مهرالدین مشید

 

سلفی گری و تروریزم ابزار شبکه های استخباراتی؛ تیغ آخته بر گلوی میانه گرا ها

مکثی بر شعار های رنگین سلفی ها از اسلام حکومتی تا امارت و خلافت اسلامی

 

جریان سلفی که در تاریخ اسلام پیشینۀ زیادی دارد و سرآغاز آن به میانۀ قرن سوم قمری می رسد که این جریان فکری باظهور شخصیت های مختلف در گوشه و کنار جهان در طول تاریخ متحول شده است؛ اما هیچ گاهی این جریان به اندازۀ کنونی خطرناک و کشنده نبوده است. با تاسف این جریان از درونمایه های فکری اصحاب سلف خود  چنان انحراف کرده است که بجای تقویت داعیۀ وحدت اسلامی و آزاد سازی امت اسلامی برعکس مصروف از هم پاشی اسلام و به اسارت رفتن جهان اسلام است. این جریان بجای احیا و بازسازی اندیشه ها، فرهنگ و تمدن، هنر وادب اسلامی برعکس برای نابودی و بربادی آن عمل می کند. امروز می بینیم که سلفی گری در سیمای طالبان و القاعده و داعش و غیره حیثیت تیغ دو دم یا سکه ای را پیدا کرده است که در یک رخ آن سلفی گری سرخ و در رخ دیگر آن  تروریزم وحشتناک خودنمایی می کند و هر روز جان هزاران انسان را نه تنها در افغانستان؛ بلکه در عراق، سوریه، لیبی و سومالیا و کشور های دیگر نیز می گیرد. این سلفیت ویرانگر که دیروز منادی رهایی اسلام و مسلمین بود، امروز به سان اژدهایی دهن باز کرده است که نه تنها اسلام و فرهنگ و تمدن آن؛ بلکه خشک و تر فرهنگ های گوناگون را می بلعد و هر آن از آن شعله های نفرت به انسانیت و فرهنگ و تمدن آن  زبانه می کشد. اکنون به وضوح مشاهده می شود که سلفیت به مثابۀ تندباد وحشتناک و سیلاب ویرانگر و موج کشنده بیش از هر زمانی سعادت و آرامش و خوش بختی بشر را تهدید می کند و انسان، فکر، فرهنگ، تمدن، آرامش او را به یغما می برد و آگاهی، آزادی و عدالت را سخت به چالش برده است.

سلفی ها گروهی از مسلمانان اهل سنت اند و تنها قرآن و سنت را منابع احکام و تصمیم های خود تلقی می کنند و خود را پیرو سلف صالح می دانند ودر عمل و باور های خود از پیامبر، صحابه و تابعین پیروی می کنند. سلفی گری یعنی بازگشت به شیوۀ زنده گی و مرام سلف صالح و مبارزه با بدعت یعنی هر چیزی که سلفی‌ها جدید و خلاف سنت می‌دانند. سلفی‌های معاصر بر معنی خاصی از توحیدتأکید دارند که شماری را نامعتقد تلقی می کنند. سلفی‌گری در ابعاد مذهبی، فرهنگی، اجتماعی، و سیاسیتأثیری بنیادین بر متفکران مسلمان در گوشه و کنار جهان اسلامداشته است. در جهان معاصر سه گونه سلفی چون؛ ظاهرگرا پیروان آرای اهل حدیث بویژه ابن تیمیهو محمد بن عبدالوهاباست. سلفی ها به سه شاخه مانند؛ ظاهر گراها، جدیدگرا ها و جهاد گراها تقسیم شده اند.

شماری جریان سید جمال الدین افغان و محمد عبده  را که هدف آنان آزاد سازی امت اسلامی از تقلید و جمود فکری و احیای اخلاقی، فرهنگی و سیاسی بود، سلفی گری جدید خوانده اند. آنان با رویکردی متفاوت از سلفی های ظاهر گرا بر بازگرداندن تفکر اسلامی به اصل خالص آن، تبعیت از قرآن و سنت، مردود دانستن تفسیرهای جدید، و حفظ اتحاد امت اسلامی تأکید دارند و با نفی تقلید بر سازگاری اسلام و دانش جدید تاکید دارند. مشهورترین گروه‌های الهام گرفته از سلفی‌گری اخوان‌المسلمینو جماعت اسلامیهستند. در اواخر قرن بیستم، این اصطلاح به اصلاح‌گران سنت‌گرا اطلاق گردید.[۴]

هرچند پیشینۀ سلفی ها با ظهور احمد حنبل می رسد و اما ازآغازقرنچهاردهمهجریمکتب "سلفیه" برسرزبان‌هابیشترافتاد. سلفى‌هاخودراپیرومکتب "اهلحدیث" مى‌دانندکهدرعصرعباسیانوپسازاختلافبامعتزلهواهلکلاموشیعیانپدیدآمدند. بنیانگذار این مکتب احمد بن حنبل است که در سال ۲۴۱ه ق وفات کرد. روش فکری او پس از وفاتش در میان حنبلی ها ادامه یافت که آناندراصولوفروعوعقیدهواحکام،خودراپیرواهلحدیثمی‌دانستندوتامدتىخلفاىعباسىبهترویجاینمکتبپرداختند.

درسال۳۰۵ "ابوالحسناشعرى" مکتبی را تحتعنوان "احیاىمکتباهلحدیث" پاىه‌گذا‌رىکرد که هدف اش بازسازی افکار حنبل بود. ویخواستاصلاحاتىدرعقیدهاهلحدیثایجادکند واندیشه های خرافی چون فاقد اختیار خواندن انسان و قدیم بودن قرآن را از اندیشه های سلفی پیشین پاک نماید. . اوبراىاصلاحاینمکتب،قدعلمکردوتاحدىتوانستاصلاحاتىانجامدهد،ولىمتعصبیناهلحدیثاوراازخودطردکردند.باپیدایشمکتباشعرىشکافعمیقىبیناهلحدیثواینگروهازاهلسنتپدیدآمدوایندوپیوستهدرجنگوجدالبودندکهگاهىبهخون‌ریزى هامى‌انجامید،زیرااشعرىاصلاحاتىدرعقیدهاهلحدیثبوجود آوردودرمسائلعقیدتىهم افکاری مستقل داشتند. درست این زمانی بود که راویان به دلایل سیاسی و فرهنگی از صحنۀ فعال فکری و فرهنگی عقب  زده شدند و برای فقها فرصت سازی شد و ملوک اموی و عباسی توانستند، از فقها استفادۀ ابزاری کنند و از آنان مفتیان درباری درست کنند تا باشد که بر عیش و عشرت و خوش گذرانی ها و شرابخواری ها وستم آنان خورده نگرفته و آنان را بحیث ظل الله تا سرحد معصومیت به مقام تقدیس کشاندند و بر برائت آنان فتوا صادر کردند. از همین رو است که مودودی دوره های اموی و عباسی را دوران ملوکیت استبدادی خوانده است که از روش پیامبر و یارانش فاصله گرفتند.

تفکر سلف گرایی با ظهور " ابن تیمیه حرانی" روح تازه گرفت. او بعدازآنکهبهجایپدرشبرکرسیتدریسواستفتاءنشست،عقایدیدرمسائلتوحیدیوجانبداریازاهلحدیثوپیرویازسلفومخالفتباسایرگروه‌هایفکریوفرقه‌هایکلامیوفقهیبیانکردکهدرمیانمسلماناناختلافشدیدیدربارهافکاراوپدیدآمدتاجاییکهبرخیاورابهعنوانرهبرفکریخویشپذیرفتندوبرخینیزاورابهشدتانکارکردندوعقایداورابدعتدانستندوفتوابهقتلیاحبساودادند.درتمامایندوراناهلحدیثدریکطرفواشاعرهدرطرفدیگرقرار داشتند،هرگز "سلف" و "سلفیه" بهعنوانمذهبمطرحنبودتااینکهابن‌تیمیهدعوتبهشیوهسلفراشعارمکتبخودساخت و درعینحالازکلمه "سلفیه" بهره‌نگرفتومى‌گفت،ماتابع "اهلسنتوجماعت" هستیمکهدرسهقرننخست (ازسال ۱۱ تا ۳۰۰ هـ‌ق) زیسته‌اند.

