عثمان نجیب

  

         هندوستان به اشاره‌ی کرزی و آمریکا کابل بانک تاجیک و هزاره تبار ها را به نفع عزیزی بانک پشتون ها

                                         

  ویران‌گری های بی پایان هند و پاکستان در افغانستان بموافقت مستقیم کرزی و غنی  


                                     
                                                     
بخش دوم

        سازمان های جاسوسی آفت بی پایانی برای کشور ما

    راجا گوپتای هندی جاسوس، عامل و کلیدی برای حل معمای سقوط کابل  بانک: 


  

دست‌رسی هند در افغانستان راه طولانی دارد و جزء به انجام امور استخباراتی ممکن نیست تا پاکستان را از خاک افغانستان هدف قرار دهد. مجربان مسلکی و مخربان هر دو‌ کشور دست شکسته و عقل پاشیده‌ی رهبران حاکم در افغانستان را چنان بسته کرده اند که مرکبی را در طویله نه می بندند.
پاکستان هر از گاهی بر منافع هند در افغانستان می تازد و بدون هیچ ناکامی‌یی به هدف می رسد و رسیدن به آن هدف های ویران‌گر برای ملت ما میسر نیست مگر به هم‌کاری جواسیس بی‌شمار پاکستان که حتا کلان شهر های مرزی ما را هم مات و مبهوت و عاشق پروپاقرص خود ساخته و درصدی زیادی ناخودآگاه در خدمت
ISI قرار دارند.
رهبران قبیله‌گرای افغانستان خود را فریب می‌دهند که گویا در بازی دو‌جانبه منافع شان است و جیب های شان اندوخته های سیم و زر فراوان می داشته باشد.
آنان از رئیس جمهور تا عادی‌ترین کارمند دولت به آن عقیده اند که هند را در بازی های سیاسی وسیله‌ی هراس پاکستان ‌و پاکستان را خطر و تهدید غیر قابل مهار منافع هند در پاکستان قلم‌‌داد‌ کرده و در نقش جواسیس دو‌ سویه منفعت می برند، کما این که منافع پاکستان بر مبنا و ملحوظات تباری با قبایل دو سویی مرز ‌و خیبر پښتون‌خواه و پشتون های پاکستان را از منافع خود می دانند، در حالی که پشتون های پاکستان اینان را به پشیزی هم ارزش نه می دهند و بار ها اذعان داشته که نه لری است و نه بری. اما خزنده های جوک مانند وطن ما برای گویا کثرت‌گرایی پشتونیزم به جان آن ها چسپیده و دست و‌ پا می بوسند ‌‌هر قدر هم زبون و‌ جبون می شوند خمی به ابرو نه می آورند و قبولی خفت‌باری برای قدرت و بقا در قدرت خصیصه‌ی میراثی نیا های شان است.
سیر گذرای تاریخ می‌رساند که ملت همواره گرسنه نگاه داشته شده ‌و سرمایه های شان در جیب خان های احمق دوسره سرازیر شده است. توسل به پشتون‌گرایی قبیله‌وی اگر در خراسان دوران احمدشاه درایی کم‌رنگ بود، دلایل مختلف تاریخی ‌و تنزل و تطور سیاسی دارد، همه سلاطین قبیله سالار در دوران اقتدار شان برای راحتی نفس و‌ جان شان از بخش های اراضی کشور در جنوب و‌ جنوب غرب و شرق کشور گذشته و آن را دو دسته به باداران شان تقدیم کرده و در عوض با تضرع به قدرت های خارجی فشار های اقتدار گرایی جابرانه را به مردم و سرزمین های های غربی و شمالی و‌ جنوب شرقی کشور وارد آورده اند، درست مانند امروز.
داود خان به عنوا پست فطرت ترین پست های آل یحیا از کوچک‌ترین فرصت زمانی و صلاحیتی داعیه دار  دا پښتونستان زمونژ بودن خود را تبارز می‌داد، آن هم نه برای آن که خان های مفت‌خوار قبایل دامادان مادرش یا اجداد اش بودند، فقط برای تلاش در گویا اکثریت شدن و پامال کردن اقلیت ها به قول خود شان و به زعم خود شان.
مردم مناطق یاد شده که هیچ‌گاه ماهیت تسلیم‌ پذیری و اطاعت کورکورانه و بلی گویانه‌ی اربابان جعل ‌‌و جهل را داشته و نه دارند، در معرکه‌گاه های حریت خواهی و استقلال خواهی و عدالت خواهی جان سپردند و تسلیم اقتدار گرایی های ظالمانه نه گردیدند.
شاهان جلادی مانند عبدالرحمان از کله های شهدا مناره ها ساخت و با افتخار یاد کرد و‌ نوشت که ده هزار نفر را در فلان بلاد شمال شهید ساخت و چند هزار نفر در فلان گوشه‌ی شمال تیر باران نمود و‌ این جنایت انجام داد و‌ آن جنایت کرد.
هیچ کدام آن موارد نه توانست سران قبیله‌‌ی این سویی دیورند را برای رسیدن در آرمان شعار احمقانه و یک سویه‌یی یو پښتون کمک کند.
نسل جدیدی از جواسیس و قسم‌ خوران خدمت به
ISI تحت رهبری حامدکرزی درست در عصر مدرنیته‌ی جهانی بر علیه مدرنیزه شدن کشور سربلند کرد و آن‌گاهی که جهان به سوی ترقی و تعالی می رفت و‌ باداران شان در پاکستان صاحب اتم شده بودند، اینان کشور ما به عنوان بلدوزر های ویران‌گر به نفع پاکستان دریدند و تا سرحدی علیه هند ایستادند که اگر پاکستان با هند درگیر شود، غلامان پاکستان تحت زعامت کرزی در کنار پاکستان می ایستد، اشاره‌یی که کرزی آن را به دستور CIA و ISI مطرح و هند را در مضیقه و تنگ‌نا قرار داد.

