پروفیسور شرعی جوزجانی
از خاطرات زندگی سیاسی من
..................................
41 سال قبل
حـادثـهٔ خـونـیـن ارگ
در حضور نور محمـد تره کی و الکساندر پوزانف سفیر کبیر اتحاد شوروی
بعد از سفر هیئت حزبی و دولتی جمهوری دموکراتیک افغانستان به اتحاد شوروی، علایم اختلاف در میان برخی از اعضای رهبری حزب و دولت به تبارز آغاز کرد. چند تن از افسران نظامی که از ارادتمندان یکسان تره کی و امین بودند، به تره کی نسبت به امین علاقمندی بیشتر نشان میدادند، عکس العمل آنها در برابر امین و طرفداران او روز تا روز بیشتر میشد.
درسال 1979 اول جنوری، 14مین سالگرد کنگرهٔ موسس ح. د. خ. ا طی مراسم باشکوهی در تالار بزرگ پولیتخنیک کابل به نحو بی سابقه ای تجلیل گردید. منشی عمومی و رئیس شورای انقلابی نور محمد تره کی بنا به علتی که نمیدانم در جلسه اشتراک نداشت. بعد از بیانیهٔ افتتاحیه توسط این جانب، سخنران اساسی امین بود، او برای اولین بار نام «رهبر کبیر انقلاب» را بر زبان نیاورد، بلکه به وجود یک سلسله کمبودی های جدی در حزب و دولت اشاره کرد و این برای نخستین بار وجود اختلاف و عدم هماهنگی در میان این دو شخص را که در رأس رهبری حزب و دولت قرار داشتند، نشان میداد.
حادثهٔ شورش مسلحانه در فرقهٔ هرات که در نتیجهٔ تبعید گروهی ازعناصرمشکوک اخوانی درین فرقه و دخالت ایران زمینه را برای تجمع عناصر ناراضی فراهم ساخته بود، درنتیجهٔ غفلت هیئت رهبری ولایت به اطلاعات واصله، به وقوع پیوست. این رویداد که اخوانیان و مخالفان از آن صحنه سازیهای خیالی و فوق العاده مبالغه آمیزکرده اند عواقب نامطلوبی داشت و مایهٔ اعتراض شدید تره کی گردید.
من و چهار تن از کدرهای حزبی که برای تصحیح متن کارت حزبی و امضای موافقتنامه برای نشر آن در سفرشوروی بودیم و بعد برگشت از مسکو از ولایتهای بخارا، نوایی و سمرقند بازدید به عمل می آوردیم، خبراین حادثه را ز میزبان روسی خود شپیلی ووی در سمرقند شنیده به تشویش افتادیم. من گفتم ما باید الآن بو طن برگردیم، او گفت جای تشویش نیست، اردوی افغانستان بر اوضاع مسلط است و سرکردگان شورش به ایران گریخته اند. ما چند روز بعد پس از ملاقات با شرف رشیدوف رهبر حزبی اوزبیکستان به کابل برگشتیم. در همین آوان روزی تره کی طی نشستی در قصر چهلستون با برخی از رهبران نظامی، میخواست مسئولیت شورش هرات را به دوش نخست وزیر امین بیندازد، اما امین این را قبول نکرد و غفلت و عدم کفایت وزیر دفاع و همکاران او را عامل این حادثه قلمداد کرد و گفت اگر به او صلاحیت کافی در ادارهٔ امور دفاعی کشور داده نشود، رویدادهای بدتر ازین هم به وقوع خواهد پیوست.
سر انجام پس از جر و بحث زیاد تره کی حاضر شد، صلاحیت رهبری وزارت دفاع را به امین انتقال بدهد. شاد روان خیال محمد کتوازی وزیر اطلاعات و کلتورکه در جلسه حاضر بود و متن خبر را در همان شب از رادیو و تلویزین نشرکرد، جریان این حادثه را به من نقل کرده بود.
بدین ترتیب تره کی خودش قدرت اساسی دولت یعنی صلاحیت ادارهٔ تمام نیروهای نظامی مملکت را دودسته در اختیار امین گذاشته و خود را عملا خلع سلاح کرده بود.
در مراسم نخستین سالگرد انقلاب ثور که توسط کمیسیون برگذاری جشن مرکب از برخی اعضای کمیتهٔ ولایتی کابل به رهبری این جانب منشی کمیتهٔ ولایتی کابل، به نحو بی سابقه ای سازماندهی شده، اعجاب و تحسین برخی از اعضای کوردپلوماتیک مقیم کابل را نیز برانگیخته بود، با وجود مخالفت کمیسیون برگزاری، عده ای از جوانان عکسهای کوچک امین را یکجا با تصاویر تره کی حمل میکردند و این مایهٔ تشویش میگردید.