پسازوفاتابن‌تیمیهوهجومفقیهانهمهمذاهببرضداو بررغم تلاش برخىازشاگرداناو،مانند "ذهبى" و "ابنقیم" و "ابنکثیر" نتوانستند،شیوهاوراترویجوگسترشدهند،زیرااودرنقطه‌اىاینفکررامطرحکردکهمرکزعلمودانشوقلهفقاهت،مانندشامومصربود تا آنکه چهارصدسالبعدازابنتیمیهدراواسطقرندوازدهمهجریشخصدیگریبهنام "محمدبنعبدالوهاب"  نجدحجازنظریه هایابنتیمیهراپیگیریكرد. محمدبنعبدالوهابکه به اندازۀ ابن تیمیه دانش نداشت و برای گسترش اندیشه های ابن تیمیه راۀ عملی را برگزید. وی رساله های کوچک و بدون اصطلاحات علمی را برای آموزش عوام نوشت و به شمشیر روی آورد و به خشونت متوسل گردید. وی حامیان خود را موحدید و مخالفانش را کفار و مشرک خطاب کرد. تابعینبرنامه‌اشرامسلمینوموحدینومخالفینشراكفارومشركیننامیدوشروعبهتبلیغعقایدخودکردكهآنهارا "مُرّقرآنوحدیث" می‌پنداشتوبرسرآنباقبایلهمسایهخودبهجنگپرداخت.  عبدالوهاب موفق شد تا به کمک رئیس قبیله ای به نام "محمدبنسعود" دولتكوچكیرادرشهر "درعیه" ازشهرهاینجدبناکندواحكامشرعیرابرابرنظریاتخودكهازحنبلی‌هاواهلحدیثآموختهبود،بهاجراگذارد. ویبهویرانكردنمقبره‌هاوبناهایساختهشدهبرقبورپرداخت. او برخلافابنتیمیهكهبهوحدتجهاناسلامدر محوراندیشه‌هایسلفمی‌اندیشید،محمدابنعبدالوهاببیشتربهپیروزیگروهتحتفرمانخودمی‌اندیشید.ابنعبدالوهابتامدتینزدیکبه۲۶سال در دستگاهی بسر برد کهاساسآن رابههمیاریمحمدبنسعودوعبدالعزیزپسرشپایه‌ریزیكردهبود درنقاطیازجهاناسلامچونیمنوآفریقاووهندوعراقنیزبهروشویتبعیتمی‌کردندتا آنکهسلطانعثمانیوشاهایرانبرایسركوبآنهالشكرکشیكردند. سرانجامدرسال۱۲۳۲یا۲۷سالبعدازفوتمحمدبنعبدالوهابسپاهیان "محمدعلیپاشا"،والیمصربهاشارهسلطانعثمانیمركزآنهایعنیشهردرعیهرابهتصرفخوددرآوردهوكانونسیاسیونظامیاینجماعترادرهمشكستند،ولیپسازمدتیوهابی‌هابازامارتیمجددرادرریاضتاسیسكردندكهآنهمدرسال 1250 باكشتهشدن "تركیبنعبدالله" دچارضعفوفروپاشیشد؛ اما خاندان سعود پس از کشمکش های طولانی صد ساله توانستند در سال (۱۹۲۱) براریکۀ قدرت حجاز تکیه کنند. این‌بارتمامشبهجزیرهرابهتصرفخوددرآوردندوشهرهایمقدسمكهومدینهراهمبهتصرفخوددرآوردند. این بار موج تازه ای از سلفی گری در نجد به راه افتاد و سخت گیری ها آغاز شد و به تکفیر مسلمانان پرداختند. آنان شیعهراتکفیرکردهواشاعرهوصوفیهومذاهبدیگررااهلبدعت ‌خواندندومدعى ‌شدندکهاسلامنابمحمدىدراختیارسلفبودهوفهمآنانازکتابوسنتبراىهمگانحجتاستوهرکسازاینراهعدولکند،بدعت‌گذاریاخارجازاسلاماست. جریان سلفی نخنستین پس از ظهور ابن وهاب روح تازه پیدا کرد و بعدها در چنگال آل سعود اسیر شد و تا کنون در اسارت آن بسر می برد. ابن جریان تا کنون ابزاری در دست حکام عربستان سعودی است که از حربۀ وهابی گری برضد آخوند های ایران استفاده می کند.

شماری جریان سید جمال الدین افغان و محمد عبده  را که هدف آنان آزاد سازی امت اسلامی از تقلید و جمود فکری و احیای اخلاقی، فرهنگی و سیاسی بود، سلفی گری جدید خوانده اند. آنان با رویکردی متفاوت از سلفی های ظاهر گرا بر بازگرداندن تفکر اسلامی به اصل خالص آن، تبعیت از قرآن و سنت، مردود دانستن تفسیرهای جدید، و حفظ اتحاد امت اسلامی تأکید دارند و با نفی تقلید بر سازگاری اسلام و دانش جدید تاکید دارند. مشهورترین گروه‌های الهام گرفته از سلفی‌گری اخوان‌المسلمینو جماعت اسلامیهستند. در اواخر قرن بیستم، این اصطلاح به اصلاح‌گران سنت‌گرا اطلاق گردید.[۴]

سلفی گری در مصر با رویکردی تازه و به رهبری شخصیت های متفکری چون سیدجمال الدین افغانی به راه افتاد که شیخمحمدعبده،سعدزغلول،ابراهیمهبلاوی،فتحیزغلولوبسیاریدیگرازنویسندگانلبنانی،سوریومصریدورسیدجمالجمعشدندوبامقالاتشانبهخصوصدرمصرجنبش‌هایاعتراضیعلیهاستعمارانگلیسبهراهانداختندکهمهمترینآنهادرتاسیس "انجمنوطنی" وقیام "اعرابیپاشا" نمودپیداکرد. این حرکت در سرزمینی به راه افتاد که اواخرقرندهمهجریعثمانی‌هابرآنمسلطشدندوسال۱۱۷۷هجریشمسیبهتصرفناپلئوندرآمد. هفتسالبعدعثمانیباکمکانگلیسناپلئونراازمصربیرونکردو "محمدعلیداودی" راحاکممصرکردتامصرراآرامکند. اوسلسله‌خدیو‌ها (پاشاها)‌رادرمصرپایه‌گذاریوآرامآراممصرراازعثمانیمستقلکرد.حمله‌ناپلئونبهعثمانیوتصرفمصرضعفامپراتوریعثمانیراآشکاروجنبش‌هایاسلامیرادر این سرزمین فعال‌ترکرد. ازاوایلقرنسیزدهمهجریشمسیهرچهنفوذعثمانیدرمصرکممی‌شد،‌نفوذاروپایی‌هابیشترشدتاجاییکهحدودسال۱۲۶۱هجریشمسیانگلیسکنترلهمه‌امورمالیواداریمصررادردستگرفتومصررامستعمرهخودکرد. درچنیندورانی "سیدجمالالدیناسدآبادی" بهمصرآمدوجوانانمصررابهمبارزهعلیهانگلیسدعوتکرد.

