سنجر غفاری
قوت های مسلح افغان و سه ضلع خونین
(ای.اس.ای ، طالبان و سازمان سیا)
بخش هفتم :-
سردارمحمد داود خواستارمذاکره با دگروال محمد قادراز نزدیک گردیده بود؟
بعداز اینکه یکعده از رهبران دوجناح حزب و هسته ای مرکزی بیروی نظامی و سیاسی به رادیو افغانستان نقل مکان می نمایند ، چهار اطراف گارد ریاست جمهوری بوسیله ای تانک ها ی قوای ۴ زرهداروقوت های پیاده ای فرقه هشتم ،کوماندو های قطعه مهتاب قلعه ، قطعه کوماندوبالای حصار کابل در معاصره قرار می گیرد و نخست در استدیو های پخش خبر امادگی برای صدور نخستین پیام از وضعیت جنگ و نارامی در شهر کابل که حوالی ساعت یکنیم روز هفتم ثور نشرات رادیو افغانستان بکلی قطع شده بود گرفته شد وپیام نخست بوسیله ای سلیمان لایق و حفیظ الله امین نوشته گردید و بعداز مطالعه و موافقت رهبری نخست حفیظ الله امین به استدیو پخش خبر پیام توجه کنید را به هموطنان خطاب نموده و بعدش محمد اسلم وطنجار به زبان پشتو و دگروال عبدالقادر به زبان دری نخستین پیام شورای انقلابی را برای مردم کشور پخش نمودند درحالیکه سردار محمد داود با اعضای کابینه اش در داخل ارگ زنده بود اعلان کشته شدن و سقوط حکومت اش را پخش و نشر نمودند، همچنان وزارای دفع و داخله بشمول سایر مقامات ارشد نظام جمهوری وقت در آن هنگام در قید حیات بودند ، سردار محمد داود باشنیدن این پیام و درک واقعی از اینکه رهبری کودتا بدست نظامیان تحت امر ووفاداربه فرمان اش بخصوص صدای دگروال عبدالقادررا از طریق امواج رادیو ریلی مخابره نظامی ، دستگاه سنترال مخابرات مرکزی و بین المللی واقع چهاراهی پشتونستان کابل که الی ساعت هفت ونیم شام فعال بودند شنید فورآ از طریق مخابره به مرکز سوق واداره رهبری قیام به رادیو افغانستان در انصاری وات کابل از طریق مخابره تماس گرفت و شخصن خواستار حضور دگروال عبدالقادربه محل اقامت اش در قصر گلخانه ای ارگ شدند، دگروال عبدالقادر حاضر به رفتن و ملاقات با سرپار محمد داود گردید و خواستارآن بود تا از نزدیک با شخص سردارمحمد داود ملاقات نماید و با تضمین حیات برای وی وخانواده ، اعضای کابینه اش ایشان را از ارگ کابل به محل امن انتقال بدهند ، اینجاست که رهبری دوجناح حزبی باهم روی رفتن دگروال عبدالقادر برای مزاکره باسردارمحمد داود با هم به توافق کلی نمی رسند، بهتر این است تا محترم سلیمان لایق و اعضای رهبری بیروی سیاسی که درقید حیات هستند زبان به واقعیت بگشایند و کتمان ننمایند و این رازها رابردل خاک با خویش پنهان نکنند، تا باشد نسل های بعدی واقف از آن گردند که بیگانه ها بالای ما صرف شکاراهداف شان راکارداشتند و حالاهم دارند؟
بلی جنانچه در کتاب ها و نشرات متعددی که نویسنده های چون غلام دستگیر پنجشیری ، محمد قدوس غوربندی ، یکعده از مبصرین و نویسنده گان نیز درزمینه به آن اشاره نموده اند که نخست رهبری جناح برچم در رآس فقید ببرک کارمل با پیام و خواست سردارمحمد داود موافقت نمودند تا در ترکیب گروپ لازم است تا دگروال عبدالقادر به ملاقات سردارمحمد داود بروند و خواست ها و دیدگاه ایشان رابا رهبری قرارگاه شامل نمایند که مورد قبول جناح نظامی خلق حزب بخصوص شخص حفیظ الله امین و شخص سلیمان لایق قرار نگرفت و دستگیر پنجشیری و شاد روان نورمحمد ترکی تحت شعاع دیدگاه حفیظ الله امین و سلیمان لایق و محمد اسلم وطنجار قرار داشتند که بربنیاد بیان حرف های دگروال عبدالفادر که در صحبت های شخصی باهم داشتیم از دید دگروال عبدالقادر محمد اسلم وطنجار در آن شب و آن هنگام با دگروال عبدالقادر در بخش های اداره و سوق قوت های نظامی جهت برقراری نظم و جلوگیری از کشتار افسران و کادر های رهبری قطعات در حال معاصره و مقاومت علیه قیام کننده گان موقف دوگانه و کاذب داشت و با شخص حفیظ الله امین به اصطلاح وطنی وپسپسک های داشتند و رازهای و پلان هایم راکه در آن شب داشتم و باید بدون کدام ثانسور ومداخله ای رهبران سیاسی عملی می نمودم همه رابه شخص حفیظ الله امین افشا نمودند و از آن شب امین دیگر بالای بخش های نظامی شاخه ای پرچم حزب محاسبه ای خوبی نداشت واز عقب خنجر زدن هارا سرلوحه ای برنامه هایش قرار دادند و اینجاست که با پیشنهاد شخص فقید ببرک کارمل مبنی براینکه نباید سردارمحمد داود به قتل رسانیده شود ، باید عبدالقادر به ملاقات و مزاکره با سردار محمد داود اشتراک نمایند و لازم است تا قطع آتش بالای ارگ الی نتایج مزاکرات عملی گردد و بدین ترتیب میشود تا به وسیله ای پیام مخابروی به همه طرف ها وقوت های ایکه در غرب کابل و ساحات کوه کرغ، تپه ای تاج بیک ، فرقه ای ریشخور درگیر هستند نیز آتش بس صورت بگیر تا از تلفات جلوگیری بعمل آید بخصوص بعداز دستگیری وزیر دفاع و لودرستیز قوای مسلح که به قوای مرکز جهت سوق قوت ها به حمایت از سردارمحمد داود رفته بودند ، بلی حفیظ الله امین شدیدآ مخالفت نمود تا دگروال عبدالقادر برای مزاکره با سردارمحمد داود نرود و خودش یک گروپ خاص از افسران مورد اعتبارش را که شامل اسد الله سروری بود به وسیله ای زرهپوشی که در دروازه ای رادیو آماده داشتند و بوسیله ای افسران قطعه انظباط شهری و سایر قوت ها بسوی ارگ نیمه های شب روان شدند ، شخص دگروال عبدالقادر در صحبت هایش بیان نمودند که من خودم تاتش نمودم تا بالای بردیم قوای زرهداردر جمع هیت مزاکره کننده اشتراک نمایم اما شخص حفیظ الله امین از دستم گرفت و ممانعت نمود و شخص اسد الله سروری راکمک نموده و به عوض من برای ملاقات با سردارمحمد داود فرستادند ، من همان وقت دانستم که سردار محمد داود با دیدن این چهره ها کجام گسیخته می شود و مقاومت لجوجانه ای اش باعث مصیبت های بیشتری خواهد گردید که چنان هم گردید، شخص سردار محمد داود با عبدالقادر از طریق مخابره صحبت و تقاضای ملاقات روی در روی را نموده بود که همه حاضرین در آن شب شاهد بودند که سردار محمد داود چه پیام داشت ، پیام سردار محمد داود ادامه ای مقاومت و تسلیم شدن کودتاچیان به او نبود بلکه راه نجات ملی و برقراری یک آرامش و جلوگیری از انتقام گیری بود که او واقف گردید که میان دوسنگ در حال از بین رفتن ، و گیرمانده است؟
سردار محمد داود وقتی پیام کودتاچیان را انهم تحت قیادت افسرانی که زمانی باهم برای شکست نظام شاهی و استقرار نظام جمهوری و حکومت ملی دموکراتیک تعهد داشتند از طریق امواج مخابره شنید تلاش نمود تا با اطمینان و اعتباری که به آنها داشت محاسبه ای خویش رانماید که بدبختانه آن چهره ها خود ناخداگاه اسیر حلقه ای دامی شده بودند که دستان ناپاک و افکار پوچ انتقام گیری جوانب بیرونی بخصوص نفوذ اداره استخباراتی نظامی اتحاد شوروی وقت سزارها و شوالیه های سیاه رابا تیغ و ریسمان اماده ، دستان ، زبان و دهان نزدیکترین یاران و هم قطاران ، هم مسلکان را از پشت بسته بودند و فقط چشمان و تفکر شان انتقام و خونریزی هم قطاران و همکاران و هم مسلکان شان در آن سرآغاز خونین بود، کشتاروحشی گونه در قوای هوائي و مدافعه هوائی ، گارد ریاست جمهوری ، قرار گاه وزارت داخله ، قطعات کوماندو وبعدش دستگیری افسران عالی رتبه در قرارگاه وزارت دفاع و کشتار بدون موجب ایکه حرم قدرت عامل تضاد میان جناح را فقط وفقط بخاطر اینکه نباید سردار محمد داود کشته شود و نباید به انتقام گیری با هم مسلکان نظامی خویش باید متوصل گردید؟ در بخش هشتم : تهاجم بالای قصر گلخانه ارگ و به قتل رسانیدن سردار محمد داود با همه اعضای خانواده اش بدون اینکه درب مزاکره و دیالوک با ایشان بازگردد، فقط دستور اجانب باید اجرآ می شد که چنین عملی گردید: « ادامه دارد: » .
سنجر غفاری
´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´
بخش ششم :-
سر آغاز قتل های خود سرانه بوسیله ای مشتی از جاهلان مسلح ، خلاف مرامنامه و اساسنامه ، اراده و دستور رهبری حزب دیموکراتیک خلق افغانستان . !!!!
بعد از انکه جنگنده ای میک دگروال عبدالقادر مورد اصابت راکت به وسیله ای مدافعان حریم فضائی کابل از اطراف تپه های بگرامی قرار گرفت عبدالقادر مجبور به نشست اصطراری به میدان هوائی خواجه رواش گردید و بر اساس اظهارات شخص دگروال عبدالقادر، ( زمانیکه نشست اصطراری را انجام دادم و از خط رنوی بسوی خط تکسوی و به پارک توقف میدان الف قوای هوائی طیاره ام را که قسمت های عقبی آن در اثر انفجار راکت مدافعه هوائی چره خورده بود توقف دادم ، یکعده از خورد ضابطان مسلح چهار اطراف ام آمدند و یکتن از خورد ظابطان با تفنگچه ای دستی اش یکی از افسران بخش لوژستیکی قوای هوائی را مورد تهدید قرار داد که فوری دستور دادم تا موصوف را خلع سلاح و حبس نمایند ، من بطرف قرار گاه قوماندانی قوای هوائی رفتم و تصمیم داشتم تا با همه اعضای رهبری قوای هوائی پیام پیروزی قیام و تغیر نظام را بدهم و هدف داشتم تا همه را بشکل دوستانه وهمچون همکارانم به حرمت و احترام به خانه های شان در کنار خانواده برسانم اما وقتی بسوی دفتردفتر دگروال تیمور شاه خان قوماندان لوژستیک قوای هوائی که واقعن یک افسر مسلکی و مهربان ، پاکیزه و با دسپلین ، غیر حزبی و کادر ورزیده و قابل حرمت برای همه بود روان شدم و تصمیم داشتم تا برای همه پرسونل قوای هوائی و مدافعه هوائی موصوف را به صفت سرپرست قوماندانی هوائی و مدافعه هوائي گارنیزیون خواجه رواش معرفی نمائیم متاسفانه یکتن از خورد ظابطان برایم گفت :صاحب رفقای انقلابی همه حلقه ای رهبری بشمول دگروال صاحب تیمورشاه خان را به شهادت رسانیده اند)؟؟؟ .
(به ادامه ای شنیدن این سخنان آن خورد ظابط عصبانی شدم و آنچه به یاد داشتم و به زبان آوردم ، دشنام دادم ، اما بعدش فهمیدم که تنها هستم و احساساتی ، زمانیکه من از میدان خواجه رواش بسوی بگرام حرکت نمودم همه ای اعضای رهبری قوماندان قوای هوائي و مدافعه هوائی زنده بودند و در حبس قرار داشتند و هیچگونه هدایتی مبنی بر کشته شدن ایشان صادر نگردیده بود و زدو خورد و مقاومت زیادی نیز در میدان هوائی خواجه رواش به پیمانه ای سایر قوت های نظامی طرفدار رژیم صورت نگرفت بعداز رفتم من بسوی بگرام خورد ظابطان خون گرم که در میان شان سید محمد گلاب زوی ، اسد الله سروری و یکعده از افسران قوای هوائی ومدافعه هوائی در آن روز حضور داشتند و سهیم بودند باید به دادگاه حزبی و مردمی پاسخ چنین کشتار های خونین و بی مسولیت را بدهند که چنین نشد ؟) ادامه سخنان و چشم دید های دگروال عبدالقادرپس از حضور مجدد از میدان هوائی بگرام به میدان هوائی خواجه رواش کابل : -
من به بسیار ناراحتی و اصطراب اینکه افسران و کادر های فوق العاده مسلکی و پاکیزه سرشت ، همکاران و هم مسلکانم را بدون هیچگونه دلیل قتل عام نموده بودند به محل جنار مرکز سوق اداره نظام و فرماندهی نخست قیام کننده گان رفتم و هدایات لازم جهت رسیدن اعضای رهبری که ازنظارتخانه ای ولایت کابل پس ازتصرف قرار گاه وزارت امور داخله و به قتل رسانیدن جنرال محمد طاهر خان قوماندان عمومی ژاندارمو پولیس ، یک چین تانک به قومانده عسکرخان خلقی به نظارتخانه ولایت کابل هجوم برده و پس از اندک مقاومت توانست رهبران را از توقف در نظارتخانه ولایت کابل آزاد نمایند که در این زمینه داستان ها و قهرمانان مختلف به نام ها و عناوین گوناگون نوشته های دارند که همه اگاه هستند ، انچه عمده است اینکه بازی چگونه و سرنخ در کجا گره خورده بود که باید به اصطلاح مردمی ما علاجی گردد؟ !!!پس از آنکه رهبران نخست به رادیو افغانستان مواصلت نمودند، اهداف اساسی برنامه ای آغاز قیام برای شخص حفیظ الله امین بیشتر واضع و هویدابود که درعقب دستورآغاز قیام کدام نیروی خارجی قرار داشت ؟
که حلقه ای خاص در داخل قوت های نظامی از قبل آمادگی چنین حرکتی را داشتند و نبایددوراز امکان دانست که استخبارات نظامی و مشاورین اداره خاص شوروی وقت که در قوت های نظامی بخصوص در بخش قوای هوائي کشور مشاورین خاص داشتند ، چونکه درهمه گارنیزیون های نظامی اردوی وقت مشاورین با صلاحیت و مسلکی خاص استخباراتی و کشفی شوروی حتی در روز قیام حاضر وظایف شان بودند ؟
این حقیقت را نباید فراموش نمود که هیچگاه رهبران حزبی در قبال کشتارکادر های مسلکی بخصوص در قوای مسلح کشور در آن روز قیام هیچگونه دستوری صادر نکرده بودند و به یقین که اگاه هم نبودند ، اما من و سایر اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان چنین کشتار های غیرانسانی ، قانونی و خلاف همه اساسات برنامه و اساسنامه ای حزب خویش را محکوم میداریم و با مردم ما همنوا هستیم تا چنین افراد و چهره ها هریک به میز محاکمه کشانیده شوند بخصوص بعداز اینکه نظام کاذب و سلطه ای جباران و ناخردان بنام و عنوان حزبی ها هزازان تن از کادرهای علمی و مسلکی را در قوای مسلح کشور که به جناح خلق و پرچم حزب دموکراتیک تنظیم بودند و خلاف چنین شیوه های غیر حزبی و ملی وارد عمل گردیده اند نیز تیرباران نموده اند و به زندان پلچرخی و پلیگون آن فرستاده اند، این واقعیت تلخ و تراژیدی تاریخ است که در کنار صد ها و هزاران تن از فرزندان ملی و سرمایه های معنوی کشورما بیش از دو هزار کادر صدیق حزب دموکراتیک خلق افغانستان نیز قربانی خورد ظابطان اجیر دستگاه های استخباراتی اجانب بخصوص انانیکه به نام دوستی از عقب خنجر کشیدند و کشتند؟
بلی هموطن بعداز اینکه رهبران از زندان آزاد گردیدند بخشی از حلقه ای رهبری به رادیو افغانستان بشمول رهبران خلق و پرچم که باهم اتحاد نموده بودند به رادیو افغانستان مستقر شدند که در زمینه اگاهی کامل دارید و نوشته ها و کتاب های متعددی درزمینه نشر گردیده است ، اما لازم است تا واقعیت تلخ را که از زبان عبدالقادر شنیده ام باید نوشت ونباید خموش بود وهمانند حاضرین آن صحنه الی امروز خاموش و کرخت بود اینکه : سردار محمد داود پس از نشر اعلامیه ای شورای نظامی که بوسیله ای حفیظ الله امین انانس، دکروال عبدالقادر وجگرن محمد اسلم وطنجارقرائت گردید، شخص محمد داود بوسیله ای مخابره خواستار ملاقات با عبدالقادر می شود ، ولی هیت رهبری حزبی حضور داشته در رادیو افغانستان وقت بخصوص شخص حفیظ الله امین ممانعت مینمایند که از جناب محترم سلیمان لایق صمیمانه و از نام یک عضو حزب تقاضا دارم تادرزمینه منحیث ناضرصحنه، نویسنده، مشوره دهنده و هدایت دهنده در زمینه ای پخش و نشر اشعار ، اعلامیه ها و ابلاغیه های شورای نظامی انقلابی آن تاریخ عتصر عمده بودند، همچنان درزمینه ای فرستادن هیت مذاکره کننده با سردار محمد داود و ممانعت نمودن رفتن دگروال عبدالقادرکه شخص سردار محمد داود تقاضای ملاقات با عبدالقادر رانموده بودند روشنی بیندازند . ادامه دارد .
