فضل الرحیم رحیم
قوی خان در هفت مارچ و در هشت مارچ !
طنز
از قلم فضل الرحیم رحیم
همین که قوی خان روز هفت مارچ ، از کار به خانه برگشت با صدای بلند ناتراش و نا خراش فریاد زد : او زن فلان پدرات در کدام کور هستی بیا این جا بیا ، زن قوی خان که کمافی السابق از کله ء صبح صادق صبح خمیر می کند و نان می پزد و چای دم می کند بعد از صر ف چای ظرف شوئی و کالا شوئی می کند و باز خمیر می کند و نان می پزد و دیگ چاشت را می پزد و باز ظرف شوئی کند وکالا را اتو می کند و باز هم خمیر می کند و دیگ شام را می پزد اما علاوه از این کار ها باید ناشتا دیگرانه را برای قوی خان آماده سازد باز ظرف شستن و جمع کردن و جای خواب همه را اماده ساختن . زن قوی خان ، که مصروف تهیه ناشتا به قوی ، خان بود وارخطا پیش روی قوی خان حاضر شد و گفت خوش آمدی بخیر آمدی . قوی خان ، باز با آواز بلند صدا زد مرگ خوش آمدی و بخیر آمدی چی می کردی کجا بودی ؟ زن قوی خان ، با عجز گفت برایت ناشتا جور می کردم ، قوی خان ، گفت زهر جور می کردی زهر ، خانمش با صدای آرام گفت : زهر نداریم . قوی خان گفت ناشتا را چی در کله ایم بزنم می فهمی صبا جشن است جشن . زنش گفت : خیر مبارک ات باشه . قوی خان با عصبانیت بیشتر گفت مبارکی ره چی کنم بگیر کالایم تیار کو ، همو دریشی سیاه جل و بلیی مه با پیراهن سفید و نکتائی سورخ مه اتو کو و بوت هایم را نیز خوب رنگ و پالش کو تا که جرق وبرق کند . راستی من می روم در اتاق ما کسی مزاحم من نشود که من برای فردا باید یک مقاله بنیوسم و در پیش کمره های تلویزیون و یک جمع کلان زنان مقاله خوانی کنم . فهمیدی یا نی . زن قوی خان ، گفت درست است . راستی به نان خوردن صدایت کنیم یا نی ؟ قوی خان ، این بار از تهء نافش فریاد زد او احمق ، او بی عقل او بی شعور وظیفه تو نان پختن ، جارو کردن ، کالا شستن ، و غیره کار های داخل خانه است تو مسوول نان خوردن من نیستی فهمیدی یا نی لوده برو اگه نی شکم لکت ات می کنیم ..............
هشت مارچ قوی خان ، در حالیکه لوکس ترین دریشی و کف و کالر به تن و از سر صورتش بوی عطر و پودر باد می شد از طرف گرداننده ء برنامه که به افتخار تجلیل از هشت مارچ ، راه اندازی شده بود با این کلمات و جملات پشت میز خطابه دعوت شد : حاضرین محترم و بیننده های تلویزیون و شنونده های رادیو حالا از آقای قوی خان ، یکی از مدافعین حقوق زنان و یکی از دلسوز ترین آدمهای در حق زنان کشور تقاضا می کنیم که تشریف آورده و صحبت های عالمانهء خود را به مناسبت هشت مارچ ابراز نمایند . قوی خان ، پشت میز خطابه آمده با شعار اینکه زنده باد هشت مارچ به صحبت های خود چنین ادامه داد : امروز روز خوبی است من بسیار خوش هستم که در مقابل شما و کمره های تلویزیون و مایک های رادیو در مورد روز هشت مارچ صحبت می کنم باور کنید که بسیار خوش هستم از خوشی زیاد می خواهم بگویم که زن موجود عاقل ، هوشیار و با شعور کامل است . من از همه مردان کشورم تقاضا می کنم که با خانمهای خود صمیمی و مهربان باشند از ابراز کلمات رد و بد جلو گیری کنند در کار و بار خانه با خانمها کمک و مساعدت کنند . و زمینه تحصیل و کار وبار در خارج از محیط خانه را به خانمهای خود مساعد سازند و از زدن وخشونت در برابر آنها جلوگیری نمایند . من اگر خود ستائی نشود به خانمم خیلی احترام دارم در کار و بار خانه همرایش کمک و دست پیشی می کنم و همیشه با کلمات بسیار خوب با مهربانی و لطف صدایش می کنم که ما باید همه همینطور باشیم . در همین لحظه تلیفون دستی قوی خانه زنگ زد ، قوی خان گوشی را گرفت صدای تلیفون بلند بود دختر ش با صدای گرفته گفت پدر سلام ، قوی خان با غصب صدا زد چی گپ است . دختر گفت : مادرم بی حال شده روز زمین افتاده چی کنم ؟ قوی خان گفت می فهمی که من در جریان صحبت در وصف هشت مارچ هستم ، بلایم به سر مادر ات . بگذار بمیرد او یک بی عقل است بی شعور است خاک در سر اش .گوشی را خموش ساخت و همه حاضرین به پای ایستاده شدند و از تهء دل برای قوی خان کف زدند .
08/03/2014