عثمان نجیب

 

به بهانه ی رونمایی از آخرین اثر نا تمام و پس از مرگ مرحوم سلیمان لایق اسناد سخن وری و سخن دانی.

 دی باچه یی را که در پایان می خوانیم  آقای. غرزی لایق، در پیش گفتار آخرین و نا تمام کتاب تراوش اندیشه های گنجینه ی علمی پدر محترم ایشان، شاد روان سلیمان لایق چید مان کرده اند، حالا دور از انصاف نه خواهد بود؟ که آن را با این گوهر گهر نویسی زیبا نادیده انگاریم، متن کتاب نوشته ی زنده یاد لایق صاحب را که من هنوز نه خوانده ام. هی قیل و قال کنیم و داد و بی داد سر دهیم، برای آن که مرز قومیت را بر ما تحمیل کرده اند.

من که شخصن چنین آراسته نویسی یاد نه دارم.

به نگاه کوچک و ناپسند من، بهتر است در تعاملات داوری های مان، اصل بد انکار از حقیقت و دخیل ساختن احساسات عاجل را کنار بگذاریم، شخصیت ها را در همان بعدی نقد کنیم که مورد نظر ما است.

من چند بار دگر هم گفتم که برخی نوشته های آقای غرزی لایق را ندافی کرده ام با آن که اگر مقابل شویم به چهره یک دگر را نه می شناسیم. اما این به معنای آن نیست که من همه چیز را می دانم.

 

رومان منظوم «مردی از کوهستان» اثر ناتمام سلیمان لایق نیز به چاپ رسید

غرزی لایق

 رومان منظوم «مردی از کوهستان» اثر ناتمام سلیمان لایق نیز به چاپ رسید و دیروز در حاشیه همایش گشایش «نهاد فرهنگی-ادبی سلیمان لایق» در تالار رادیوتلویزیون ملی افغانستان معرفی و به دست‌رس شرکت‌کننده‌گان این نشست گذاشته شد. 

در سرسخن این کتاب چنین آمده است: 

چند گفتنی فشرده در باب کتاب

من در حالی به نگارش این سرسخن برای رومان منظوم ناتمام «مردی از کوهستان» می‌پردازم که مرگ آفریده‌گار آن بیشتر از دو ماه نه‌می‌گذرد. این رومان به گناه ذات بدگهر آنانی بی‌پایان ماند که با دیار زخمی ما، با آدم و آدمانه‌زیستی، با فرهنگ، ادب، شعر و تندیس‌های هویت این سرزمین کینه می‌ورزند و هم‌پا با گردن‌زدن آدم‌ها، شهرگ‌های فضلیت و ثقافت و نژاده‌گی این دیار را نیز یکی پی دیگر قطع می‌کنند. 

سال پار پدرم به من روآورد تا برای این شهکار ناب وی در زبان فارسی در باب دیباچه‌یی بیندیشم و کار چاپ این اثر را تندی بخشم. وی که تا آن‌گاه برای گزینه‌ی پایان‌نامه این رومان با خود در جدال بود، بالای ختم کار و بایسته‌گی چاپ این اثر پافشاری می‌نمود. با دریغ، پس از آن‌که پدرم در انفجار انتخاری ۵ سپتامبر سال ۲۰۱۹ میلادی در شش‌درک شهر کابل اسیر بستر سوزنده‌ی بیماری گردید، تا روز پسین توانایی سرایش شعر و پرداختن به نگارش و آفرینش را از دست داد و هیچ‌گاه مداد و کاغذ را به این هدف به کار نه‌بست. رومان «مردی از کوهستان»، با دریغ، برای جاودان ناتمام ماند.

من شاعر نیستم که به نفاست‌ها و ظرافت‌های هنری این رومان، مهارت‌های زیبایی‌شناسی و زیست‌شناسانه‌ و زبان‌پژوهی باب‌های این اثر، اندازها و ‌پرداز‌های شاعرانه و آمیزه‌ی کارگیری فن‌های سروده‌سرایی و چونی و چندی ایماها و گویه‌ها و پنداشت‌های بیت‌های رومان «مردی از کوهستان» بپردازم. آن‌چه مرا یارای نگارش این چند سطر شکسته را می‌دهد، آشنایی نسبی من با پیش‌زمینه‌های هستاری این شهکار و نقل رخ‌دادی است که از زبان آفریده‌گار آن بار بار شنیده‌ بودم.