دولتمصرسیدجمالراازاینکشوراخراجکرد،تابعدشاگردانشراهشراادامهدادند. یکیازمهمترینشاگردانسیدجمالدرمصر "محمدعبده" بود. اوکهسال‌هاباسیدجمالهمراهبود،وقتیبهمصربازگشتروشانقلابیوحماسیسیدراکنارگذاشتوبرایرسیدنبهآرمان‌هایاوروشیآرامراپیشگرفت.عبدهراهنجاتمسلمانانرابازگشتبهاسلامدورانپیامبرواسلامسلفمی‌دید ویبرعقلوآگاهی و درست فهمیدن دین تأکیدمی‌کرد. وی می گفت،دردینملاکشناختعقلاستوایمانیکهبرعقلاستوارنباشد،پذیرفتنینیست. اومی‌گفتبایدبازگشتبهگذشتهیعنیسلفی‌گریدستبرداریموسعیکنیم،دینراهمانگونهبفهمیمکهگذشتگانمی‌فهمیدند. این حرکت عبده در واقع یک رویکرد نوگرایانه و ضد سلفی بود. عبدهبانص‌گراییوتقدیرگراییمخالفبودوتلاشمی‌کرد،دینرابادنیایجدیدمطابقتدهدونظامخلافترانظاممطلوبسیاسیدراسلاممی‌دانستومی‌گفت،اگرمردمببینندخلیفهاشتباهمی‌کند،می‌توانندعلیه‌اوقیامکنند.نظریه های عبده او را از اندیشمندان خلفش متمایز کرده است و او افکار جدیدی را ارایه کرد و او خلاف رویکرد سلفی ها حکومت در اسلام را مدنی خواند.

محمدعبدهشاگردانبسیاریتربیتکردکه "رشیدرضا" ازمشهورترینآنانبود. ویاهلسوریهبودودرمدارسدینیمخالفانخلافتعثمانیدرسخواندهوباخواندن "عروهالوثقی" باسیدجمالوعبدهآشناشدهبود. زمانیکهعبدهازتبعیدبرگشت،رشیدرضابهمصررفتوشاگردوهمراهاوشد.رشید رضا از پایه گذاران جریان سلفی در مصر است و او از شاگردان مشهور عبده به شمار می رود. او سلفی متعصب وتاحدودیمتمایلبهوهابیتبود. او با رویکردی جدید مبارزه‌طلبیوانقلابی‌گریسیدجمالراباروشفرهنگیوتربیتیعبدهتلفیقکرد.رشیدرضاابتداتلاشکرد،نشاندهدخلیفهمقدسنیستوازایده‌چندحکومتاسلامیبهجاییکامپراتوریاسلامیدفاعکرد.هنوزمدتیازبحث‌هایرشیدرضانگذشتهبودکهامپراتوریعثمانیمنحلومقامخلافتبرچیدهشدوکشور‌هایجدیدیشکلگرفتندکهمهمترینسوالآنهاسیستمحکومتیجایگزینخلافتبود.درمصرآنزمانسهگرایشملی‌گرا،غرب‌گراواسلام‌گراهاباهمرقابتمی‌کردند. اسلام‌گراهامی‌گفتند،بایدازاسلامسلفیاطاعتکردتابهدورانشکوهاسلامدرصدراسلامبازگشت تا آنکه حسن البنا یکی از شاگردان رشید رضا در سال ۱۹۲۷ درشهر‌"اسماعیلیه" مصرجمعیتیاسلام‌گرارا بنیانگذاشتکهخیلیزودازتأثیرگذارترینگروه‌هایاسلامیدرآفریقا،اروپا،‌آسیاوحتیآمریکاشد.

 

البنادرقاهرهسازمانشراگسترشداد. برایسازمانشقانوناساسیوآیین‌نامهداخلینوشت. نشریه‌ "الاخوان‌الملسمین" رامنتشروتشکیلاتشراتقویتکردتاهرروزبرتعدادهوادارانشبیشترشود.اخوان‌الملسمینهدفاصلیخودراتشکیلحکومتاسلامیدرمصروتمامیکشور‌هایجهاناسلاماعلامکرد،امادراینراهبرتشکیلحکومتاسلامیمسالمت‌جویانهتاکیدوکودتاراردمی‌کرد. جوانانپرشوراخوانروشمعتدلاورانمی‌پسندیدندوبارهاازاوانتقادکردهوخواستنددرباره‌برخیمسائلمالی،کمک‌هایدریافتیوروابطشباپادشاهودولتوحتیانگلیسی‌هاتوضیحدهد. توضیحاتالبناهوادارانشراقانعنکردوموجبشددرسال 1938 ازاخوانجداشدهوگروه "جمعیتجوانانمحمد" راتشکیلدادند. البنا به انتخابات باور داشت و باورد اشت که از تجارب جنبش های غربی می توان برای شگوفایی نهضت اخوان استفاده کرد.

اخواندرسال۱۹۴۴درانتخاباتپارلمانمصرشرکتکرد،امادولتباتقلبنگذاشت،هیچ‌یکازنامزد‌هایاخوانرایبیاورد. اینموضوعاخوانی‌هارابهشدتخشمگینکردوآنهارابهخیابان‌هاکشاندکهدرگیریآنهاباهوادارانحزبکمونیست "وفد" رادرپیداشت.جنگ برضد اسراییل آنهاراآرامکرد. اماپسازجنگباردیگرایناختلافاتدوبارهازسرگرفتهشد و بالاخره درسال۱۹۴۸دولتمصراخوان‌الملسمینرامنحلکرد.آنان بیستروزبعد"نقراشیپاشا"،نخست‌وزیرمصررابهجرمخیانتبهوطنوانحلالاخوانترورکردند. دولتجدیدازالبناخواستترورپاشارامحکومکندتاباهممذاکرهکنند،اواینکارراکرد. اینموضوعاخوانی‌هاراعصبانی‌ترکرد. درسال۱۹۵۰پادشاهمصر،البناراتروروتشییعرابرایاوممنوعکرد،درمقابلاخوانی‌هاهمتلاشکردند،رئیسنمایندگانمجلسونخست‌وزیرراترورکنندکهنتوانستند؛ اما سالبعددولتمصراستعفادادودولتجدیدبااخوانی‌هاکنارآمدواینجماعتراقانونیاعلامکرد. اخوانی‌هاکهاواخردورانالبنادچار نفاق شدهبودند،به ویژهکهمدتیمرشدهمنداشتندواینموجببروزانشعاباتیدراخوانشد.

با ظهور سیدقطب اخوان از لحاظ فکری و سیاسی دچار تحول بزرگ شد. سیدقطبمعلمبودودولتمصراورابرای تحقیق در بارۀ شیوۀ آموزش بهآمریکافرستاد؛ اما وقتی او برگشتچنانعوضشدکهخودشمی‌‌گفت،دوبارهمتولدشدهاست. او زمانی که در امریکا بود، البنا شهید شد و پس از  بازگشت به مصر به اخوان پیوست. قطبازپیش از سفر به امریکا بااسلام‌گراهاوسلفی‌هایمتمایلبهرشیدرضاآشنابود. ویدربازگشتازآمریکاازکارهایدولتیشاستعفاکردومطالعاتشرادربارهاسلامسلفیادامهدادوازمودودیبسیارمتأثرشد،هرچندازوهابی‌هاانتقادمی‌کردکهدرعربستانبهقدرترسیدهبودند.

