از این بیشتر بحث در بارۀ هندوکش نماد پایداری و وحدت و همدلی مردمی را در خاطره ها تداعی می کند که فرزندان راستینش در طول تاریخ نماد شجاعت و مردانگی ومنادیان آزادی، آگاهی و عدالت بوده اند. از این رو بحث در مورد هندوکشنه تنها شهکاری ها و رادمردی ها و دلاوری های مردانی را در خاطره ها تداعی می کند که رزم آوری ها و حماسه آفرینی های آنان در طول تاریخ تمدن ها را دگرگون کرده و تمدن های جدیدی را به بار آورده اند؛ بلکه باهمی و همرزمی مردانی را به نمایش می گذارد که تاریخ کشور های منطقه و جهان را نیزعوض کرده اند. شگفت آور این که هندوکشیان در طول تاریخ تاج بخش بوده اند و بر سکوی رستم داستان تکیه زده اند و تا خسروان را در سلطنت ابقا نمایند؛ اما دریغ و درد که خسروان این پاسداری هندوکشیان را پاس نداشته اند و در برابر آن ناپاسداری کرده اند. این ناپاسداران چنان ناشیانه و احساساتی بوده است که بخاطر شبش حتا از به آتش زدن پوستین هم خودداری نکرده اند و نمی کنند. شایداین لک بخشی هندوکشیان را شماری دلیل برضعف آنان تلقی کنند واما آنان این خودگذری را دلیلی بر رسالتمندی شان برای حفاظت از استقلال و تمامیت ارضی خود تلقی می کردند. آنان بدین باور بودند که حفظ استقلال و دفاع از این سرزمین امری مقدس بوده و دفاع از آن را امری انسانی و دینی و ملی می دانستند. از این رو قدرت از نظرآنان امری ثانوی بوده و رزم آوران هندوکش هراس از آن داشتند که قدرت ارزش زدا و الینی کننده است و از آن رو هراس داشتند که مبادا قدرت جاذبه های ملی و حس وطن دوستی و صداقت و رسالت تاریخی و میهنی و ملی َآنان را از بین ببرد. زیرا آنان عاشقان جان بر کف آگاهی، آزادی و عدالت بودند و هستند. ممکن اکنون آنان از تاریخ آموخته باشند و بنا بر ضرورت تاریخی این رسم رستم پهلوانان سیستان را قابل تجدید نظر بدانند.
صلحشوری و رویارویی با مهاجمان در طول تاریخ چنان به رسم پایدار هندوکشیان بدل شده که هرگز به تاج و تخت فکر نمی کردند و دغدغۀ آزادی کشور برای شان با ارزش تر از هر تخت وتاجی بوده است. از همین رو بوده است که هندوکش در هر برهه ای از تاریخ نماد آزادی خواهی و اسارت ستیزی داشته و با تمامی مهاجمان تاریخ استوار و پایدار آرمیده است و به هیچ ستمگر و به سیطره جویی سر تسلیم خم نکرده و با چنگ و دندان در برابر آنان آرمیده است. از این رو هندوکش در طول تاریخ نماد آزادی، آگاهی و عدالت بوده است و فرزندانش در هر برهه ای از تاریخ منادیان آگاهی، آزادی و عدالت بوده اند. بنا براین هندوکش در هر مقطعی از تاریخ احمدشاه مسعود ها را در آغوش خود پروریده است. نه تنها این؛ بل مردانی چون هوفیانی در برابر سلوکی ها، عثمان خان تگابی و میربچه خان و مسجدی خان و ده ها قهرمانان دیگر را در برابر مهاجمین بزرگ تاریخ و بویژه متجاوزینی که آفتاب در سرزمین شان غروب نمی کرد، پروریده است. به گواهی تاریخ رزم آوران هندوکش در هر مقطعی از تاریخ دشمنان خارجی را زبون گردانیده و درس مردانگی و مروت پروری داده اند، ولی به گونهء بیرحمانه از داخل خنجر خورده اند و شهکادی ها و شجاعت های شان قربانی عینک و قوطی نصوار امیر دوست محمد ها شده و یا قربانی معامله های شاهان و زمامداران مزدور و سیاه کاری چون؛ امیر دوست محمد ها و شاه شجاع ها و یعقوب ها و عبدالرحمان ها و نادر غدار و دیگران شده است. هرچند شماری هندوکشیان پس از شهادت سپهسالار شان در نتیجۀ یک توطیه سازمان یافته زیر چتر خبرنگاران عرب، خلاف میل وجدانی او دست همکاری با امریکایی ها برای سرنگونی طالبان دادند و این معاملۀ ننگین را به بهای اندکی انجام دادند. این اشتباه بزرگ سیمای هندوکش مغرور را اندکی مخدوش و کارنامه های هندوکشیان با وجدان و با شرف را زیر پرسش برد. اما هرچه باشد، پاسخگوی فشردن دست امریکایی ها عده ای قدرت طلب و ثروت جو بود و است که از گذشته مورد خشم و نفرت مسعود بزرگ قرار داشتند.