هند در چهار راه ناچاری!

سیاسیون و نظامیان هند و استخبارات آن کشور گزینه های تدافعی برای حفظ حداقل منافع خود در افغانستان و یا اقدامات مخفی نظامی علیه پاکستان از خاک افغانستان را در حضور داشت فرزندان خلف پاکستان و به نام رهبران افغانستان محال و حتا ناممکن دیدند.‌
ناچاری هند برای حفظ حد‌اقل نیروی بازدارنده‌‌ی تعرض به منافع اش در کابل کامل و تمام محسوس بود، خردورزان دورنمایی هند پنداشتند، با هزینه های کم مصرف و‌ حتا بی مصرف و سود آور به خود شان می‌توانند رهبر نماهای افغانستان را احمق‌تر از گذشته ساخته ‌و از حد اقل فرصت ها حد اعظم سود جویی نمایند.

سقوط دادن کابل بانک قرعه‌ی برنده شدن هند:

صاحبان اندیشه و سیاست و مالکان عقل اقتصاد هند می‌دانستند که برای حاکمان کم تجربه‌ و حتا با تجربه‌ی خاین افغانستان منافع شخصی شان به مراتب اولویت دارد از منافع کشور خود شان.
در عصر جهانی شدن و زمان همه‌گیری منطق ساخت و ساز های زیر‌بنایی و روبنایی منافعی برای ملل جهان توسط رهبران وطن‌دوست جهان دیگر، حاکمان زر و‌ و زور افغانستان تیشه های زبردست قوتی را برداشته و ریشه های وطن شان برای حفظ منافع خود شان را چنان قطع می کنند که هرگز دوباره نه رویند.
متخصصان فن و مؤظفان‌ تدبیر در هند تشخیص دادند که انگشت شان را در کدام نقطه‌ی زخم بفشارند تا ثمر چند جانبه‌ی تداوی به نفع هندوستان و مرگ به خود افغانستان داشته باشد.
پول و سرمایه بهترین گزینه‌ی جلب خیانت رهبران قبیله سالار علیه منافع ملی شان و حفظ منافع شخصی شان است.
آنان دست دوستی در بخش خاصی برای ویرانی یک اقتصاد خاص و در حال رشد تاجیک تبار و هزاره تبار را به استشاره‌ی کرزی با وساطت محمود کرزی مغز متفکر خانه‌واده‌ی کرزی دادند ‌و کار راشروع کردند.
راجاگوپتا فعال می‌شود:
چگونه‌گی ورود هند به سیستم بزرگ گرداننده‌گی کابل بانکی را نه می دانم که با اشتراک مساعی تاجران و تاجر نما هایی غیر از خود شادروان فرنود اساس گذاشته شده بود.
اما در جریان دعوای معاملات تجارتی‌یی که با کابل بانک داشتم بسیار به سرعت و بسیار طبیعی و حتا نا خپاسته آقای گوپتا را شناختم.
جوان سیاه چهره‌ی حوش رنگ ‌و خوش لباس و‌ خوش سلیقه و قامت اما بسیار مرموز و‌ زیرک از لحاظ روان شناختی امنیتی. دفتر محقری داشت، ساختار دفتر هم طوری بود که آقای راجا می توانست به خوبی دفاتر مربوط « دفاتری که همه در گرو هندی ها و تعداد کمی افغانستانی ها بود را دیده‌بانی کند.
متکبرانه سلام علیکی و از ماجرای عمدیی که به موجب اعتماد من بالای کابل‌ بانک سبب حتا ورشکسته‌گی اقتصادی من در آن زمان شد، آگاهی داشت.

