پروفیسور شرعی جوزجانی

 

نگاهی به فولکلور اوزبیک و ترکمن درگذشه و حال

قومهای اوزبیک و تورکمن همانند سایر اقوام کشور، مدنیتی کهن، فرهنگی غنی و تاریخ درخشان دارند و با دست آوردهای علمی، ادبی و هنری خود سهم نمایانی در انکشاف و تکامل دانش، هنر و ادبیات شرق گرفته اند.

فولکلور غنی اوزبیک و تورکمن بخش انفکاک نائذیر فرهنگ معنوی آنان بوده، نمایندۀ خصوصیات روحی، نمایشگر مناسبات اجتماعی و  ممثل جهان بینی شان به شمار میرود و چون منعکس کنندۀ یأس و امید، شکست و پیروزی، خوشبختی و بدبختی، آرمانها و نیازمندیها، پیکار و کشمکش های آنان در نشیب و فراز زندگی در طی قرون و اعصار میباشد، آیینۀ تمام نمای حیات اجتماعی شان محسوب میگردد.

معلوم است که هنر و ادبیاتٍ توده سرچشمۀ جوشان و منبع الهام عالیترین شاهکارهای فکری بشری است. آنچه فاقد ارزش است نمیتواند برای همیشه در بین توده ها حفظ گردد. به قول دانشمندی مردم درست همانند جویندگان طلا هستند و فقط گرانبهاترین چیزها را بر می گزینند، آنها را نگهمیدارند، صیقل میدهند و به آیندگان می سپارند.

بزرگترین شاعران و با استعدادترین هنرمندان زمانی توانسته اند به اوج شهرت گام نهند و آثار ماندگار خلق نمایند که با آفریده های فکری و ذهنی مردم از نزدیک تماس گرفته و به سرچشمۀ

ایجادیات آنان دست یافته و از آن مستفید گردیده اند. اگر آثار امیر علیشیر نوایی، میرزاعبد القادر بیدل این همه رنگ جاودانی گرفته و اگر اشعار مخدوم قلی فراغی این همه محبوبیت دارد و اگر غزلهای مولانا لطفی هروی تا این اندازه مورد قبول خاص و عام است،بیشتر به خاطر این است که آنان به روان مردم، به زبان و اسلوب افادۀ مردم، به خواستها و نیازمندیهای مردم آشنایی یافته و از ادبیات توده که بازگو کنندۀ احساسات، تصورات و عواطف ایشان بوده و با روح شان عجین گردیده است، خلاقانه استفاده کرده اند. به گونۀ مثال میرزا عبدالقادر بیدل در دفتر «عرفان» خود داستانی به نام «کامدی و مودن» دارد که از فولکلور خلق هند اقتباس کرده و آنرا به شکل یک ماجرای عشقی جالب و دلنشین در آورده است. این ماجرای عاشقانه را شاعر و نویسندۀ معروف اوزبیکستان شرف رشیدوف باز آفرینی کرده و از آن  به نام «داستان دودل» ( 1 )یک اثر رومانتیک به وجود آورده است. همچنان ش. رشیدوف اثر رمانتیک دیگر خود «کشمیر قوشیغی» (ترانۀ کشمیر) را با الهام گرفتن از فولکلور مردم کشمیر نوشته است. همچنان داستان «یوسف و زلیخا» اثر زیبای جامی منشأ توده ای دارد.

در هر حال این مردم اند که آفریده های هنری خودرا در طول حیات نسلها با خود نگهمیدارند و آنرا صیقل میدهند.

از بررسی آثار نویسندگان، محققان و شاعران بزرگ تورکی زبان و دری زبان برمی آید که فولکلور اوزبیک و تورکمن و دیگر اقوام تورکی صدها سال پیش ازین مورد توجه و علاقمندی قرار داشته است. چنانچه هرگاه سفرنامه ها و خاطرات شرقشناسان و سیاحانی را که درین مرز و بوم به گشت و گذار پرداخته و در بارۀ زندگی، عرف و عادات و ادبیات شفاهی اقوام مختلف معلومات داده اند و تفصیلاتی را که واقعه نگاران محلی پیرامون نمایشها، سرگرمیها و انواع بازیهای آنان گردآورده اند در نظر بگیریم، این مطلب برای ما بیشتر روشن میشود.       

