علی رستمی

 

به مناسبت قیام 7ثور

ازتاریخ اموختن وبه ان سرزدن  ارتجاعی نیست!

هفت ثور یک پدیده تاریخیست که فضای وسیع از حافظه تاریخ کشورما را  احتوا کرده که ازان هم به سطح داخلی وجهانی  همه ساله به مثابه پدیده یی تاریخی یاداوری میشود .  هفت ثور  تغییر بزرگی سیاسی ، اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی را درافغانستان بوجود اورد .این امر برای بعضی پسندیده وبرای بعضی  ناپسند بوده است. رخدادهای تاریخی همیشه در تعین سرنوشت توده های انسانها اثر گذار وتعین کننده بوده که باعث رشد تکامل انکشاف درعرصه های گوناگون زندگی انها شده است .  حزب دموکراتیک حلق افغانستان بعداز قیام ثور به قدرت رسید،که دارای مرام مشحص بر بنیاد تیوری علمی مترقی مطابق  دوران وقت تنظیم شده بود .به این رو نظام جدید  ملی ودموکراتیک را که مدافع اکثریت طبقه غریب وبیچاره اعم از کارگران (قلیل )، دهقانان ، کسبه کاران، روشنگران وسایر اقشار زحمتکش بود ، بنیاد نهاد. میخواست  با تحقق   اهداف ملی ودموکراتیک  زمینه ازبین بردن شیوه مناسبات فیودالی ، اشرافی و ملوک الطوایفیرا  که دران استثمار فرد ازفرد وجودنه داشته باشد، مساعد سازد  .یعنی تحقق عدالت اجتماعی ورفاه عامه برای ازبین بردن فقر گرسنگی وتامین ارزشهای انسانیومدنی با رشد سکتورمختلط دولتی وخصوصی مطابق پلانهای تنطیم شده دولت صورت بگیرد. طوریکه کشورهای غربی ازجمله دراغاز شکل گیری نظامهای سرمایداری  ، اروپای غربی وشمالی واخص سکاندیناوی نیز از نظام های سوسیال دموکراتیک  زیر شعار" رفاه عامه"به سوی نیوی لیبرالیزم  عبور کردند. اما دولت جمهوی دموکراتیک خلق افغانستان  می خواست  بعدازسپری نمودن رشد روند نهادهای دموکراتیک وملی درعرصه اجتماعی واقتصادی به سوی سوسیالیزم عبور بکند که نه شد! . برعلاوه کمی و کاستی ها توانست  بارویکردهای انقلابی  تغییر بزرگی را درعرصه فرهنگی ،اقتصادی واجتماعی درافغاسنتان  نهادینه بسازد. ازانجمله احساس وطن دوستی ،ایجاد  سازمانهای اجتماعی ،رشد اگاهی علمی،سطح شعور سیاسی از منابع  تاریخی جهانی و ملی ،رشد جراید وکتاب نویسی  ووحدت وهمبتسگی اقوام وسایر خدمات اجتماعی ، اقتصادی  وغیره به نفع زحمتکشان می باشد. امروز ما نتایج انرا لمس واحساس میکنیم که مردم به نیکی ازان یاد مینمایند. تاریخ حافظه فراغ وبا حوصله دارد که واقعیتها را به تدریج به نسلهای امروزو فردا انتقال میدهد. دانشمندان غربی شرقی ازان تعریفهای مشخص ارایه داشته اند. به این رو اعضای پرافتخار  دیروز حزب دموکراتک خلق افغانستان (حزب وطن) حق دارند که به گذشته خود نظر کنند ازخو بیها وبدیهای ان تجربه حاصل نمایند، میگویند: کسی که دیروز نه داشته باشد ازفردا هراس دارد" ظهور حزب دموکراتیک خلق افغانستان وقیام هفت ثور یک پدیده تاریخیست که باید تاریخی بالایش  قضاوت نمود. چنانچه هگل میگوید فلسفه فرزند زمان خود است .د ر انصورت  انقلاب ثوروهدفش به تاسی ازمرام حزب دمکراتیک خلق افغانستان  تنظیم شده بود که الهام از فلسفه زمان خود گرفته و رهنمایی قعالیت وی بود.  