محمد علی مهرزاد
افغانستان قلب آسیا؛ یا چراگاه استعمارگران!؟
بیش ازیک قرن است که افغا نستان قربانی توطه ها ورقا بت های امپراتوران استعما ری بریتانیا وروسیه تزاری است. عبارت (( بازی بزرگ)) برای اولین باردر اوایل قرن نوزدهم برای توضیح – مخاصمات بین امپریالیزم انگلیس وروسیه تزاری برسر کنترول افغانستان بکاربرده شد.افغانستان ازیک طرف دروازه ای به اسیا مرکزی است واز طرف دیگربطرف شبه جزیره هند وابهای آزاد که از مدتها پیش مورد طمع روسیه بوده است راه می گشاید.اولین استعمارگری که افغانستان را مورد تجاوز قراردادانگلیسها بودند که کابل را درسال ۱۸۳۹ در تخاصم با روسیه اشغال کردند. خلقهای افغانستان انگلیسهارا در سه جنگ متوالی بیرون راندند. این مبارزه قهرمانا نه خلقها نتوانست کشوررا از استعمارواستثماررهاسازدوهربارسران قبایل وفیودالها در مقابل امتیازات ناچیزی به معامله پرداختند. انگلیسها با موجودیت کشوری سیوسیالیستی درشمال افغانستان نگران بودند – به تلاشش برای نفوذ در افغانستان ادامه داد. دراواسط دهه پنجاه میلادی رویزیونیستها ی نوین در اتحاد شوروی سابق بعد ازسرنگون کردن سیوسیالیزم در اتحاد شوروی به قدرت رسیده بودند- به منظور گسترش نفوذخود در افغانستان وارد (( بازی بزرگ)) شد. اشتهای سیوسال امپریالیستهای روسی در دهه هفتاد میلادی یعنی زمانی که رقابت با امریکا ومتحدین غربیشان برای کنترول بخشهای بیشتری از جهان شدت ورشد تصاعدی یافت. روسها اهرمهای اقتصادی را بکارگرفتند اما ازکارکردن از طریق احزاب رویزیونیستی طرفدارشوروی در داخل افغانستان غافل نماندند.بین سالهای ۱۹۵۶-۱۹۷۳انها نزدیک به ۳ملیارد دالرکمک های اقتصادی ونظامی به افغانستان کردند. کودتای سال ۱۹۷۸ یکی ازدوگروه اصلی طرفدارروس یعنی حزب خلق را به قدرت رساند.هدف روسها گشودن راه بطرف اقیانوس هند وخلیج فارس از طریق افغانستان بود.نیروهای درمقابل این کودتا ایستادند وکنترل کشوررا توسط انها مشکل کردند.بنابران نیروهای روسی در تلاش به منظورتحکیم موقعیت خود به افغانستان تجاوزکرد واین کشوررا به اشغال خود درآوردونوکرجدیدی را از گروه رویزیونیستی دیگری – یعنی پرچم را بقدرت رساند. اشغال افغانستان توسط روس خون اشام از یک طرف منجربه مقا ومت مردمی همه جانبه ای گشت ازطرف دیگربیان یک رودررویی با بلوک امپریالیستی غربی بود. بنا براین افغانستان تبدیل به کانون دوتا از حادترین تضادهای جهان گردید.نیروهای انقلابی وتوده ها درسرتاسردنیا مبارزات قهرمانا نه خلق های افغانستان را مورد پشتیبا نی قراردادند-هرچند که رویای روسها برای یافتن راهی به جنوب اسیا وابهای آزاد بواقعیت نپیوست وانها مجبورشدند که همراه با سقوط امپراطوریشان – نیروها یشان را از افغانستان بیرون بکشند- اما اهمیت استراتیژیک افغانستان به دلیل کشف منابع عظیم نفت وگازطبیعی دراسیای مرکزی ودریای خزرهمچنان ادامه یافت .درمیان شدت یابی تخا صمات امپریالیستی – نفت بیش از هرزما نی دیگر نه تنها یک کالابرای به غارت برده شدن است – بلکه یک منبع استراتیژیک می باشد که کنترول روی آن منجربه شکل دهی تقا بلات در کل منطقه می شود.برای امپریالیست ها محروم کردن رقیب از دسترسی به انرژی به همان اندازه اهمیت دارد که کنترول بران – بدون شک تضمینی است برای خودشان.همراه با عقب نشینی روسیه در اوایل دهه ۹۰ میلادی – امریکا سیاستی را وضع کردند تا نفوذ روسها براسیای مرکزی را با نفوذ خودشان جایگزین کنند- تا انها را به بازارجهانی متصل کنند وانحصارروسیه برخط لوله نفتی به بازاررا بشکنند.