بیست میلیون دالر به غضنفر بانکی که هنوز تأسیس نه شده بود...دلیل...؟
مشت آقای گوپتا نزد من باز شد: 

من در جریان مشاجره با آقای گوپتا که دلایل مطلق احمقانه از جمله نابلدی کارمندان شان و‌ خطای کاری آنان بودم که جوانی با یک یادداشت کوتاهی داخل دفتر تنگ راجا شده ‌و گویی دو نفر دزدی اند که با احتیاط سخن می‌رنند تا صاحب خانه‌ خبر نه شود.
من خودم را مصروف تلفن نشان داده و گوش هایم را شنوای گفتار آنان ساختم،‌ هر چند کار من خلاف حکم آیه‌ی متبرکه‌ی ولاتجسسو بود، اما برای کسب اطلاع از اقدامات غیر مسئولانه‌ی کابل‌بانک در حیف و میل سرمایه‌‌ی من ضرورت احساس می‌شد.
جوان کارمند با چهارم قسمت یک کاغذ در دست از  راجا به انگلیس پرسید: «... ای بیست میلیونه به  غضنفر بانک انتقال بتم... با شنیدن آن سخن دانستم که فرصت دیدن عکس العمل راجا است، من پیش از آن با آقای راجا کدام شناختی و‌ ارتباطی هم نه داشتم تا بر علیه او بهتانی بندم و پول هم از من نه بود و مسئولیتی هم نه داشتم، اما برای جمع آوری دلایل الزام علیه کابل بانک مهم بود. عاجل سرم را از تلفن بلند کرده و جانب راجا دیدم، با اشاره‌ی چشم گفت بلی...کارمند جوان آدم سر سختی بود و‌‌ گفت مسئولیت داره برم امضاء کنین، گویی آن راجا مالک و آن جوان برده‌ی اوست با تحکم هدایت صادر کردن پول را داد، جنجال من و راجا دوباره شروع شد، زمانی زیادی با او درگیری لفظی داشتم که همان جوان دوباره داخل شده و‌ گفت به هدایت شما روان کردم... من حیران ماندم که حتا اگر آن پول عظیم به هدایت ‌و آگاهی آقای فروزی صورت گرفته باشد، باید سندی، ورقی، دوسیه‌یی یا ثبوتی وجود داشته باشد عندالضرورت از آن استفاده شود. آن کار ارتباطی با من نه داشت اما فوراً ذهن مرا هوش دار داد، تا برای اثبات گفتاری که بعد‌ ها در وقایع‌نگاری می کنم، تاریخ و‌ روز مشخصی داشته باشم.
پس از مرخص شدن با دلهره‌ی آن جوان، مسیر صحبت را تغیر داده و نرمش پیشه کردم، در نتیجه‌ی بحث نرم بود که آقای راجا نامه‌یی در همان تاریخ برای من عنوانی سفارت اندونزی نوشت که در همین بخش آن را مشاهد می کنید و در بخش های بعدی می خوانید که آن ماجرا من را تا هند کشاند و باز هم. آقای راجا....