   فولکلور اوزبیک و تورکمن همانند فولکلورهای اقوام دیگر تمام ژانرهای ادبیات توده، سنن، معتقدات، اوهام، بازیها، سرگرمیها، پیشگویی ها و تمام ساحات دانش و تجارب توده را که مشتمل بر عقاید آنان در بارۀ زراعت، حرفه ها و تداوی انواع امراض و غیره میباشد در بر میگیرد و ما در طی این مقاله و مقالات آینده بالترتیب نخست پیرامون ادبیات شفاهی اوزبیک و تورکمن که مهمترین بخش فولکلور آنان و مشتمل بر اساطیر و افسانه ها، حماسه های قهرمانی، انواع سرودها و اشعار لیریک، امثال و حکم، لطیفه ها، چیستانها و غیره میباشد، یکی بعد دیگر سخن خواهیم گفت و سپس بخشهای دیگر را مورد بررسی و مطالعه قرار خواهیم داد.

 

1- ادبیات شفاهی:

فن کلام بدیع یکی از گسترده ترین و کهنترین زمینه های فرهنگ بشری است  که مرزهای آن تا اعماق تاریخ امتداد دارد و نخستین جوانه های آن در ابتدایی ترین جوامع بشری در روزگارانی پدید آمده است که هنوز  تصور و پندارها و انواع اندیشه های انسانی در مراحل ابتدایی قرار داشت و از عرصۀ محدود بساطت نتوانسته بود گام فراتر نهد.

تکامل پروسۀ کار و تجارب عملی حیات، به رشد شعور انسان و نضج فکری او تأثیر می بخشد. هر قدر عرابۀ زندگی به جلو میرود، هماهنگ با آن زمینه برای بیان تجارب و انواع اندیشه ها وپندارهای ابتدایی انسان در بارۀ طبیعت و جامعه مساعد میگردد و در اسلوب افاده، طرز دید و ذوق بدیع پسندی آنان دگرگونی رونما میشود و آهسته - آهسته نطفه های ژانرهای افادۀ ادبی به وجود می آید و بدین سان ابتدایی ترین اشکال افادۀ بدیعی کلام مدتها پیش از ایجاد خط و کتابت و به وجود آمدن ادبیات کتبی به شکل ایجادیات شفاهی عرض وجود مینماید.

این پدیدۀ نو ظهور از نسلی به نسلی و از یک دوره به دورۀ دیگر انتقال مییابد، اما همیشه به یک وضع در همان حالتی که به وجود آمده باقی نمیماند، بلکه در طی قرون با شرایط تاریخی جدید هماهنگ میگردد و به غنای آن افزوده میشود، دیر می پاید و در عین زمان بر ادبیات کتبی تأثیر وارد می نماید و از آن متأثر میگردد(2).

کهنترین ادبیات شفاهی تورکان از جمله اوزبیک و تورکمن در یک سلسله منابع محفوظ مانده و به ما رسیده است و از آن جمله است «دیوان لغات الترک» اثر معروف شیخ محمود کاشغری، تأ لیف شده در اوایل قرن یازدهم میلادی و «اوغوز نامه» که به قرنهای 13 و 14 میلادی متعلق است و به لهجۀ قبایل این دوره ارتباط داشته متضمن افسانه های میتولوژیک و وقایع جنگهای دهشت انگیز میباشد. 

 

محمود کاشغری (3) در «دیوان لغات الترک» از انواع سرود ومثالهایی که در بین قبایل تورکی قدیم متداول بوده، نمونه های متعدد میدهد. برخی از سرودهایی که در دیوان درج است آن قدر کهنه و قدیمی اند که میتوان از خلال آنها به خصوصیتهای زندگی انسانها در زمانهای خیلی باستان که هنوز از وسایل بسیط و ساده برای کار و تأمین زندگی استفاده میشد، از قبیل شکار با سنگ وغیره پی برد.

برخی از مثالهایی که مؤلف در دیوان ثبت کرده تا کنون هم با عین کلمات و یا با کمی تغییر در زبانهای اوزبیکی و تورکمنی وجود دارد. مثلا به این مثالها توجه کنید:

 

در دیوان: آش تاتیغی توز (لذت غذا با نمک است).

