عارف عرفان

 

قطر سیمای اصلی ودهشت افگنانه اش را به نمایش گذاشت

نقش دوحهٔ قطر این پایگاه سیاسی دسیسه گران آمریکا وپاکستان به مثابه گرداننده آسیاب خون در افغانستان چون خورشید روشن گردید.

حالا حتی موسسین وتهداب گذاران اصلی این دهلیزگاه مرگ چون زلمی خلیلزاد آشکارا نومیدی اش راازین پروسهٔ ریایی برتافته واظهار میدارد که این دریچه برای همیش باز نخواهد بود.

اظهارات بی‌شرمانه خلیلزاد این مجری تاریخی برنامه های سی آی ای در افغانستان زمانی در راستای برنامه های خونبار قطر زمزمه می‌گردد که آشکارا قطر آسیاب خون را در افغانستان به گردش انداخته و ماشین جنگی پاکستان رادر کسوت ارتش نیابتی اش یعنی طالبان به مثابه لوکوموتیف اصلی توطیه مذاکرات عوام‌فریبانه قطر به نمایش گذاشته است.

قطر تونل تاریک وغبار آلود را بسوی کشتار مردم افغانستان ،نیرو های امنیتی ،مردمان غیر نظامی  وروشنفکران افغانستان باز نموده وپاکستان در گرماگرم مذاکرات صلح قطربوسیله لشکر نیابتی اش طالبان در ۲۸ ولایت افغانستان بویژه شهر کابل محشر برپا نموده است.

پیام طالبان در برابر برنامه صلح بسیار روشن و صریح است.طالبان در میدان عمل نشان دادند که باصلح می جنگند وده ها سال نوری از مذاکره سیاسی وگفتمان صلح فاصله دارند.

یکی از اصلی ترین اهداف مهندسی شده آمریکا وپاکستان که به مدد زلمی خلیلزاد و دکتر غنی تحق یافت،رهایی پنج هزار چریک های مجرب وآیدیده طالبان از زندان بود.

براستناد گزارشات معتبر جهانی، تمامی زندانیان رهایی یافتهٔ طالبان که با اهدای دسته های گل ،مهمان خانه های شانرا در تحت مواظبت آشکار دکتر غنی ترک گفتند به میادین جنگ برگشتند ودر همه جا کربلایی ثانی برپا نمودند.

حالا زلمی خلیلزاد ویار همیشگی اش دکتر غنی ودکتر عبدالله پیشقراول این صلح کذایی گفته می‌توانند که مسئول این جنایت کلان وفاجعهٔ بزرگ که حتی کانون علمی و آموزشی افغانستان یعنی دانشگاه کابل را به صحرایی خونین مبدل ساخت کیست؟

چگونه وتاچه زمانی در کشاکش ریاکارانهٔ"امارت" و"جمهوریت"که هردو خط به واشنگتن واسلام آباد منتهی میگردد،مردم افغانستان بویژه نونهالان این کشور را در زیر ماشین این جنگ نیابتی محو ونابود ساخت ؟

مردم به استقرار" دولت ملی" ومردم سالاری نیازدارند که معمار اصلی آن مردم افغانستان باشدواین دولت حامی منافع ملی مردم افغانستان بوده نه وسیله وافزار تحقق اهداف استراتژیک بیگانه ومجری برنامه های غارتگرانه وتاراجگرانه آنها.

کسانی که ساده باورانه طرح الترناتیف نظام امارتی را در دستان ناتوان دکتر غنی وداکتر عبدالله جستجو مینمایند سخت به خطا رفته اند.دکتر غنی وداکتر عبدالله خود به حیث مجری اهداف استراتیژیک غرب برگزیده شده وکماکان در نقش داده شده درین تیاتر ودر راستای اهداف راهبردی آمریکا ،بازی شانرا موفقانه دنبال مینمایند.

تلخ ترین بخش سناریوی مرگ آفرین قطر را میتوان در پژواک های جستجو کرد که طالبان را برای تخطی از معاهدات دوحه که با امریکایی ها عقد نموده اند،محکوم میدارند.

در حالیکه این معاهده صرف حملات طالبان برنیرو های خارجی را جواز نپنداشته،تداوم حملات بالای نیروهای دولتی را مشروعیت بخشیده ،برهیچ گونه آتش بسی تاکید ننموده و رهایی هزاران زندانی طالبان را پیش شرط مذاکراتی ساخته اند که درنفس خود نفت بیشتر برآتش جنگ افغانستان افزود نموده وباران های خون وفوران آتشفشان های جنگی را در قبال دارد.

در کجای توافقات قطر میان آمریکا وطالبان ،قطع حملات بالای مراکز نظامی و غیر نظامی واستقرار آتش بس در افغانستان جایافته است؟؟

آیا در دامن خونین صلح ریایی قطر هنوز میتوان مژدهٔ صلح و امنیت را جستجو کرد؟

 

افغانستان در لبهٔ پرتگاه نیستی

--------------------------------------

افغانستان عملأ در کوله بار آتش وتالاب خون غوطه میخورد.

در تصویر های میدانی،در دشنه های سرخ ،درمسلخگاه های انسانی هلممند،غور پکتیا، فراه ،نیمروز ،کندز،تخار،بغلان،کابل...ومجموعهٔ ۲۸ ولایت افغانستان که جویبار خون در حرکت است،میتوان به صراحت اذعان داشت که درامهٔ عوام‌فریبانه قطر به پایان 

خود رسیده است.

افغانستان به تغییر استراتژی و تاکتیک های نوین سیاسی ونظامی در برابر تهاجمات عریان بیگانگان ضرورت دارد.

به پندار این قلم ودر راستای تحولات خونین وتهاجمات بلاوقفه طالبان وسکوت معنی دار دولت دکتر غنی در برابر این حملات ،در راستای استقرار "امارت" طالبی دو گزینه طراحی شده است :

شاهراه صلح ومیدان جنگ.

در سناریوی موجود ،سرنوشت تاریخ فروپاشی رژیم داکتر نجیب که سازمان دهندگان مخترعین طرح  اصلی آن آمریکا وپاکستان بود بیشتر در ذهن انسان تداعی میگردد وافغانستان همان جاده را می پیماید‌

معبرگاه عوام‌فریبانه صلح وهمراستا تشدید جنگ،انهدام پایه های نظامی دولت  ولاجرم سقوط خشماگین از طریق حملات نظامی بوسیله طالبان پس از خروج احتمالی ارتش آمریکا از افغانستان.

این سناریو طوری نقاشی شده است که در قدمه های نخست باید تمامی ریشه های سیاسی ونظامی دولت را قطع نموده ،توان ماشین جنگی دولت را درهم شکسته ،تلفات بزرگ انسانی را بردولت تحمیل نموده ،سطح نفرت همگانی را از دولت تشدید نموده ،از همگسیختگی عمومی را در میان متحدین سیاسی رژیم گسترده ساخته ودولت را به نقطهٔ زوال وسقوط کامل وادار نماید.پاکستان برای کسب افتخارات وبخاطر حفظ جایگاه معنوی جهاد طالبانی بیشترطرفدار سقوط نظامی دولت است.

همزمان طالبان در نظر دارند تا بخاطر حصول امتیازات بزرگ، بخش عظیم اهداف سیاسی ونظامی شانرا در اتمسفر صلح ریایی قطر که دست و پای دولت را زنجیر زده است، از طریق جنگ وحملات تهاجمی بدست آورند.

هرگاه دولت در برنامه های سیاسی اش اندکترین صداقت را به نمایش بگذارد،باید خانه تکانی نظامی را براه انداخته ومشاور ناکاره امنیت ملی،ومتصدیان وزارت خانه های دفاع ،داخله وریاست امنیت ملی را که حد اعلای بی‌کفایتی شانرا به نمایش در اوردند برکنار نموده و با گزینش متخصصین مجرب و میهن‌دوست نظامی ،عملیات سراسری نظامی را براه اندازد تا فریاد طالبان را در آورده و آنها را برای پذیرش برنامه های صلح ومصالحه وادار نماید.

اما چنین رویکردی از طرف دولت نیابتی وبه گروگان کشیده امریکایی که حتی یک ملی متر قابلیت وارستگی ندارد بعید بنظر می رسد.

حتی در چشم انداز خیال‌پردازانه موفقانه صلح دوحه ،یکی از فاکتور های بزرگی که نقش سازمان‌دهنده تیم دولت را در نظام مشارکتی وسهامی مورد پرسش قرار میدهد،مدریت بعدی پروسه در داخل نظام است.چون در ترکیب دولت همبستگی،همگرایی وهم اندیشی موجود نیست،لذا نمیتوان با این همپاشیدگی تیم" جمهوریت "را در میان طالبان که فاتح میدان سیاسی ونظامی، اند،رهبری کرد.

بنأ گزینه سوم در چوکات فراخ وسقف بزرگ "جبهه میهنی "از اساسی ترین نیاز زمان پنداشته می‌شود.

درین جبهه به مثابهٔ جبهه نجات وطن میتوان همه نیروهای ملی ووطندوست،سرکردگان خیزشهای مردمی ونیروی سوم را تحت اجندای "دفاع از افغانستان" گرد آورد.

زمان آن فرا رسیده است تا احزاب دارایی سمبول های چپ ومترقی که روزگاری حمایت شانرا از رژیم دکتر غنی اعلام داشتند،برای سلامتی وپاکیزگی پرچم حزب شان ،درسیاست گذاری شان در راستای حمایت از رژیم تجدید نظر نموده ونقش تاریخی شانرا برای استقرار و استخوان‌بندی این جبهه ادا نمایند.

این جبهه فراخ با پایگاه وسیع اجتماعی ومردمی با تابش رنگ ملی وفراقومی میتواند به نزاع های مهندسی شده تباری پایان داده ،حمایت بی‌دریغ ارتش ونیرو های دفاعی افغانستان را حاصل نموده ،خیزش های مردمی را سامان داده ،نیروی سوم را بسیج وتشکل داده وبرای دفاع از افغانستان تدابیر لازم اتخاذ نماید.

جبهه میتواند مقاومت ملی را در برابر هرگونه تهاجمات اجنبی وحملات لشکر نیابتی پاکستان مدیریت نموده واز حمایت بزرگ در مقیاس ملی ،منطقوی وجهانی برخوردار گردد.

سیر وسفر تاریخ بسیار شتابان است،سیلاب های قطر بر دشت و کوه برزن افغانستان جولان می‌دهد باید به پاخاست ومسیر این طوفان وسیلاب های خونین را با توسل بر ارادهٔ آهنین ملی تغییر داد؛

با احترامات بی پایان

عارف عرفان

لندن،نوامبر ۲۰۲۰

 

 

 


بالا
 
بازگشت