فراموش نکنیم که در بخش هفتم جریان واقعیت های جدید و کاغذ پیچ رفتن هیت مزاکره کننده بسوی ارگ با سردار محمد داود و دیدگاه های گوناگون دو رهبر جناح های خلق و پرچم ،حضور داشته در رادیوی انقلابی آن وقت را بدست نشرمی سپارم. پایان بخش ششم : سنجر غفاری
------------------------------
بخش پنجم : -
جنگ خونین برای (نجات و پیروزی دوتحمیل) بردوش اردوی کشوربه منظوررسیدن به اهداف ایکه خود نمی دانستند که در عقب آن کیست و پس منظرآن چیست؟
به ادامه ای بخش چهارم باید نوشت که: - آغاز قیام بردوش افسران قوای ۴ و ۱۵ زرهدار، افسران ریزرف در قوای هوائی ومدافعه هوائي سپرده شده بود، همه کادر رهبری و صفوف ح .د .خ . ا هیچگونه اگاهی از چنین اقدام مسلحانه را نداشتند و تصور هم نمیکردند ،چونکه هرگز رسیدن به قدرت و حاکمیت دولتی را از طریق توصل به قوای نظامی برای شان قابل پذیرش و در اساسنامه و برنامه ای حزب چنین عملکردی به وسیله ای کادر رهبری و صفوف حزب در همه سطوح قابل پسند نبود و خلاف ارمان و برنامه ای مبارزاتی ح.د.خ. محسوب شده بود ، اینکه یکعده از افسران مجبور به تحمیل اجرای چنین قیام نظامی که هدف نجات رهبران و کادر حلقه رهبری بود، دیدگاه ها ، تحلیل هاو مقالات و تبطره های مختلف در سطح داخلی و بین المللی آن صورت گرفته است که همه اگاهی دارند ، اما از دیدگاه نویسنده که خود یک افسر استخباراتی ، سیاسی و نظامی ، کاوشگرهمه جریانها ووقایع بعداز هفتم ثور در کشور خویش الی امروز می باشم ، تشخیص درزمینه این است که به این سادگی ایکه نجات کادر رهبری حزب خوانده شده است ، می شود یک حدس و عنصر برای پوشش اصل برنامه ریزی شده ای این قیام که پس از انحراف ایده و تفکر شهید سردار محمد داود از تحمیل دکته وخواست های بیش از حد رهبران کریملن وقت در جوسیاسی و نظام سازی بخصوص در بعداتخاذ سیاست مستقل داخلی و خارجی حاکمیت که تمثیل اراده ملی را حق خود ارادیت پنداشته بودند ، از جانبی هجوم یک تحمیل استراتیژیکی فریبنده و تحمیل دوم بر دوش سردارمحمد داود که اداره استخباراتی سیا، سرویس استخباراتی انگلیس، سعودی و پاکستان جهت جلوگیری از اهداف خاص اتحاد شوروی وقت بسوی ایران ، افغانستان ، پاکستان ، هندوستان ، عراق و یکعده از کشور های عربی داشتند، اتحاد استخباراتی به اصطلاح وقت کشورهای ضد سوسیالستی موفق گردید تا به دام انداختن سردارمحمد داود دریک بازی خاص ایکه از اتحاد شوروی روی گردانید، روس ها در صددآن گردیدند تا به این قیام نظامی رنگ و رخ خاص ببخشند و عملی نمایند که کردند؟ قوای ۴ زرهدار بعد مواصلت به شهر کابل به سه استقامت حمله بردند: یک قطار بطرف میدان هوائی نظامی ، به کمک رزیزرف های شان شتافتند، قطار دوم به جانب بالا حصار کابل که قطعه ۴۴۴ کوماندو، خاص برای مدافعه ارگ در روزهای دشوار جابجا سازی شده بودند، معاصره و خلع سلاح نمودند، قطار سوم تحت فومانده جگرن محمد اسلم وطنجار موظف گردید تا قرارگاه وزارت دفاع و ارگ ریاست جمهوری را تحت تهدید قرار بدهند که پوره ساعت دوازده و ۴۵ دقیقه با شلیک نخستین مرمی تانک بسوی قرار گاه وزارت دفاع که وزیر دفاع و لوی درستیز دردفتر کارشان مصروف تدارکات دفاعی بودند قیام مسلحانه یا به گفته ای عام کودتای نظامی آغاز گردید، وهیچکس نمی دانست چه اتفاقی روی داده است ، همه افسران شعبات مختلف وزارت دفاع از شعبات شان خارج شدند و در عقب وزارت تجموع نمودند، در این گیرو دار برید جنرال محمد ذکریا ابوی رئیس تشکیلات اردو به وزیر دفاع گفت شما وزیر صاحب !عاجل خود را به قوای مرکز برسانید، دگر جنرال غلام حیدر رسولی وزیر دفاع و دگرجنرال عبدالعزیز لوی درستیز به سواری موتر جیپ روسی از عقب قرار گاه وزارت دفاع خارج شدند و بسوی فرقه هشتم قرغه حرکت نمودند ، قطعه گارد ملی که آمادگی های لازم داشت شدیدآ به مقابله پرداخت ، جنگ و مدافعه آغاز گردید و قوت های گارد توانستند از هجوم تانک های به داخل ارگ جلوگیری نمایند، ساعت سه بعد از ظهر جت های میک ۱۷ و ۲۱ روسی در فضای شهر کابل هویدا گردید و فرقه هشتم ، قرار گاه ارگ ریاست جمهوری ، بخش های از قوت های مدافعه هوائی تپه های شهر کابل ، تپه ای شیر پور و بی بی ، بگرامی را در نخستین هجوم شام مورد ظربات شدید هوائی قرار دادند،مقاومت در فرقه هشتم به زودی شکست خورد و حیدر رسولی که از طریق دشت چمتله خود را به فرقه ای هشتم رسانیده بود ، با ناآمیدی های دشواری متوجه گردید که وضعیت به سود وی نیست و احتمال ازبین رفتن اش بیشتر موجود بود و از طریق مخابره فرقه شخص وزیر دفاع با سردار محمد داود حالت هجومی و تعرض قوت های زمینی و هوائی کشور را که از کنترول شان خارج گردیده است، و در رآس این قیام مسلحانه دگروال عبدالقادررئیس ارکان قوای هوائی و مدافعه هوائی ، و محمد اسلم وطنجار از قوای ۴ زرهدار قرار دارندبه سردار محمد داود اخبار نمود ، در حالیکه وزیر دفاع دردستگاه مخابره با سردار محمد داود صحبت داشتند که سیستم تماس مخابروی فرقه هشتم فلج گردید و وزیر دفاه با لوی درستیزفرقه هشتم را ترک نمودند وضعیت داخل فرقه برهم خورد و افسران خلقی با اگاهی از قیام و حمایت شان به خلع سلاح افسران و قطعه محافظ فرقه هشتم آغاز نمودند، وزیر دفاع قبل از خارج شدن از وزارت دفاع به قطعات قوای مرکز و به رهبری فرقه ای یازده ننگر هار دستور صادر نمود تا بسوی شهر کابل حرکت نمایند، حوالی عصر قوت های فرقه ای ریشخور از دو استقامت تحت قومانده تورن جنرال نظیم گل خان بسوی قصر دارلمان و نواحی چهل دختران و اطراف فرقه ای ریشخور به حرکت افتادند که زیر ضربات شدید قوت های هوائی و قوت های جدید پیوسته به افسران قیام کنند قرار گرفتند و قوت های محافظت ارگ الی شام همان روز شدیدآ به مقاومت پرداختند، پس از آنکه یکعده از افسران عضو حزب در داخل ارگ واقف گردیدن که قیام کننده گان اعضای حزب هستند دست به خلح سلاح مقاومتگران به نفع سردار محمد داود زدند و شق و ناباوری در میان قوت های دفاعی ارگ ریاست جمهوری عامل ضعیفی و شکست مقاومت علیه کودتاجیان یا قیام کننده گان گردید، که در رابطه به ادامه ای مقاومت و دفاع از فرقه ای ریشخور و قوای مرکز که واقعن افسران حزبی در آن قطعات از این قیام یا کودتای نظامی اگاهی کلی نداشتند در کتاب اردو و سیاست نوشته دگرجنرال محمد نبی عظیمی بیان واقعیت های آن روز و شب خونین حکایت گردیده است ؟ افسران قوای هوائي بشمول دگروال عبدالقادر که بوسیله ای میک ۲۱ به پرواز در آمدند هریک میر غوث الدین خان ،سنت الله ، تیمور ، عبدالروف ، شرف الدین ،رسول ، کافی خان ، مختار گل ،دوران خان و وهاب خان پیلوتان طیاره جنگی میک ۲۱، از جت های سو هفت هریک پیلوتان: حکیم خان ، شیر محمد خان ،گلیار خان و رحیم خان در انجام حملات هوائی اقدام ورزیدند. و در قوت های زمینی به سردار محمد داود در نخستین مرحله ای رسیدن وزیر دفاع رسولی به فرقه ای هشتم، قوماندان غند توپچی فرقه دگرمن محمد علی از فرقه به امر وزیر دفاع بسوی شهر کابل حرکت نمود که به نسبت عدم هماهنگی قوت های هوائی و قطع ارتباط قوت های زمینی با هوائی خود را عاجز یافت و از راه دشت چمتله فرار نموده و به منزلش مخفی گردید که بعدن دستگیر و سربه نیست گردیده است ، قوماندان فرقه هشتم جنرال محمد صدیق مشهور به صدیق سیا در آن روز به ولایت بلخ جهت تفتیش از قوت های آن ولایت مصروف گردانیده شده بودند چونکه از جمله ای اعتمادی های خاص سردار محمد داود ووزیر دفاع وقت شمرده می شدند، بعداز اینکه رسولی وزیر دفاع از فرقه هشتم با دشواری های تمام به قرار گاه قوای مرکز رسیدند از سوی تورن جنرال عبدالولی وردک درستیزوال قوایمرکز مورد استقبال قرار گرفت و در تپه ای تاج بیک قرارگاه قول اردوی مرکزی تشکیل جلسه دادند که قرار گاه قول اردوی مرکز به امر قوماندان توپچی مهتاب قلعه دگرمن محمد خلیل بابه کرخیل مورد هجوم قوت های توپخانه ای مهتاب قله قرار گرفت و بخش های از این قصر حریق گرفت و غلام حیدر رسولی و لوی درستیزوزارت دفاه و رئیس ار کان قوای مرکز جنرال عبدالعلی قصر تاج بیک را ترک نمودند و به سوی چهادی دارلمان فرار نمودند؟ .