در اوزبیکی: آشتی تعمی توز بیلن.

در تورکمنی:آش تغمی دوز بیله.

***

در دیوان: ایت ایسیرمس، آت تیپمس دیمه (نگو که سگ نمیگزد و اسپ لگد نمیزند).

در اوزبیکی: ایت قاپمس، آت تیپمس دیمه.

در تورکمنی: ایت یارمز، آت دیپمز دیمه.

 

***

در دیوان : تامه تامه کول بولور(قطره قطره دریا شود)، بیر قرغه بیلن قیش کیلمس (با یک زاغ زمستان نمیرسد)، قوروق یاغاچ ایگیلمس(چوب خشک خم نمیشود- یعنی می شکند).

 

نمونه های ثبت شده در دیوان مشتمل برسرودهای کار، سرودهای قهرمانی، سرودهای مراسم و موسم، ترانه های عاشقانه، شعرهای اخلاقی و تربیتی، مثلها و سخنان حکیمانه میباشد.

بنا به توضیح ملله یف سرودها عموما در اوزان غیر عروضی خاص ادبیات تورکی قدیم که توسط هجا یا حرکات انگشتان تقطیع میگردد سروده شده و غالبا دارای 7 و یا 8 حرکت میباشد. هر بند سرودهای تغزلی غالبا دارای 4 مصرع و بعضا متشکل از دو مصرع بوده، قافیۀ دوبیتی ها عموما به شکل زیر بسته میشود:

اـ اـ ا ـ ب ... ج ـ ج ـ ج ـ ب ____ دـ دـ د ـ ب ... هـ ـ هـ ـ هـ ـ و

   

این اوزان تا کنون هم در اشعار فولکلوری و سرودهای محلی شفاهی اوزبیک و تورکمن محفوظ مانده و همان شکل قافیه بندی رعایه میگردد و یا این که مصرعهای اول و سوم هم قافیه بوده و مصاریع دوم و چهارم با هم قافیه دارند و یا مصرع سوم از قافیه آزاد میباشد. مثلا به این قوشق ها (سرودها) که از سرایندگان محلی اندخوی، میمنه، شبرغان و سرپل ثبت گردیده توجه کنید: 

·        تام دی کیتی گل هووز

گل تیرگنی باره بیز

گل دی بهانه قیلیب

میده جان دی کوره بیز

ترجمه:

عقب خانه حوضی است آراسته با گل

میرویم تا گل بچینیم

اما به بهانۀ گل چیدن

دلدار کوچک خود را می بینیم.

  

ــ  آسمانده کی یولدیزلر

بیراغ بیراغ کیلیلر

مین یاریمدی ییتردیم

سوراغینی بیریلر.

ترجمه:

ستاره های آسمان،

نزدیکتر- نزدیکتر بیایید

من یار خود را گم کره ام

سراغ او را بدهید.

 

ـــ کیچکینه چنارمیسن

آسیلسم سینار میسن

مونچه کیته من دییسن

ایریلیب تینارمیسن؟

ترجمه:

مگر چنار کوچکی که

اگر بیاویزم میشکنی؟

چرا این همه به رفتن عجله داری

مگر با جدا شدن  از من آسوده خواهی شد؟

 

 کهنترین سرودها:   

 

وما نمونه هایی از کهنترین انواع سرودها که توسط محمود کاشغری در «دیوان لغات الترک» ثبت گردیده و تا کنون به جا مانده از متن ترجمۀ فارسی دیوان که توسط دانشمند بنام آزربایجان ایران دوکتور محمد زاده صدیق  و ترجمه و تعلیق «تاریخ ادبیات اوزبیک» اثر نتن مله یف به نام «تاریخ ادبیات ترکی اوزبیکی» توسط محقق دانشمند برهان الدین نامق اقتباس میکنیم.

 اکثر کلمات، تعبیرات، قواعد گرامری و ترکیب جملاتی که درین سرودها به کار رفته، اکنون هم در زبانهای اوزبیکی و تورکمنی و دیگر السنۀ تورکی معمول در افغانستان به وفرت موجود است و ما مفردات متداول آنرا در ذیل هر سرود یادداشت می نماییم.