مارکس میگفت :" زمان هستی فعال انسان است. زمان فقط معیار زندگی انسان نیست. مکان تکاملش نیز هست."  به این رواعضای حزب دمکراتیک خلق افغانستان با موجودیت هستی خود در زمان معین تکامل کرده و ناکامیها ،پیروزیها را احساس وتجربه کرده است. میتواند از این تجربها ی خوب و خراب  درشرایط موجود برای استقامتهای اهداف انسانی خود درمیدان پیکار حق وعدالت خواهی  ازان استفاده  نماید.و سرمشق رویکردهای حال وبعدی خویش قرار دهد.  برعلاوه که اصول مبارزه امروزبه سطح ملی وجهانی تغیرات چشمگیری کرده، اما اهداف استراتیژیکی نظامهای سرمایداری تغیر نه کرده همان استثمار ، جهان کشایی ،کودتاه ها ولشکر کشی ها بالای کشورهای نادار غریب  که منابع سرشار طبیعی دارند هنوزهم ادامه دارد. عقب مانی وعدم انکشاف اقتصادی واجتماعی دراکثریت  کشورهای جهان سوم بالخصوص درافغانستان برعلاوه دموکراسی وارداتی بوسیله نیروهای نظامی وسیاسی کشورهای غربی در راس امریکا با مصارف گزاف مالی ومعنوی  وجود  دارد.وضع اقتصادیو اجتماعی سیاسی افغانستان با رشد نسبی افزاروسایل  تولید ، باشرایط بازارازادو،تحقق ارزشهایمدنی ،سیاسی ازیک دوران تاریخی فیودالی ماقبل فیودالی به سوی جامعه سرمایداری واردادی  درحال عبور است ، با شرایط که حزب دموکراتیک خلق افغانستان مبارزه عدالتخواهانه مینمود ودرقدرت بود، فر ق بنیادی نه کرده است.. درانزمان اشرافیون و مالکین زمینداران بزرگ   وجود داشت، بازهم امروزبا ظهور قشر جدیدی دیگری، با تغیر شکل وقیافه ازوجود  زورمندان وقوماندانان جنگ سالار،درجمع اشرافیون  افزون شده، که ازخون مردم پولدارشده اند ومنابع درامد شان: تمویل اعاشه واباته وزارتخانه ها کشوروبا فروش وخرید محصولات  زراعتی کشور به شمول قاچاق مواد مخدره صادرات واردات  کرده و ،موسسات صنعتی مختلف وبنا های اسمان خراش  ساخته اند. خودرااز این طریق سرمایدارو حاکم بر سرنوشت مردم غریب   ساخته که فقیررا فقیر تر وبه  سرمایه خود افزوده اند.شرایط اقتصادی ، اجتماعی ،وسایل تولید و نیروهای مولده  رشد نسبی کرده است. همچنان افغنانستان را با واردات اموال  مصرفی  به یک گدام بزرگ جهانی تبدیل کرده اند. این شریان اقتصاد کشور امروز به دست مافیای مواد مخدره وزورسالاران  داخلی و دلالان سرمایدارن نظامی کشورهای خارجی میباشد. بعداز قیام هفت ثور نسبت کج روی ها واشتبا ه ها وخیانتهای روشن  دولتداری حفیطالله امین جنایتکار وباند  فاشیستی وی زمینه  مداخله نیروهای مسلح را زیر نام جهاد که قبلأ برضد دولت جمهوری داوود شکل گرفته بودند و رهبران انها به پاکستان  فرارکرده بودند ،مساعد ساخت، باپشتبانی دولتهای منطقه وبین المللی درراس امریکا به مداخله وسیع درافغانستان اغازکردند که باعث جنگ ویرانی و ایجادفضای ترور اختناق شدند و حزب دموکراتیک خلق افغانستان  نه توانست اهداف انسانی واخلاقی خودرا عملی نماید، تا اینکه از قدرت ساقط کردید وقدرت نسبت عوامل مختلفی دواطلبانه توسط  رهبران حزب وطن به جهادیون انتقال یافت . با انتقال قدرت به انهاتراژیدی بزرگ اغاز که تابه حال ادامه دارد.