امین که در مجمع عمومی ملل متحد داوطلباته خودش اشتراک کرده بود، حاضر نشد در کنفرانس عدم انسلاک منعقدهٔ کوبا (سال 1979) ریاست هیئت افغانی را به دوش بگیرد و زمینه را برای سفر تره کی مساعد ساخت.
در سفر کوبا اعضای هیئت عبارت بودند از: نورمحمد تره کی رئیس شورای انقلابی، داکتر شاه ولی وزیر امور خارجه، سید داود تلون رئیس دفتر شورای انقلابی، نیک محمد عزیزی رئیس امنیت دولتی وزارت داخله و...
هیئت حزبی و دولتی افغانستان پس از اشتراک در کنفرانس عدم انسلاک در هاوانا پایتخت کیوبا هنگام بازگشت به افغانستان یک شب در مسکو باقی میمانند. قرار گزارشی که به شورای وزیران داده شد، تره کی به تنهایی بدون اشتراک وزیر خارجه افغانستان با لیونید بریژینف م. عمومی ک م ح ک شوروی ملاقات میکند و این ملاقات خصوصی غیر مترقبه که میگویند ببرک کارمل نیز در ان حضورداشت، سخت مایهٔ تشویش امین گردید.
چند روز قبل از برگشت تره کی از مسکو به من به صفت منشی کمیتهٔ حزبی ولایت کابل و مسئول سازماندهی مراسم مهم حزبی و دولتی دستورداده شد تا از برگشت رهبری حزب به نحو بی سابقه ای استقبال صورت گیرد.
من کدرهای رهبری سازمانهای جوانان و زنان ونیز اتحادیهٔ صنفی را موظف ساختم تا با تنظیم شعارها، برافراشتن بیرقها و برداشتن عکسهای رهبر و برپاکردن دروازهٔ دولتی در مسیر او برطبق رهنمودهای داده شده این استقبال صورت گیرد.
روز..... تمام اعضای رهبری حزبی و دولتی در میدان هوایی کابل ورود هیئت را انتظار میکشیدند. طیارهٔ ایروفلوت به مقصد فرود به خط رنوی نزدیک شد، اما بدون آن که بر زمین بنشیند دوباره اوج گرفت و در فضای کابل به پرواز ادامه داد.
امین که تا کنون حضور نداشت، تقریبا نیم ساعت بعد پیدا شد و از تأخیر خود عذر خواست.
تره کی به مجرد پایین آمدن از طیاره از امین پرسید، وزرای من کجا شدند؟ امین گفت همگی اینجا منتظر شماهستند.
بعد از مصافحه و احوال پرسی همه تره کی را با شور و هلهلهٔ حزبیها تا ارگ مشایعت میکردند. برادر تره کی جان محمد با این که کدام مقام حزبی یا دولتی نداشت، موتر خود را به جلو میراند و میخواست ازهمه سبقت کند.
اعضای شورای وزیران یکجا با تره کی به داخل حرمسرا که اقامتگاه او بود داخل شده، مدتی بر چوکی هایی که در صحن خانه چیده شده بود نشستیم. تره کی گزارش مختصری از سفر خود به هاوانا و مسکو داده گفت که حالا رفقا به خانه های خود بروند، فردا در شورای وزیران گزارش مفصل خواهم داد، فقط چهار نفر سروری، گلابزوی، وطنجار و مزدوریار را نزد خود نگهداشت. اما نخواست امین که نخست وزیر و متصدی امور دفاعی کشور بود نزد او بماند و این اعلان آشکارعدم اعتماد او نسبت به امین بود.
محفل 14مین سالگرد حزب در تالار پولیتخنیک
قسمت دوم
فردا در جلسهٔ شورای وزیران، تره کی به صفت رئیس هیئت اشتراک کنندهٔ افغانستان در کنفرانس کشورهای عدم انسلاک در هاوانا پایتخت کوبا چنین گزارش داد:
حزب و دولت کوبا هیئت افغانستان را با کمال گرمجوشی و صمیمیت پذیرا شدند و بیانیهٔ مانیز مورد استقبال گرم اشتراک کنندگان قرا گرفت.
