فضل الرحیم رحیم
طنز
از قلم فضل الرحیم رحیم
گزارش خبرکنار جان از گوشه و کنار شهر
برادران قند و خواهران عزیز سلام ، امروز در قرنطین دلم تنگ شده بود پیش خود گفتم که بیا که برم طرفهای شارکه قرنطین در شار چی رقم است . همگی از خانه برآمدم دیدم که بیروبار از روزها پیش قرنطین کده بیشتراست کله و پوزمه در لای دستمال گردن پیچاندم و یا هو ، گفته در آمدم در بیرو بار قرنطینی شهرما و یکه راست رفتم به دکان کاکا الاف لنگی ، بعد سلام مالیکی گفتم کاکا الاف ، شنیدیم که نرخ و نوای با آمدن ماه مبارک رمضان سر به فلک کشیده ، سر و صدای مردم بلند شده . تو چی کدی نرخ و نوای دکانت ثابت است یا ایکه تو هم تار داده میری ؟ کاکا الاف گفت : خبرکنار جان ، نشنیدی که میکن از نرخ برای خو از شار نبرای هههههههه گفتم کاکا الاف نفامیدم این متل ایتو نیست . میکن که از شار برای خو از نرخ نبرای !!! کاکا الاف گفت خبرکنار بچیم ، ما شکر مسلمان استیم اینه ماه مبارک رمضان آمده ماه روزه ماه فضل و برکت و عدل و انصاف و ماه آزمایش الهی است ، خو پیش از ما مبارک رمضان میگفتند که از شار برای ولی از نرخ نی . ولی در ماه مبارک رمضان د ای قرنطین این متل تغیر کرده حالی میگویند که از خاطر قرنطین از شار نبرای ولی از نرخ برای تا جاییکه میتانی ههههههه آه خبرکنار جان ایتو هم نمیشه که قرنطین است از خانه نبرای ، از شار نبرای ، از نرخ نبرای ..... آ خر از یک چیزی خو برایم که دل ما یخ کند . گپای کاکا الاف ره شنیده شنیده رفته ، رفته حواس وفکرم کدووت شد بدون خداحافظی رفتم در سرای عمده فروشی و یکه راست پیش حاجی قوچ عمده فروش ، بعد از سلام و کلام گفتم حاجی صاحب همرای روزه چطوراستی ؟ گفت خبرکنار جان شکر خوب استم کاشکی دوازده ماه ی در وازده ماه رمضان باشه ههههههه گفتم چطور حاجی صاحب نی که رژیم فاریدید ؟ گفت نی خبرکنار جان ، پرواز نرخها و تار دادنش در فضای بی انتها خیلی شکر خدا خوش آ یند است . راستی هم که ما مبارک رمضان ماه فیض و برکت پول باران است ههههههه گفتم حاجی قوچ جان ، این حالت سر کل مردم نیست ! اکثریت مردم ما بیچاره دست و دان استند ! به حال اونا باید رحم شود بخصوص د ای ماه مبارک روزه !!! حاجی قوچ خنده کنان گفت یک متل است خبرکنار جان ، که میگویند گوسفند از پای خود و بز از پای خود هههههههه گفتم حاجی قوچ جان ای متل به گفته های قبلیت هیچ ارتباط ندارد ای چی میگی . حاجی قوچ در حالیکه بلند بلند خنده میکرد . چجو ، ره صدا کرد وگفت او بچه خبرکنار جان ره ببر د سر شانیت دهمی کلینک پالوی ما بگو که حاجی قوچ تشخیص کرده که خبرکنارجان کرونای درجه اعلی دارد تا که تداوی و یا نمروده یلایش نکنید . چجو ، در یک چشم به هم زدن مره سر شانه کرد و دوان دوان روان شده طرف کلنیک ، هنوز به کلنیک نرسیده بودیم که بریش عذر کردم گفتم قربانت شوم چجو ، مه جور تیاراستم سرم بوی قورمه میداد که برآمدم تا یک گزارش از وضع قیمتا د شار به جریده بی خبران تهیه کنم مره به کلینیک نبری به لیاز خدا مه جورتیار آدم استم اینه یک چیزکی برت میدتم یلایم کو. در همین لحظه بود که چجو ، مره از سرشا نیش پایین کرد و گفت بتی چی میتی ؟ دستم مه در جیبم کردم چیزی دار و نداری که داشتم بدست چجو گذاشتم و گفتم کم ما و کرم شما . چجو گفت برو در خانه بمان تاکه قرنطین ختم نشده دیگه نبرایی خانه رمضان آباد که اینه در چند قدم که بار را آوردم چار چند ره بدست آوردم خدایا این ماه روزه ره طوییییییییل بساز ......!!!! همو بود که یا هو گفته به خانه برگشتم . حال بیرون ره از پشت پرده خپ خپ نگاه میکنم ........
26/04/202
هموطنان عزیز !
توصیه های صحی پیرامون ویروس کرونا ، را جدی بگیرید . به زندگی خود و دیگران ارج بگزارید . در خانه ماندن بهتر است از تنها در شفاخانه بودن !!!!!!