هگل دانشمند المانی میگوید : ذهن درتاریخ است وتاریخ درذهن است"  . لاکن رشد واگاهی وازادی انسانها  در روند پیشرونده تاریخ صورت میکیرد ، موضوع تاریخ ازادی انسان است. اعضای دیروز حزب دموکراتیک خلق افغانستان (حزب وطن )حق دارند که در جریان فعالیتهای کنونی خویش به  مثابه شخصیتهای  اگاه یی تاریخ  ، تا برای کسب تجارب مفید این حزب به گذشته خویش  نظری به اندازند ،تا ازآن برای رویکردهی بعدی خود باشرایط حاضراستفاده وسرمشق عمل خویش قرار دهند.   چنانچه  براساس دیالکتیک هگل : همه چیز  در"شدن" است؛  پدیده های نو از درون پدیده های کهنه بوجود میاید ، بعضی ازعناصر کهنه  بانودر سازش قرارمیگیردباعث رشد وتکامل  بعدیان میشود.دراینصورت تجربه های تاریخی  انسانها را از مراحل ناپخته  در مرحله پختگی ورشد فکری کمک ویاری مینماید.

هرانچه گفته امدیم یاداوری از یک روند تاریخی بود که مربوط به حزب دموکراتیک خلق افغانستان که حالابه 30 حزب تبدیل شده  میباشد. اکثریت اعضایا حزاب ایجادشده رسالت خویش میدانند ، نظر به وضع ناهنجار فعلی کشور دلسوزانه و ارزومندانه در داخل وخارج کشور قصد دارند، تابرای ایجاد یک حزب فراگیر  نقش خودرا ادا نمایند. به این رو وظیفه وطن دوستی خود میدانند،تا از تجارب بمفید حزب مادر(حزب دمکراتیک خلق افغانستان) برای تسریع روند همسو گرایی برای ایجاد حزب نوین مترقی  استفاده عظیمی کنند  . عملکردهای مثبت  انراکه امروز باعث تحرک و همبستگی ووحدت مبارزه سازمانی وتشکیلاتی  درخارج وداخل کشور میشود،ملاک عمل قراردهند.  ، این امر به معنی عقب گرایی ارتجاعی به گذشته نیست!. اکثریت نیروها واعضای حزب مادر  درارزوی یک حزب فراقومی زبانی وایدیالوژیکی هستند . تا تمام ا حزاب مستقل  ایجادشده به طور دواطلبانه درزیر سقف یک حزب واحد تنطیم شوند ، امادرفکرایجاد همان حزب مادر بانام و مرام وایین نامه مشابه نیستند!. چون زمان تغیرکرده مقوله معروف لینن :" شرایط مشخص ازوضع مشخص" ماباید دربستر زمان به پیش رویم نه به عقب . به گفته هراکلیتفیلسوف یونان باستان :" دریک رود خانه دو بار نمی توان شنا کرد."

 افغانستان به همچو حزب سرسپرده  خلاق وپر ابتکار ومجرب ضرورت دارد!، کهاز این وضع نا به سامان  سیاسی ، اختلافهای قومی ،نابرابریهای اقتصادی واجتماعی نجات یابد.

زحمتکشان افغانسنتان برای نجات خویش ازبدبختی ، رنج و مرارت وخون ریزی  به تحقق این ارزشها ومولفهضرورت دارد:تحقق کامل حقوق مساوی میان  اقوام ،ادیان ومذاهب براساس حقوق شهروندی ، برابری میان زنان ومردان، رشد  جامعه مدنی، رشد نهادهای خصوصی وخود گردان ،  گسترش نهاد های همگانی دولتی وغیردولتی، ایجاد ورشد موسسات خدماتی وفرهنگیمانند: بیمه های رایگان بهداشتی باز نشستگی  ،  کمک  خدمات اولیه به سالمندان ، دانشگاه ها ، مکاتب، کودکستانها  ازطریق تحصیل واموزش  ورایگان برای همه .؛گزینش مسوولین حکومتی از پایین تا به بالا ازطریق ارایی مردم ،حلنابرابری اقتصادی بوسیله  نهادهای  خدماتی از طریق درامد اخذ مالیات مترقی ،و سرمایه ملی کشور  . مردم احساس بکنند نیروی را که غرض تولید و سهم در سازماندهی ومدیریت دولت بکار میبرند ،دو باره در عرصه های مختلفی ازان مستفید میشوند. همچنان گزینش قوایسه گانه دولت اجراییه، مقننه وقضایه با رآیی مردم.اینها همه خواست وارزوهای" نیروهای چپ ملی ودموکراتیک"  است. نه کمونیستی وسوسیالیستی  .!

احزاب مترقی باید با احزاب بنیادگرایی اسلامی بر شالوده یی برنامه های اقتصادی واجتماعی مطابق وضع  عینی که به زندگی روزمره مردم تعلق میکرد  فرق داشته باشند.  ما تازمانی برنامه مترقی ودموکرات ملی نه داشته باشیم .اعتماد مردم را نمی توان به مثابه مدافع زحمتکشان نسبت به احزاب ارتجاعی قاتل وچپاولگر وغیر دموکرات کسب نمود . عدالت خواهی مبازره پیگیر توام با اموزه های مترقی ودانش مترقی  می خواهد ؛این امر با چالشهای بزرگ همراه است .بقاءو پیروزی ما دروحدت وهمبستگی  است!. درغیران فرق بین ما واحزب پوپولیست دینی  نفاقگر که او هم ازعدالت ومساوات صوری سخن میزنند وجود نه خواهدداشت! این ارمان زمانی تحقق پذیراست تا همه نیروهای ملی، دموکراتیگ وعدالتخواه درزیر  سقف  حزب واحد فراگیر قومی ،زبانی ومذهبی  جمع شوند، برای وصول این اهداف پیگیرانه برزمند.

رستمی اپریل 2020 کشور المان.

 

 


بالا
 
بازگشت