عبدالحفیظ همام
هیولای"کرونا" درآزمون باورهای مذهبی
نوشته: معتزالخطیب (1)
برگردان: عبدالحفیظ همام
ویروس هولناک "کرونا"به سرعت درجهان درحال گسترش است. این ویروس نامرئی وناعلاج جهانیانرا سراسردچاراضطراب نموده ومیزان قربانیانآن روز تا روزافزایشمی یابد.مسلما، این "بیماری همه گیر" پدیدۀ جدیدی در برابر بشریت نیست، وجهاندر درازنای تاریخ شاهد حوادث مشابه زیادی بوده،که دو مورد ازین نوعبیماری اپیدمیک "وبا/طاعون" مشهورترینآنها اند.
1. طاعون عمواس،تاریخ (17 یا 18هجری) که جان بسیاری از مردم را گرفت، و
حدود 25 الی 30 هزارنفردران اپیدمی جان باختند، که درمیان آنها تعداد زیادی از یاران پیامبر(ص)ازجمله معاذ بن جبل وابوعبیده بن جراح (رض)نیزقرارداشتند. این بیماری همه گیر، که ازشهرک عمواس درفلسطین آغازشد وسپس همه سرزمین شام را فرا گرفت،پرسشهای را درارتباط به آموزۀ دینی وبرداشت وباورمسلماناننیزمطرح نمود،وباعث گردید تا خاورشناس وپژوهشگرمعروفآلمانی "جوزیف فان أس" کتابی خاصی درین زمینه به زبان آلمانی منتشر نماید.
2. طاعون سیاه ویا مرگ سیاه، به تاریخ (1348 م) دراروپا شیوع یافت، که به عنوان
"مرگ سیاه" شناخته شده وباعث مرگ بیش از یک سوم جمعیتاروپا گردید.ازاواسط قرن هشتم هجری، رویدادهای بیماری اپیدمیکمکرر وهمه گیر، چه دردورۀ سلاطین ممالیک ویا بعد ازان باعث گردید، تا توجه مؤرخان ودانشمندان را به خود جلب نموده وكتابهایی درموردآن بنویسند. جالب آنکه برخی از کسانی که درمورد طاعون کتاب نوشتند، خود قربانی آن شدند؛ مانند "ابن الاردی الحلبی وتاج الدین السبکی"ودومی بعد ازامامت نمازجمعه،شنبه دچار طاعون گردید وشب سه شنبه همان هفته در(سال 771 هجری)درگذشت.
"کرونا" این بیماری همه گیر پرسشهای زیادی را به وجود آورده، که برخی از آنها پزشکی وبرخی اخلاقیوپارۀ هم مربوط به اعتقاداتوعملکرد مذهبی می شود. اگرگفتگو وبگومگوهای جهان عرب درین مورد دنبال شود،همه مباحث ایشان معطوف به جنبه های پزشکی ومذهبیبوده،وتقریباً-بطور کامل-فاقد بحثهای اخلاقیاین ابتلاءاست!
دراین مقاله سعی خواهم کرد تا موضوعات مذهبی مطرح شده درمورد "کرونا" وتداخل وآمیختگی جنبه های اخلاقی وشرعی آنرا - به ویژهدرخصوص تعطیلی مساجد ولغو شعایرجمعی-مورد بحث قراردهم، که البته مقالۀ بعدی پیرامون سؤالاتی مرتبط به زمینه های اخلاقیمسأله میشود،که ویروس "کرونا"دربعد"اخلاق پزشکی وبهداشت عمومی" برانگیخته است.
در مواردی چون شیوع اپیدمی فراگیر، که ملت ها را درگیرخود میکند، وانگار پزشکان از ارایۀ راهکارهای مؤثرطبیناتوان میمانند، درچنین حال وهوایی علمای دینی مشغول ارایۀ تفسیراتدینی، وصدورفتواهاییمبنی برچگونگی برخورد با اینگونه آزمونهای همه گیرمیشوند. چه بسا، فقها و واعظان درتکاپوی احادیث نبوی مربوط به بیماری همه گیر وشیوۀ چگونگی برخورد سلف صالحنسبت به آن گردیده، وپرسشهایی را ازجمله اینکه: آیادرچنین وضعیتیبه قضا وقدرالهی سرتسلیمفرو گذاشتویا سراغ راهکارهای ایستادگی ومقاومت شد؟ آیا چنین بیماری همه گیر مجازاتی است الهی ویا رحمتی است ازجانب وی؟ آیا این یک کنش متافیزیکیالهیهمانند آسیب وآشفتگی (جن گرفتگی) خواهد بود، ویاهم ویروسی باعلل وجزئیات شناخته شده؟ آیا برداشت وارزیابی ما از اپیدمیها، با اعتقاد هرشخصی که به آن مبتلا شده، یکسان بوده، ویا اینکه قضاوت افراد نسبت به آن ازهمدیگرمتفاوتخواهد بود؟
از نظر تاریخی "وبا" ویا "طاعون" بیماری معما گونه یی است که درک آن دشواربوده، ودارای تفسیرات متعددی است؛ ولی درکل، تفسیرات آن پیوند به دلایل مادی ویامذهبیداشته است.علل مادی آن به دیدگاه هایی که منشأ آن جسمی ویا نجومی ویا با ترکیبی ازهردو اند، برمیگردد. فیلسوف وطبیب معروف ابن سینا، علت طاعون را فساد درعناصر آب وهوا، که اساسا ممد ومدد گارمادی"روح"به حساب می آید، تفسیرنموده است. وبرخی علت آن را به دلایل نجومی (حرکت ستارگان وسیارات) نسبت داده اند، چنانچه مورخ ابن ایاس، ازطاعون چنین فهم وتصوری درذهن داشت.
