عثمان نجیب
نکته یی به کوتاه یی در تاریخ مرحوم کاتب هزاره
رزاق مامون را هر یک ما به عنوان جوان برتر، چالش آفرین منطقی و نه ترس روز گار در قلم رو نگارش و نگارنده گی ادبی، سیاسی، تاریخی و گاهی هم داستانی می شناسیم.
ژورنالیست آگاه، نویسنده ی با تعقل، پژوهش گر و کهن نگار بی مدعا، پرخاش گر حاکم بر افاده و ارایه.
از چند سال و اندی به این طرف مداوم و حتا در روز چندین بار سری به صفحه ی گزارش نامه اش می زنم.
درون مایه ی گزارش نامه چنان با ظرافت و شیوایی در چیده شدن واژه ها و بازگو کردن روایت ها برق می زند که تا واپسین نقطه ی ختم هم آن را دنبال می کنی.
اما آیا او همیشه اشتباه نه می کند؟
با وجود این همه خصایص والا، گاهی به برخی مواردی بر می خوری که نه می دانی دلیل این انتخاب مامون چی است؟ و چرا با وجود ضرورت جدی براهمیت موضوع، بسیار گذار چند قدمی و شاید هم بی تفاوتی داشته؟
این موارد کم و نادر هستند گاه گاهی به چشم خواننده بر می خورند. اما نقطه ی قابل نقد جدی در نه پرداختن توضیح کامل مامون به عنوان یک کهن دان و کهن نویس به این موارد و گاهی گذار با شتاب از آن است. با شناختی که من از مامون دارم، او اهل مدارا در نادیده گرفتن حق و حقیقت تاریخ و کهن نگاری نیست. شاید رفتن به سوی کهولت حوصله اش را گرفته، که در این صورت قابل اندیشه است. چون ستاره یی که همیشه کوشیده با نور خودش، وابسته گی نور مهتاب را از خود بزداید، خدای نه خواسته در تاریکی های کهولت و تنبلی افول نه کند.
حالا به ساعت چهار صبح محل بود و باش خودم نزدیک می شوم، یکی از دلایلی که مرا واداشت تا این یادداشت را بنویسم، نشر اقتباسی از تاریخ مرحوم کاتب هزاره در مورد میر مسجدی خان کوهستانی است و به اصطلاح قهرمان پروریی که کاتب هزاره از عبدالرحمان در مورد میر مسجدی است.
اول نشر این چنین اقتباس بی سر و پا، در خور شان گزارش نامه ی وزین مامون نیست.
دو دیگر این که با توجه به اهمیت شخصیت و کرامت انسانی و قهرمانی های شجاعانه ی میر مسجدی خان در تاریخ کشور، چنین ساده انگاری و نقل کردن سبک، بی لطفی در سپاس از آن ابر مرد تاریخ وطن ما است. هر چند مامون هیچ گاه سعی در بی لطفی به او و همه نه دارد.
سه و مهمتر دگر از همه این که ما به عنوان اخلاف مرد بزرگ تاریخ نگاری کشور، کاتب هزاره او را مورد احترام و سزاوار یادکرد نکو می دانیم، اما همه ی ما نقیصه های جدی تاریخ کاتب هزاره را می دانیم که حد اقل در موردی استقلالیت نه داشته و تحت نظر حکام مستبد و بی رحمی، تاریخ می نوشته. اگر تمام تاریخ نه، بل که قسمت های زیاد از ان قابل نقد جدی و رسیدن به حقیقت آن مستلزم تحقیقات فراوان است. باید چندی و چونی حقیقت را در باره ی میرمسجدی خان کوهستانی و یا دیگر کرکتر های تاریخ و تاریخ نویسان حلاجی کامل کنیم. بینش علمی در این مورد را مامون از من بهتر و دقیق تر و رساتر می داند.
هرچند مامون به حسن ختام، در ختم گزارش خود ( والله العلم ) گفته و به نوعی حقیقت آن را زیر سوال برده که بسیار معنای بزرگی دارد.
اما خواننده ی نا آگاهی که من هستم، احتیاج به حداقل توضیح بر تیتری را احساس میکنم که با او مواجه می شوم، آن هم از رزاق مامون.