اولین گام کرزی_هند برای اعتماد سازی اقدام سقوط کابل بانک:

پاکستان که افغانستان را به نگاه یکی از سوبه‌ های خود
می دانست و در مخیله اش هم نه می گنجید که روزی از کابل مورد حمله قرار گیرد، غافل‌گیر یک بازی اوپراتیفی هند شد و تا به خود آمد دیر بود. 
در تابستان سال
۱۳۸۴من با آقای دکتر سعادت ظهیر برای گرفتن چکی به نماینده‌‌گی نشنل بانک پاکستان در محله‌ی وزیر محمداکبر‌خان رفتم، چند روزی از اجرای چکی نه گذشته بودکه خبری را شنیدم مبنی بر بسته شدن نماینده‌گی‌ نشنل بانک پاکستان به هدایت رئیس دولت افغانستان. آن خبر به سرعت همه‌گیر شد و فردا به سرعت زیادتر از دی‌روز اصلاح گردیدکه گویا نماینده‌گی نشنل بانک پاکستان به دلایل ضرر از جانب دولت پاکستان مسدود گردیده ‌و به زودی بر می‌گردد، یا من دیگر خبری از گشوده شدن دوباره‌ی آن نه شنیدم یا آن نماینده‌گی هرگز بر
نه گشت. 
حتا اگر آن نماینده‌گی برگشته هم باشد، به عنوان یک حمله‌ی مؤفقانه علیه پاکستان در دست‌گاه های جاسوسی هند و به مثابه‌ی یک شکست قابل پاسخ پاکستان از هند در
ISI بود که تبعات منفی هر دو اقدام ضرری را متوجه افغانستان و تاجران آن ساخت، ثبت و به عنوان یک لکه‌ی ننگ در دامان کرزی به فردای کهن نگاری است.

نتیجه‌ی تباه کننده‌ی اعتماد سازی شخصی کرزی با هند:

پاکستان که آن زمان مار زخمی شده بود در پی انتقام از هند افتاد، زمام داران بی فرهنگ ‌و خیانت کار ما فکر می کنند تاریخ روی‌داد ها را فراموش می‌کند، پاکستان لعنتی سه سال در تاریخ
۱۷تیر ۱۳۸۷ پس از آن اقدام کوچک هند با حمله‌ی انتحاری ۵۶ تن هم‌وطنان ما را شهید و ۲ دیپلمات هند را کشته و ۱۴۰  هم‌وطن ما ر زخمی ساخت و ویرانی های زیادی به جا گذاشت که در هشت سال پیش از آن سابقه نه داشت هر چند یک ماه پس از مسدود شدن نماینده‌گی نشنال بانک، حملاتی را به منافع هند در ننگرهار وارد کرده بود و اما حملات سال های ۱۳۸۷ و ۱۳۸۸ بر سفارت هند بسیار کشنده ‌و ویران‌گر بودند.‌
ادامه دارد....

 

 