هدف ازین کارامریکا این بود تا یک الترناتیودرمقا بل منطقه خلیج فارس به مثابه تامین کننده اصلی انژی بسازند تا موقعیت مسلط جهانی امریکا را مستحکم کنند.یکی ازجوانب کلیدی ان البته این بود که از ظهوردوباره روسیه به مثابه یک رقیب عمده در منطقه جلوگیری کنند. درین میان جا لب است که بی ثباتی عظیم افغانستان جنگ سالاربرای (( استراتیژی نوین)) امریکا در منطقه کاملاْ نامنا سب بودوعلی رغم مدتها پشتیبا نی ازین سلطه تفنگ سالاران توسط سیا وآ-اس- آی به گردن پاکستان نزدیک ترین وطبیعی ترین متحد امریکا درمنطقه انداخت ؛ تا جنگ سالاران را کنار کشیده وقدرت سیاسی را د ست یک رژیم وابسته وپوشالی ومتحد تربدهد.!برای این کاردردرجه اول بهترین گزینش برای براوردن هدف امریکا وپاکستان- طالبان که از طبقات فیودال وقبایل پشتون نماینده گی می کرد ؛ چرا بیشتر این طالبان در پاکستان متولد شده بودند؛ به گفته احمد رشید نویسنده کتاب طالبان : اسلام – نفت وبازی بزرگ نوین در اسیای مرکزی- در مدرسه مذهبی یک ملای بنیاد گرا بنام مولانا فضل الرحمان تحصیل کرده اند .
روسیه بعد ازشکست تحقیرآمیزدرافغانستان توسط قیام گران وسربه داران عیا رصفت - به فکرانتقام از مردم ما ؛ وبمارزه طلبیدن امریکا بعد ازویرانی سوریه می خواهد جنایات که درسوریه مرتکب شده تاریخ تجا وزخودرا در افغا نستان تکرارکند. فعالیت های خاینانه روسیه این میراث خوارتزارمارا بیاد ضرب المثلی می اندازد که گفته شده: (( فیلی که مست شود بیاد هندوستان می افتد))اکنون بمشاهده می رسد که دیپلماسی دفاعی روسیه بعد ازفروپا شی وشکست در افغانستان شکل تها جمی نظامی را به خود گرفته است؛ اوضاع امروزی روسیه رامی توان به آن ضرب المثل که دربالا ازآن یادآورشدیم پنداشت؛ چون فیل که مست شود بیاد هندوستان می افتد؛ اما روسیه قبل از اینکه خواب های تزاررا ببیند؛ بیاد چراگاه خود در افغانستا ن– ایتلاف نا مقدس با پاکستان وسازش با شورشیان که از طرف پاکستان علیه مردم ما تجهیز وتمویل می شوند افتاده است.با تاسف به این واقعیت انکار ناپذیرمی توان اذعان داشت که سرزمین افغا نستان از یک سلسله رشته ها ووعده های شکسته شده- از پیمان شکنی های انگلیس گرفته تا تجاوزخفاش گونه ای شوروی سابق که درپولیگو نهای پل چرخی هزاران هزار انسان افغانستان توسط فریب خوردگان زنده بگورشدند ویا ازفریب کاریهای همسا یگان مداخله گرو فریب کار، چون ایران وپاکستان ویا از کشتار مردم کا بل توسط سران تنظیمهای ساخته وبافته شده درپاکستان وایران که با سوگند به قرآن مقدس درمکه معظمه که ازاختلافات دست می کشند؛ اما برعکس نه تنها به اختلافات دربین خود پایان ندادند بلکه برای رسیدن به قدرت وثروت به جان ومال مردم تاختند- بهترین مبارزین صدیق وپیام اوران آزادی ووطن دوست این سرزمین را بخاطربقای خودبخاک وخون کشیدند- تعدادی را به توپ وراکت های کور کشتند وبستند- تعدادی را اعدام وعده ای را در زندان های مخوف نابود کردند- ویا ازنوآموزان راه سیا ست وبه قدرت رسیده گان که توسط امریکا بنام حکومت وحدت ملی برشانه های زخمی این ملت تحمیل کردند یاد کنیم ؛ که در تمام اکناف وطن مردم مارادرتفرقه ونفاق وآوارگی به دیارغیرکشاندند وبا غرق شدن در دریا وسوختاندن شان درایران به سوگ عزیزان شان نشاندند.!؟