داستان ناتمام «مردی از کوهستان» که الهام آغازین آن در دماغ جوینده‌ی شاعر در پیآمد یک پیشآمد راستین در روزگار گماشته‌گی سروده‌سرا در حوزه‌ی شرقی کشور مایه بست و تا ذروه‌ی یک شهکار در ادبیات معاصر فارسی افغانستان در قالب انگارها و خیال‌پردازی‌های فن‌کارانه دست یافت، بازتاب مو به موی فرآیندهایی است که هستار دیار زخمی ما را در آوند سود و زیان زورمندان جهان تا مرز ورشکسته‌گی و نابودی کشاند. باب‌های این اثر ناتمام گویای زنده‌یی باورهای سنگک‌شده‌ی پارینه است که در دو جناح نام‌نهاد «جهاد» و «الحاد» جان ده‌‌ها هزار هم‌وطن بی‌گناه و ناخبر ما را گرفت. درون‌مایه این اثر منحصر به فرد نشان‌دهنده‌ی پوچی‌گری جنگ ایدیولوژی‌های بیگانه است که مردم بلاپرورده‌ی این بوم‌گاه هنوز کفاره‌ی آن را با خون فرزندان بی‌تقصیر خود می‌پردازد. «مردی از کوهستان» در آرایه‌ی ناتمام خویش آبستن پیام‌های تلخ و سوزنده‌‌یی است که بی‌گمان به عبرت‌گاه پندآموز برای نسل‌های در حال آمدن مبدل خواهد شد.

آن‌چه رومان ناتمام «مردی از کوهستان» را در قطار ایجادگری‌های هنرمندانه‌ی شاعر برجسته‌گی ویژه می‌بخشد، زبان ساده و شیوا، صورت‌گری‌های داهیانه‌ی طبعیت ملکوتی و انسان آزاده‌ی کوهستان، روان سرکش و بی‌باک تاج‌داران رمان، ردیابی موشگافانه‌ی سنت‌ها و ارزش‌های بومی، نقاشی استادانه‌ی سرشت هستاری دامنه‌ها، کوه‌بچه‌ها، دره‌ها و ناوه‌ها و ذروه‌های برف‌گیر و توفنده، آب‌های جاری و باغ‌ها و کاشانه‌های غریبانه و باصفای کوهستان زمین است. باب‌های رومان «مردی از کوهستان»، هم‌پا با شگافتن غده‌های سرهم‌بندی‌شده‌ی  پارینه‌‌سنگی، نگارستان لاهوتی کوهستان را در ماهرانه‌گی کاربرد واژه‌گانی و نمایه‌ها، ایماها و نگاره‌ها تا اوج یک تابلوی راستین و بی‌عیب نقاشی نموده است. رومان ناتمام «مردی از کوهستان» شناس‌نامه‌ی کامل سرزمین عقابان بلندپرواز کوهستان است.

باور دارم که این شهکار بی‌مثال در ادبیات سال‌های پسین کشور راهی رزم‌گاه سیال اندیشه‌پردازی گردیده و در ناتمامی متن خویش، برای نورسته‌های زادگاه تپنده‌ی ما به یک نمونه‌ی شایسته پند و عبرت مبدل گردد. آموزه‌ها و یافته‌گی‌های این اثر بی‌جوره، بی‌گمان، نسل‌های آینده را در میدان درست‌پنداری و درست‌رفتاری یاری خواهد رساند و از لغزش‌ها و خطا‌ها در امان نگه‌خواهد داشت. 

جا دارد تا از وزارت اطلاعات و فرهنگ جمهوری اسلامی افغانستان و وزیر دانش‌مند آن آقای طاهر زهیر و ریاست نشرات بیهقی جداگانه سپاس‌گزاری نمایم که زمینه‌ی چاپ و نشر این اثر را در کوتاه‌ترین مدت آماده نمودند. از بنگاه نشراتی عازم نیز مشکورم که مانند همیشه چاپ این کتاب ناتمام را به دوش گرفته و آن را شامل فهرست چاپ‌شده‌های خویش نمود. 

گزارش نامۀ افغانستان

۱۳۹۹ مرداد ۲۲, چهارشنبه

نگاهی به واکنش ها پس از مرگ شاد روان سلیمان لایق :

       مسلمان متقی و مسلمان اسلام شناس

               نور درخشان قوس قزع.