تره کی پس از ارائهٔ معلومات از جریان کنفرانس، در اطراف مصاحبه هایی که با ژورنالیستان کشورهای مختلف به عمل آورده بود معلومات داد: من ضمن صبت گفتم که سی آی ای امریکا از درون و بیرون حزب بر ضد ما فعالیت میکند و میکوشد دولت مارا از درون تخریب نماید. من به جواب این سوال آنها که چرا برضد این عناصر مخرب در داخل حزب مبارزه براه نمی اندازید و حزب را از وجود آنها تصفیه نمیکنید؟ گفتم که سیا مثل رشته های سرطان خبیث در بدن حزب وجود دارد، ما درد و الم آنرا احساس میکنیم اما خود آنرا نمیشود به آسانی تشخیص داد.
سپس از ملاقاتیکه به تنهایی بابریژنف به عمل آورده بود سخن گفت و آنرا مفید ارزیابی کرد.
معلوم بود که روی سخنان تره کی متوجه امین بود و از وجود (سیا) در داخل حزب نیز امین را در نظرداشت. تمام اعضای شورای وزیران نیز به این حقیقت پی بردند و از وجود این اختلاف شدید میان این دو تن سخت برآشفته شدند.
داکتر شاه ولی وزیر امور خارجه که عضو هیئت بود، این ملاقات یک نفرهٔ تره کی را بابریژینف بدون اشتراک وزیر خارجهٔ کشور خلاف عرف دپلوماتیک میدانست.
فردای آن روز اوراق کار ستره محکمه را برای امضا نزد تره کی بردم. پس از ختم کار از من پرسید چه خبر است و چند ورق شبنامه را که بر ضد تره کی و نزدیکان او سروری، گلابزوی، وطنجار پخش شده بود بمن نشان داده پرسید که این کارها را که میکند؟ من گفتم شاید این کار گروههای مخالف حزب باشد که میخواهند تضاد در بین اعضای رهبری را تشدید کنند. او باور نداشت و معتقد بود که عناصر معلوم الحال از داخل حزب این کار را میکنند.
سپس پرسید: میدانید دیروز چرا طیارهٔ حامل ما نتوانست بر زمین بنشیند؟ گفتم نه خیر، اما چرا پس از یک دور طولانی برزمین نشست؟
گفت: سوء قصدی علیه من وجود داشت. پرسیدم از طرف که؟ گفت از طرف عناصری که علم مخالفت برضد من برداشته اند و به امین اشاره کرد.
پرسیدم امین چرا با شما مخالفت میکند و چه میخواهد؟
گفت: میخواهد این سه نفر – سروری، گلابزوی و وطنجار را از کار برطرف بسازم.
گفتم: رفیق تره کی، وحدت حزب مهمتر از هرچیز و ضامن بقای دولت و همهٔ ما و شماست. اگراین معما با این سادگی یعنی برکناری این سه شخص حل شده، وحدت حزب تحکیم یابد، چرا این کار صورت نگیرد؟
تره کی مکثی کرد و گفت: فکر نمیکنم مسئله به این سادگی حل شود. امین توقعات زیاد خواهد داشت و برطرفی بسیار کسان دیگر را پیش خواهد کشید.
گفتم پس درین صورت یک راه اصولی وجود دارد و آن هم طرح مسئله به کمیتهٔ مرکزی حزب است و علاوه کردم، شما در مدت بیش از یک سال حتی یک بار هم جلسهٔ کمیته مرکزی را دایر نکردید و یک مسئلهٔ حیاتی مهم را هم در آن مطرح نساختید، بلکه کمیتهٔ مرکزی را به صفت یک ماشین رایگیری خاموش نگهداشتید. اجازه دهید این مسئله حیاتی مطابق اصول حزبی حل شود.
تره کی پرسید به عقیدهٔ شما کمیته مرکزی از ما حمایه خواهد کرد؟
گفتم من اطمینان دارم 85 فیصد کمیتهٔ مرکزی به شما رآی خواهد داد.
تره کی گفت، در بارهٔ این موضوع فکر میکنیم.
از دفتر تره کی برآمده کارهای مربوط به نخست وزیر را نزد امین بردم که در قصر دلکشا جا گرفته بود و اطراف قصر در احاطهٔ ماشینهای محاربوی و وسایط دیگر نظامی قرارداشت. او مشوش به نظر میرسید و در حالیکه کاغذهای روی میز خود راجمع میکرد گفت ببخشید هیچ وقت ندارم، دخترم سخت مریض است و داکترها مرا به خانه خواسته اند. کارها را روز دیگر اجرا میکنیم. این را هم باید به شما بگویم که من با محافظین خود نزد تره کی رفتم، اما او از من میخواهد خودم بدون سلاح و بدون محافظ نزد او بروم تا اعتماد متقابل احیا شود. لیکن تلون (رئیس دفتر شورای انقلابی) به من تیلفون میکند که نباید بدون سلاح و محافظ نزد او بروم، زیرا گلابزوی و وطنجار با کلشینکوف مسلحند و شما را میکشند.
خیلی مشوش شدم و گفتم رفیق امین، نباید مصالح حزب و وطن به خطر انداخته شود. کوشش کنید تا این معضله از راه تفاهم و مذاکره حل شود.
امین از مقر خود برآمد و من به دفتر کار خود آمدم.
فردای آن روز از طرف شادروان عبدالقدوس غوربندی وزیر تجارت دعوت بودیم. او هر سال یک بار مارا به شولهٔ غوربندی دعوت میکرد. حدود ساعت 10 به منزل شادروان عبدالکریم میثاق وزیر مالیه آمدم. وزیر معادن و صنایع انجنیر اسماعیل دانش هم آمده بود. امادهٔ رفتن بودیم که ناگهان از طرف چارراهی صحت عامه صدای مهیب انفجار یک مرمی توپ تانک شنیده شد و متعاقب آن تیفون خانه زنگ زد. میثاق گوشی را برداشت و چند دقیقه با کسی صحبت کرد. پرسیدیم که بود؟ گفت که تره کی، اما چیزی نگفت و ما هم نپرسیدیم.
از اطلاعات واصله چنین معلوم میشد که حادثه ای در داخل ارگ رخ داده، اما اوضاع مبهم بود. دعوت را کنسل کردیم و به خانه های خود برگشتیم.
بعد از صرف غذای شام دستگیر پنجشیری عضو بیوروی سیاسی حزب با یک پیام به خانهٔ من آمد و گفت که امروز محافظین تره کی در داخل حرمسرای بر امین و محافظان او فیر کرده اند. در نتیجه سید داوود تلون رئیس دفتر شورای انقلابی کشته شده و وزیر گل محافظ امین مجروح شده است.
پرسیدم: حالا وضعیت چطور است، تره کی کجاست؟ گفت وضعیت خوب است، تره کی تحت مراقبت قرار دارد و افزود: من آمده ام باتو یک معامله انجام بدهم. گفتم چگونه معامله ای؟ جواب داد: چون این حمله به دستور تره کی در حالیکه سفیر شوروی حضور داشته صورت گرفته، فردا جلسهٔ کمیتهٔ مرکزی و شورای انقلابی برای بررسی این قضیه دایر میشود. باید تره کی به نسبت اقدام به قتل امین از حزب اخراج و رفیق امین به جای اوانتخاب شود. من آمده ام از تو بخواهم که یکجا باهم به امین آواز بدهیم و او را به مقام رهبری حزب و دولت انتخاب کنیم.
گفتم رفیق پنجشیری، از همه اولتر این که من یک آدم معامله گر نیستم، دوم اینکه عزل و نصب تره کی و امین همین حالا عملا انجام یافته و هیچ نیرویی نمیتواند تره کی را حمایه کند، زیرا تره کی چند ماه قبل باسپردن صلاحیت تمام نیروهای مسلح کشور بدست امین، خود را کاملا خلع سلاح کرد و اکنون اگر ما بخواهیم یا نخواهیم امین عملا در رأس قدرت قرار ارد و تصامیم حزبی و دولتی فردا ماهیت تشریفاتی خواهد داشت و هیچ یک از اعضای رهبری نخواهد توانست در برابر او استادگی کند.
رفیق پنجشیری حرفی برای گفتن نداشت. باهم وداع کردیم.
فردا در تالار جلسات قصر دلکشا اعضای کمیتهٔ مرکزی و شورای انقلابی حضور بهم رسانیده بودند. فقط چهارنفر – سروری، گلابزوی، وطنجار و مزدوریار موجود نبودند. از علاقمندان آنها فقط نظر محمد عضو شورای انقلابی حاضر بود.
اعضای بیوروی سیاسی حزب در یک اطاق جداگانه مشغول بررسی قضیهٔ پیش آمده بودند. پس از یک مدت نسبتا طولانی انتظار اعضای بیورو که عبارت بودند از امین، داکتر شاه ولی، دستگیر پنجشیری، کریم میثاق، داکتر صالح محمد زیری، باعضای رهبری حزب پیوستند. چون منشی عمومی کمیتهٔ مرکزی حزب نور محمد تره کی حضور نداشت، به پیشنهاد امین وظیفهٔ ادارهٔ جلسهٔ کمیتهٔ مرکزی به داکتر شاه ولی سپرده شد.