سیدقطب،ازچهره‌هایسرشناسجریانسلفیدرمصر شناخته شده است. وی درتوحیدوتفسیرقرآنازابنتیمیهپیرویکردوتقدیر‌گراییونص‌گراییراپذیرفتومانندالبناومودودیمسلمانانرابهتشکیلحکومتاسلامیدعوتکرد.قطببرایرسیدنبهحکومتاسلامیجهادوانقلابعلیهحاکموقتراتوصیهمی‌کرد. از همین رو اورانخستینکسیمی‌دانندکهمفهومانقلابراواردادبیاتسیاسیاسلامکرد. بهنظرقطبجامعه‌ایکهخداراقبولدارد،ولیبهقوانیندینشعملنکندجامعه‌جاهلیاست. اوبرجهادخیلیتأکیدمی‌کردومی‌‌گفت،درچنینجامعه‌ایبایدعلیهحاکمجهادکرد. این اندیشه های قطب که در کتاب" چراغی بر فراز راه" او بازتاب یافته است، الهام بخش گروه های تندرو مثل الجهاد والهجره و الجهاد والتکفیر در مصر شد. موضع‌گیری‌هایسیدقطبعلیهآمریکاوصهیونیسمازتمایزاتمهمسیدقطبنسبتبهدیگراندیشمندانسلفیاست. اواولینکسیبودکهازاسلامآمریکاییگفتومسلمانانرابهاتحاددعوتکردوتفرقهراخواستاستعماردانست.سیدقطبتوسطناصرزندانیشدتا‌پنجسالبعدباوساطت "عبدالسلامعارف"،رئیسجمهوریعراقاززندانآزادشود. پسازآزادیاززندانمقالاتسیدقطبتند‌تروانتقادی‌ترشدوسلفی‌هاهمجدی‌ترسخناناوراپیگرفتند. اینموجبشد،دولتناصردوبارهسیدقطبرابه دادگاه کشاندهوبهاعداممحکومکند. پس از اعدام قطب اخوان دچار انشعاب های بیشتر شد کهمهمترینانشعاب‌های آنسازمانآزادیبخشاسلام،جامعهمسلمانانوسازمان‌الجهادبودند. اینسهگروهبهشدتازسیدقطبمتأثربودندوهرکدامتعبیروتفسیرخاصیازسخنانقطبداشتندوراهیمتفاوترادرپیشگرفتند بعید نیست که زندانی شدن های پیهم او بر اندیشه هایش تاثیر گذاشت و این سبب شد تا نظریه های  تند انقلابی را ارایه کند که بعد ها الهام بخش جریان های تندرو مثل الجهاد و القاعده گردید. قطب در شرایط خاص تاریخی که می زیست و فکر می کرد که نسخۀ فکری اش حلال مشکلات جهان اسلام است. هرگاه عمر برای او وفا می کرد و تا حالا زنده می بود. به یقین که در مورد بسیاری از نظریه های خود تجدید نظر می کرد. نه تنها او؛ بلکه مرحوم علی شریعتی هم اگر در قید حیات می بود و با تفکیک شرایط انقلاب و استقرار با نگرشی جدید به دنبال نوشت های خود می رفت و به بازسازی آنها می پرداخت و متاسفانه که مرگ او مجال نداد. بازهم روح این دو مرد  بزرگ شاد و هرچند تلاش های شان به کورسی نه نشست و به اهداف خویش نرسیدند.

سلفی های جهاد گرا از ایده ئولوژی جهادگرایی سلفی الهام گرفته اند و این ایده ئولوژی الهام بخش گروه هایی چون طالبان، القاعده، بوکوحرام و داعش است. این گروه‌ها دیدگاه‌های سلفی‌گری علمی (سلفی‌گری سنتی) را رد کرده و خشونت را راهی مناسب و ضروری برای مقابله با حملات غرب علیه اسلام می‌دانند.[۵]این گروه‌ها متون اسلامی و تاریخ را بازتفسیر نموده و بر آیات نظامی قرآن و تاریخ نظامی اسلام تأکید بسیار دارند.[۶]تخمین زده شده‌است که سلفی‌های جهادی کمتر از یک درصد کل جمعیت مسلمانان را تشکیل می‌دهند.[۷]

گروۀ "جامعهمسلمانان" در مصر بارهبری "شکریمصطفی" گرایشسلفی‌شدیدیداشتوجامعه‌امروزیمسلمانانراجامعه‌کفار ‌نامیدومی‌گفت،بایدازچنینمسلمانانیکنارهگرفتتاپاکشدوبعدبرایپاککردندیگرانجهادکرد.وی باور داشتکهتمامیجوامعاسلامیبعدازدورانپیامبروچهارخلیفهکافرشده‌اندونجاتپیدانمی‌کنند،مگرآنکهبهگروهاوبپیوندند. آنهاکهبه "تکفیری‌ها" یا "گروهتکفیروجهاد" هممعروفبودند،دیگرمسلمانانراتکفیرمی‌کردندومی‌گفتند،بیرونازجمعیتشانراهیبراینجاتنیست. آنان می‌گفتند،مسلمانان ‌بایدباپیرویازپیامبرابتدایکهسته‌نیرومندوقویازمؤمنانتشکیلدهندوبعدباتمامیکفرمقابلهکنند. شکری که متاثر از سیدقطب بود که او  تز «جاهلیت» را - که اسلام با هدف رها ساختن جهان از آن پدید آمد - ارایه داد.1 نظام های اجتماعی را به دو دسته تقسیم کرد: نظام اسلام و نظام جاهلیت، نظام جاهلیت جاهل و فاسد بود و پیش از بعثت حضرت محمد(ص) در عربستان وجود داشت.

"سازمانآزادیبخشاسلامی" انشعابیدیگری از اخوانبودکهگرایش‌هایسلفیمعتدل‌تریداشت. "صالح سریه" فلسطینی الاصل رهبر آن بود و روش نرم تری را نسبت به شکری برگزید. وی شورای دوازده نفری داشت که در آن تصمیم می گرفت و این نشان دهندۀ انعطاف پذیری او نسبت به شکری است. این گروه مخالف کناره گیری از جامعه بود، دنبالاستقرارحکومتاسلامیدرمصربودندوبرایرسیدنبهقدرتبیناعضایارتشنفوذمی‌کردند. اینسازماندرسال‌۱۹۷۷درصددکودتاعلیهدولتمصربرآمدکهدولتآن‌رامنحلکرد. مطبوعاتمصراینگروه‌هاراخوارجقرنبیستمنامیدند. بیشتراعضایایندوگروهازدانش آموختگاندانشگاهها بودند. هرچند این سازمان روش نرم تری نسبت به گروۀ شکری داشت و اما باور این گروه به کودتا نشان دهندۀ تندروی و خشونت گرایی آن است؛ زیرا نظام های کودتایی در کل نظام های استبدادی و توتالیتر به شمار می روند.

 

"سازمانجهاد" فرماندهورهبرخاصینداشتوبهصورتشوراییادارهمی‌شدومیانارتشی‌ها،نیرو‌هایامنیتیومأموراندولتینفوذمی‌کردتااهدافشراپیشببرد. این گروه بهشدتاز "خالدفرج"،مرشدروحی‌ آنانکهسلفیبودوهمچنینابنتیمیهوسیدقطبمتأثربودند. خالدفرجمی‌گفتچونحاکمانمسلمانرامسیحیان،کمونیست‌هاوصهیونیست‌هاآموزشداده‌اند،مسلمانانبایدعلیهآنهااعلامجهادکنند. اوهمکاریبافرمانروایکافرراکهادعایمسلمانیدارد،حرامومجازاتاورامرگوتنهاشکلجهادرامبارزه‌مسلحانهودیگر‌راه‌هایمسالمت‌آمیزمثلشعاردادنوحزبداشتنرانشانهترسوحماقتمی‌دانستومعتقدبود،اسلامتنهابانیرو‌یاسحلهپیروزمی‌شود،امابرایپیروزیاسلامابتدابایدباکفرداخلی (حکومت) وسپسباکفرخارجیمبارزهکرد.