بهتر نیست وقتی از مرگ کسی آگاه می شویم، به جای داوری در اعمال او که کار ما نیست، بر اساس هدایت دین اسلام فقط بر او دعا کنیم؟

والله و سریع الحساب.

من می خواهم دوستان من یا خدای نا کرده مخالف های من پس از شنیدن خبر مردنم، برایم طلب مغفرت کنند. که دعای شان در آن خاص بسیار به درد بخور است. ان‌شاءالله.

ما می توانیم خدای نه خواسته با آگاهی از مرگ کسی دو کار انجام بدهیم.

اول_ برای او طلب مغفرت و رحمت الله و شامل شدن متوفی در شفاعت پیامبر عزیز ما را داشته باشیم.

دوم_ این که شخصیت از دنیا رفته را در پهلو های مثبت و منفی کند و کاو کنیم

آن چی مربوط همان ساعت و همان روز است را انجام دهیم.

داوری های علمی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، تباری و دیگر او را جدا از امور دین داشته باشیم.

در امور دین متوفی، ما به اساس احکام و نصوص شرعی  و اخلاقی را نه داریم. زیرا پرودگار ما را امر فرموده به لاتقدمو بین یدیه الله و رسوله... و احکام قرآن عام است.

استاد شادروان مسلمان متقی و مسلمان اسلام شناس و زاده و پرورده ی دامان پاک مادر مسلمان در دودمان مسلمان بودند.

پس از وفات محترم شادروان سلیمان لایق، دیدگاه های گونه گونی مطرح شدند، که مربوط نگارنده های محترم است.

اما من که کاره یی هم نیستم و در حد جلب دید خلایق هم به یک گام ایشان نه می رسم، به پیروی از رهنمود حضرت بهترین بشر، می گویم:

 انا لله و انا الیه راجعون.

 مرگ شان را از مقدرات الهی دانسته، مغفرت پروردگار و شفاعت پیامبر بزرگ اسلام شامل حال شان و آسوده گی در آرام گاه شان، بهشت برین را جای گاه شان از خدای غفور و رحمان و رحیم از بارگاه الهی طلب دارم و می 

گویم

اللَّهُمَّ إِنَّكَ عَفُوٌّ كَرِيمٌ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّي.

 و نه می گویم مرگ نا به هنگام، تا خدای ناخواسته خلاف دین نه گفته باشم. زیرا تنها و تنها پروردگار هنگام و نا هنگام مرگ را خود می‌داند و از قبل تعیین فرموده:

 بسم الله الرحمن الرحیم!

وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ ۖ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً ۖ وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ (34)

من به همه بازمانده گان، رفقا و دوستان گرامی شان و به شخص جناب محترم غرزی لایق و محترم روی گر صاحب وزیر دانش مند دیروز وزارت اطلاعات و فرهنگ،مدیر مدبر و خردمند عالم و پدر معنوی دنیای رسانه یی افغانستان و‌ کانون گرم دنیای رسانه یی کشور تسلیت عرض  و صبر جمیل به همه می خواهم.

دیدگاه های سیاسی ما نسبت به شاد روان لایق صاحب یا سبب نه می شوند که بار بلند و قامت رسای شعر و ادب و اخلاق و پاکی وجدان و استاد گرامی و آموزگار رموز و فنون علم و بلاغت و فصاحت و بیان را نادیده انگاریم.

کارنامه های فرهنگی و ادبی شاد روان استاد لایق، ستاره ی فروزنده یی است که فروزنده تر از آفتاب جلوه نمایی دارد. اصالت جامعه ی علمی و فرهنگی افغانستان بی نام بردن از نقش برجسته ی شان مانند ستون لرزانی است که نه بود یک مهره در ساختار آن محسوس می باشد. شاد روان استاد لایق یکی رنگ‌ های برق نمای تشکیل قوس قزع در آسمان آبی خانواده ی روشن فکری و روشن گری و ادبیات فارسی دری و پشتو  اند.

  جز دعا کاری از ما ساخته نیست و آن چی ساخته است، از یاد نه بردن ایشان و همه رفته های سرزمین رنگین و سبز شعر و حماسه و ادب و هنر و خرد است

 

 

 


بالا
 
بازگشت