در بخش ششم بعداز اینکه طیاره دگروال عبدالقادر بوسیله ای قوت های مدافعه هوائی تپه ای بگرامی کابل مورد اصابت راکت قرار می گیرد و عاجل به میدان هوائی خواجه رواش کابل نشست می نماید و چشم دید های ، کشتار یکعده از افسران و حلقه ای رهبری قوای هوائی و مدافعه هوائی به وسیله ای قیام کننده گان تخصیص داده شده است می پردازم .
ادادمه دارد . سنجر غفاری
===============
بخش چهارم : -
سر آغاز قیام نظامیان ح.د.خ افغانستان برای نجات هسته ای رهبری شان اززندان اهداف ضد ملی و تحمیلی بردوش سردارمحمد داود که دردام یک دسیسه انداخته شد؟
بلی هموطن ، نبود یک اداره مسلکی و استخباراتی قابل باور و اعتماد در اختیار سردارمحمد داود، نفوذ اهداف استخباراتی اجانب بخصوص همسایگان مغرض و به اصطلاح مردمی ما مطلب آشنا ، تلاش استراتیژیکی اطلاعاتی، سیاسی و نظامی دو قدرت بزرگ جهانی و اهداف شان در تشکیل اتحاد ضد شوروی وقت شامل سرویس های استخباراتی کشور های همسایه ( ایران ، پاکستان ، سعودی در حمایت انگلیس ، امریکا) سردارمحمد داود را تحت این برنامه ( دستگیری رهبران چپی و کمونیست های تحت حمایت شوروی ) به امتحان سرنوشت کشانیدند تا خود به هدف برسند،اما ؟؟؟ بعداز زندانی نمودن رهبران هردو شاخه ای حزب دموکراتیک خلق افغانستان که براساس یک برنامه ای خاص و محرم استخباراتی ایکه در عقب آن اسرار خاص وجود داشت ، شرایط دشوار راه یابی و رسیدن به اصل ماجرای برهم خوردن توازن نظم و امنیت داخلی کشور ووضعیت سیاسی که پس از ترور مرموز میر اکبر خیبر حاکم برسرنوشت نظام جمهوری گردید برای شخص سردارمحمد داود چنان غیر معمولی وعادی از طرف یکعده از چهره های خاص نفوذی اهداف بیگانه بخصوص شوروی و امریکا که هردو تلاش شان حذف نظام جمهوری تحت قیادت سردار محمد داودخان بود ، توصیف گردیده بود که سردارمحمد داود خود را پیروز وقهرمان یک برنامه محاسبه نموده بود ؟ صبح روز ۲۷ اپریل ۱۹۷۸ ساعت هفت و نیم قدیر نورستانی وزیر امور داخله ای وقت از دستگیری بقایای رهبری حزب دموکراتیک خلف منجمله حفیظ الله امین به سردارمحمد داود در خانه اش حضور یافت راپور وضعیت امنیتی را سپرد و بعدش طبق معمول پنجشنبه ها باید همه به وظایف شان می رفتند، قرار بود جلسه ای وزرای کابینه روی بحث خاص بتاریخ ۵ ثوریعنی سه شنبه تدویر می گردید ، تعویق جلسه ۳شنبه تاریخ ۵ ثور به به پنجشنبه ۷ثورخود پلان و برنامه ریزی های خاص همانند بیرون ساختن حفیظ الله امین از خانه ای خلق( ارگ) و جابجا سازی اش در قصرتاج بیک را نمی توان دور از تصور داشت که در عقب آن دسیسه ای از قبل آماده شده بود؟ یک واقعیت دیگری را باید بیان داشت که در تشکیل گارد جمهوری سردار محمد داود یک تولی تانک زنجیردار نیز وجود داشت که شامل بیش از ده چین تانک زنجیر دار بود ، یکماه قبل از هفتم ثور به شکلی از اشکال از قرار گاه ارگ ریاست جمهوری دوباره به قوای چهار زرهدار پارک شده بودند که سوال برانگیز است؟ صبح هفتم ثور۱۳۵۷ قوای ۴ زرهدار تحت قومانده جگرن محمد اسلم وطنجاراز قشله بیرون شده وبه استقامت شهر کابل به حرکت افتید،قبل از این تاریخ دگروال محمد سرور نورستانی یکتن از افسران عالی ووفادار به جمهوری سردارمحمد داود به غرض تداوی رهسپار مسکو می گردد،اینجاست که فرصت زیادی برای افسران نفوذی ح. د.خ مساعد شده است ؟
وقتی قوت های زرهی از پل چرخی بسوی کابل روان بودند که به شخص سردارمحمد داود که در داخل ارگ با اعضای کابینه در صحبت بودند اطلاع رسید و سردارمحمد داود عاجل به دفتر وزیر دفاع دگرجنرال غلام حیدر رسولی تماس گرفت و در آن هنگام حیدر رسولی با دگر جنرال عبدالعزیز لوی درستیزو تورن جنرال عبدالله روکی روی برنامه های خاص کاری وزارت دفاع مصروف نگهداشته شده بودند، سردار محمد داود از شخص وزیر دفاع پرسیدکه قوای چهار زرهدار چرا به حرکت افتیده است ، شخص وزیر دفاع از این مطلب برای سردار محمد داود اظهار بی خبری نمودند و فرمودند که (کدام امری در این مورد به قوای چهار زرهدار صادر نشده است )؟
بعداز این تماس سردار محمد داود، نظم و اراده نظامی در قرارگاه وزارت دفاع وقت برهم خوردو سراسیمگی در قرار گاه وزارت دفاع بوجود آمد،وزیر دفاع فورآ به جنرال یحیی نوروز رئیس حرکات و جگرن خان محمد خان تیلفونی تماس گرفت و دستور داد تا نزدش به وزارت دفاع بیایند، وقتی جنرال نوروز به وزارت دفاع رسید نخستین سوال وزیر دفاع برایش این بود که ( امر حرکت قوای ۴ زرهدار به سوی شهر از طرف شما صادر شده است؟) او از این امر ابراز بی اطلاعی نموده به عجله تماس خویش را به قرارگاه قوای ۱۵ زرهدار در پلچرخی تآمین نمود و به دگرمن یوسف قوماندان این قوا امر صادر نمود تا جلو حرکت قوای ۴ زرهدار را بگیرند و به ایشان گوشزد نمایند که کدام ضروزتی به حضور شما در شهر کابل نیست ،بعدآ قوماندان قوای ۱۵ زرهدار دگرمن محمد یوسف چنین پاسخ داد( قوای ما از طرف قوای چهار زرهدار معاصره شده است ، هیچ کاری از دست ما بر نمی آید ) وزیر دفاع دگرجنرال غلام حیدر رسولی بعداز اینکه از این خبر مائیوس کننده اطلاع گرفت به با تورن جنرال شاهپور خان قوماندان حربی پوهنتون تیلفونی تماس گرفت و امرداد تا جلو پیشرفت ایشان را بسوی شهر کابل به امر وزیر دفاع بگیرد و ایشان را دوباره به عودت به قشله ای شان عودت بدهند، قوماندان حربی پوهنتون توران جنرال شاهپور چنین معزرت خواست (قوای ۴ زرهدار بسرعت از اینجا گذشتند واز توان ما چنین امری خارج شده است )؟ دگر جنرال غلام حیدر رسولی با بسیار دست و پاچگی و ناراحتی به جگرن خان محمدخان قوماندان انظباط شهری کابل که در دفتر کار اش حضور داشت دستور داد تا شخصآ به استقامت پلچرخی رفته و به قوت های قوای ۴ زرهدار به هر موقعیت ایکه رسیده اند هدایت بدهند تا به قشله برگردند؟
جگرن خان محمد شخصن با چند تن از افراد مسلح خویش بسوی پلچرخی در حرکت افتیدند و در قسمت یکه توت کابل با تانک های قوای ۴ زرهدار مقابل می شود و برای جگرن وطنجار امر وزارت دفاع را ابلاغ میدارد ، بعدش افراد مسلح اورا از موتر جیپ اش پائین نمودند و دست و پا بسته به یکی از تانک ها انداختند و الی امروز لادرک است ، یقین که حذف نمودند در همان روز؟ وزیر دفاع رسولی به شخص دگرمن صاحب جان قوماندان گارد ریاست جمهوری تماس می گیرد و دستور احضارات محاربوی و امادگی قوی دفاع نظامی از ریاست جمهوری را صادر میکند، بعدآ دگرمن صاحب جان به شتاب به دفترکار وزیر دفاع که در مقابل ارگ ریاست جمهوری است می رود و به شخص وزیر دفاع رسولی اطمینان میدهد که گادر ریاست جمهوری برای دفاع آمادگی های لازم را اتخاذ نموده است .
