سخی صمیم
حاشیهٔ احترامانه برمتن بهلول دانا:
***
به بهلول گفتند ! میخواهی قاضی شوی؟
گفت نه ؛ پرسیدند چرا؟
گفت نمیخواهم نادانی بین دو دانا باشم
شاکی ومتهم هردواصل ماجرارا می دانند
ومن ساده باید حقیقت را حدس بزنم!
*** *** ***
من بامتنِ بهلول در روزگار مربوط خود شان موافق ومؤیدم؛ ولی باورمندِ تحول زمان، تغییر شرایطوتحول سیستم قضائی نیزهستم، خوب میدانم دروضع و شرایط حاکمیت وقت ـ باوربراستنتاج و نتیجه ازحادثه وپرونده که مُفوض به رأی مُجرد قاضی بود ـ بدون اِتکاواستناد براحکام قوانین که هنوزوجودخارجی ونفاذعملی نداشت استوارومعتبر بود واصدارحکم هم برمبنای تعزیرات،معاهدات اجتماعی و یا آیین و مذهب دیگریکه معمول بود صورت می گرفت ودرین صورت قاضی نتیجه را به زعم خود مُنسجم و این حدس مبناءومنبع تصمیم می گردید ــ ولی دراعصاریکه موجودیت وایجاد قانون (دوران ایجاد ونفاذِقانون) بویژه درمیهن ما بعدازسال۱۳۵۵ شمسی مطابق ۱۹۷۷ میلادی زمانیکه جزاهای تعزیری تنظیم ودرمجلد و محتوای قانون تسجیل و نافذ گردید «حدس» مُجرد قضات، به احکام قانون مُقیدوقاضی درتشخیص جرم وقبولِ اثبات آن به رؤیت پرونده وتقدیرِجزاء به شرایط قانون و تجویزِاحکام آن پایبند گردید، وحدس و گمان درین عرصه منتفی شد. من این مطلب را قبلن در مقالات خود ثبت و نشر کرده ام. باعرض حرمت سخی صمیم.