با به قدرت رسیدن "انورسادات" بهجایناصرفعالیتاسلامگراهاعلیهدولتاو ومسیحیانشدتگرفت. اوبادستگیریاعضایالتکفیرونهضتآزادیبخشتلاشکرد،اسلامگراهاومساجدراکنترلکند. توجهغربواسرائیلبهسادات،تهدید‌هایاونسبتبهملی‌گراهاواسلامگراهاوسرانجامکنارآمدنبااسرائیلاورامیانمصری‌هاوحتیاعرابمنفورکردودرنهایتسال۱۹۸۰ "خالداسلامبولی" ازاعضایجهاد،اورااعدامانقلابیکرد.پس از ترور سادات ،حسنیمبارک،جانشینویباکمکآمریکاواسرائیلمبارزه‌شدیدیراعلیهاسلام‌گراهاآغازکردکهبهدرگیریوجنگمسلحانهباآنهاانجامید. اخوانی‌هاتامدت‌هادرزمانمبارکسرکوبشدند،اماسرانجامبعدازسهدههحاکمیتحسنیمبارک ازاسلام‌گراهادر۲۵جنوری۲۰۱۰شکستخوردوحکومتشبرچیدهشد.درست این زمانی بود که پس از بهار عربی مرسی نخستین رهبر حزب آزادی و عدالت شاخۀ اخوان المسلمین به قدرت رسد و با تاسف که این بار باز هم اخوانی ها اشتباه کردند و از انعطاف پذیری خودداری کردند و این سبب شد تا به مخالفت در داخل رو به رو شوند و از سویی هم حکومت اخوانی ها برای غرب چندان خوشایند نبود و بالاخره عوامل گوناگونی دست به دست هم داد تا آنکه پس از تظاهرات شدید مردم بر ضد مرسی، نظامیان به رهبری السیسی حکومت او را ساقط، خودش را زندانی کردند و بالاخره در زندان وفات نمود.

در نتیجۀ خیزش های بهار عربی سه حکومت تونس، مصر و لیبی سقوط کردهند؛ در تونس حکومت در ۱۴ ژانویه با فرار زین‌العابدین بن علی رئیس‌جمهور به عربستان سقوط کرد. در مصر پس از سقوط حکومت تونس توجه جهان به اعتراضات عظیم مصر از ۲۵ ژانویه ۲۰۱۱ آغاز شده‌بود، معطوف شد. پس از گذشت چهار روز، حسنی مبارکرئیس‌جمهور مصراصلاحاتی را پیشنهاد داد اما حاضر به استعفاء که خواستهٔ اصلی معترضان بود نشد. در روز هشتم وعده داد که در ماه سپتامبر از قدرت کنار خواهدرفت. در همان روز پادشاه اردنملک عبدالله دومنخست‌وزیر جدیدی را تعیین کرد و علی عبدالله صالح رئیس‌جمهور یمن نیز اعلام کرد که در سال ۲۰۱۳ قدرت را پس از ۳۵ سال ترک خواهد کرد. در ۱۱ فوریه پس از ۱۸ روز اعتراضات مستمر در شهرهای بزرگ مصر، حسنی مبارک از مقام خود کناره‌گیری کرد.

در دورهٔ دوم انتخابات ریاست جمهوری مصر که در تاریخ ۱۷ ژوئن ۲۰۱۲ برگزار گردید، محمد مرسی بر اساس آمار رسمی در رقابت با ژنرال احمد شفیقپیروز انتخابات گردید.[۸]وی اولین رئیس‌جمهور پس از انقلاب ۲۰۱۱ مصرو پنجمین رئیس‌جمهور تاریخ این کشور بود.عواملی که در سقوط مرسی نقش داشت، عبارت اند از این که نخستمحمد مرسی از همان ابتدای کار پایبندی کامل خود را به پیمان کمپ دیویداعلام کرد و در جهت آن کوشید. دوم با توجه به نزدیکی و نفوذ اخوان‌المسلمین مصر بر گروه نظامی حماس، در طول دولت محمد مرسی، حملات موشکی شبه نظامیانفلسطینی به مناطق اسرائیلی‌نشینمتوقف شده بود. سوم محمد مرسی توانست در مدت یک سال تونل‌های زیرزمینی قاچاق سلاح به داخل نوار غزهرا که در شبه جزیره سیناحفر شده‌اند، منهدم کند و از این طریق ارسال سلاح به داخل فلسطینرا متوقف کند.چهارم اظهارات ضد محور مقاومتمحمد مرسی موجب شده بود که اختلافات مذهبی بین شیعیانو اهل تسننمنطقه افزایش یابد.

یک سال از حکومت مرسی سپری نشده بود که اعتراضات در مصر بالا گرفت و ارتش مصر در ۱جنوری۲۰۱۳ مهلت ۴۸ ساعته داده بود تا اختلافات حل شوند در غیر این صورت مداخله خواهد کرد. مرسی و اعضای بلندپایهٔ اخوان المسلمین مصردر پاسخ، این کار ارتش را دخالت در سیاست خوانده بود. ارتش مصر نیز در شامگاه ۱۱سرطان۱۳۹۲ پس از اتمام ضرب‌الاجل دو روزه اعلام کرده بود که بیانیه‌ای صادر خواهد.[۱۵]محمد مرسی در ۱۲ تیر ۱۳۹۲ (سوم ژوئیه ۲۰۱۳) طی کودتاییو با بیانیهٔ فرماندهٔ ارتش مصر عبدالفتاح السیسیو حمایت نماینده مخالفان دولت محمد البرادعی، شیخ الازهر شیخ احمد الطبیبو پاپ مسیحیان قبطی مصر پاپ تواضروس دوماز قدرت برکنار شد[۱۶][۱۷][۱۸][۱۹]طی همان بیانیه عدلی منصور، رئیس دادگاه قانون اساسیمصر به عنوان رئیس‌جمهور موقت دولت انتقالی تعیین شد.

"عبدالقادر خان"فیزیکدان هسته‌ای پاکستان حقایق مهمی را درباره کودتای سال ۲۰۱۳ علیه محمد مرسی، رئیس جمهور سابق مصر و نقش آمریکا، رژیم صهیونیستی و نهادهای داخلی در این کودتا افشا کرد.او که به عنوان «پدر بمب اتمی پاکستان» شناخته می‌شود، در اظهاراتی در فیس بوکخود نوشت: رئیس جمهور مرسی به روسیه، هند و پاکستان سفر کرد، اما بسیاری نمی‌دانند که او با راه‌اندازی دوباره راکتور هسته‌ای این کشور توسط روسیه موافق بود تا با غنی سازی اورانیوم جریان برق در مصر تولید شود. مرسی همچنین با ساخت یک راکتور هسته‌ای دیگر، که مصر می‌توانست آن را تا سه سال بعد دریافت کند و هدف آن کمک به تولید جریان برق بود، موافقت کرد. برای من بهتر بود که درباره امور مصر حرف نزنم، اما مردم این کشور لازم است تا حقیقت را بدانند تا بتوانند درباره سرنوشت مرسی تصمیم بگیرند. این مقام هسته‌ای پاکستان در ادامه گفت آیا مصری‌ها می‌دانند که دستاورد این سفر (سفر مرسی) ترسناک‌ترین موضوع برای غرب بود؟

پیش از آن که به جریان سلفی در پاکستان اشاره شود، بیرابطه نخواهد بود تا به نخستین مرکز سلفی ها در دیوبند نیم قاره اشاره شود. در دوران استعمال بریتانیا در سال ۱۸۵۷ برای ن نخستین بار علمای دیوبند شبۀ قاره با علمای مکه تماس برقرار کردند. سرچشمۀ فکری دیوبند ار اندیشۀ " شیخ مجدد الف ثانی احمد بن عبدالاحمد سرهندی" متوفای ۱۰۳۴ قمری و پس از آن به فکر " امام شاه ولی الله  احمد بن عبدالرحیم" متوفای ۱۱۷۶ قمری آغاز و سپس پیوند می گیرد به فکر بنیانگذار  دانشگاۀ دارالعلوم دیوبند" امام محمد قاسم" متوفای ۱۲۹۷ و " شیخ الفقیه رشید احمد گنگوهی" متوفای ۱۲۳۲ قمری و " شیخ محمد یعقوب نانوتوی" متوفای ۱۳۰۴ قمری. شاه ولی الله دهلوی و محمد بن عبدالوهاب از کسانی بودند که برخلاف سنت گرایان و اصلاح طلبان تصوف و تقدس افراد و پیر و مراد را بدعت می دانند.