قامت سر به فلک کشیدهء هندوکش مغرور در کاجستان غرور و سر به آسمان کشیدهء تراجمیر نمادی از بلند همتی طبیعت در نماداین منطقه است. این قامت بلند هیچ گاه به پای کسی خم نشده است و دیگران را پاس داشته و از آنان پاسداری کرده است. همیشه آرزو داشته تا به رسم پایدارای ها و مردانگی ها وفادار بماند و اما آنانی که این رسم پاسداری را ندانسته اند. در این صورت هندوکشیان نه تنها از پاسداری با آنان بازگشته؛ بلکه نخستین سیلی ناپاسداری را بر روی آنان حواله کرده اند. این به معنای آن نیست که دشمنان هندوکشیان به تعبیری لک بخشی های آنان را در نظر نگرفته و خشم آنان را دست کم بگیرند؛ زیرا هندوکشیان به همان اندازه که با مدارا و تحمل پذیری و همدیگر پذیری سر سازش دارد و بیشتر از آن در برابر دشمنان خود سخت گیر و سازش ناپذیرنیز هستند. هندوکشیان در طول تاریخ این درس را به دشمنان خود داده اند. جنگاوری و مقاومت این مردم بوده که سکندر نتوانست تا وارد دره های هندوکش شود و ناچار به ساختن یک مدرسه یا قرارگاه نظامی در پروان شد. هندوکشیان مغرور هر از گاهی سر داده اند و اما سنگر را به دشمن تسلیم نکرده و زمین را در زیر پای دشمن به آتش بدل کرده اند. آنگاه که در جنوب بر دشمن تاخته نتوانسته اند؛ به شمال عقب نشینی کرده و در کهن دژ یا کندز کنونی مرکز فرماندهی خود را درست کرده اند. از همین رو بوده که در طول تاریخ کاپیسا در جنوب و کندز در شمال هندوکش مراکز قیام های ملی و مقابله با دشمنان زبون و خونخوار بوده اند. نورستان امروز و کافرستان دیروزی نماد آشکار رنگارنگ و تنوع زبان ها و فرهنگ ها است. این گویایی این حقیقت است که تا پیش از حملۀ امیر عبدالرحمان نورستان مرکز مقاومت دو طرف شمال و جنوب هندوکش بوده است. این بیانگر این حقیقت است که هندوکش در طول تاریخ نماد تنوع و رنگارنگی اقوام و ادیان و مذاهب گوناگون بوده و هرکدام به مثابۀ گل های رنگارنگ در دره های سبز و شاداب و در کنار دریا های مست و خروشان آن در فضای امن، با محبت و صمیمیت و بدور از فریب و ریا و دو رنگی زنده گی کرده اند. نه تنها این که هندوکش نقطۀ وصل فرهنگ ها و تمدن ها بوده؛ بلکه در زمان های گوناگون وصل کنندۀ رشته کوه های بابا و فیروزکوه، سفیدکوه، سیاهکوه، پامیر، تیربند ترکستان، سفیدکوهو رشتهکوه خواجهمحمدنیز بوده است. هرچند هندوکش حیثیت ستون فقرات مقاومت در برابر مهاجمان را داشته است و به مثابۀ نقطۀ مرکزی مقاومت زمینه را برای سایر رزم آوران فراهم کرده است. هندوکش در برهه های گوناگون تاریخی به مثابۀ نقطۀ وصل رزم آوران این سرزمین ابراز موجودیت کرده و دست آزادی خواهان و جنگاوران را فشرده است.