 

الپ اره نین اوزوردیم

بوینین اننگ قیزیردیم

التون، کوموش یوزوردیم

سوسی قلین کیم توتر.

مفردات:

الپ ـ انسان جسور، خردمند، قوی پیکر و نیرومند.

بویون ـ گردن

التون ـ (آلتون) طلا

کوموش ـ نقره

قلین ـ ضخیم

ترجمه:

عساکر دشمن را پراکنده ساختم،

آنانرا به گردن نهادن وادار نمودم، 

طلا و نقرۀ (به غنیمت گرفته شده را) انتقال دادم، 

صفوف فشردۀ دشمن غیر قابل عبور بود.

 

از سرودهای کار:

چاغیر بیریب قوشله تو

تایغان ایزیب تیشله تو

تیلکی، تونغیز تاشله تو

اردم بیله اوکله لیم

مفردات:

چاغیرـ مرغ شکاری

قوشلتماق ـ دادن مرغ شکاری بدست دیگری و شکار کردن توسط آن

تیشلتماق ـ واداشتن موجودی تا موجود دیگری را به دندان بگیرد

تیلکی (تولکی) ـ روباه

تونغیز ـ (دونغیز) ـ خوک

تاشلتماق ـ توسط دیگری با سنگ زدن

ترجمه:

مرغان شکاری را بدست جوانان داده به شکار براییم

سگان شکاری را رها سازیم تا صیدهارا به دندان بگیرند

روباه و خوکهارا با سنگ بزنیم 

  دست آوردهای خود را بستاییم و مباهات کنیم.

 

از سرودهای مربوط به فصلها:

 

قیش یای بیلن توقوشتی  

قنغیر کوزونوغ باقیشتی

توتیشقه لی بقیشتی

اوتغالمت توغره شور

 

یای قیش بیلن قریشتی

اردم یاسین قوریشتی

چریک توتوب کوروشتی                                                 

اوقته غه لی اوتروشور

مفردات:

قیش ـ زمستان

یای(یاز) ـ تابستان

کوز ـ چشم

توقوشماق (توقنشماق) ـ باهم برخورد کردن

یا ـ تیر

قوریشماق ـ در برابر هم نصب کردن

چریک توتماق ـ قشون آراستن

اوتروشماق ـ با هم مقابل شدن

ترجمه:

زمستان و تابستان مقابل هم قرار گرفتند

هردو تیر فخر و مباهات مقابل هم نصب کردند

قشون آراستند و یکدیگر را تعقیب نمودند

و برای تیراندازی بهم نزدیک شدند.

این منظومه نسبتا طولانی است و ظاهرا چنین معلوم میشود که جزیی از یک حماسه فولکلوری بوده و محمود کاشغری طور نمونه قطعاتی ازآن را درج کتاب خود کرده است.

 

از سرودهای مراسم سوگواری

 

منظومۀ «آلپ ارتونقا» مرثیه ای به مناسبت درگذشت شاه تورکان –

«آلپ ارتونقا»(افراسیاب).     
«الپ ایرتونقا» پادشاه بزرگ توران زمین که فردوسی اورا به نام «افراسیاب» یاد میکند و احتمالا در قرن دوم هجری ابداع شده باشد و از مآخذ فردوسی در یی افگندن شاهنامه نیز بوده است، قهرمان دلیر و بزرگ شهنامه است که به قول فردوسی تا آخر حیات با ایران جنگید و حماسه آفرید. هرچند فردوسی میکوشد برای او صفتهای منفی بتراشد، اما نمیتواند روی تمام فضایل عالی او پرده بیفگند. به گفتهٔ دکتر حسین محمد زاده صدیق مترجم توانای دیوان لغات الترک، فردوسی «نتوانسته صفات پهلوانی، جوانمردی و مردم دوستی اورا انکار کند و میگوید که او جویها ایجادکرد و هزار چشمهٔ آب و هفت رودخانهٔ قابل کشتیرانی را به سوی دریاچهٔ هامون روان ساخت».