گفتنی است که پس از تهاجم شوروی در افغانستان و سرازیر شدن کمک های عربستان به مدرسه های پاکستان اندیشه های وهابی سلفی در پاکستان قوت گرفت و بیشترین فارغان مدرسه های پاکستانی با افکار سلفی وهابی متمایل شدند. تاسیس جمعیت طلبه ها در چوکات احزابی چون حرکت  انقلاب اسلامی به رهبری محمد نبی محمدی، حرکت انقلاب اسلامی مولوی منصور و گروۀ مولوی موذن نتیجۀ همان کمک های عربستان بود که این طلبه ها به نام تحریک طالبان  پیش قراول جنگ استخباراتی نظامیان پاکستان در افغانستان شدند. این گروه در دامان کمک هایی پرورده شدند که تمویل کننده گان آن اسامه ها و عبدالله اعزام فلسطینی بود. هرچند اعزام دارای افکار میانه بود و گفته می شود که به همین خاطر از اسامه در پشاور ترور شد.  اسامه بعدتر القاعده را بنیانگذاری کرد که یک جریان تندرو و خشونت گرا است. پیش از تشکیل تحریک طالبان افغانستان و پاکستان گروه هایی مانند؛ سپاۀ صحابه، لشکر جنگوی، سپاۀ محمد و ده ها گروۀ کوچک و بزرگ در پاکستان فعال بودند که آموزش دیدۀ مدرسۀ حقانی و پنج پیری پشاور بودند و سلفی ظاهرگرا هستند؛ اما سلفی های نخستین دست کم به تعهدات خود باورمند و متعهد بودند و صفایی و ساده گی در اعمال شان تا حدودی مشهود بود که برخاسته از انگیزه های سالم دینی شان بود؛ اما سلفی های معاصر نه تنها خلاف خلف صالح بیشتر سیاسی شده و مکر و حیل در رویکرد های آنان آشکارا است . ازهمین رو به عهد و میثاق های خود پای بند نیستند و به هر چیزی از دید خدعه و فریب نگاه می کنند. به گونۀ مثال دیروز ملاعمر به دلیل دینی از تسلیمی اسامه به امریکایی ها خودداری کردو اما اکنون طالبان نه به دلیل اسلامی، بلکه به دلیل سیاسی و معاهده های پشت پرده و نفوذ شبکه های استخباراتی بویژه پاکستان یارای بریدن از القاعده و سایر شبکه های تروریستی را ندارد. باتاسف که نه تنها سلفی های نخستین، بلکه سلفی های جدید نیز قربانی وابستگی های استخباراتی شدند و شبکه های استخباراتی آنان را قربانی شعار های تند حکومت اسلامی نمود که امروز نظامیان پاکستان گروۀ طالبان را مامور ساختن امارت اسلامی کرده است. به همین گونه گروۀ داعش بوسیلۀ شبکه های جهنمی ساخته شد و برای آن مامورت داده شد تا خلافت اسلامی را بسازد و بدین وسیله فرصت کشتار هزاران انسان و نابودی فرهنگ و تمدن چندین هزار سالۀ کشور های عراق و سوریه نابود شوند. با تاسف که این بازی های استخباراتی هنوز به شدت ادامه دارد و ما هر روز شاهد کشتار هزاران انسان بی گناه در کشور های اسلامی و بویژه افغانستان هستیم. در واقع شعار های حکومت اسلامی و امارت اسلامی و خلافت اسلامی شعار های  رنگین و دست ساخت قدرت های شیطانی برای شعله ورکردن جنگ نیابتی در کشور های اسلامی است.

گفتنی است که رخداد های اخیر بویژه در دو دهۀ اخیر افکار دیوبندی را تحت تاثیر درآورد. هرچند اثر گذاری های علمای دیوبند بر سلفی ها اکنون مشهود است و اما دیوبند پیش از این بیشتر متاثر از سلفی های وهابیت گردید و بعد ها جریان های ندوه العلما، جماعت اسلامی و جمعیت اهل حدیث  حلقۀ واسط و اسباب ارتباط مکتب دیوبند با سلفیت شدند که در نتیجه در مرحلۀ نخست تاثیر مکتب دیوبند  بر سلفیت و در مرحلۀ دوم  بر سلفیت معاصر که از اشتراکات جریان ها و احزاب دینی ای چون؛ اخوان المسلمین، جهاد اسلامی افغانستان، جماعت اسلامی، جمعیت العلما و احزاب و حرکت های کوچک تر در جهاد افغانستان بوجود آمدند، اثر گذار شد. این تاثیر را می توان در تمایل علمای سعودی با گروه های جماعت تبلیغ علمای دیوبند درک کرد که چهل سال پیش مخالف آن بودند.

در آخرینتحلیل گفته می توان که سلفی گری ها پروژۀ ناتمامی بوده است که اکنون کشور های اسلامی را به کشتارگاۀ امریکا و روسیه و بریتانیا و فرانسه و سایر کشور های غربی بدل کرده است. معلوم می شود که این کشتارشامل پروژۀ کلانی است که هدف اش کشتار مسلمانان در سراسر جهان است. بدون تردید در عقب این جنایت یهود و صهیونیزم جهانی قرار دارد که با به کرایه گرفتن گروه های مزدوری مثل طالبان به گفتۀ ترامپ، این اهدف شوم شان را در کشور های یادشده عملی می سازند. کشتار های کنونی خاطره های خونین جنگ صلیبی را در افکار تداعی می کند که که به دعوت پیتر راهب در بهار ۱۰۹۶ م برپا شده‌بود. با تفاوت این که دیروز دو لشکر با همدیگر رو به رو بود، در یک جبهه عیسوی ها و درجبهۀ دیگر مسلمان و به گونه های وحشتناکی یکدیگر را می کشتند؛ اما در جنگ های صلیبی امروز در هر دو جبهه مسلمانان یکی مدافع تروریزم و دیگری تروریست قرار دارند و هردو به کشتار مردم افغانستان پرداخته اند و به این کشتار به شدت ادامه می دهند.

از آنچه گفته آمد، از آغاز تشکیل گروه های سلفی و مبارزات آنان با ظهور احمدحنبل از میانه قرن سوم قمری تا زمان ابن تیمیه در قرن و ابن عبدالوهاب زیر نام نوزایی در قرن و سلفی گری جدید با ظهور سید جمال و عبده زیر نام جریان اصلاحی در قرن نوزدهم و البنا و سید قطب و مودودی و شاخه های سلفی ظاهرگرا و اخوان و گروه های متاثر از نظریه های هردو در قرن بیستم مانند؛ گروه های جهادی افغانستان و حزب آزادی و عدالت در مصر و سایر ء گروه های سلفی های ظاهرگرا و سلفی های جدید در پاکستان، هند، سوریه، عراق، لیبیا، سودان، تونس، سومالی و کشور های دیگر تا کنون به گونه ء واضح ثابت شده است که گروه های یادشده نه تنها از داشتن استراتژی کارا و سرنوشت ساز عاجز بوده اند و در اصل برای تشکیل حکومت اسلامی بر بنیاد شعار های آنان چنان بی برنامه بوده اند که از ساختن چنین حکومتی فرسنگ ها فاصله دارند. جریان نخستین بیشتر فرهنگی بود و کمتر سیاسی و اما جریان دومی بیشتر سیاسی و کمتر فرهنگی و تا کنون هم این دو جریان نتوانستند، طوری بهم تلفیق شوند که مکمل یدیگرشوند.  گفته می توان که حکومت اسلامی بیشتر از یک حلقهء گم شده در لابه لای شعار های تند و تیز آنان نبوده و نیست. زیرا هیچ یک از این گروه ها طرح مدونی برای تشکیل یک حکومت به گمان خود شان اسلامی ندارند. تنها شعار بازگشت به سلف صالح و صدر اسلام نمی تواند، پاسخی کامل و تمام برای ساختن حکومت اسلامی باشد؛ حکومتی که به گفتهء مودودی کار ساخت و ساز آن چهارده صدسال تعطیل شده است و جای آن را ملوکیت اشغال کرده است. از همین رو است که عبده، ابوحامد نصر، سروش، غنوشی و دیگران حکومت در اسلام را مدنی می خوانند که در نتیجهء پیشرفت بشری در عرصه های گوناگون شکل می گیرد. باورمندی شماری گروه های سلفی جدید به انتخابات از همین نظر آب می نوشد. در این تردیدی نیست که این گروه ها با شرایط خاصی رو به رو بوده و در شرایط دشواری به مبارزه برضد حکومت های مستبد و تحت حمایت قدرت های شرقی و غربی پرداخته اند که هدف اصلی آنان بازگرداندن آگاهی، آزادی و عدالت در جهان اسلام و رهایی آنان از سیطرهء غرب و شرق بوده است. اما با تاسف که در تمامی این دوره ها و حتا زمانی که به قدرت هم رسیده اند، چنان درگیر نفاق شده اند که از بسر رساندن این امر مهم کوتاه آمده اند. هرچند علل و عوامل زیاد داخلی و مداخله های خارجی ها دست به دست هم داده تا به مثابهء مانع بزرگ بر سر راه ء آنان واقع گردد؛ اما این نمی تواند، بر کم کاری ها و ناکارآیی ها و ضعف ها و قوم گرایی ها و خودخواهی ها و برتری طلبی ها و وابستگی های کشندهء آنان سرپوش بگذارد. این گروه ها بیشترین انرژی شان را قربانی نزاع های خشونت بار داخلی کرده اند و از همین رو این گروه ها بیشتر متمایل به خشونت هستند. در این مدت عقل اسلامی عقب زده شده و جای آن را خرافی اندیشی پر کرده است. امروز بیشترین کشور های اسلامی از افغانستان تا سوریه و عراق و لیبیا و قربانی خشونت آفرینی های سلفی گراهای نخستین است که عامل اصلی این خشونت ها خودخواهی ها و ناکارآیی ها و برتری جویی های سلفی های جدید بوده است که زمینه ساز مداخله های غرب در کشور های اسلامی از جنوب آسیا تا آسیای میانه و شرق میانه و شاخ آفریقا شده است.

از مطالعهء اندیشهها و آثار بسیاری از متفکران و رهبران اسلامی معلوم می شود که بیشتر ایشان به حاکمیت الهی در نظام تکوینی باورمند بودند و اما در نظام اجتماعی و سیاسی به حاکمیت مطلق قرآنی باور نداشتند. از مطالعهء آثار اندیشمندان مسلمان در قرن بیستم چون کتاب " اسلام و اصول الحکم" شیخ علی عبدالرزاق، " دولت اسلامی" و " اسلامی نظام زنده گی آور یا اسکی بنیادی تصورات" مودودی ، "آشوب بزرگ" " شیخین" داکتر ط حسین ، "تاریخ سیاسی اسلام" از داکتر حسن ابراهیم حسن، "حکومت اسلامی" آیت الله خمینی و بیشتری نوشته های علی شربعتی، مطهری، منتظری، بازرگان، جلال الدین پارسی، آیت الله طالقانی، داکتر سروش، کتاب " سیاست شرعی" ابن تیمیه، "وثایق مدینه" از داکتر محمد حمیدالله حیدر آبادی، "مرامنامه های" اخوان المسلمین و جماعت اسلامی هند، پاکستان و بنگله دیش و از انتقاد های فضل الرحمن و نصر حامد ابوزید بر دیدگاه های بنیاد گرایان به خوبی آشکار می شود که مسلمانان در طول تاریخ حکومت ایده آل اسلامی مطابق ادعا های شان نداشتند و اما حکومت هایی که موجود بوده از نوع حکومت های اموی، عباسی، عثمانی و عباسی همه مخالف اصل شورا و عدالت قرآنی بوده اند. از این یادداشت فهمیده می شود که "حکومت اسلامی" و " اسلام حکومتی" پایهء قرآنی ندارد. از انتقاد های شیخ علی عبدالرزاق در کتاب" اسلام و اصول الحکم" و مودودی بر حکومت ها و خلافت های اموی و عباسی، جمع حکومت های براصل امامت ایران، حکومت اسلامی مسخرهء سعودی و حکومت یک سالهء اخوان المسلمین همراه با اشتباهات رهبران این گروه آشکار می شود که " حکومت اسلامی" پایگاهء قرآنی نداشته؛ بلکه ساختن حکومت وظیفهء مسلمانان است که در هر عصری با استفاده از علوم و تجارب جدبد در عرصهء حکومت داری، سود ببرند تا در راستای ساختن یک نظام ایده آل توفیق یابند. از همین رو است که "حکومت اسلامی" به مثابهء حلقهء گم شده یی است که تا کنون حتا س کلافهء آن روشن نیست و آگاهی ها تجارب مدعیان حکومت اسلامی مبهم تر از این حلقهء گم شده است. از سویی هم از مطالعهء "اسلام حکومتی"فهمیده می شود که این نوع حکومت منجر به حکومت های استبدادی به گونهء امارت طالبانی و خلافت داعشی و غیره شده است که نتیجهء آن ظهور تروریرم در جهان اسلام از لیبی تا سوریه و عراق و افغانستان شده است؛ فاجعه یی که نزدیک است، جهان را به آتش بکشد. و چه خوب عبدالرحمن کواکبی در کتاب "طبایع الاستبداد" از استبدادی سخن می گوید که سر ننگین خود را زیر سایهء " حکومت اسلامی" در "اسلام حکومتی"پنهان کرده است. حکومت اسلامی ایده آل های ترسیم شده برای گروه های سلفی های ظاهر گرا و جدید در واقع محصول جنگ سرد میان امریکا و شوروی پیشین است است که بالاخره منجر به ظهور گروه های تروریستی تندرو شد و میلیون ها انسان را در کشور های اسلامی به قربانی گرفته و این قربانی گرفتن ها هنوز هم ادامه دارد.