به مجرد رسیدن قوای ۴ زرهدار به شهر ، انها به سه استقامت تعرض نظامی خویش را آغاز نمودند ، یک قطعه تانک بسوی میدان هوائی خواجه رواش به حرکت افتید، انجا به همکاری دگروال عبدالقادر درستیزوال قوای هوائي ، سید محمد گلاب زوی افسر آماده شده و مقتدر به این روزو دیگران مطمین بودند،بعداز اینکه دگرجنرال محمد موسی قومندان هوائی، تورن جنرال عبدالستار معاون قوای هوائی و یکعده از افسران وفادار به سردارمحمد داود را را دستگیر نمودند جنگ شدید بین قوت های متعرض و مدافعین میدان هوایی کابل در گرفت و افراد نفوذی و صاحب منصبان حزبی که در این قوا موجود بودند توانستند تا بعدازبه قتل رسانیدن رهبری قوای هوائی حاکمیت آن قوا را در اختیار شان قرار بدهند ؟ خاطره ( شخص دگر جنرال عبدالقادر در صحبت های شخصی خویش با اینجانب چنین بیان داشته اند : هنگامی که من ساعت بعداز شروع قیام نظامی از میدان کابل به سوی بگرام زریعه ای هلیکپتر پرواز نمودم به مجرد رسیدن به میدان بگرام افسران حزبی دگروال محمد رحیم قوماندان و یکعده از افسران دیگری را دستگیر و محبوس نموده بودند، من تحرک و قومانده را به عهده گرفتم و افسران را عاجل جمع نموده پیام قیام و دستور حمایت و مدافعه از قوت های زمینی را که در کابل در مقابل نظام برخواسته اند صادر نمودم ، من شخصن به همراه یک افسر مجرب هوایی بوسیله ای میک ۲۱ بسوی کابل پرواز نمودم ، تا زمانیکه سیستم تماس مخابره هوایی وزمینی باهم تآ مین گردید مشکلاتی داشتیم و قتی با تانک های وطنجار، عمر شهید و سائرین تماس تآمین نمودم انها در حالت فرار به استقامت پل محمد خان و چهاراهی پل مکرویان بودند ، گارد جمهوری سخت در دفاع قرار داشت ، اگر من نمی رسیدم و تماس ما با قوت های زمینی بر قرار نمی گردید ، سقوط حتمی قیام دور از امکان نبود ، بعدآ من با وطنجار تماس گرفتم و شخص عمر که تانک اش در موقعیت پل محمود خان بود ، دوباره تعرض بسوی گارد ریاست جمهوری را از سرگرفتند و من با پرتاب چند بم به ساحات شیرپورو مدافعه هوایی که بالای تپه های بی بی مهرو و ساحات کوه رادار خیرخانه مینه و بخش های توپچی و مدافعه هوایی تپه مرنجان و بگرامی کابل قرار داشتند مورد اصابت راکت قرار گرفتم و عاجل به نشست اصطراری به میدان هوایی خواجه رواش شدم ، قوت های تانک مورال گرفتند و هجوم های جدی بسوی ازگ و به استقامت بالاحصار کابل،بعداز خلع سلاح قطعه ۴۴۴ کوماندو در بالاحصاز افسران حزبی توانستند تا رهبری این قطعه را در اختیار خود بیاورند ،تانک دیگری تحت قومانده جگرن محمد رفیع و اسلم وطنجار متوجه ای ارگ ، وزارت دفاع ،رادیو تلویزیون ، وزارت داخله ، مخابرات ، تانک دیگری تحت قومانده ای سربازخلقی بسوی نظارتخانه قوماندانی ولایت کابل شتافتند تا رهبران را نجات بدهند ) ادامه دارد .