+++++++++++++++++++++

بخش نخست:                       
                   همه ساختار های ورشکست شده ی غیر قبیله سالاری کشور به شمول کابل بانک با 
           برنامه های عمدی ویران گر سلف و‌ خلف بوده تا عزیزی بانک و بانک های دیگر تبار محور رشد کنند و شادروان شیرخان فرنود هم قربانی دسیسه ی محمود کرزی.
                من شاهد زنده‌ی انتقال بیست میلیون دالر از کابل بانک برای ایجاد غضنفر بانک هستم، شما در بخش دیگر می خوانید که چی گونه هند و‌ سازمان استخبارات آن کابل بانک را به زانو در آورد.
             آقای راجا‌گوپتا دزد داخل آستین کابل بانک هدایت انتقال آن را داد.         
سازمان های جاسوسی هند و‌ پاکستان در رقابت سرسخت انتقام‌گیری از یک دیگر  قرار دارند ‌بهترین مکان زور آزمایی و زبردستی شان اففانستان را گزیده اند.
راجا گوپتا جوان به شدت محیل سازمان جاسوسی هند که نقش ویران‌گری اش در کابل‌بانک برجسته است، یکی از اهرم های اساسی ورشکستی کابل بانک به اثر اغفال خلیل فروزی و انتقال بی درد سر میلیون ها دالر سرمایه های مردم از یک دست به دست دیگر بود و است.
دوران تصدی عمومی شادروان شیرخان فرنود و گرداننده‌‌گی احمقانه‌ و غیر مسلکی و غیر علمی و غیر متعارف خلیل  فروزی که بیش‌تر با قلدری های منحصر به فرد او همراه بود که کمر ملت را شکستاند، دلیلی که پول مردم را دولت آقای کرزی پرداخت آن بود تا محمود برادر او یکی از شاه‌دزدان بی پرسان کابل بانک از زیر فشار برهد و چنان شد، حالا هم وزیر است.
عاقلانه ترین تحلیل مسلکی جرم شناسی سنگین آن است که آقای راجا گوپتا به موافقت کرزی با دولت هند و اغفال رهبری کابل بانک و تبعید مدام و فرمانی شیرخان فرنود توسط خلیل فروزی برای یکه تازی او در میدان بازی با ارز خارجی و اسعاری کابل بانک بود.
حیف و میل بی پروای پول های باد آورده شده، فروزی را به اژده های تعیش تنعم و زن باره‌گی مبدل کرده بود که همه از طریق تلویزیون ها دیدیم، دعوت بانو های سریال های هندی که مانند کسی که در نقش پرینا بازی می کرد و قرار شنیده‌‌گی ها علاوه بر مخارج گزاف رفت و برگشت و‌ بود و ‌باش و امنیت او و شاید هم حاصل کام دل آقای فرنود از سه صد هزار دلار در سه شب گذشته بود و تنها با حضور در ستیژ قرعه کشی یک‌ صد هزار دلار گرفته بود، در حالی رسانه های هند همان زمان مجموعه دریافت حق الزحمه‌ی ایشان را کمتر از سه صد‌هزار کلدار هندی برشمرده بود، کما این گه عواید دیگری هم داشته است.
آن همه شور و غوغای چپاول‌گران هندی را آقای راجا گوپتا نماینده‌ی سرویس جاسوسی هند برای هندی ها زیر نام دوستی بر‌پا کرده بود. آقای راجا گوپتا مفتش عمومی بانک و ‌صلاحیت دار کل بانک بود، دفتر او ‌و صاحبان صلاحیت زیر مجموعه های دفتر او و‌ شاید هم همه‌ی کابل بانک را هندی هایی مدیریت می کردند که به یقین در کشور شان به طویله داری هم استخدام نه
می شدند. معاش های نجومی آنان به شمول معاش آقای گوپتا که می گویند تا یکصد هزار دالر و زیاد‌تر در ماه بود، پوششی برای دزدی های میلیونی هندی ها بود. در مقابل افغانستانی های مقرر شده و دانا و فهیم اقتصاد و بانک داری در کابل بانک رفت‌گران دفاتر هندو باور های هند و حتا زیر مدیریت و هدایت آنان بودند. آقای فروتن یکی از آن جوانان آگاه و دانای اقتصاد بودند که باید همه صلاحیت ها به ایشان تفویض می‌شد، شنیده بودم که آقای محمد ذوقی خسر آقای فروزی در سمت معاون کابل‌بانک گماشته شده بودند و تنها صلاحیت شان حضور در دفتر و نوشیدن چای و امضای حاضری بود و بس.
آمریکا که حکم‌ روایی دارد، می گوید به پیروی از شعار هر کس نان داد فرمان داد حتا رئیس جمهور ما را هم توهین می کند‌چون‌ برده‌ی اوست و ما در بگرام دیدیم. اما این را تازه شنیده و‌ دیده بودم که خودت هزینه بپرداز و بالای خود نوکری به منزله‌ی بادار برگزین. فروزی چنان کرد تا که دانست، توهم او ملت را ویران کرده اما خودش به هزاران نسل بعد تر از خود هم اندوخته دارد.