حافظ شیرازی «آلپ ایرتونقا» را با لقب «شاه تورکان» یاد میکند و میگوید:

«شاه تورکان» که پسندید و به چاهم انداخت  
دستگیر ار نشود لطف تهمتن چه کنم

و نیز میگوید:

همان منزل است این جهان خراب
که دیده است ایوان افراسیاب

با درگذشت این شاه قهرمان مردم دچارغم و اندوه بزرگ میشوند و
در ماتم او ضجه و فریاد سر میدهند و گریبان پاره میکنند. از مرثیه
ای که صدها سال قبل به مناسبت مرگ الپ ایرتونقا سروده شده، در
دیوان فقط چند بند باقیمانده و توسط مؤلف کتاب
محمود بن حسین کاشغری قید شده است. ما قسمتی
از این سوگنامه را که به زبان تورکی قدیم است، از جلد اول کتاب
که توسط محترم برهان الدین نامق به نام « تاریخ ادبیات ترکی اوزبیکی » (*) به دری ترجمه و تعلیق شده است، با ترجمهٔ فارسی آن اقتباس میکنیم:

الپ ارتونقا اولدی مو
ایسیز اچون قالدی مو
اودلک اوچین آلدی مو
ایمدی یورک ییرتیلور

ترجمه: الپ ارتونقا (افراسیاب) درگذشت. دنیای فانی بجا ماند. سر
انجام زمان انتقام خودرا گرفت. حالا دلهاپاره پاره می شود.

اولشیب اران بورلایو
ییرتین یاقا اورلایو
سیقریب اونی یورلایو
سیغنیب کوزی تورتیلور

ترجمه: مردان گریه میکنند و چون گرگان ضجه می کشند، گریبانهای
خود را پاره کرده ناله و فریاد سرمیدهند. از گریهٔ زیاد چشمان شان
خیره شده است.

باردی کوزوم یاروقی
الدی اوزوم قونوقی
قاندا ارینچ قانیقی
ایمدی اودون اودقارور

ترجمه: نور دیده ام رفت. روانم نیز با او یکجا رفت. الآن او کجاست؟
حالا اومرا بیدار میکند.

سرودهای عاشقانه:

بولنر مینی اولس کوز

قره مینگیز، قیزیل یوز

اندین تمر توکل توز

بولنپ ینه اول قچر

ترجمه:

این محبوب من با چشمان مست،

خال سیاه و رخسار گلگون،

از لبانش ملاحت می چکد،

بی آن که به من دست بدهد، میگریزد و میرود.

سرودها به زبان تورکی ناب سروده شده و نمودار دوره هایی است که هنوز تورکان با اقوام دیگر روابط وسیع نداشتند و زبان شان از زبان دیگران متأثر نگردیده بود. در سرودهای مذکوربرای افادۀ بهتر احساسات و عواطف و برای تجسم بیشتر وقایع و رویدادها از انواع فنون بدیعی چون تشبیه، اغراق و مبالغه، تضاد وغیره به روشی بسیار ابتدایی و طبیعی عاری از تکلف استفاده میشود. ترکیب آهنگها آهنگدار، عباراتش سیس و روان و مملو از شور و هیجان است.

حملات چنگیزخان در در اواخر قرن 13 و اوایل قرن 14 در ادبیات شفاهی اوزبیک و تورکمن تأثیر ناگواری بجا گذاشته و توده ها خشم و انزجار خود را از آن وضع دشوار بالمقابل استیلاگران در اشعاری چون این بیت ابراز میدارند:

بوجی کیلدی، بوجی کیلدی  

چنگیز بیلن جوجی کیلدی

بوجی ـ حشره و موجود ترس آوری که کودکان را از آن میترسانند.

 اواسط قرن 14 تا قرن 17 دورۀ درخشانی برای رشد و تکامل ادبیات کتبی و شفاهی اوزبیک و تورکمن به مشار میرود. طی این دوره داستانها، افسانه ها، مثلها، لطیفه ها و و دیگر انواع آثار فولکلوری به وجود می آید و برخی از آثار توده ای پیشین به شکل خلاقانه پرورده میشود. شعرای بزرگی چون لطفی، نوایی، سکاکی، شیدایی و دیگران در آثار خود از ادبیات توده و سیعا استفاده می نمایند. ادبیات کتبی و شرایطی که برای رشد ساحات هنر و ادبیات به وجود می آید بر ادبیات توده نیز تأثیر می بخشد.