پایان قسمت چهارم . سنجر غفاری
++++
بخش سوم : شکست سکوت ،سرآغازیک تحمیل تاکتیکی واستراتیژیکی بردوش حزب دیموکراتیک خلق افغانستان که قرعه ای بازی بزرگ به وسیله ای بازیگران بنام اش رقم خورد ؟
در ۱۷ اپریل ۱۹۷۸ میر اکبر خیبر مسول نظامی بخش پرچم حزب . د . خ ا به شکل مرموزی درتاریکی شب در ساحه ای مطبعه دولتی کابل به قتل رسید، در باره ای این قتل افواعات زیادی پخش گردیده است ، بعضی ها دست سی . ای . ای ،و بعضن کی ، جی ، بی را دخیل میدانند؟ اما بشکل تاکتیکی بعداز ششم جدی نفوذ شوروی وقت به منظور کتمان حقایق صدیق عالمیار را بدین منظور محکوم به اعدام دانستند، که واقعیت چنین نبود و باید اعضای بیروی سیاسی ح. د .خ ا که چند ساعت قبل از ترور میر اکبر خیبر درساحه ای شیرپور شهر کابل به جلسه ای اصطراری اشتراک نموده بودند ، در این جلسه مسولین بخش نظامی دو جناح حزب به منظور برسی اوضاع بحرانی سیاسی ، نظامی کشور بدون اشتراک رهبران دو جناح ،تصامیم و دستورات جدید خلاف تعهدات وفیصله نامه اجلاس یکماه قبل را در جلسه ای کنونی به مسولین نظامی حزب بوسیله ای حفیظ الله امین بیان گردید، یکماه قبل دو جناح حزب فیصله نموده بودند تا به مبارزه شان به شکل مصالمت آمیز ، شکل پارلمانی و تظاهرات خیابانی می شود تا به آغاز یک انقلاب ملی دموکراتیک ، اتحاد همه نیروهای ملی و مترقی به سلطه ای نظام پایان بخشید و هرنوع تلاش و اقدام به شکل قهر آمیز ، کودتای نظامی را جهت رسیدن به قدرت و حاکمیت در سرنوشت ملی مردود و محکوم دانستند. ؟ در آن شب در شیرپور طرح کودتای نظامی علیه رژیم سردار محمد داود یکی از اجندآ جلسه بود که شخص میراکبر خیبر و به نمایندگی از جناح پرچم سرسختانه به این حرکت مخالفت شدید نموده بودند و این عمل را خلاف همه اساسات برنامه ای حزب و تعهد به مردم دانسته مردو دانستند ؟، جهت سقم و صحت این نبشته لازم است تا اعضای باقیمانده ای بیروی سیاسی اشتراک داشته و یا دستور گیرنده ، افسران بلند پایه ای حزب که جهت اقدام نظامی علیه جمهوریت سردار محمد داود دستور گرفته اند اگر حیات دارند، به وجدان انسانی شام مراجعه نمایند و این فرضیه را به نسل امروزی و جوان کشور ما روشنتر از آن نمایند تا واقعیت های موجوده رهگشای فردا برای سرنوشت همگانی ما چراغ رهنمودی درک از اهداف پلید بیگانگان در جهت رسیدن به اهداف شان ، که همیشه به منظور رسیدن به آن فرزندان مردم ما را قربانی کردند و می نمایند باید واضع ساخت ،( خاطره ) در زمینه ای نفوذ مشاورین و چهره های خاص اهداف نفوذی بیرونی ها در قوت های مسلح ما ، مرحوم دگرجنرال عبدالقادرمعاون صدر هیت رئیسه شورای انقلابی سابق، وزیردفاع کشورکه در سالهای مهاجرت ۱۹۹۷ – ۲۰۰۴ در مسکو باهم قصه ها و رازهای سیاسی ،حادثات واقعات گذشته و حوادث روز داشتیم در جمع خاطرات شان چنین حکایتی را برایم بیان داشته اند که خداکند جناب محترم سید محمد گلاب زوی درزمینه ، این نوشته را مطالعه می دارند، خاموشی اختیار ننمایند ؟ مرحوم دگرجنرال عبدالقادر فرمودند : در یک شب تاریک ماه حوت ۱۳۶۶ نیمه ای شب دروازه ای خانه ام که در ساحه مهتاب قلعه کابل موقعیت داشت، خانه ای کرایی کهنه و فرسوده ام دق الباب گردید، تاریکی شب و ریزش باران سکوت شب را به همراه داشت، من در آن زمان از طرف مقامات وزارات دفاع به احتیاط سوق گردیده ، وظیفه ام رئیس ار کان قوای هوایی کشور بود و خانه نشین بودم ، بعداز دق الباب خانه ام که برق نداشتیم هلیکین را روشن کردم و یک بالاپوش کهنه ای عسکری را برشانه هایم انداخته وقتی عقب دروازه ایستاده شدم صدا کردم بلی کیست ؟ صدای خوردظابط آشنا به گوشم آمد، گفت گلاب زوی هستم دروازه رابازکنید، بلی درب را گشودم همراه با گلاب زوی دوفرد دیگری نیز همراه بودند و بعداز کمی مصافحه در تاریکی شب ،داخل خانه شدیم و دریک اطاق غریبانه وقتی با نور هلیکین دیدم دوتن از چهره های جدید را که برایم جناب گلاب زوی معرفی نمودند، نخست رفیق نورمحمد تره کی و بعدش رفیق حفیظ الله امین را که برای نخستین بار با ایشان معرفت حاصل نمودم ، شادروان نورمحمد تره کی رامردآرام و خوش کلام یافتم و همرایم صحبت نمودند ،همچنان حفیظ الله امین را بسیار زیرک و پر طلاتم یافتم ، حفیظ الله امین با اطمینان اینکه دوباره به وظیفه ات برمی گردی برایم اطمینان دادند و فقط باهم معرفی شدیم وانها بامن از نزدیک آشنا شدند و درزمینه ای اینکه من یک شخص وطندوست و غیر حزبی بودم صحبت های داشتند و هدف آمدن شان را فقط وفقط آشناسي بامن توصیف داشتند ، اما بعدش من درک نمودم که پشت آمدن ها افسانه ای وجود دارد، حدود یکنیم هفته بعد دوباره از احتیاط خلاص شده و به وظیفه ام به صفت رئيس ارکان قوای هوایی و مدافعه هوائی توضیف شدم ؟ هدف از بیان این خاطره ام بیان یک واقعیت عینی بود که مرحوم دگرجنرال قادر از نفوذ اهداف بیرونی در قوت های مسلح کشور ما بوده است که سابقه ای طولانی و بنیادی دارد ؟ بلی شاد روان میر اکبر خیبر با درک این واقعیت های عینی فوق الذکر پیشنهاد و تصمیم اتخاذ شده که به وسیله ای قدوس غوربندی عضوهسته ای تصمیم گیری حزب و حفیظ الله امین مسول نظامی شاخه ای خلق حزب .پیش کش جلسه گردید مخالفت نموده با اتکا به تصامیم جلسه ای یکماه قبل مقامات ارشد دوجناح حزب شدیدآ استادگی و مخالفت اش را به طرح کودتای نظامی ابراز نموده بودند،در پایان جلسه همه بطرف خانه های شان رفتند و قدوس غوربندی الی چهاراهی صحت عامه با مرحوم استاد میر اکبر خیبر همراه میباشد و بعدش میر اکبر خیبر بطرف خانه ای شان به سوی مکرویان کهنه حوالی ساعات ده الی یازده شب در حرکت می افتد که در نزدیکی دیواز مطبعه دولتی در پیاده رو سرک مورد سوی قصد افراد ناشناس قرار گرفته و ترور می گردد، اینکه رهبری جناح پرچم حزب متهم به اشرافیت و خاندانی بودن به ذهنیت و دیدگاه فکری یکعده از اعضای رهبری جناح خلق تعریف شده بودند عامل این واقعیت است که نفوذ استخباراتی شوروی وقت نیز چنین محاسبه داشتند و نموده باشند، دور از امکان نیست تا تقابل تضاد و بروزتصادمات استراتیژیکی میان اهداف استخباراتی دو قدرت مطرح وقت ، شوروی و امریکا با اتحاد استراتیژیکی شان در منطقه که هریک تلاش داشتند تا به نفع خود باید رژیم جمهوری سردار محمد داود سقوط داده شود و قدرت سیاسی نظامی در افغانستان و منطقه به نفع اقماراستراتیژیکی شان باید شکل بگیرد بخصوص مقامات شوروی سابق که در همه زوایای تاریک و روشن قوت های امنیتی کشور ما بخصوص اردو ، پولیس و استخبارات نفوذ قوی و رهنودی ، هدایت کننده و مراقبت های خاص داشتند ، جهت جلوگیری و خنثی نمودن کودتای نظامی جناح های مختلف بخصوص ، بنیاد گرایان افراطی مذهبی و جلوگیری از اتحاد مشترک تکنوکرات ، اخوان و راستگرایان در افغانستان و منطقه برای ریزرف های شان در اردوی جمهوری افغانستان که تحت قیادت سردار محمد داود قرار داشت ، جناح نفوذی چپ را که در بخش خلق، حفیظ الله امین مسولیت پذیر بودند، با داشتند کادر های خاص شان در اردوی وقت ، دها تن از افسران و قوماندانان قدمه های کلیدی در سطح قوت های قابل نیاز جهت به راه انداختن رژیم برنامه ریزی های خاص نمودند و داشتند ، بزرگترین دست آورد و تجربه ای شان ، سقوط نظام شاهی و کودتای سفید نظامی تحت قیادت سردار محمد داود بود که نفوذ خاص کی.جی.بی در ساختار اردو شاهی و موجودیت مشاورین خاص نظامی شوروی وقت را نمی توان شامل فرضیه ای سقوط نظام شاهی و پیروزی جمهوریت در افغانستان دور از واقعیت دانست ؟ اینجا لازم به یاد آوری است که همه ساختار و کرکتر اطلاعاتی و استخباراتی نظام شاهی و جمهوری سردارمحمد داود وابسته به مشاورین خاص نظامی اتحاد شوروی وقت در اردوی کشور، بخش کوچک و خاص در چوکات وزارت امورداخله کشور که به ضبط حوالات ، مصعونیت ملی ، بخش دیگرش ساختار مدیریت عمومی جنائي و حرکات در وزارت داخله و دربخش های اردو عمدتآ شعبات ظبط حوالات و کشف درتشکیل قطعات وجذوتام های قوت های اردوی کشورما فعالیت داشتند که در رآس آن چهره های خاص و قابل اعتماد حلقه ای رهبری حاکمیت خاصن مشاورین خارجی یا شوروی وقت بود؟ پایان بخش سوم ... ادامه دارد . بخش چهارم آغاز قیام مسلحانه ای هفتم ثور ۱۳۵۷ .