این مردانگی و رادمردی های هندوکشیان را نباید با کارنامه های سیاۀ عده ای به عوضی گرفت که از سیاه کار ترین چهره های تاریخ اند و برای رسیدن به قدرت و ثروت همه چیز خود را به حراج گذاشته اند. شاید باشند در میان هزاران هزار انسان با وجدان و با شرف هندوکشیان کسانی که عزت و شرف خود را به بهای وجدان و شهامت و شجاعت و دلاورمردی های هندوکشیان بخاطر رسیدن به مقام و جا و ثروت و مکنت به معامله بگذارند. این معامله گران بی وجدان منطقه و افغانستان را نباید با آن عقاب های بلند پرواز هندوکش به عوضی گرفت که از عنقای آسمان و مهاجمان تاریخ و ستمگران گیتی باج گرفته اند و باج می گیرند و سر می دهند و هرگز عزت و شرف خود را در بازار مکارۀ سیاست به حراج نمی گذارند. درست بر مصداق این شعر مرحوم عاصی:
هندوکشیان غرور کوه و کمر اند
آزاده و سر فراز و سر سختر اند
از صخره به آفتاب خون میبخشند
کهپایه نشینان چقدر با هنر اند
هندوکش در سراسر تاریخ بستر پذیرش تمامی فرهنگ ها و تمدن ها بوده و گفته می توان که هندوکش نماد آشکار جلوه های میان فرهنگی و فرهنگ پذیری است. ظرفیت فرهنگ پذیری و تمدن پذیری هندوکش است که هر فرهنگ و تمدن جدید را با سعهء صدر و پیشانی گشاده پذیرفته است که این قدرت و روحیهء تحول پذیری هندوکش را به نمایش می گذارد. این بیانگر آن است که دل هندوکش بی کینه و مبرا از هر نوع تعصب است و نفاق و دو رویی و فریب و کذب و فریب و دروغ در آن گنجایی ندارد. دل هندوکش فراخ و قلبش سرشار از مهر و محبت است و از کدروت و سیاه دلی و کوتاه فکری و بد اندیشی در آن خبری نیست. از این رو در طول تاریخ هندوکش نماد کثرت گرایی و پذیرش تنوع بوده و از هرگونه دگم اندیشی و سیاه انگاری گریزان بوده است. هندوکش و هندوکشیان و با هیچ ایده ئولوژی سر سازش ندارد و ایده ئولوژی را برهان بردار و سوال پذیر و دیگر پذیری ندارد. هندوکش حس زیبا پسندی داشته و زیبایی ها را از هر فرهنگ و تمدنی می پذیرد و با مطلق اندیشی سرسازگاری ندارد.
از این رو جا دارد تا گفت که بحث بر سر هندوکش نه تنها بحث بر سرتنوع و تفاوت ها و سازگاری های فرهنگی است؛ بلکه بحث بر سر پیشینۀ تاریخی مردمی است که بیشتر از صدهزار سال پیش در آنجا زنده گی داشتند. به گواهی تاریخ کوه های مغرور و سر به فلک کشیده افغانستان بویژه هندوکش از زمان های خیلی قدیم یعنی بیشتر از صد هزار سال پیش محل بود و باش انسان ها بوده است. قلب این کوۀ باستانی سرشار از آثار تاریخی است که هنوز کشف نشده وداستان های تاریخی آن با تاسف به افسانه بدل شده اند. ابزار دوره پایین سنگ قدیم نه تنها از دشت ناور غزنی نشاندهندۀ این عظمت است؛ بلکه فعالیت های ارکیاولوژیکی در شمال کشور و بویژه شواهد و ابزار دوره پایین سنگ قدیم از منطقه هزار سم، در نزدیکی شهر ایبک ولایت سمنگان که بوسیلۀ تیمی از ارکیالوجست های ایتالوی به رهبری کاستالدی و سلواتورپوگلیسی در سال های 1950 و 1970 بدست آمده، این موضوع را تایید می کند. این تیم به تحقیقات ماقبل تاریخ در شماری ترین دامنه های سلسله کوۀ هندوکش پرداختند..