به قول دانشمند معروف تورک محمد فواد کوپرولو در کتاب «نخستین صوفیان در ادبیات ترک» (4) «آثاری که ادبیات ترک  آن عصرهای قدیم  تشکیل داده اند، به عنوان هماهنگی بادیگر عناصر مردم از تأثیرات بیگانه بدور بودند و صمیمانه ویژگی های قومی را بازتاب میدادند. از خاقان گرفته تا فرد عادی ، همه خود را در اشعار آن احساس میکردند» 

  مترجم توانای دیوان به زبان فارسی (5) دکترحسین محمد زاده صدیق در مقمۀ کتاب مینویسد: « شگوفاترین عصر شعر هجایی ترکی اسلامی ایرانی، عصر صفویه و پس از رستاخیز ادبی شاه اسماعیل ختایی ست که دل انگیزترین آثار ادبی ترکی در آن دوره خلق شده است. در نیم قرن اخیر خورشید درخشان پهنۀ شعر هجایی اسلامی ایرانی استاد مرحوم میر حبیب ساهر تبریزی بوده اند. منظومۀ جاودان «حیدر بابا» نیز در همین قالب سروده شده است». او می افزاید « در عهد قره خانیان به گونه ای که از متون بازمانده در دیوان لغات الترک مستفاد میشود، در شعر ترکی شرقی قالبهای زیر رایج بوده است» و انواع مختلف آنرا از قالب 5 هجایی تا 15 هجایی با تقطیعهای آنها برمی شمرد.

باید گفت که خواجه احمد یسوی اساسگذار تصوف در تورکستان که در قرنهای 11 ـ 12 در یسی - تورکستان میزیست، اشعار دینی، عرفانی و اخلاقی خود را در کتاب «دیوان حکمت» ( 6 )  اساسا به اوزان هجایی تورکی سروده است.

فعلا در اوزبیکستان وکشورهای تورکی دیگر منطقه در انشاد شعر غالبا اوزان هجایی معمول است و بعد از حبیبی و ... کمتر شاعران به اوزان عروضی شعر می نویسند. شاههکارهای ادبی جهان چون «فاوست» اثر گویته توسط ایرکین واحدوف، « کمیدی الاهی» اثر دانته توسط عبدالله عارپوف و «شاهنامه» اثر فردوسی توسط شاه اسلام شا محمدوف در اوزان هجایی صورت گرفته است. برخی شاعران به اوزان عروضی نیز ایجاد میکنند. مثلا ایرکین واحدوف قصیدۀ معروف خود «اوزبیگیم» را به وزن عروضی سروده است.

اکثر شاعران اوزبیک در افغانسان که غالبا دو زبانه هستند،  در قالبهای عروضی شعر میسرایند و اوزان هجایی نیز معمول است.

.به مرور زمان انواع  بازیها و هنرهای فولکلوریک نظیر قاوورچاق اویینی (خیمه شب بازی)، رقص و موسیقی رواج بیشتر یافته،  دسته های دوره گردی  که با نمایش صحنه های خنده آور و تمثیل داستانها و افسانه ها در هوای آزاد مردم را سرگرمی می بخشند و داربازها که با نمایش صحنه های اکروباتیک مورد علاقۀ مردم قرار دارند به وجود می آیند.

استاد محمد حلیم یارقین رساله ای به نام «بازیهای عامیانۀ مردم جوزجان» در زمینه نوشته و به طبع رسانده است. ( 7  )

ادبیات توده همان طوری که گفتیم در طول قرنها دستخوش تحول و دگرگونی میشود و در جهت تکامل سیر میکند و توده ها ضمنا یک سلسله داستانهایی را می آفرینند که بعدا به قید تحریردرآورده میشود و یک قتار کتابهای توده ای به همین شکل به وجود میآیند.