+++++++++++++++++
بخش دوم :-
بدون شک افغانستان در جغرافیای موجوده اش کشوریست محاط به خشکه ، در بین ۷۵-۶۱ درجه طول البلد شرقی و ۳۸-۲۹ درجه عرض البلد شمالی و دارای ۶۵۲۰۰۰ کیلومتر مربع مساحت آن ثابت شده است ، اما متاسفانه امروز چنین نیست ،از اینکه در وسط آسیای مرکزی و جنوبی قرار دارد،از نقطه ای جیوپولتیک و جیواستراتیژیک در منطقه حایز اهمیت خاص برای قدرت های منطقه و جهان داشته ودارد، فراموش نکنیم که افغانستان کشور کثیرالملیتی بوده و است ، یک اصل را درزمینه نباید فراموش کرد اینکه :- سرحدات افغانستان از نقطه ای نظر علایق انسانی ، نژادی و لسانی به میل و ملاحظه ای امنیتی و استراتیژیک همسایگان خط کشی شده است ، در شمال کشور اقوام و ساکنان و تشکیل دهنده گان این جغزافیا ، هریک ملیت های محترم تاجک ،ازبک ، ترکمن ، در جنوب و شرق ملیت های محترم پشتون ،بلوچ که خط تحمیلی دیورند ، تلاش مزبوحانه و بیان یک دور نمای استراتیژیک و تاکتیکی انگریزی ثابت شده است ، این منطقه دهلیز عبور افسانوی جهت رسیدن به آب های گرم و ثروت های افسانوی هندوستان و رسیدن به تخیلات جهانگیری های منطقوی می شود نامید که خواب ها و تخیلات اسکندر مقدونی ، اعراب متجاوز ،چنگیزخان ،تیمورلنگ ،و شاهان مغلی را در وجود بابر و یکعده از کشور گشایان محلی که به لشکرکشی های خونین بسوی فارس و هندوستان شتافتند و کشتند، تاراج نمودند وبا قربانی و خونریزی فرزندان مردم غنایم بدست آوردند و همه افغانستان را پایگاه لشکر کشی های شان قرار دادند بخصوص انگریز ها و روس ها که رقبای استراتیژیکی علیه همدیگر شان به منظور جلوگیری از تشکیل اتحاد دوگانه ای منطقوی انگلیس و چین علیه روسیه ، اتحاد روس و چین علیه انگریز ها بودند و افغانستان را به میدان رقابت ها و انواع کشمکش های شکست و پیروزی علیه همدیگر در کنترول و حمایت داشتند. برعلاوه فاکتور فوق الزکر افغانستان نقطه ای تقاطع و تبادل اموال تجارتی بین شرق و غرب، جنوب و شمال قرار داشت ، مسلط بودن بالای راه معروف ابریشم، اصل هدف و مبدآیک استراتیژی، بعد ازارتفاعات هندوکش برای همه قدرت های مطرح منطقوی قابل بحث و سرنوشت ساز شده بود. با در نظرداشت واقعیت های فوق الذکرنباید فراموش نمود که افغانستان فراز ونشیب های را از قرن دوم تا قرن هشتم میلاد،هجوم اعراب در قرن هشتم ،بدین ترتیب هجوم جهانگیر تیمور لنگ را درسنه ۱۲۲۰ میلادی ، با زوال تیموریان در سال ۱۵۰۰ میلادی الی دوصد سال متعاقب خاندان صفوی از ایران و مغلها از هندوستان هرکدام به سهم خود تلاش داشتند تا اداره این جغرافیای با اهمیت منطقوی را در اختیار داشته باشند، فراموش نکنیم امپراتوری افسانوی مغلیه در هندوستان را از سال ۱۵۰۴ – ۱۸۵۸ بعدش اولین حرکت استقلال طلبی افغانها به رهبری بایزید روشان انصاری که به پیر روشان معروف است در آواخر سده ای هفده در مقابل امپراطوری مغلیه که با مجاهدت خوشحال خان ختک ، مرد شمشیر وقلم دنبال شد، بعدآ در آغاز دهه هجدهم حرکت فکری جدید در غرب کشور به قیادت میرویس خان هوتکی بمیان آمد که پس از کشتن گرگین خان حکوران ایرانی ، به قوماندانی محمود هوتکی و اشرف هوتکی بخش های از اطفهان ایران را اشغال نمودند، در۱۷۴۰ بعداز قتل نادر افشار و بدین ترتیب در ۱۷۴۷ ابدالی ها تحت رهبری احمد شاه درانی تشکیل حکومت جدید را نمودند بدین ترتیب همه دوره های تاریخ سرنوشت ملی مردم ما آغشته به جنگ و تحمیل اهداف قدرت های بین المللی سپری گردیده و تحمیل اساس و انگیزه اش جدید نیست و بدین گونه ریشه دار میباشد،تاریخ بیان این واقعیت را میدارد که نفوذ داخلی اجانب عامل تحمیل اهداف بیرونی در سرنوشت ملی ما ثابت شده است ، از سال ۱۸۰۳- ۱۸۰۹ اینجا تاریخ بیان این واقعیت را می نماید که بعداز کشته شدن ناپلیپن خطر جدی برای امپراطوری انگلیس، پیشروی اردوی تزاری روس بسوی آسیای میانه و رسیدن به آبهای گرم بحر هند ، سرآغاز رقابت بزرگ بین دو قوای امپریالستی منطقه ریشه گرفته است ، اینجا بود که اردوهای مستعمراتی روس و انگلیس از شمال و ازشرقو جنوب شرق به خاک افغانها پیشروی را آغاز نمودند و هر یک به نفع خود یک ساحه ای دارای اهمیت استراتیژیک را به جنگ می آوردند، به اصطلاح مردمی ما شیر انگلیس و خرس روسی در کشور ما باهم به مقابله پرداختند، ادامه ای این رقابت های خونین از فرزندان مردم افغانستان قربانی های بیشماری گرفتند و بلاخره دوام این رقابت های سیاسی ، استراتیژیک درقرن ۱۹ دوباره عامل تجاوز انگلیس ها ۱۸۳۹-۱۸۷۸ و تصادم با روس ها ۱۸۸۵ کشور ما بکام جنگ های نیابتی فرود برده شد، وطنپرستان ملی افغان با انسجام و قبول قربانی های بیشتر از هر تحمیل دیگری ، یوغ بیگانگان را قبول نکردند، تا انجا جنگیدند و جنگانده شدند به وسیله ای هجوم و رقابت های استراتیژیکی روس و انگلیس در خانه ای مشترک ملی شان و استقلال شان را حفظ کردند۷ مگر یک استقلال منزوی ، دست نگر و بدون یک سیاست خارجی مستقل همانند امروز؟
انچه امروز لازم است بدانیم اینکه:- چرا تحمیل اهداف بلند استراتیژیک قدرت های بزرگ سیاسی ، نظامی ، اقتصادی و اطلاعاتی قدرت های منطقوی و بین المللی، باید برقوت های امنیتی ، سرنوشت سیاسی ، نظام سازی ، تآمین حقوق و عدالت اجتماعی ، تحکیم و استقرار یک نظام قدرتمند که شامل اراده مردم ما باشد، همچنان بیرون شدن مردم افغانستان از سیطره ای کور اندیشان افراطی مذهبی ، سمتی ، قومی و لسانی که عامل بنیادی آن استقرار فقر سواد و اقتصاد بر سرنوشت ملی مردم ما است ، از جانبی باید تلاش جدی و عملی صورت بگیرد تا نسل امروزی ما قطب نمای بیان واقعیت های را از گذشت و تحمیل اهداف قدرت های منطقوی و بین المللی در اختیار داشته باشند که اهمیت جیواستراتیژیک و جیو پولتیک کشور ما در منطقه یکی از عوامل روشن و بیان واقعیت های است تا همه متجاوزین در قلمرو کشور ما یگانه تلاش شان دور نگهداشتن مردم ما از بیداری ملی ، اتحاد کثیرالملیتی بودن ، آموزش سواد علمی ، مذهبی ، دور ساختن سیاست از مذهب و یا مذهب از سیاست و نظام سازی ، زیست همگانی ، حرکت بسوی یک انسجام همگانی باشد تا مردم ما از فقر سواد ، اقتصاد و تعصبات قومی و مذهبی آسیب پذیر نباشند ، باید ریشه ای های نفوذی تفرقه افگنی های انگریزی و تزاری قبل از اینکه وارد بحث در زمینه ای بخش سوم گردیم مد نظر داشت .