باشعار نمی توان حکومت ساخت و نحوۀ آن را برگزید؛ بل حکومت سازی به تجربه و زمان نیاز دارد تا در بستر زمان با توجه به پیشرفت بشردر عرصه های گوناگون فکری و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی به پختگی برسد. با تاسف که روند حکومت سازی در جهان اسلام 14 صد سال به تعویق افتاده و پایه های نظامی را که پیامبر پس از میثاق شهروندی مدینه پایه گذاری کرد، پس از رحلت او دچار چالش شد و تا کنون ادامه دارد. از همین رو است که متفکران مسلمان حکومت را یک اصل مدنی می دانند تا در بتۀ زمان به کمال برسد. چنانکه ارکون می گوید که نیاز به تلفیق منظومۀ سنت و عقل اسلامی است تا بتوان به نیاز های جوامع اسلامی در عرصه های گوناگون سیاسی واقتصادی و اجتماعی پاسخ گفت. به تعویق افتادن روند حکومتداری و افتادن حکومت در چنبرۀ ملوک اموی و عباسی همه چیز به صفر تقرب کرد و حال نیاز است تا از صفر آغاز کرد و با استفاده از تجارب جهانی و با توجه به ارزش های دینی و فرهنگی و مدنی کشور دست به نظام سازی زد. نظام دموکراسی در غرب محصول 500 سال مبارزات انسان غربی است که تا اکنون به کمال رسیده است و هنوز هم با دشواری هایی رو رو است که باید خالیگاه های آن پر شود و اکنون نظام دموکراسی الگویی برای جوامع اسلامی نیز به شمار می رود. جوامع اسلامی نیاز دارد تا در روشنایی ارزش های فرهنگی و دینی خود به بالنده گی دموکراسی تا رسیدن به نظام ایده ال خود تلاش کنند.بزرگ ترین مشکل فراراۀ حکومت اسلامی نبود الگو است که با تاسف بعد از صدر اسلام به کلی متوقف شده است. الگو های ایران و سعودی و امثال آن الگو های اسلامی نه بل الگو های برخاسته از زیر آسیاب سنگ رقابت های مذهبی و بهره گیری از مذهب است. بنا بر این کار های مقطعی در این زمینه هم اگر شده، پاسخ گو نیستند و نمی باشند. ما نیاز به نظامی داریم که در زیر چتر آن حکومتی ساخته شود که پاسخگوی نیاز های مادی ومعنوی انسان امروزین باشد و اصول ها و چهارچوب های واضح را با توجه به پیشرفت هایی بشر در عرصه های گوناگون سیاسی و اجتماعی و اقتصادی برای ساختار یک نظام تعیین کند.یاهو

 

 

منابع و رویکرد ها:

http://sm.psas.ir/article_20011_1781535ab85e6d0e1e7317eb0026f02a.pdf

1- المذهبالسلفی: "ابنقیمالجوزیةوشیخهابنتیمیة" فیالنحوواللغة

2- اﻟﺪﻳﻤﻘﺮاﻃﯿﺔاﻟﺴﻠﻔﯿﺔ

http://www.talabanews.net/node/24907

3- الحركاتالسلفيةفيمرآةخبراءعربوأوروبيين

http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/356951

4- اللاتاریخیةالسلفیة (مشاریعالأسلافأمإفلاسالمشاریع)

http://abdolkarimahwazi.persianblog.ir/post/15

5- الظاهرةالسلفیة

http://www.alhiwaraldini.com/Portal/Cultcure/Arabic/CaseID/106839/71310.aspx

6- تامنهجالسلفیالوهابی

http://mogradfekr.blogspot.co.uk/2011/07/blog-post.html

7- المصلحالكبيرمحمدرشيدرضامنالصوفيةإلىالسلفية

http://www.saaid.net/feraq/el3aedoon/17.htm

9- المقارنةبينالسلفيةوالاخوانالمسلمين

http://www.paldf.net/forum/showthread.php?t=430626

10- «الاخوانالمسلمون»بينالسلفيةوالصوفية

http://digital.ahram.org.eg/articles.aspx?Serial=632963&eid=891

11- مابينالاخوانالمسلمينوالسلفيةالجهادية

http://assawsana.com/portal/pages.php?newsid=124523

12- نشأةمحمدبنعبدالوهابوالحركةالوهابيةالسلفية

http://asalafy.blogspot.co.uk/2011/10/blog-post_30.html

13- عقيدةالشيخمحمدبنعبدالوهابالسلفيةوأثرهافيالعالمالإسلامي

http://majles.alukah.net/showthread.php?24745-%D8%AD%D9%85%D9%84-%D8%B9%D9%82%D9%8A%D8%AF%D8%A9-%D8%A7%D9%84%D8%B4%D9%8A%D8%AE-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%A8%D9%86-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%88%D9%87%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D9%81%D9%8A%D8%A9-%D9%88%D8%A3%D8%AB%D8%B1%D9%87%D8%A7-%D9%81%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D8%B9%D8%A7%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%84%D8%A5%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D9%8A-%D9%84%D8%B5%D8%A7%D9%84%D8%AD-%D8%A7%D9%84%D8%B9%D8%A8%D9%88%D8%AF-pdf

14- دراسة: السلفيةتخترقجماعةالإخوانالمسلمينفيأكبرهزةتنظيمية

http://www.alarabiya.net/articles/2010/11/27/127653.html

15- تاريخنجدودعوةالشيخمحمدعبدالوهاب (السلفية) 3.1.2

http://dar.bibalex.org/webpages/mainpage.jsf?PID=DAF-Job:72113&q=

16- عصرالتکفریینالجدد

http://www.al-akhbar.com/node/140997

17- أمیرکاوالغربیقفانوراءالتکفیریینفیسوریا

http://ar.jamnews.ir/NSite/FullStory/News/?Id=4014&Serv=1

18- هلتخلىالإخوانالمسلمونعنأفكارسيدقطب؟

http://www.muslm.net/vb/showthread.php?463536-%D9%87%D9%84-%D8%AA%D8%AE%D9%84%D9%89-%D8%A7%D9%84%D8%A5%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%D9%88%D9%86-%D8%B9%D9%86-%D8%A3%D9%81%D9%83%D8%A7%D8%B1-%D8%B3%D9%8A%D8%AF-%D9%82%D8%B7%D8%A8%D8%9F

19- قراءةفيأفكارالسلفيةالإصلاحيةورؤاها

http://alghad.com/index.php/article2/33186/%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%A1%D9%87-%D9%81%D9%8A-%D8%A7%D9%81%D9%83%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D9%81%D9%8A%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B5%D9%84%D8%A7%D8%AD%D9%8A%D9%87-%D9%88%D8%B1%D8%A4%D8%A7%D9%87%D8%A7%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%B1%D9%88%D8%AC-%D9%85%D9%86-%D8%A7%D8%AA%D9%88%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%A7%D9%86%D8%BA%D9%84%D8%A7%D9%82.html?section_id=0

20- القاعدةبیدقبیدالسعودیةفيسوریا

http://albadee.net/news/4823/%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%A7%D8%B9%D8%AF%D8%A9-%D8%A8%DB%8C%D8%AF%D9%82-%D8%A8%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF%DB%8C%D8%A9-%D9%81%D9%8A-%D8%B3%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%A7

21- أقوالالعلماءالسلفيينفيحكممنحكَّمالقوانين

http://www.al-sunan.org/vb/showthread.php?t=7005

https://www.mashreghnews.ir/news/176518/%D8%B3%D9%84%D9%81%DB%8C-%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%DA%86%D9%87-%D9%85%DB%8C-%DA%AF%D9%88%DB%8C%D8%AF-%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%B3%D9%84%D9%81%DB%8C-%DA%AF%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AE%D8%B7%D8%B1-%D9%BE%DB%8C%D8%B4-%D8%B1%D9%88%DB%8C-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86

 

 


بالا
 
بازگشت