این کتابها که حیثیت یک نوع  حلقۀ وصلی را دربین ادبیات شفاهی و کتبی دارند، انها را بهم پیوند میدهند و مهمترین آنها عبارتند از داستانهای گور اوغلی، طاهر و زهره، گل و صنوبر، عاشق غریب وشاه صنم، سلبی صیاد، یوسف بیک و احمد بیک، یوسف و زلیخا، زین العرب که تاریخ پیدایش آنها به زمانهای خیلی قدیم ارتباط دارد.

قرنهاست این کتابها که یادگارهای مشترک اوزبیک و تورکمن و دیگر اقوام تورکی زبانند، باشور وعلاقه خوانده شده و داستانهای آنها توسط «بخشیها»  در گوشه و کنار ولایات شمال کشور با آهنگ دنبوره، دوتار، غچک و قوبزسروده میشود. کمتر کسی خواهد بود که این داستانهارا نخوانده، نشنیده و با نام قهرمانان افسانوی آنهاو سرودهای لطیفی که از زبان آنان گفته میشود، آشنایی نداشته باشد.

 بخشی شاعر، راوی و سرایندۀ داستانهای توده ای است که انواع افسانه های منظوم ومنثوررا با آهنگ دنبوره، دوتار، غچک و قوبوز(کهنترین آلۀ موسیقی که در میان قبایل تورکی قدیم رواج داشت و با انگشت و کمان نواخته میشد) می سراید و چون قدرت بدیهه سرایی دارد میتواند صحنه های رزمی داستانهارا استادانه ترسیم نماید و با مهارتی شگفت انگیز شنوندگان را زیر تأثیر قرار داده بخنداند، و بگریاند.

از بخشیهای معروف اوزبیک شکور بخشی از سرپل و شادمان بخشی از آقچه (که درگذشته اند) و از بخشیهای تورکمن احمد بخشی (اوکته) را  میتوان نام برد.

بخشیها در جوامع ابتدایی نخستین شاعر، نخستین نوازنده و سراینده بودند که در عین زمان حیثیت و مقام روحانی نیز داشتند و با استفاده از از قوبز و دایره به درمان انواع رنجوریها می پرداختند.

 به نوشتۀ پرو فیسور فواد کوپرولو «شاعران آن دوره همه شبیه هم بودند، بربط (شاید منظور مولف قوبز است. ش) به دست داشتند و انسانهای ساده بودند. چادر به چادر میگشتند،  در اجتماعات عمومی یا در مجامع خصوصی مناقب قهرمانان کهن را ترنم میکردند، افسانه های ملی را بر زبان می آوردند، یا در بارۀ حوادث جدید اشعار محلی می سرودند، اینان در عین حال با بربط خود کار سحر و فالگیری هم میکردند. شاعران مطلقا  در آیین ملی شکار که «صیغیر یا سیغیر» گفته میشد، در«شولن» یعنی ضیافت های عمومی و «یوغ» یعنی مراسم سوگواری شرکت میکردند».

قابل یادآوری است که دانشمندان فولکلور شناس اوزبیکستان در جمع آوری آثار فولکلوری توده، تدوین، تحلیل و نشر آنها بر اساس متودهای علمی معاصر کارهای بزرگی انجام داده اند. از جمله صنعت بخشیگری به صفت یک مکتب موسیقی توده ای در حال انکشاف است و هرچند بعد سیمینارها و مسابقاتی به اشترک استادان هنرمندان و دانشمندان ساحه در شهر ترمذ و مناطق دیگر دایر میگردد و از طریق رسانه ها تبلیغ و تشویق میگردد.     

در ولایات شمال افغانستان بخشی ها هنوز هم به وفرت وجود دارند. مردان و زنان کاهن صفتی هم  که با ادعای رابطه به عالم ارواح فال و طالع می بینند و آینده را پیشگویی میکنند و مریضان راطی مراسم خاص با سرود مخصوص و آهنگ دایره درمان می نمایند نیز به نام بخشی یاد میگردند و ما در بارۀ بخشیها طی مقالات آینده معلومات جالبی به خوانندگان محترم تقدیم خواهیم داشت                     