(میچلی 2010). این تحقیقات متمرکزبه دوره سنگ قدیم بود و شامل بررسی های باستان شناسی در منطقه هزار سم و حفاری های واقع در پناهگاه صخره ای این دره بود. هزار سم در امتداد مسیر راه کاروان قدیمی قرار داشت که از بلخ به بامیان کشیده شده بود و کاروان ها پس از عبور از گردنه های شیبر یا پنجه فیلان وارد دره کابل می شدند. هزارسم از طریق دره ها به کندز وصل شده بود واحتمالاً یکی از راه های اتصال هند باستان به مناطق آسیای میانه بود. این منطقه اکنون به درۀ بیابانی بدل شده است که در اثرفرسایش ریگ و سنگ آهک تنها در کناره های دریا آثار آن دیده می شود. این رسوبات باعث ایجاد پناهگاه های سنگی و مغاره های زیادی در امتداد اطراف دره شده و ممکن بوسیلۀ مردم ماقبل تاریخ استفاده شده باشند. افزون بر این، وجود بقایای معماری و باستان شناسی دوره های بعدی اثبات می کند که منطقه هزار سم در گذشته ها بحیث یک مسیر مهم مکان مناسبی برای اطراق کاروان ها بود. (کاستالدی؛ پوگلیسی 1963)
از این رو جا دارد تا گفت که بحث بر سر هندوکش نه تنها بحث برسر زنده گی انسان پیشتر از صدها هزاردر دامنه های این کوه است؛ بلکه بحث بر هندوکش بحث بر سرتنوع و تفاوت ها و سازگاری های فرهنگی نیز است؛ زیرا هندوکش در طول تاریخ میزبان تمدن ها و فرهنگ های بزرگی چون؛ تمدن اوستایی، تمدن یونانی، تمدن بودایی، تمدن یونانی باختر، یونانی هند، تمدن یونان و بودایی، تمدن اشکانی، تمدن هندو سکایی، تمدن هند/ پهلو ها، تمدن کوشانیان، تمدن ساسانیان، تمدن کیداریان، تمدن هفتالیان، تمدن کابل شاهان، تمدن هندو شاهان، تمدن اعراب، تمدن اسلامی حتا پیشتر از آن از دوره های پارینه سنگی میانی تا دورۀ نوسنگی، عصر برنز، عصر آهن، عصربرنز جدید و آهن برابربه مهاجرت آریایی ها و ظهور زرتشت نیز بودهاست. این تمدن ها در طول تاریخ در دل این کوۀ استوار به پختگی رسیده و در دامنه ها و دره های زیبا و شاداب و در کنار رودخانه های مست و عصیانی آن پرورده شده اند. دلیل این همه تنوع و رنگارنگی تمدن ها در دامنه های هندوکش مغررو موقعیت مهم و حساس جیواستراتژیکی و جیوپولیتیکی و جیوایکونومیکی آن است که در شکلدادن موزائیکی غنی از فرهنگها و تمدنهای بزرگ همچون ایرانی، یونانی، بینالنهرینیو هندیدر این کشور نقش مهمی داشتهاست. از عصر پارینهسنگیو طی دورههای تاریخی، مردم افغانستان، به دلیل پیوند با ایرانیان باستان، جایگاه عمدهای در معرفی و گسترش ادیان جهانی و نقش مهمی در بازرگانی و دادوستد داشته و گهگاه کانون مسلط سیاسی و فرهنگی در آسیابودهاند. از این رو افغانستان در طول تاریخ گلوگاه یورش مهاجمان و جهانگشایان بوده که ردپای آنها هنوز در گوشه و کنار این سرزمین دیده میشود.