عثمان نجیب

 

ملای نادانی که از شرع می گوید اما از امر خالق شرع چیزی نه می داند

در اقداماتی که آقای صالح کرده نخستین ضربه ی بزرگ اقتصادی در اولین روز کاری شان به من رسید که قصدن نه کردند. اما در حقیقت گویی نه باید وجدان خود را فدای منافع خود کنیم.

بدانید که خوش بختانه من هیچ نوع ارتباطی یا شناختی که عمق و پهنا داشته باشد با آقای صالح نه دارم.

نوشته ی محمد عثمان نجیب

 طرف بحث من تنها همان ملاچه است نه عالمان و دانش مندان و مجتهدین راستین و محترم دینی ما.

در تصادفی حملات لفظی خلاف شرع و موازین اخلاقی ملاچه یی را شنیدم که مخاطب شان آقای محترم امرالله صالح بودند.

من بر خلاف آن ملاچه هم به او کار دارم و هم به طالب و هم به آقای صالح.

صحبت کوتاهی از آقای صالح پیرامون بیرق افغانستان نیافتم و نه بود که قابل درک نه باشد.

اما در حملات لفظی خلاف شرع آن ملاچه

مواردی را یافتم که جهالت شان از درک اسلام را نشان می داد. یعنی در آن موارد که بحث کردند جاهل بودند.

علمای محترم دین دلیل کار برد (جاهل) را می دانند.

آن ملاچه توضیح نه دادند که صلاحیت شک و گمان را از کجا پیدا کردند و چی کاره اند تا از احکام قرآن کریم سر پیچی کنند؟

معلوم است که قرآن را نه می دانند.

مالک قرآن کریم و مالک نفس ها و حیات من، و نفس آن ملاچه و همه مخلوقات روی زمین و ته یی زمین و‌ عالم برزخ و عالم بعد از موت و‌ عالم رستاخیز در هوا و‌ آسمان ها و مالک روز جزا به ما فرموده تا به کسی ظن و گمان بد نه کنیم.

رب العالمین در جلوگیری گمان بنده ها به یک دیگر می فرمایند:

           بسم الله الرحمن الرحیم

سوره ی مبارکه ی حجرات آیه ی ۱۲:

یا أَيُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیم .

هان اى كسانى كه ایمان آورده‏ اید! از بسیارى گمانها اجتناب كنید كه بعضى از گمانها گناه است، و از عیوب مردم تجسس مكنید و دنبال سر یكدیگر غیبت مكنید، آیا یكى از شما هست كه دوست بدارد گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ قطعا از چنین كارى كراهت دارید و از خدا پروا كنید كه خدا توبه پذیر مهربان است.

وقتی پروردگار عالمیان چنان امر می کنند، این آقای ملاچه به کدام اصلی می گویند که بالای کسی شک دارند، تو سر پیاز و‌ تو‌ ته یی پیاز و تو‌‌ کاره که بالای یک بنده ی خدا شک - آن هم شک دین باوری داشته باشی؟ 

پیامبر گرامی ما می فرمایند :

 إِيَّاكُمْ وَالظَّنَّ فَإِنَّ الظَّنَّ أَكْذَبُ الْحَدِيثِ» يعنی خود را از گمان بر حذر داريد زيرا گمان در وغترين وبدترين سخن است ( ومنظور از آن سوء ظنی است که در آن دليل قطعی نباشد).
[ صحيح البخاری،رقم الحديث،5143] چاب دوم ، 1999م، دار السلام رياض،سعودی.

پیامبر اکرم ص باز هم می فرمایند :

 هَلْ تَدْرُونَ مَا الْغِیبَةُ قَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ ذِكْرُكَ أَخَاكَ بِمَا يَكْرَهُ قِیلَ أَ رَأَيْتَ إِنْ كَانَ فِی أَخِی مَا أَقُولُ قَالَ ص إِنْ كَانَ فِیهِ مَا تَقُولُ فَقَدِ اغْتَبْتَهُ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ فِیهِ فَقَدْ بَهَتَّه‏

آیا مى دانید غیبت چیست؟ عرض كردند: خدا و پیامبر او بهتر مى دانند. فرمودند: این كه از برادرت چیزى بگویى كه دوست ندارد. عرض شد: اگر آنچه مى گویم در برادرم بود چه؟ فرمودند: اگر آنچه مى گویى در او باشد، غیبتش كرده اى و اگر آنچه مى گویى در او نباشد، به او تهمت زده اى.

به هر مومنی مغفرت الهی را طلب کنیم. اگر گناه عریان او را هم شاهد باشیم.

ما بر اصول دینی استوار هستیم که زنده گی ما را از جنین تا مرگ و‌ تا روز بعث بعدالموت تنظیم کرده که هیچ بنده بی جزء الله متعال قادر به آن نیست.