مترجم توانای دیوان به زبان فارسی دکترحسین محمد زاده صدیق در مقمۀ کتاب مینویسد: « شگوفاترین عصر شعر هجایی ترکی اسلامی ایرانی، عصر صفویه و پس از رستاخیز ادبی شاه اسماعیل ختایی ست که دل انگیزترین آثار ادبی ترکی در آن دوره خلق شده است. در نیم قرن اخیر خورشید درخشان پهنۀ شعر هجایی اسلامی ایرانی استاد مرحوم میر حبیب ساهر تبریزی بوده اند. منظومۀ جاودان «حیدر بابا» نیز در همین قالب سروده شده است». او می افزاید « در عهد قره خانیان به گونه ای که از متون بازمانده در دیوان لغات الترک مستفاد میشود، در شعر ترکی شرقی قالبهای زیر رایج بوده است» و انواع مختلف آنرا از قالب 5 هجایی تا 15 هجایی با تقطیعهای آنها برمی شمرد.

فعلا در اوزبیکستان وکشورهای تورکی دیگر منطقه در انشاد شعر غالبا اوزان هجایی معمول است و بعد از حبیبی و ... کمتر شاعران به اوزان عروضی شعر می نویسند. شاههکارهای ادبی جهان چون «فاوست» اثر گویته توسط ایرکین واحدوف، « کمیدی الاهی» اثر دانته توسط عبدالله عارپوف و «شاهنامه» اثر فردوسی توسط شاه اسلام شا محمدوف در اوزان هجایی صورت گرفته است. برخی شاعران به اوزان عروضی نیز ایجاد میکنند. مثلا ایرکین واحدوف قصیدۀ معروف خود «اوزبیگیم» را به وزن عروضی سروده است.

اکثر شاعران اوزبیک در افغانسان که غالبا دو زبانه هستند،  در قالبهای عروضی شعر میسرایند و اوزان هجایی نیز معمول است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منابع:

(1) - شرف رشیدوف، داستان دودل، ترجمۀ شرعی جوزجانی، مجلۀ ژوندون، شماره های       سال 1356.

(2)ـ ن. ملله یف، اوزبیک ادبیاتی تاریخی، جلد اول، چاپ تاشکینت، 1965

  (3) ـ محمود بن حسین الکاشغری در اوایل قرن 11 میلادی در شهر بلا ساغون متولد گردید و با  استعداد سرشار خود دانشمندی متبحر و زبانشناسی چیره دست به بارآمد. او به سایقۀ علاقۀ شدید خود به زبان تورکی اکثریت مناطق وسیعی را که اقوام تورک سکونت داشتند یکایک درنوردید و با عرف و عادات، سنن و رسوم و انواع شیوه های گویش آنان آشنایی یافت و ادبیات شفاهی آنانرا جمع آوری کرد. محمود کاشغری کتاب «دیوان لغات الترک» خود را در زمان خلافت ابوالقاسم عبدالله بن محمد المقتدی بامرالله خلیفۀ عباسی (1075 ـ 1094 م) به زبان عربی تألیف کرد و به خلیفه اهدا نمود.

این کتاب در سال(1915- 1917 م) در سه مجلد در استنبول به طبع رسیدو مستشرق معروف بروکلمان آنرا به زبان آلمانی (لیپزیک - 1928 م) و باسم آتالی به زبان تورکی عثمانی (انقره 1939) ترجمه کردند و توسط مطلبوف از زبان عربی به زبان اوزبیکی ترجمه و نشر گردید.

(4) ـ صوفیان نخستسن در ادبیات ترک، پروفسور محمد فواد کوپریلی، ترجمهٔ توفیق. ه. سبحانی. انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.1385.

(5) ـ «دیوان لغات الترک»، محمود بن حسین الکاشغری، برگردان فارسی از: دکتر حسین محمد زاده صدیق. نشر اختر. 1384.

 (6) - دیوان حکمت در تمام السنۀ تورکی نشر شده است.

(7) ـ محمد حلیم یارقین، بازیهای عامیانۀ اوزبیکان جوزجان.

(*) ـ تاریخ ادبیات ترکی اوزبیکی از آغاز تا لطفی هروی. تألیف پروفیسور نتن مله یف، ترجمه، تحقیق و نگارش:برهان الدین نامق، جلد اول، سال 1392.

 

 

 


بالا
 
بازگشت