عثمان نجیب



شادروان استاد عظیمی اسطوره‌ی ماندگاری ها:

به تو ای تندیس رزم و صلح

وداع من با سپه‌سالار من:

روح‌ بلند تان شاد، استاد نامیرای من در غریبی بی وطنی.

استاد، آمر و پدر معنوی من:

قضاوت در باره ی شما را قاضی روز حاجات می‌کند که ان‌شاءالله سر افراز می باشید. اربابان جعل و جهل هر چی می خواهند به کوه عظمت شما بکوبند فقط خود را شرم‌سار و افگار می کنند.

بدرود ای سالار قافله رسان از غرقاب به آفتاب.

بدرود استادی که افتخار دارم آخرین مقام وداع با نظام سیاسی مان شما و آخرین مأمور خرد رتبه‌ی آن من در رکاب شما بودم که امانتی با سلامت یعنی کشور عزیز ما را آباد و آرام به دگری سپردیم چون جبر تاریخ می خواست. 

&&&&&&&&&&&&&&&&&&

جهالت از کجاست تا به کجا:

کوتاه پاسخی به چند تن آدم نمایی که امروز در مسنجر و ایمیل سخنانی به آدرس من زدند.

امروز برای من اندوه ماتم کوه بلند همت و‌ اندیشه مهم است آقایان...

دوستم هرگز ادعایی نه کرده که عظیمی شود و من در پی غم‌نامه نویسی خودم در رسای شادروان عظیمی بزرگ هستم  که بی گمان دوستم و فرماندهان قوای مسلح ما در خط هدایات ایشان گام بر 

می داشتند. و همین حالا همه افغانستانی ها به شمول آقای مارشال دوستم ماتم دار نه بود یکی از بهترین فرزندان سرزمین خود هستند.

این بار اما بدون نام بردن از شما ها حرمت بدرود حیات آن سپه سالار چند بعدی زنده گی جواب تان را دادم, بار دیگر چنان نه خواهد بود.

من افتخار دارم که خط سیاسی من خط رفیق کارمل فقید است.

افتخار هم دارم که مسعود. قهرمان ملی بودن خود را در مقابله با تهاجمات سیاه ها برجسته ساخت ، چنانی رزاق قهرمان چنان کرد.

و افتخار بزرگ دارم که همه رهبران نظامی و سیاسی کشور را با کارنامه های شان می شناسم که رهبران شما به گرد پاهای شان هم نه می رسد.

و آن چی در مورد دوستم به من طعنه دادید، هم ایشان می دانند و هم من می دانم که یکی به دیگری چقدر حرمت فروان داریم با آن که دو دهه اندی‌ست با هم نه دیدیم. 

مناعت انسانی در وجود من چیزی نیست که بفروشم اش. 

این که آقای حکمت یار شما چی رسوایی‌هایی دارد، ان‌شاءالله من کاغذ پیچ آن جنایات را در روایات زنده گی خواهم نوشت.

مسنجر و ایمیل و خود را قادر نشان دادن نیست بفرمایید تا بحث کنیم تا هر کی در او غش باشد،  سیه روی شود. انتقاد ما از گذشته به معنای تایید جنایات حکمت یار نیست بل که بازگویی اشتباهات گذشته است که هر کدام ما برابر توان خود وجدان خود را راحت کرده و موشکافی می کنیم تا نسل های بعدی حزب ما متوجه باشند. 

مرد هستید یک سطر واقعیت را علیه جنایات جنگی رهبران تان بدون تبعیض بنویسید و هراس مه دارید.

در مقایسه‌ی سیاسی میلیون تن حکمت یار را به گرد بوت های رفیق جبار کارگر ما ارزش نه می دهیم، چی رسد به جغدانی از نوعی حکمت یار.

فکر کنم جواب تان را گرفتید.

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

 

:پرسش منطقی که پاسخ منطقی کار دارد

آنانی که هی جار می زنند و هویت شناسی را از هویت پرستی و قوم آشنایی را با قوم گرایی تفکیک نه می کنند و کاسه های داغ تر از آش اند، توضیح بدهند که به عنوان نمونه وقتی منی نجیب نجیب خودم را شناسایی می کنم و به دیگران می شناسانم، چه چیزی باید بگویم؟

یا بگویم نجیب نجیب هستم از نجیب زاده گان نجبای با نجابت هویتی که نه سرزمینی برای زادن داشتم و نه پدر و مادری برای زاد و ولد و نه محلی برای زاییده شدن و نه زبانی برای گفتن.

چرا اگر این ها را می داشتم قوم پرست بودم و متعصب بودند و اگر بیش‌تر پافشاری می کردم جاسوسی بودم برای سرزمین بی‌گانه ها.

همان خدایی که منی بی هویت را هست کرده، تویی که هویت داری را هم هست کرده و خودش فرموده که ما شما را به شعبات و قبایل تقسیم کردیم برای شناخت یک دیگر تان و مکرم ترین شما متقی ترین تان نزد من است.

خطاب من به همه ملک های خودسر و خود تراش ملکی است که خوش استند ما دانسته بگوییم این آقا یا آن مهربانو بسیار فامندوک هستد.

پس از این اگر هر کدام ما می خواهیم بحث کنیم باید پیش از آن بدانیم که علم بحث آرمان گرایی کاذبی نه دارد و‌ حتا خود همان عالی جنابان هم در پس پرده می گویند که نه می دانند.

بحث های علمی و دانش گاهی چهار پاره یا دو پاره های بالای کرد و‌ پلوان نیستند که خود مان با جفنگ سرایی سرود گر نشان بدهیم

 

 

 


بالا
 
بازگشت