[۲]به گونه ای که از میانرودان(بینالنهرین؛ عراقامروزی) بهسبب تمدنهای کهن و باستانیاش بهعنوان "گهوارهٔ تمدن"، و از مصر باستانبهسبب اهرامباستانیاش بهعنوان "عجایب دنیای باستان" خوانده میشود، از افغانستان نیز بهسبب موقعیت مهم و حساس ژئواستراتژیکی و ژئوپولیتیکیاش و حضور موزائیکی غنی از فرهنگها و تمدنهای بزرگ و در رابطه با تاریخ هزاران سالهٔ سرزمین ایران ( آریانای قدیم) یا پرشیا بهعنوان "چهارراهِ فرهنگهای باستان" یاد میشود.[۳][۴]
هندوکش با دلایل متفاوتی در طول تاریخ به مثابۀ دژ استوار وحدت و یگانگی وهمدلی و همدیگر پذیری عرض اندام کرده است. شاید یکی از دلایل پایداری و وحدت در اطراف هندوکش حمله ها و هجوم های پیاپی مهاجمان در طول تاریخ به این منطقه بوده است. چنانکه هندوکش در طول تاریخ معبر زمامداران و مهاجمان بزرگی چون؛ مادها (حدود اوائل سدهٔ هفتم تا ۵۵۱ پیش از میلاد)، شاهنشاهی هخامنشیان (ح. ۳۳۰–۵۳۰ پیش از میلاد)، یورش اسکندر مقدونی (۳۲۴–۳۳۰ پیش از میلاد)، فرمانروایی سلوکیان یا سلوسیدها در افغانستان (ح. ۱۸۵–۳۱۳ ق.م. در حوزهٔ سیستان؛ ۱۸۵–۳۱۳ ق.م. در بقیه نقاط کشور)، فرمانروایی مائوریاها در افغانستان (۱۸۵–۲۷۵ پیش از میلاد: تنها در حوزههای جلالآباد، غزنی، قندهار و بُست)، دولت یونانیِ باختر (ح. ۱۱۰–۲۵۰ ق.م. در حوزههای بلخ و بدخشان؛ ۱۶۰–۲۵۰ ق.م. در حوزههای هرات، بادغیس و کابل؛ ۱۱۰–۱۸۵ ق.م. در بقیهٔ نقاط کشور)، دولت یونانیِ هند (حدود. ۹۰–۱۵۵ ق.م. تنها در حوزههای کابل، جلالآباد و غزنی)، امپراتوری اشکانیان (ح. ۱۶۰ ق.م. -۲۲۵ م. در حوزههای هرات و بادغیس؛ ۱۵۵ ق.م. -۲۰ م. در حوزهٔ سیستان؛ و ۹۰–۱۵۵ ق.م. در حوزههای قندهار و بُست)، دولت هندوسکایی (۳۵–۵۷ ق. م)، هندوسکایی آزِس دوم (ح. ۹۰ ق.م. -۲۰ م. تنها در حوزههای کابل، جلالآباد، غزنی، قندهار و بُست)، پارتیانِ هند/پَهلَوها (ح. ۲۲۵–۲۰ م. در حوزههای قندهار، بُست و سیستان؛ ۷۵–۲۰ م. در حوزههای کابل، جلالآباد و غزنی)، شاهنشاهی کوشانیان(که به کوشانیساسانیان یا ساسانیانِ هند هم معروف هستند) اقوام غیرآریایی، شاهنشاهی ساسانیان؛ کیداریان (ح. ۴۶۵–۳۶۰ م. در بلخ، بدخشان، کابل و جلالآباد)، هفتالیان (ح. ۵۶۵–۴۷۵ م. در بلخ و بدخشان؛ ۵۳۵–۴۵۰ م. در حوزههای کابل، جلالآباد، غزنی و قندهار؛ و ۵۶۵–۴۸۵ م. در حوزهٔ بادغیس)، کابُلشاهان یا رَتبیلشاهان (هندوشاهان-ح. ۱۰۰۰–۸۷۰ م. در جلالآباد؛ ۹۸۰–۸۷۰ م. در کابل؛ و ۹۶۰–۸۷۰ م. در حوزهٔ غزنی)،هندوشاهان (ح. ۱۰۰۰–۸۷۰ م. در جلالآباد؛ ۹۸۰–۸۷۰ م. در کابل؛ و ۹۶۰–۸۷۰ م. در حوزهٔ غزنی)و اعراب (۶۵۰–۸۰۰ م. در سیستان؛ و ۸۲۱–۶۵۰ م. در هرات)، چنگیز ( ۱۲۲۱- ۱۲۶۰ُ )، بریتانیا{( ۱۸۳۸-۱۸۷۸)، (از سال ۱۸۷۸تا ۱۸۸۰) وِ(می ۱۹۱۹ شروع شد و تا ۲۶ می ۱۹۱۹)}، شوروی پیشین ۶جدی ۱۳۵۸ش(۲۴ دسامبر ۱۹۷۹م)۲۶دلو۱۳۶۷ (۱۵ فبروری۱۹۸۹) و امریکا (۷اکتبر ۲۰۰۱ میلادی تا کنون) بوده است. گفتنی