من چرا از اسرار کابل بانک و آقای راجا گوپتا خبر شدم ؟

افغانستان پسا استقرار نظام متمرکز غیر پاسخ‌گو به ملت با حمایت آمریکا ‌و اروپای دارای نظام های غیر متمرکز‌ پاسخ‌گو به ملت های خود و‌ به هدف نصب مهره های جاسوسی شان در در رأس قدرت آن چی را بر ملت ما تحمیل کردند که ملل خود شان هرگز به آن گونه نظام ها آری نه گفته و پوز سیاسیون خود را در بی راهه روی به خاک می مالند غیر از کشور های اماج گرفته مانند عراق ‌و سوریه و افغانستان.
کدام منطق می پذیرید که نظام جمهوری اسلامی، با ادعای دموکراسی، اقتصاد بازار، گفتار آزادی بیان، انتخابات شفاف و ده ها امر لازمه‌ی دیگر  دموکراسی استقرار یابد، اما ویژه‌گی های امتیازی سیستم ریاستی و‌ استبدادی شخصی و خانه‌واده‌گی و تباری خاص سکان رهبری و قدرت در یک کشور را به عهده داشته باشد؟
به همان مبنا کشور های قدرت‌مند به نام دوستان افغانستان و با نفوذ به زیر پوست افغانستان ایادی خود را گماشته ‌‌در چهره‌ی دوست خنجر های خلنده‌یی زهر‌آگین را به ملت ما وارد می کنند. اینان اگر هزار ها میلیارد هم در کشور ما مصرف کنند، نه برای دوستی که برای مقاصد خود ها هزینه
می‌ پردازند.
خواهی نه خواهی افغانستان تخته‌ی خیز و آوردگاه جنگ نیابتی هندوستان با پاکستان است و هر کدام سعی بر رخنه‌ی ویران‌گر در کشور ما دارد.
چند ویژه‌گی است که دست بلند پاکستان نسبت به هندوستان در افغانستان را نمایان می‌کند به خصوص پس از سقوط نظام سهمگین حزب دموکراتیک خلق افغانستان :
اول_ تقاطع و‌ تلاقی نقاط مشترک مرزی تا دو‌ هزار و هشت صد کیلو‌متری در جانب افغانستان سخت آسیب‌پذیر و در جانب پاکستان غیر‌قابل نفود و حفاظت‌ شده.
دو_ بلدیت کارمندان استخبارت پاکستان
ISI در اراضی افغانستان و هم زبانی و هم فرهنگی مناطق هم‌‌ مرز با قبایل دو سوی مرز .
سه_ تربیت‌ جواسیس بی‌ شمار در این سوی سرحد با استفاده از عقاید مردم و نارسایی اقتصادی مردم.
چهار_ نه بود ممانعت عبور و‌ مرور یک جانبه از سوی پاکستان به داخل افغانستان به منظور کشف های استخباراتی و سفر بدون ممانعت اعضای استخبارت به سراسر کشور پسا سال
۱۳۷۱.
پنج_ عقده گشایی و‌ در برخی موارد آقایی رجال پاکستان بر مزدور های استخدام شده و تربیت یافته‌ی شان مثل خانه واده‌ی گلب‌الدین حکمت‌یار، خانه‌‌واده‌ی گیلانی‌، خانه‌واده‌ی کرزی‌، برخی خانه‌واده های احمدزی ها و حقانی ها و‌ سیاف ها،‌ قدیر ها و دین محمد ها و مجددی ها و حاجی زمان ها به ملحوظات زبانی و‌ تباری و امتیازی و عموم رهبران جهادی به ملحوظات نیازی و تکتیکی که همه زیر نظر انگلیس صورت می گرفت.
شش_ موجودیت پای‌گاه های آموزشی تروریستی و شست و شوی مغزی اطفال تا رسیدن به سن بلاغت زیر نام مدارس دینی که بیش‌ترین تعداد آنان از مناطق پشتون نشین افغانستان بودند ‌و هستند.
آمار های گونه‌گونی از تعداد این مدارس در بای‌گانی های نشرات رسانه ها است، که تا بیست هزار مدرسه هم گفته شده است، حالا اگر این مدارس در روز یک‌‌ تروریست تربیه کنند در روز 20000 تروریست و‌ در ماه  600000 تروریستی بار می آیند که برای فرستادن آنان در جبهات مستقیم و غیر مستقیم تروریستی علیه افغانستان هیچ مانعی فراراه پاکستان نیست و مزید بر آن این مدارس مانند ماشین های تولید جوجه های تروریستی هیچ گاه از پا در نه می آیند، حتا اگر این تعداد را 50 قسمت تقسیم کنیم روزانه 400 نفر و در ماه 12000 می‌شود یا حتا اگر در هر روز به 50 نفر تقلیل بدهیم، باز هم در ماه 1500 تروریست برای نابودی وطن ما و جنگ نیابتی بر‌ضد هندوستان می‌فرستد.
۷_ یک سانی برخورد حکومت های عمدتاً پشتون تبار حتا حکومت شادروان دکتر نجیب الله
که با وجود داشتن افکار دموکراتیک خصوصیت حفاظت قبیله‌وی در خون شان عجین شده بود و همه سر‌مایه‌ی ملت را به جیب قبایل یا خان های مفت خوار دو سره مثل خان عبدالغفار خان، خان عبدالولی خان، خان احمق پدر خان، خان کثیف مادر خان ریختند و این تراژدی ناکام ادامه دارد و قبایل  با آن همه ثروت آدم نه شدند....
ادامه دارد...

 

 


بالا
 
بازگشت