خالق خلقت من و آن ملاچه و آقای صالح و همه انسان ها و‌ کاینات صریح و سریع امر می فرمایند که مابین خدا و بنده اجازه ی قضاوت نه داریم.

         بسم الله الرحمن الرحیم

یا ایهاالذین آمنو لاتقدمو بین یدیه لله و رسوله و تقوالله ان الله سمیعٱ علیم.

قرآن به ملاچه صاحب می گوید تا بین خدا و بنده ی نزدیک نه شوید و از خدا بترسید که خداوند متعال شنونده ی آگاه است.

ملاچه صاحب باید بدانند که شأن نزول هر آیه ی مبارکه خاص و احکام آن عام است.

امر مهم دیگری که خدای بزرگ به وجود مخلوقات خود عنایت فرموده داشتن قلب است،‌ قلب مؤمن وسیله یی مستقیم ارتباط با خالق اوست.

کلمه قلب در قرآن و احادیث بسیار استعمال شده و از اهمیت خاصی برخوردار است؛ اما مراد از قلب، همین جسم صنوبری شکل که در طرف چپ بدن قرار گرفته و حیات حیوانی را تداوم می‌بخشد نیست؛ زیرا در قرآن چیزهایی به قلب نسبت داده شده که با این جسم صنوبری تناسب ندارد.مثلاً :

1. علم و تعقل

در قرآن می‌فرماید:«چرا در زمین سیر نمی‌کنید تا قلب‌هایی داشته باشید که با آنها تعقل کنید».(سوره حج، ایه 46)

2. عدم فهم و تعقل

در قرآن می‌فرماید:«آنها قلب‌هایی دارند که با آنها نمی‌فهمند و چشم‌هایی که با آنها نمی‌بینند».(سوره اعراف، ایه 179) و می‌فرماید:«بر قلب آنها مهر نهاده شده، پس نمی‌فهمند».(سوره توبه،ایه 78)

3. ایمان

در قرآن می‌فرماید:«خدا در قلب این مردم ایمان را ثبت کرده و با روحی از جانب خودش تاییدشان نموده است».(سوره مجادله، ایه 22)

اکثر کارهای نفسانی از قبیل:ایمان، کفر، نفاق، تعقل،فهم، عدم تعقل، تقوا، حسرت، آرامش، تکبر، حسد، عصیان و…، به قلب نسبت داده شده است.در صورتی که آن قلبی که در فارسی دل نامیده می‌شود، نمی‌تواند منشأ این آثار باشد؛بلکه این آثار،برای نفس و روح انسانی است.

مقام قلب در قرآن چنان عالی است که آنجا که سخن از وحی؛ یعنی ارتباط انسان با خدا به میان می‌اید، قلب ذکر می‌شود. خداوند در قرآن به پیامبرش می‌فرماید:

«جبرئیل قرآن را بر قلب تو نازل کرد تا از بیم دهندگان باشی».(سوره شعراء، ایه 194)

و می‌فرماید:«بگو هر کس که با جبرئیل دشمن است (با خدا دشمنی می‌کند) زیرا جبرئیل به اذن خدا قرآن را بر قلب تو نازل کرد».(سوره بقره، ایه 97)

* آيه                

وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِى عَنِّى فَإِنّى قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الْدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِى وَ لْيُؤمِنُوا بِى لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ‏

* ترجمه                     

و هرگاه بندگانم از تو درباره من پرسند (بگو:) همانا من نزدیكم؛ دعاى نیایشگر را آنگاه كه مرا مى‏خواند پاسخ مى‏گویم. پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان آورند، باشد كه به رشد رسند.

در قرآن ما به آیاتی بر می خوریم نظیر آیه: «ولقد ذرانا لجهنم کثیرا من الجن و الانس لهم قلوب لا یفقهون بها».[1] (و حقا آفریدیم برای جهنم بسیاری از جن و انس را (که) دل داشتند ولی با آن نمی فهمیدند). که به کسانی که دل دارند ولی نمی فهمند اعتراض دارد و نشان می دهد که دل برای فهمیدن است و نیز به آیه دیگری که می گوید:«و منهم من یستمع الیک و جعلنا علی قلوبهم اکنة ان یفقهوه».[2] (و بعضی از آنان به تو گوش فرا می دهند و قرار دادیم بر دلهایشان پرده ها و حجابهایی (که مانع می شود) از اینکه آن را بفهمند.)