است که در سال 1258 هلاکوخان برادر کوبلای خان با تصرف بغداد حکمرانی عباسیان را از بین برد و پس از دو سال درگیری ها در سال ۱۳۶۰بخش بزرگ افغانستان توسط بنیانگذار ایلخانان، هلاکو خان برادر کوبلای خان، نواسۀ چنگیز خان اداره میشد. هلاکو در زمان فرماندهی خود قسمت های شرقی مصر را گشود اما به علت مرگ برادرش برای انتخاب خان بعدی جنگ هایش را متوقف کرد. پس از عدم توافق بر انتخاب خان بزرگ جدید که امپراطوری مغول ها به چهار قسمت (امپراطوری خان بزرگ ، امپراطوری خانات چغتائی ، امپراطوری گروه بزرگ طلایی، و امپراطوری ایلخانان) تقسیم شد هلاکو خان از بیم حملات خانات چغتائی بر قلمرو اش نتوانست جنگ های خود را برای تصرف مصر ادامه بدهد. در زمان فرمانروایی ایلخانان، کرتها با انتخاب پایتخت شان در هرات و کیانیان (ملوک مهربانی) با انتخاب پایتخت شان در زرنج مناطقی از افغانستان را تحت فرمان داشتند.(۱)
هندوکش در طول تاریخ دژ تسخیر ناپذیر بوده و بزرگ ترین مهاجمان تاریخ مانند سکندر ها و چنگیز ها و ساسانی ها و صفوی ها و انگلیس ها و روس ها و اکنون هم آمریکایی ها را زمینگیر کرده است. این پایمردی هندوکشیان بوده که دشمنان خارجی در هر برهه ای از زمان با استفاده از مزدوران داخلی برضد آنان توطئه کرده اند. از همین رو هندوکشیان در طول تاریخ آماج توطیهء مزدوران داخلی بوده اند. در شماری از برهه های تاریخی دشمنان مردم افغانستان توانسته اند تا با استفاده از مزدوران داخلی مانند شاه شجاع ها و ببرک ها و ... و امروز طالبان توانسته اند تا با ایجاد نفاق میان مردم افغانستان آرمان ها و آرزو های ملی این مردم را قربانی معامله های ننگین با خارجی ها کنند تا در قدرت باقی بمانند؛ اما دشمنان داخلی و خارجی مردم افغانستان باید بدانند که هرچند این سرزمین هر ازگاهی آماج حمله های مهاجمان قرار گرفته است و روزگاری را در اسارت مستقیم و یا غیرمستقیم مهاجمان و استعمار گران سپری کرده است و اما این شب ها طولانی نبوده و زود پایان یافته است. مزدوران گوش به فرمان خارجی ها و وابسته به شبکه های استخباراتی منطقه و جهان بدانند که بافت میان اقوام و مذاهب گوناگون این سرزمین آنقدر محکم است که آنان هیچ گاهی با دهن کجی های سیاسی نمی توانند، در میان مردم افغانستان نفاق و اختلاف را دامن بزنند؛ زیرا مردم افغانستان سیاستگران خود را شناخته اند و درک کرده اند که آنان در اصل به هیچ اصلی باور ندارند و چه رسد به این که به قوم و زبان خاصی احترام داشته باشند. رویکرد های سیاسی بیشتر سیاستگران افغانستان درک کرده اند که بسیاری از سیاستگران شان از پاکی و قداست ضجه می کشند و آنگاه ندای قومیت را بلند می کنند، نه به هدف نجات و خدمت به قوم، بلکه در خط اول قربانی نهادن آنان است. زیرا آنانی که نگاۀ ماکیاولی به سیاست دارند، استفاده از هر ابزاری را برای رسیدن به هدف مشروع می دانند. یاهو