+++++++++++++++
واقعیت این است که قوت های امنیتی ، دفاعی و استخباراتی افغانستان بیش از چهل سال میشود که در مقابل جنگ اعلان ناشده به وسیله ای اتحاد مرموز استخباراتی و استراتیژیک اهداف فوق الذکربا موجودیت تقابل استراتیژیکی دوامپراتوری قرنها ( انگلیس ـ روس ) با همدیگر شان در کشور ما و منطقه قرارداده شده است، این تحمیل خونین واقعیتی است که میکانیزم اساسی ، قوا ووسایل آن را اتحاد نامقدس هسته های افراطی و شبکه های تحت حمایت و هدایت سازمان های متذکره قرار داشتند و دارند، یکی از موثر ترین منابع ووسیله ای بازی بزرگ یا آغازین صفحه ای جنگ سرد برای بازیگران خاص این استراتیژی ، هماناتشکیل اتحاد و هسته گزاری بنیادگرایان افراطی اسلامی در قلمرو پاکستان این( ژاندارم منطقه )یا گهواره ای مطمین رشد وگسترش فعالیت های تروریستی علیه حاکمیت ملی ، استقلال وتمامیت ارضی کشور ما، از اوایل دهه هفتاد الی امروز این جنگ اعلان ناشده به عناوین مختلف تاکتیکی ، سیاسی ، نظامی ، اقتصادی و استخباراتی ، تآمین مادی ، هدایت و حمایت نظامی، تسلحاتی ، سوق واداره شده ، طی مراحل مختلف زمانی الی امروز تحمیل بر سرنوشت ملی و کشوری ما با عناوین مختلف آن به قوت اش باقیست ؟
بدون شک تحمیل جنگ و دنبال نمودن اهداف استراتیژیکی فوق الذکریک واقعیت بوده نه فانتزی تبلیغاتی ایکه در ایام جنگ سرد علیه مدافعان عزت و نوامیس ملی مردم افغانستان به وسیله ای دشمنان ثبات و قانون حیات اسلامی ، انسانی و افغانی ما با استفاده از احساسات پاک ملی ، اسلامی وانسانی مردم ما که در فقر سواد و اقتصاد بخصوص فقراساسات مقدسات دینی شان که یکی از شیوه های تاکتیکی گسترش تحمیل جنگ و مصیبت به وسیله ای مسولین و موظفین شبکه های استخباراتی اتحاد انگریزی در کشور ما ریشه داشت دنبال گردید و بدین شیوه اداره استخباراتی تحت کنترول سازمان جاسوسی انگلیس ( ای.اس.ای) جنرال های نظامی پاکستان را به خصوص نصیر الله بابر، ضاالحق ، حمیدگل ، کیانی ها و درانی ها ، یکعده از سران پاکیزه سرشت و ملی اقوام و قبایل ، روحانیون مترقی و مهره های حفاظت اتحاد اقوام دوطرف دیورند را که به آزادی ادیان و پاکیزگی ملی ، دوستی و همدلی ، آزادی و حفظ مناسبات همه اقوام و قبایل در دوطرف دیورند متقد و متحد بودند در گام نخست وحشیانه ترور و حذف فزیکی نمودند، انگریزصفتان شبکه های استخباراتی ، نظامیان اداره ای.اس.ای نخستین گام تخریبی شان را ازتخریب ایده و ترور سر رهنماهای مدارس ایکه درآن فرزندان قبایلی آموزش وحدت و همدلی، انسجام همه اقوام وقبایل دوطرف دیورند را تضمین و حفاظت داشت آغاز نمودند و بدین ترتیب زمینه ای هسته گذاری اطلاعاتی رابه نفع اهداف دور حضورنظامی اتحاد استراتیژیک میان امریکا و اداره ای جاسوسی انگریزی ( اداره ای.اس.ای ) دنبال نمود ، این شیوه ها به منظور جلوگیری از نفوذ تاکتیکی و اطلاعاتی روس ها میان قبایل آزاد در دوطرف دیورند از یکطرف و همچنان به منظور جلوگیری از نفوذ استخباراتی هندوستان این برنامه در ساحات کشمیرمیان هند وپاکستان و در قبایل سرحدی افغانستان دنبال گردید تا اینکه زمان به نفع اداره استخباراتی پاکستان پس از کودتای سال ۱۹۷۳ تحت قیادت شهید سردار محمد داود شکل دیگری به خود کسب نمود ، فراموش نکنیم که تاکتیک های مختلف بازی استراتیژیک اداره ای.اس.ای جهت تخریش مناسبات دولتین میان افغانستان و هندوستان همیشه شامل برنامه های تخریب بنیاد های ملی مردم و حکومات مختلف در افغانستان و پاکستان بوده و الی امروز ادامه دارد ، در عقب ترور همه زعمای ملی هندوستان بخصوص خانواده ای کاندی در هند و به مصیبت کشانیدن سردار محمد داود در حلقه ای یاران و رفقای سیاسی و ملی شان هم در داخل کابینه و هم در میان قبایل سرحدی دوطرف دیورند فعال بودند و نفوذی های را پرتاب نمودند که پس منظرش را تاریخ حوادث آن زمان در حافظه اش حفظ دارد ، پس از قیام نظامیان تحت قیادت ح.د.خ در اپریل ۱۹۷۹ ، فعالیت های علنی و شبکه سازی های اتحاد مرموز استخباراتی اداره ای.اس.ای.، ذالفقارعلی بوتورا در پیوند با اتحاد شیخ های عرب و محمد رضا پهلوی شاه وقت ایران ، توانستند ،سردار محمد داود را وارد مثلث شوم استراتیژی منطقوی ،درتضادعلیه هند، شوروی وقت و نیروهای چپ دیموکراتیک درداخل افغانستان قرار بدهند، سرانجام درسال ۱۹۷۷سردار محمد داود رئیس جمهوروقت طی بازدید از شوروی وقت طی مشاجره لفظی در مقابل رهبران کریملن وقت قرار گرفت ؟ این تقابل نتیجه ای بازی استخباراتی اتحاد ای.اس.ای با رقبای استراتیژیک شان در افغانستان و منطقه بود که سنگ بنای بازی خاص را در جهت به دام کشانیدن رقبای شان یعنی شوروی وقت بود که با قیام نظامیان تحت رهبری ح.د.خ در نتیجه ای اتحاد سازمانی دوجناح متخاصم حزب خلق و پرچم که در انشعاب تشکیلاتی قرار داشتند ، پس از دوری گزینی سردار محمد داود از رهبران کریملن وقت ، در سال ۱۹۷۷رهبران دو جناح حزب باهم وحدت نمودند که این انسجام سازمانی زنگ خطری بود برای نیروهای ضد چپی ها درافغانستان و منطقه بخصوص برای کشورهای چین ، پاکستان ، ایران در گام نخست ، انچه در مابعد این حوادث صورت گرفت قابل دقت بود، کودتای نظامی در پاکستان تحت قیادت جنرال ضیاالحق به منظور انسجام شاخه های بنیادگرایان افراطی اسلامی در منطقه به منظور جلوگیری از اهداف بعدی رهبران کریملن وقت علیه جمهوریت سردارمحمد داود در افغانستان قبل از اینکه شوروی ها دست به کدام اقدام علیه سردار محمد داود بزنند، بلی ریزرف های داخلی و خارجی بازی بزرگ به وسیله ای اتحاد استخباراتی انگلیس ای.اس.ای و اداره استخباراتی سیا و متحدین منطقوی بخصوص ساواک ایران و سعودی فعالتر از همیشه مراقب اوضاع سیاسی و استخباراتی رهبران کریملن وقت و همه نیروهای سیاسی چپی ، راستی و دموکرات ، اخوان و تکنوکرات ،در افغانستان ، پاکستان ، ایران گردیدند، تا اینکه ترور مرموز میر اکبر خیبر مسول نظامی جناح پرچم حزب دیموکراتیک خلق افغانستان عامل بروزتنش میان همه شبکه های مخفی استخباراتی و نفوذی قدرت های منطقوی بخصوص کشورما گردید ، تلاش های مختلف اتحاد استخباراتی اداره ای.اس.ای. ، ساواک ایران ، شیخ های عرب و سازمان سیا مبنی بر این بود تا از ریزرف های نفوذی شان درداخل قوت های نظامی اردوی جمهوری افغانستان تحت قیادت ت سردار محمد داود به شکلی از اشکال جهت تغیرنظام داود ویا درحمایت تاکتیکی از سردار محمد داود درمقابل تلاش های کریملن وقت که از نفوذ خاص در ساختار اردوی برخورداربودند در شکست برنامه چهره های نفوذی نظام جمهوری سردارمحمد داود به نفع شان استفاده برند که چنین نشد وسرانجام پس از دستگیری رهبران دوجناح خلق و پرچم ح.د.خ.افغانستان به وسیله ای مهره های نفوذی اداره ای.اس.ای که بدین شکل خواستند تا سردارمحمد داود رابه معاصره اهداف شان بکشانند که نظامیان تحت رهبری ح.د.خ.ا ،تحمیل قیام نظامی را در آن موقع یگانه راه نجات وسقوط نظام جمهوریت را به وسیله ای نیروهای تاریک و نفوذی اداره ای.اس.ای و اتحاد مشترک بنیادگرایان ، سازمانهای افراطی اسلامی تحت حمایت نظامیان و استخبارات پاکستان که جنرال ضیاالحق برای پیش برد این استراتیژی خونین و گسترش شاخه های افراطیت و باندتیزم تحت عنوان آزادی افغانستان و جلوگیری ازنفوذ کمونیزم بسوی آب های گرم پروژه سازی گردیده بود ، قیام نظامیان تحت رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان حتمی و عملی گردید ؟ .