سنجر غفاری
۴۲ سال قبل از امروز
هفتم ثور
بدون شک قیام مسلحانه ای نظامیان ح.د.خ.افغانستان در هفتم ثور ۱۳۵۷ تحمیل یک استراتیژی بیرونی بود که در فرجام سردار محمد داود رئیس جمهور نخستین نظام جمهوریت به شکل قهر آمیز آن با خانواده و یکتعداد از اعضای کابینه ای دولت اش به شهادت رسیدو حاکمیت سیاسی به شورای انقلابی تحت قیادت شاد روان نورمحمد ترکی انتقال گردید و انواع دسایس پشت پرده ای استخبارات منطقوی منجمله اداره استخبارات نظامی پاکستان ، که جنرال ْیاالحق حاکم نظامی آن کشور بود و استخبارات ( ساواک ایران) که رضاشاه زعیم دولت شاهی ایران بود در نطفه خنثی گردید. آنچه قابل یاد آوریست اینکه : - شاه ایران و زعامت نظامی پاکستان حدود یکنیم سال قبل طی تماس ها و دیدو بازدید های خاص خویش با سردار محمد داود ویکعده از اعضای کابینه توانسته بودند تا زهنیت سیاسی وبخصوص در بعد مناسبات خارجی نظام جمهوری تحت قیادت سردار محمد داود نفوذی خویش را استحکام بخشند و سردار محمد داود به سفرها و دیدو وادید های از کشور های عربی ، خلیج ، ایران و پاکستان و علایق بیشتری به رهبران این کشور هارا پیشه اختیار نمود و در تلاش آن بود تا چگونه بتواند بسوی بلوک ضد سوسیالیزم یا کشورهای هم پیمان با ایالات متحده امریکا و ناتو بخصوص در حل معضلات میان دولت های ایران و پاکستان چراغ سبز نشان دادند که برای رهبری کریملن وقت به هیچ وجه قابل تحمل و پذیرش نبود بخصوص بعداز اینکه سردار محمد داود طی مسافرتی به مسکو و ملاقات با لیونید الیچ بریژینوف رهبر،آن وقت کریملن که همه در جریان هستند و اگاهی دارند، رهبری کریملن و بخش های از مشاورین نظامی ، بخش اداره استخبارات خارجی شوروی وقت همه اوضاع را تحت مراقبت و کنترول خویش داشتند بخصوص در دستگاه امنیتی ، نظامی و سیاست خارجی نظام جمهوریت تحت قیادت سردار محمد داود را تا اینکه سردار محمد داود در چنگال نفوذ اهداف استخباراتی کشور های منطقه منجمله سعودی ، ایران ، پاکستان از یک جهت ،از جانب دیگر کشور های هتدوستان ، شوروی سابق ، انگلیس و ایالات متحده امریکا و قسمن کشور چین قرار گرفت و نفوز اهداف خاص شبکه های استخباراتی همسایگان توانست تابحران بی اعتمادی را به داخل کابینه ای سردار محمد داود بکشانند وهمه روزه سردار محمد داود با گروپ خاص خویش که عبارت بود از وزیر داخله ای وقت ، شخص لوی دستیز قوای مسلح ، صدراعظم ووزیر خارجه حکومت وقت و یکعده از قوماندانان قطعات نظامی ماحول ریاست جمهوری که شامل قطعات قوای مرکز، فرقه هشت قرغه ، یکعده ازافسران کوماندو، و نسبتن در قوای هوائی و مدافعه هوائی ، اما از اینکه نفوذ مشاورین شوروی وقت درهمه بخش های نظامی هنوز هم به قوت اش باقی بود و همه اوضاع تحت کنترول ایشان قرار داشت ، اداره نظامی استخباراتی ای.اس.ای و سی . ای .دی پاکستان نیزبه کمیت قابل نیاز ریزرف های خویش را داخل اردوی وقت ترتیب و تنظیم نموده بود تا اینکه هر شبکه ای استخباراتی کشورهای منطقوی پلان و برنامه ای خاص سقوط نظام جمهوری سردار محمد داود را برنامه ریزی و ریزرف های خاص داشتند که سردار محمد داود را در یک عمل خاص و مرموزاستخباراتی یعنی ترور میر اکبر خیبر مسول بخش نظامی جناح پرچم که حدود چند ماه قبل بعداز مدتی انشعاب تشکیلاتی با میانجی گری های خاص رهبران چپ دیموکراتیک در سطح منطقه و نیاز زمانی زعامت وقت کریملن به اتحاد نیروهای چپ دیموکراتیک در افغانستان و منطقه ، جناح پرجم و خلق باهم اتحاد نموده بودند وحفیظ الله امین مسولیت نظامی جناح خلق در آن زمان را عهده داربود ، و حدود تقریبآ یکنیم ماه قبل از قیام نظامیان ح.