روسها درطی ده سال جنگ وخون ریزی واز دست دادن ۱۵۰۰۰هزارسربازاردوی سرخ عاقبت درسال ۱۹۸۹ میلادی از افغانستان با قبول شکست از پل به اصطلاح دوستی روی دریای آمو خارج شد وبا خروج خود تخم دشمنی را چون انگلیس تا اکنون درکشورما کا شت. پیمان شکنی ها ی که ازطرف حکومات داخلی ومها جمین خارجی دربرابر مردم ووطن ما صورت گرفته سابقه ای تاریخی داشته که هرکدام شان از انگلیس گرفته تا مها جمین بعدی تکرارتاریخ است . هرکدام ازین مها جمین عدم مداخله را درامورافغا نستان پذیرفته بودند؛ ولی برخلاف تعهدات خودیکی از ادرس آزادی ودیموکراسی – دیگری از ادرس عدالت اجتماعی وتسا وی حقوق کارگری-دیگری از ادرس اسلام برجامعه ما ستم روا داشتند. بریتا نیا درقرن ۱۹ ازجمله کشورهای است که درسال ۱۸۴۲ وسپس درسال ۱۸۸۰-۱۸۷۸ میلادی وباردیگردرسال ۱۹۱۹وارد جنگی شد که منجربه شکست وافغانستان استقلال خودرا بدست آورد؛ ولی همزمان با شکست بریتانیا وبا تلفات به رقم تلفات شوروی وبیشتراز ان سرمین مارا با شعار (( اختلاف به انداز وحکومت کن)) ترک گفت که تا امروزتوسط حکومت دست نشانده وشاگرد وفادارش یعنی پاکستان جنگهای قومی ومذهبی را درافغانستان تداوم بخشیده است.همان طوریکه از شکست بریتانیا در افغانستان شوروی نیا موخت ودست به پیمان شکنی علنی وتجاوزبه حریم کشورما زد؛ اما بعدازشکست– شوروی به هوش آمد وموقع تجاوزامریکا بعد از واقعه ۱۱ سیپتمبر به افغانستان چون دایه مهربان تر از مادربرای امریکا توصیه کرد که نباید اشتبا هات مارا در افغانستان تکرارکند.! یکی ازمقامهای عالی رتبه شوروی بنام ( زمیران کاملوف) گفته بود (( امریکا ی ها درافغانستان آنچه ما مرتکب اشتباه شدیم ؛ امریکا یها به شکل مبتکرانه در اشتبا هات ازما قدم های فراترگذاشت))ولی ازانجاییکه افغانستان سرزمینیست که دارای تاریخ دیرینه چه خوب وچه بد - به نظربعضی از کج اندیشان قبول کنیم که از فراز وفرود ها گاهی پرافتخاروبعضاْ درقلب خونین خود شخصیت های کاذب وپیمان شکن وسوگند خورده را تحمل نموده است ؛ اما برخی از ما میل دارند همواره از بالا نگاه به مبارزه مردم داشته باشند خودرا سوارکاران وچاپ اندازان عرصه نبرد می دانند. نظام شوروی سا بق با دستیاران داخلی شان در افغانستان به شکل تحقیر آمیزچون دیگران ادعا داشتند که ملت افغا نستان شایسته ای حکومات دیروز وامروزشان نبوده ونیست؛ این طرزتفکرکه تا اکنون دروجود نوآموزان راه سیا ست وجبهات دمد می مزاج تداوم یافته وخودرا بهتراز دیگران محق می دانند؛ بلی براستی این ملت بقول از ما بهتران می گویند این ملت لایق همچو رهبران خون اشام وجنگ آوران که خون ملت مارا می مکند وفعلاْ در گوشه وکنار درفکردسیسه بازی وعیش ونوش ومصروف سرما یه گذاری همان پولهای ملتی اند که انهارا به ناز ونعمت رسانید وحالا به ریش ان مردم می خندند وبرعلاوه به تحقیروتوهین درسطح ملی وبین المللی دست بکارند. با درنظرداشت تحولات که درچهاردهه اخیردرکشورما جریان دارد باید معتقد شده باشیم که سیرتمدن درتاریخ بشربه اسا س قوانین معیارهای فطری هستی – مغایربا طینت شیطانی وآلوده برغرایزما دی نظام سرما یه داری وکمونیزم بین المللی معا صر درحرکت است ؛ واین شیوه تکامل تاریخی بنام مولفه ( جبرتاریخ) نیزمسمی شده است.عدم درک وشناخت از مردم خود واوضاع متغیروپلانهای خفاشگونه ای شوروی سابق که پشت پرده آهنین درجریان بود ؛ درسه دهه اخیر با فعالیت خاینانه خود جنبش ونهضت ملی مارا که درحال شگوفایی وعنقریب بود که افغانستان جایگاه واقعی خودرا درمنطقه وجهان تثبیت کند با تاسف که با تجاوزشوروی به بیراهه کشانیده شد که تا اکنون جریانات درمسیر منافع دشمنان می چرخد.