او بعد بیان مختصر حادثهٔ غیر منتظرهٔ داخل ارگ از حفیظ الله امین خواست تا در اطراف این قضیه همان طوریکه روی داده بدون کم و کاست به اعضای رهبری حزب معلومات بدهد.
حفیظ الله امین این طور گزارش داد:
بعد از جلسهٔ شورای وزیران پس از برگشت تره کی صاحب از مسکو، احساس میکردم که او نسبت به من سخت بی اعتماد است و یکی دو بار هم که با محافظین مسلح خود به دیدنش رفتم از من میخواست تا برای احیای اعتماد متقابل مانند سابق بدون سلاح و محافظ نزدش بروم. اما رفیق سید داوود تلون رئیس دفتر شورای انقلابی به من تیلفون میکرد که رفیق امین هوش کنی که بدون سلاح و محافظ اینجا نیایی که کشته میشوی. گلابزوی و وطنجار مسلح با کلاشینکوف انتظار شما را میکشند.
سرانجام دیروز جمعه تیلفون تره کی صاحب آمد و از من خوست تا به صورت غیر مسلح نزدش بروم و گفت که سفیر کبیر شوروی رفیق پوزانوف هم اینجا حضور دارد و میخواهد با شما حرف بزند. سفیر شوروی به من گفت که رفیق امین چرا تشویش دارید، من اینجا نزد رفیق تره کی هستم، هیچ گپی نیست. بی ملال بدون سلاح بیایید که روی یک موضوع مهم باید صحبت کنیم.
من به سخنان او باور کردم و حاضر شدم بدون سلاح داخل حرمسرا بروم، اما از روی احتیاط سه تن از محافظان را باخود گرفتم. به منزل اول حرمسرا رسیدیم. تلون در صف مقدم قرار گرفت، وزیر گل پشت سر او و من درعقب او شروع کردیم به بالا رفتن از زینه. سرور و عبدالرشید از عقب من می آمدند. به پله های اخیر زینه رسیدیم. دوتن از محافظان تره کی به نامهای......... که از وطنداران وطنجار، مسلح با کلشینکوف در منتهای زینه استاده بودند. تلون گفت ملگرو، لار ورکی چه امین صاحب تیرشی. اما هردو سرباز بدون اعتنا به سخنان او به طرف ما فیر کردند. در قدم اول تلون بر زمین افتاد و وزیر گل مجروح شد. ما سه نفر فرار کرده به سرعت خود را به موتر رساندیم. چند نفر از بالای قصر به شدت فیر میکردند. ما وزیر گل را به عجله داخل موتر انداخته به سرعت خود را به دلکشا رساندیم. تیلفونی با تره کی تماس گرفته خواهش کردم اجازه دهد تا رفیق تلون به شفاخانه رسانده شود، اما او گفت که بگذار مثل سگ بمیرد.
مدتی بعد سفیر شوروی الکساند پوزانوف به دفتر من آمد و گفت که من ازین ماجرا هیچ اطلاعی نداشتم واز من خواهش کرد که این واقعه درهمینجا بین خود ما بماند و به بیرون پخش نشود. گفتم چگونه میشود حادثه اینگونه مهم را مخفی نگاهداشت؟
بعد ازآن داکتر شاه ولی از اعضای کمیهٔ مرکزی خواست تا اگر در زمینه سوال یا اعتراضی داشته باشند ارائه نمایند.
دستگیر پنجشیری پرسید: رفیق امین، نمیشود رفیق تره کی را درینجا احضار و به خاطر ارتکاب این جنایت او را علنا مورد محاکمه قرار بدهیم؟ امین گفت: حرمسرا زیر حمایت شدید محافظان او قرار دارد. آنها به هیچ کس اجازهٔ نزدیک شدن نمیدهند.
سپس فیصله نامه ای با مضمون ذیل به تصویب رسید: چون رفیق نورمحمد تره کی به محافظین خود قتل ح امین عضو بیوروی سیاسی حزب و نخست وزیر کشور را دستور داده و در نتیجهٔ فیر آنها در حضور سفیر شوروی سیدد داوود تلون مقتول و یک محافظ امین مجروح گردیده، یک جرم نابخشودنی را مرتکب گردیده است. بنا بر آن باید از مقام منشی عمومی کمیته مرکزی برکنار و از عضویت ح د خ اخراج گردد.
اما در اخبار همان شب رادیو – تلویزیون اعلان گردید که رفیق نور محمد تره کی به نسبت مریضی شدید از وظایف منشی اول کمیتهٔ مرکزی و ریاست شورای انقلابی استعفا داده است.