د.خ.ا ، یکعده از رهبران دست اول یا بیروی سیاسی هردو جناح خلق و پرچم باهم اجلاس بزرگ درزمینه ای برنامه ای کار وفعالیت سیاسی و راه های رسیدن به حاکمیت و قدرت دولتی را با راه اندازی تضاهرات دموکراتیک ، اعتصابات درموسسات تولیدی و استفاده از شیوه های مبارزه آزاد و بدون توصل به قدرت نظامی و از طریق کودتا را بکلی مردود دانسته بودند و حادثه ای مرموزترورمیر اکبر خیبر هماناّ بیان این واقعیت را می نماید که شاخه ای پرچم بخصوص بخش نظامی آن حاضر به هیچونه قیام مسلحانه علیه حاکمیت یا جمهوریت تحت قیادت سردار محمد داود نبودند و می شود مکث نمود که یکی از دلایل ترور مرموز شهید میر اکبر خیبررا به این موضوع گره خورده یافت؟
حوادث خونبار وتحمیل حوادث و گرانی فشار های استخباراتی و نفوذی انواع شبکه های استخباراتی در سیستم نظامی و اداری کشور به قوت اش باقی ماند و قرعه به نام حزب دموکراتیک خلق افغانستان وآبستن حوادث جدید همه بردوش رهبری دوجناح حربی بتاریخ دهم ثور سال ۱۳۵۷ بنابر فشار رهبری جناح خلق منجمله حفیظ الله امین که قومانده ای آغازحمله ای نظامی را در اختیاراش داشت ، بالای نظامیان ایکه قیام را رهبری نمودند انتقال گردید، دگرمن عبدالقادرکه در جریان عملیات نظامی مسولیت رهبری قوت های هوائی و مدافعه هوایی را به عهده گرفت و یگانه عامل پیروزی قوت های پیاده اشتراک کننده در قیام هفتم ثور بعداز ساعت چهار عصر که قادرخان موفق گردیدتا خود را به بگرام برساند وبعدآ تنظیم برنامه ریزی و تحکیم تماس قوت های زمینی وهوایی قیام کننده گان را رهبری کند، ناگفته نباید گذاشت که مقاومت شدید نیروهای گارد ریاست جمهوری سردار محمد داود ، قوت های پیاده و زرهی قیام کننده گان را به عقب رانده بود و با رسیدن قوت های هوائی جنگ شدت گرفت و مورال رزمی همچنان تا اینکه اطراف ارگ ، اداره رادیو افغانستان ، محل جنار، یا قومانده قوت های هوائي خواجه رواش ، بالاحصار کابل ، تپه ای مرنجان و بی.بی مهرو ، به کنترول قیام کننده گان افتید و از ورود قوت های فرقه ای هشتم قرغه و فرقه ای هفتم ریشخور و سایر قوت های تح قومانده قول اردوی مرکزی جلوگیری صورت گرفت و بتاریخ هشتم ثور سردارمحمد داود با یکعده از اعضای خانواده اش با لجاجت و مقاومت شجاعانه اش بخ شهادت رسیدند که جریان و حوادث بعدی آن در همه نشرات و مطبوعات کشور های منطقه و جهان به اشکال مختلف آن بادر نظرداشت منابع و منافع خاص شان ثبت آرشیف دارند و بخش و نشر نمودند. هدف از تحریر مطالب فوق الذکر بیان یک تحمیل و برهم خوردن توازن استراتیژیک میان اهداف شبکه های استخباراتی کشورهای منطقه و جهانی بود که بعداز قیام هفتم ثور الی امروز به انواع واشکال طرح و برنامه ریزی های مختلف سیاسی ، نظامی ، اقتصادی و استخباراتی مرحله وار برسرنوشت ملی مردم افغانستان نمودند، رهبران کریملن وقت یا شوروی ها در رسیدن به هدف شان ، ( گرفتن انتقام از سردارمحمد داود) بعدش با تحمیل و پیش کش نمودن ریفورم های ضد اهداف ملی ، عنعنوی، کلتوری و رسوم پسندیده شده ای مذهبی مردم افغانستان که غرق در فقرسواد و اقتصاد، بی نهایت تحت تآثیرو اندیشه های اهداف تند وذهبی و عقیدتی ایکه سالیان سال انگریزها در ذهن بدیه نشینان قوم و قبیله ، روشنفکر و قشر روحانی تحت عنوان اینکه شب خواب باشید وصبح بیدار شوید که عسکرروس پشت دروازه ات ایستاده است ، بلی رهبری کریملن چنان تصمیم را عملی نمود که مردم انتظارآن را نداشتند؟ ششم جدی تحمیل اشتباه بررگ بردوش رهبری حرب ، اتحاد استخباراتی کشورهای منطقه کاپی برنامه ای مرموز کودتا علیه حمهوریت سردارمحمد داودرا به شکل دیگری آن که بعدآ بنام تلک خرس نامیدند روی دست گرفت و شوروی وقت به منظور رسیدن به اهداف شان در منطقه هجوم نظامی را بدیل سقوط کلی حاکمیت ح.د.خ.حتمی دانستند.جنگ اعلان ناشده به شکل رسمی وو اشکارا که جنگ سرد نامیده شد آغازخونین یافت ، هفتگانه و هشتگانه سر و تنه از آستین سردمداران وقت قصرسفید به حمایت مالی شیخ های سعودی تحت نظارت و هدایت مرموزسازمان استخباراتی انگریز ای.اس.ای بیرون کشیدند و حاکمیت ح.د.خ افغانستان به عنوان رژيم کمونیستی القاب خاص جنگ سرد رابه خود کسب نمود و تشدید جنگها و تحمیل صفحه ای سیاه و برنامه های شوم اتحاد استخباراتی کشورهای منطقه و جهان انتقام اشتباهات رهبری شوروی وقت را از مردم و فرزندان مردم در قوای مسلح وقت همانند امروز گرفتند و تحت عنوان جهاد وآزادی دین وآئین اسلامی در افغانستان دیدیم که چگونه تحمیل فاجعه و انتثام گیری از شوروی و اشتباه کریملن وقت با وجود اینکه در دفاع از رٰژیم و مردم افغانستان بسیار تلاش نمودند و خدمات ارزشمند سیاسی، اقتصادی ، نظامی و استخباراتی کردند، بخصوص در تآمین مردم افغانستان در قسمت عرضه ای خدمات انسانی ، مواد ارتزاقی ، موادسوخت ، بخش های تعلیم و تربیه ، ترانسپورت ، ساختمانی، شهر سازی، فابریکات تولیدی، انکشاف تیلگراف ژ مراسلات ، ترانسپورت فضایی ،انکشاف صنایع و تربیت کادرهای عرصه های مختلف، اما درمراحل بعدی نتوانستند تا ازموقف و موقعیت خود درمنطقه و دست آوردهای نظام و رهبری حاکمیت تحت رهبری ح.د.خ .ا در منطقه پایداربمانند که خود ضربه ای سبک نگری و اشتباهات شان رادیدند و در اضمحلال چشیدند، اینکه چرا کتله ای بزرگی از روشنفکران ملی و نهضت مترقی رادر افغانستان الی امروز با بنیادگزایان تحت هدایت وحمایت اداره ای.اس.اس و حامیان بین المللی شان باعقد توافقنامه ای ژینوا سال ۱۹۸۸ به گفته ای شهید داکتر نجیب الله به بحرهند پرتاب نمودند قابل بخشش نیست ؟
پس از اضمحلال شوروی وقت ،سقوط حاکمیت داکتر نجیب الله بوسیله ای سازش استخباراتی مرموز اتحاد کشورهای منطقه منجمله ایران ، روسیه جدید، پاکستان و سازمان آزادبیک ، کودتای ثور ۱۳۷۱ برنامه ای صلح ملل متحد ناکام گردید و هشتم ثور تحمیل جدید که سرنخ همه مصیبت ها الی امروز گره خورده در اختیار سازمان اطلاعاتی پاکستان قرار گرفت تا اینکه از اثر شدت جنگ های تنظیمی ه و تحمیل اهداف خاص استراتیژیکی و استخباراتی کشورهای منطقه و جهانی طالبان ظهور نمودند و پس منظرامارات اسلامی منجر به حضور نظامی امریکا به افغانستان و منطقه گردید که همه اگاه هستیم انچه طی ۴۲سال پس از هفتم ثور گذشت تحمیلی بود که ادامه دارد، قربانی می گیرد و فاجعه می آفریند، خلاصه امروز تشخیص ملیونی مردم افغانستان به این واقعیت ماندگارثبت ذهنیت ملی وتاریخ نهضت مترقی در افغانستان گردید که هفتم ثور تحمیل یک استراتیژی و تقابل دو ابرقدرت جهانی به وسیله ای کشورهای منطقوی است که بردوش قشرکم تجربه ای سیاسی و روحانیون ملی و مترقی افغانستان تحمیل وتضادعمیق و خونین میان روشنفکران و روحانیون به وسیله ای اهداف و منابع دست داشته تحت حمایت استخباراتی کشور های منطقه و قدرت های جهانی الی امروز در سرنوشت همگانی مردم افغانستان تحمیل گردیده است
اکنون که قدرت رهبری جنگ سرد و همه قوا ووسایل آن بشمول جهادیون، طالبان و داعش در جغرافیای جیوپولتیک و جیو استراتیژیک حضور عینی ، استخباراتی و نظامی دارند، تحمیل جنگهای خونین و قربانی گیرنده از فرزندان مردم افغانستان علت اش چیست ؟
درود بر روان شهدای جنگ های تحمیلی اهداف بیگانگان طی ۴۲ سال الی امروز.
سنجر غفاری