ازطرف دیگراحزاب وگروهای نوبنیاد سیاسی که درحال تمرین سیاسی بودند وهرکدام با تاسف که به شکلی از اشکال وابسته ودردام بیگانگان افتیدند واین توانمندی را نداشتند تا ازنهضتهای ملی خود که درآن وقت دراسیا -افریقا وامریکای لاتین جریانات ملی درحال پیشرفت بود استفاده ودرجهت منافع ملی رهنمای کنند-سوگمندانه جریانات ملی ورهبران این نهضت قبل از اینکه درفکرشناسایی دام دشمن باشند بسوی دانه رفتند وعاقبت گرفتاردام تبهکاران شوروی وبه تعقیب آن استعمارگران غربی انهارا شکا رکرد. وامروزعیاران وفرزندان صدیق وطن را به خورد لاشخواران ایران وپاکستان دادند.سوال اینجاست که ایا کشورهای متجاوز وپیمان شکن از جمله روسیه این میراث خوارتزارکه امتحان خودرا نه تنها درافغانستا ن داده بلکه درمقابل تمام کشورهای جهان سوم همه را درمقا بل با رقا بت به امریکا در نیمه راه رها کرد واکثرکشورهای جهان سوم را از وضعیت نیمه فیودالی به نیمه مستعمره مبدل ساخت ایا قابل اعتماد است.؟اکنون که روسیه یکباردیگرکارخا نه های اسلحه سازی خودرا فعال سا خته برای بازاریابی فروشا ت سلاح های کشتارجمعی وویران کن جای پای امریکارا تعقیب می کند واز حالت دفاعی به تعرض دست یافته است ؛ همانطوریکه امریکا به منظورجلب همه کشورهای مسلمان به جنگ علیه شوروی سا بق از مجاهدین افغان پشتیبانی کرد ؛ روسیه نیزمی خواهد با نزدیکی با پاکستا ن به بهانه مبارزه با تروریزم درافغانستان جبهه جدید جنگ را درشمال افغانستان شعله ورسازد؛وازطریق این کشور ارتباط جدید با طالبان برقرارکند. نهایتا باید درمورد فعالیت های روسیه که درخاورمیانه وبخصوص درسوریه براه انداخته باید گفت که اقدامات که درسوریه مرتکب شده وادامه دارد ؛ برامده ازتوهم عظمت طلبانه ای است که مافیای مسلط برطبقه حاکم روسیه به ان دچارشده است .روسیه فراتر از شرایط عینی خود چون گذشته ها می خواهد جایگاه جدیدی دربا زار وتحمیل منافع خود برخلق ها د ست یابد. درنتیجه می توان گفت روسیه یک قدرت مافیایی تمام عیار است وبه همین دلیل همه براین نقطه توافق دارند که روسیه درین آواخرچون یک امپریالیست ناکام نقش با زی می کند.اگرقبول کنیم که بیگانگان به ما ظلم روا داشتند – درمقابل جریانات که توسط خودما درداخل کشورجریان داشت ؛ بدون شک زمینه مداخله تجاوزگران شرق وغرب را مساعد ساخت .منافع بیگا نگان ونودولتان راه سیا ست وشخصیت های کاذب وضد منافع کشورباهم گره خورده حوادث بعدی را که تا امروزادامه دارد بوجود اوردند. شرایط واوضاع واحوال امروز که خارجیان برای ما نقشه کشیده اند ؛ واقعاْ پاسخگویی رفع نیازمندی اقتصادی ورفع بحرانات که بوجود آورده اند نیست وتجدید نظر عاجل را می طلبد؛ چه درغیر آن صرف نباید با خروج نیروهای ناتو درسال ۲۰۱۴وشکست وخروج شوروی درسال ۱۳۶۹ از افغا نستان غافل شد واشتباهات گذشته را تکرارکرد ونباید اجازه داد تا با بازگشت این دوقدرت زخم های گذشته را بازهم تازه تروتاریخ کشتار بی رحمانه ای که با تهاجم خود افغانستان را ویران ومردم انرا از زندگی طبعی محروم ساختند بی تفاوت وخنثی عمل کرد ؛بیداری مادرپرتو ووحدت ملی واقعی مردم افغانستان بدون تعلقات وابستگی های جریا نات اعتباری وقراردادی ومقطعی که درطول تاریخ ناکام بوده اند؛ بدون شک ضامن پیروزی ما ست .