در این ایه نیز سخن از آن است که دلهای اینان آیات خدا و سخن پیامبر را نمی فهمند؛ ولی، نفهمیدنشان را مستند می کند به حجابها و موانعی که نمی گذارند قلب کار خود را انجام دهد؛ یعنی، به اصطلاح مقتضی درک موجود است چرا که قلب برای درک کردن و فهمیدن آفریده شده لیکن حجب و موانع نمی گذارند وظیفه خویش به انجام رساند.

در بعضی از آیات از لفظ عقل استفاده شده و می فرماید: «افلم یسیروا فی الارض فتکون لهم قلوب یعقلون بها».[3] (پس آیا (چرا) در زمین سیر نکردند تا اینکه برایشان دلهایی باشد که با آن بیندیشند.)

از آیه فوق چنین می توان فهمید که دل برای اندیشیدن و درک واقعیت است و بر انسان لازم است که از این ابزار که خداوند برای فهمیدن در اختیارش قرار داده آن طور که شایسته است استفاده کند و آن را برای درک حقایق به کار گیرد زیرا خدای متعال زمینه مساعد را برایش فراهم آورده تا به وسیله قلب بتواند بفهمد.

به طور کلی این آیات دلالت می کنند که «قلب» در واقع طوری خلق شده تا بتواند ادراک حضوری داشته باشد و داشتن آن خلاف انتظار بوده دلیل بیماری و کوری آن خواهد بود

نوع دیگری ادراک داریم به نام وحی که ماهیت آن برای ما شناخته شده نیست و تلقی وحی یعنی همین ادراک پیچیده و مرموز نیز در قرآن کریم به قلب نسبت داده شده است. در این مورد هم آمده که خدای متعال قرآن کریم را بر قلب پیامبر نازل کرده است با تعابیری نظیر: «قل من کان عدوا لجبریل فانه نزله علی قلبک باذن الله».[4] (بگو هر آن کس که دشمن جبرئیل است (دشمن خداست زیرا) که او قرآن را بر قلب تو نازل کرد با اذن خداوند). و نظیر: «نزل به الروح الامین علی قلبک لتکون من المنذرین».[5] (روح الامین آن را بر قلب تو نازل کرد تا از انذار کنندگان باشی. )

بنابراین تلقی وحی نیز کار قلب است که در مورد پیامبران مصداق می یابد.

پس نتیجه می گیریم که هم ادراک حصولی کار قلب است که به وسیله تعقل و تفقه و تدبر انجام دهد. هم ادراک حضوری (و به عبارتی رؤیت حضوری) و هم تلقی وحی نیز کاری است که به قلب مربوط می شود. و خلاصه ادراک به مفهوم وسیعش اعم از حصولی و حضوری و عادی و غیر عادی کاری است مربوط به قلب و صفتی است که با تعابیر مختلف به قلب نسبت داده می شود.

اگر ملاچه صاحب به احادیث پیامبر بزرگ اسلام مراجعه فرمایند می یابند که بخاری و مسلم راجع به ارزش و اهمیت قلب چی فرمودند.

من حالا یک توضیح مختصر می دهم و ملاچه صاحب خود شان مطالعه فرمایند!؟

امام بخاری از اسامه بن زید روایت می کنند که به هدایت سرور کاینات در جنگی شرکت کرده و یک نفر را در حالی به قتل رساند که او کلمه ی مبارکه طیبه و شهادت را به زبان جاری کرده بود. اهل انصار که از همراهان اسامه بودند با شنیدن کلمه از زبان آن نفر کشتن او را صلاح نه دیده و برگشتند، اسامه ادامه می دهد که من او را کشتم. وقتی نزد پیامبر اسلام آمدم، پیامبر با عتاب و مکرر پرسیدند آیا تو‌ کسی را کشتی که کلمه خوانده خوانده بود؟ اسامه می گوید او از ترس و برای زنده ماندن کلمه خوانده بود.

در صحیح مسلم روایت است که باز‌ هم 

پیامبر اکرم ص می پرسند آیا تو از قلب او خبر داشتی؟ آیا قلب او را پاره کردی و فهمیدی که او راست گفته یا دروغ؟

پس چی گونه است که آن ملاچه یک مسلمان و مسلمان زاده و خدا باور را می پرسد تو...باور داری ...؟

آقا بیدار شو این زمان آن گاهی نیست که تعدادی هم چو تو مردم را به نام دین گروگان گرفته بودند. عصر مدرنیته و عصر خردگرایی شخصیتی و دینی اوج تکامل خود را دارد. ملت ها از جمله ملت عزیز افغانستان فداکارانه در راه اعلای کلمته الله جان داده و می دهند و‌ حتا کودکان شان دین را بهتر از تو آقا درک کرده اند.

علمای گرامی ما دانند که تو باید از آن سخنان خود به پیش گاه خدا استغفار کنی.

ملاچه صاحب آیا می دانی شرک در اسلام چند گونه است؟

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت