میر عبدالواحد سادات

 

معرفی کتاب : 

" قرار داد "  قطر

صلح یا سراب

 

اين رساله حاوى سلسله از نقدواره‌هاىحقوقى - سياسىپيرامون ”قرارداد” قطر است كه در سال گذشتهميلادى ازين قلم بنشر رسيده است.

قبل از پرداختن به مباحث اين رساله، به تأكيد بايد خاطر نشان نمايم كه: صلح خواستاساسى و نياز واقعى مردم مظلوم ما و شرط حفظ و بقاى افغانستان مى‌باشد.

با اين تشخيص، نوشتن در مورد صلح، مسايل و مصايب افغانستان بحساب «شوق نوشتن» و يا نسخه پردازى از «برج عاج» دنمارك نه، بل، انگيزۀ اصلى براى من، بمثابه يكشاگرد حقوق و علوم سياسى، دفاع از حق و حقيقتوارزش‌هاىمتعالىحقوقى است كه در پرتو آن، امكان دستيابى به صلح واقعى و پايدار ممكن مي‌گردد و البته بحيث يكروشنگر افغان كه خود را مقروض وطن و مردم مي‌دانم، وجيبه انسانى، خود مي‌دانم، تا صداى نعش آغشته بخون مادر وطن را بازتاب دهم.

در حالي كه سر و صدا در مورد ”سراب صلح” از سال (٢٠٠٤م ) و تحت عناوين مختلف مطرح است و از سال (٢٠١٢م) دفتر سياسى طالبان در كشور قطر فعال مى‌باشد و بعد از نشست‌ها و كنفرانس در مورد صلح در كابل و انفاذ سه روزه آتش‌بسبا طالبان در ايام عيد، در يكچرخشهاليودى رئيس جمهور ترامپ، اين جريان در سطح يكپروژه و در خدمت اهداف انتخاباتى شان قرارداده شد و ”سریال قطر” بعد از هجده ماه و يازده دور نشست‌هاىنماينده خاص وزارت خارجه امريكا، دوكتور خليل زاد با طالبان با ”قرارداد” دوحه منتهى گرديد.

بدينترتيب، بدون درس عبرت از خشت كج ”نشست بن”، بناى معوج ديگری را بگونه «مهندسى» نمودند كه عواقب آن، لبنان ساختن افغانستان و قرار گرفتن در سراشيب سقوط و... مى‌باشد.

اكنون اين مردم مستضعف و تشنه به صلح افغانستان است كه: در برزخ شرارتطالبانىباخواستاحياى امارت قرون وسطايى و جمهورى ”سلطانى” و حاكميت فساد، بايد و از سرمجبوريتنسخه‌هاى (مؤسسه رند، G H Q و I S I، پاسداران ايران، ”دولت انتقالىائتلافىبراى تقسيم قدرت” و ”حكومتوسيع‌البنياداسلامى” كابلوف) را اكسير نجات قلمدادنمايند.

بدينرو: ضرور است تا در پرتوعقلانيتسياسىو باچنگ زدن به منافع و مصالح علياى افغانستان، حلقه اصلى را تشخيص دهيم كه با توسل به آن، از «سقوط» و «انقطاعی» جلوگيرىگردد كه در اوايل و اخير قرن بيست مردم ما، دوبار آن تجربه دهشتبار را آزمايشنموده اند.

بر مبناى همين شناخت، بايد: حفظ نظام و ارزش‌هاى مندرج در قانون اساسى در سرخط كار ما قرار گيرد.

دستيابى به اين مأمول بزرگ ملى: از طريق مذاكرات مستقيم و بلاقيد و شرط دولت افغانستان و طالبان بخاطر دستيابى به صلح مشروط ممكن مي‌گردد. دولت و طالبان، هميشه به ياد داشته باشند كه فقط راه حل سياسىبراى ختم آفتجنگ وجود دارد.

مردم مظلوم افغانستان كه حدود نيم قرن جنگتحميلى را متحمل شده اند، حق دارندو مستحقمی‌باشند تا به صلح واقعى و دايمىگذارنمايند.

مبرهن است كه مردم، نه سقوط قهقرايى به امارت و اسارت را مي‌خواهند و نه طرفدار آن اند كه از دستاوردها ”پيراهن عثمان” ساخته شود.

زماني كه از جمهوريت صحبت مى‌شود، به ياد داشته باشيم كه اين اصل از همان يونان و روم و بويژه بعد عصر روشنگرى، كانت و روسو، در، دو حاكميت:

- حاكميت ملى

- حاكميت قانون

 تعريف و متمايز مي‌گرددكه ”امارتاسلامى” هر دوى آن را قبول ندارد.

حاكميت ملى بر طبق منشور سازمان ملل متحد و ميثاق‌هاىبين‌المللى و بر طبق قانون اساسى به طور انحصارى به مردم تعلق دارد و با اعمال آن مردم در مورد نوعيترژيمسياسى و زعامت كشور تصميم مي‌گيرند. معيار وفادارى دولت و طالبان به ارادۀ ملى و تبارز حق حاكميت ملى، رفتن بطرف آتش‌بسسراسرى است تا مردم مظلوم آزادنهخواست‌ شان را بخاطر تعيین مقدرات شان ابراز نمايند.

اكنون كه ادارۀ رئيس جمهور جديد امريكا از «بازنگرى» صحبت مي‌نمايد، بايدباصداى رسا اين خواستبرحق مردم را بلندنماييم كه: ”بازنگرى” در صورتي كه وداع بابرخورددهشتبار «كلوخ را گذاشتن و از آب گذشتن» و افغانستان را غرق ساختن است، در گام اول بايد در تغیير و تعديل سياست كجدار و مريز آن كشور مصداق واقعى پيدام‌نمايد:

تراژيدىخونبار افغانستان و تداوم آن معلول و مداخله و تجاوز خارجى است و احوال ناهنجاركنونى محصول سياست‌هاى كجدار و مريز دولت‌هاى ايالات متحده امريكا و انگلستان در دو دهۀ اخير است كه باآبيارىدرختتروريسم در پاكستان و شاخ برى آن در كشور ما، دمار از روزگار مردم به عزانشستهبيروننموده اند. تا زماني كه پاكستان مأمن امن براىتروريستان باشد و دست تفقد بر فسادسالاران باشد، صحبت از صلح، كماكان «سراب» مى‌باشد.

بر مبناى همين ضرورتتاريخى كه باتعيینسرنوشت افغانستان گرهخورده است، اين رساله آماده گرديده، تا در احوالي كه كارد دشمنانتاريخى وطن به استخوان رسيده، رك و راست و بدون حاشيه پردازى، صداىمسلكى و روشنگرانه را از نام مردم و بخاطر نجات آنان بازتاب دهيم.

مأمول فوق درين رساله و در دوازده فصل مطرح گرديدهو ”قرارداد دوحه”، در مطابقتبامعيار‌هاى قبول شده حقوق بين‌المللى بمثابه شكست حقوقى و اخلاقى دولت ايالات متحده امريكا مورد بررسى قرار گرفته و ماهيتغيرحقوقى آن توضيح گرديده و بخش هاى مخفى ”قرارداد” و مواردى را كه عمداً مسكوت گذاشته اند (نقش پاكستان بحيث مأمن امن طالبان و اقتصاد جرمى و مواد مخدر) افشا شده و راه هاى مقابله عملىبادسايسپاكستان مورد ارزيابى قرار گرفته است.

در آماده ساختن اين رساله، جا دارد از رهنمايى استاد بزرگوارم جناب پوهانددوكتورفاضلى اظهار سپاسنمايم.

جناب هادى ابوىحقوقدانو ديپلوماتسابقه‌دار و مجرب، رئيس شوراىافغانان مقيم دنمارك با كمال لطف اين رساله را تدقيق و تقريظ بر آن نوشته است كه از ايشانسپاسمندم.

حقوقدانو فرهنگىنستوه جناب محمد قاسم آسمايىويرايش اين رساله و جناب تميم ابوىمسؤلهميشهكوشاى نشرات انجمن حقوقدانان افغان در اروپابا كمال لطف اين رساله را بدقت خاص و هميشگى آن را برگآرایینموده كه از هر دو سروران گران ارج سپاسمندم.

همچنان از قبل مراتب امتنان خود را به ژورناليست سابقه دار و نويسندهبلندمرتبت جناب محمد صفر خواريكش كه اين رساله را به زبان پشتوبرگردانمینماید ،تقدیممیدارم . 

ياداشت :

عزيزاني كه علاقمند مطالعه اين كتاب باشند، در ايميل، مسنجر ،وتسپ و وايبر شان تقديم مي‌گردد

باحرمت 

مير عبدالواحد سادات

ایمیلآدرس : 

Mir - sadat @ hotmail. Com

شماره موبیل ،وایبر و وتسپ : 

004527294949

 

 

 

  


بالا
 
بازگشت