ابن ایاس، درمورد طاعون سال (919هجری) می گوید، هنگامی که خورشید به برج حمل انتقال یافت، طاعون پدید آمد. یعنی درآغاز فصل بهار. به نظرمیرسد که این توضیحاتدر آن زمان پذیرفتنی بود ونیازی به استدلال واثبات چندانی نداشت. ابن النفیس طبیب معروف، علت طاعون را به دلایلی به ترکیب زمینی وآسمانی پیوند داده. زمینی به دلیل گندیدگی آب وهوادرنتیجۀ تراکم کثافات، مردابه ها وتکثرحشرات،وآسمانی به دلایل نجومی. یعنی به علت ازدیاد شهاب سنگ ها و پرتاب سنگپاره های نجومی درپایان موسم تابستان وپاییز.
صرف نظرازعلل مادی آن، برخی فقها ومحدثینی که دربارۀ طاعون نوشته اند، درصدد جستجوی تفسیرات دینیاین پدیده شدند. ابن حجرعسقلانی (ت 852 هجری) دركتاب اش تحت عنوان "بذل الماعون فی فضل الطاعون" بعد ازتذکرتوضیحات قبلیطبیبان، با اشاره به حدیث روایت شده از پیامبر(ص)یاد آورمیگردد، که طاعون همانا "آسیب وصدمۀ دشمنان جنی تان" است، وتأکید می ورزد که پزشکان از تفسیرآن عاجزاند؛ چون موجودی است که نمی شود به اساس تجربه ومشاهده آنرا درک کرد؛ بلکه فهم آن منوط ومنحصربه وحیمیباشد.
هدف ابن حجر ازان کتاب، جمع آوری احادیث مربوط به طاعون، اظهارنظر درمورد آن وتوضیح احکام آنها بوده؛هرچند قبل از وی، واولین کسی که به جمع آوری احادیث طاعون مبادرت ورزیده ابن ابی الدنیا (ت 280 هجری) است؛ اما به نظر می رسد که ابن حجر- به اساس فهم وبرداشت اش ازاحادیث- علاقه مند وفق دهی نظریات پزشکان واحادیث نبویوعدم تعارض میان هردو است؛ بناء ازدید وی آسیب رسانی جنیات حسب تعبیر پزشکان، همانا تأثیر"وبا"وعوارض آن برجسد انسان است، که اتفاق می افتد؛ اما دلیل واقعی این است که جنیات به افراد آسیب وزیان می رسانند.
برخی تفسیرات دیگربیانگراین واقعیتاست، که طاعون نتیجه شیوع اعمال وکردارمهلک وتباه کنانسانها است؛ اما این توضیحات همچنان مغشوش وناموزون باقی مانده؛ چون بدیهی است که طاعون پیوسته در زندگی انسانها رخ میداده وجان بسیاری را میگرفته است، وانگارهیچگونه تمایزی میان اصحاب پیامبر(ص) ودیگران نگذاشته، وهمچنان میان مسلمانان وشهروندان مسیحی ویهودی که درعهد مملوکی، یکجا با مسلمانان به منظوردعاء ونیایش به بارگاه الهی، بیرون شدند، تا بلاء ومصیبت بزرگ دفع گردد، فرقی نگذاشته است.
با شیوع ویروس جدید "کورونا" برخی سعی کردند تفسیرهای آیدیولوژیک ومتناسب با دیدگاه ویژۀ خودپیرامون آن ارایه دهد. "کرونا" را مجازاتی برای چین،بخاطر آنچه درقبال شهروندان مسلمان آنجا انجام میدهد، تعبیرنمایند؛ ولی هنگامی که اپیدمی همه گیرشد، این تعبیرهمبی مورد ماند. عدۀ دیگری نیزبرای تأیید ایدۀ خاص خویش سعی کرده اند تاازین رویداد، اعجازعلمی "قرنطینه"را که پیامبر(ص) به آن سبقت جسته، به اثبات برسانند.در روایتی ازپیامبر(ص) اگر درسرزمینی که دران طاعون باشد، نه به آنجا وارد شوید ونه ازآنجا خارج.
از جانبی، کرونا ازدید بعضی فرصتی برای تأیید فرضیه نقاب توجیه گردید، هرچند درین ابتلاء "ماسک" بوسیلۀ مرد وزن یکسان مورد استفاده قرارگرفته است.ازسویی هم برخی ازاهل تشیع شیوع این ویروس را مقدمه یی برای خروج امام مهدی دانسته اند. رویهمرفته، نه تنها تفسیرات وتأویلات آیدیولوژیک، بلکه تبصره های سیاسیتحت عنوان توطئه چین ویا آمریکا غرض راه اندازی جنگ بیولوژیکی علیه یکدیگر،نیز درمورد ارایه می شود.
با این حال، اپیدمیولوژی ویاعلم "همه گیرشناسی" مدرن، به همه تفسیرهای قبلی ازهربابی که باشد پایان میدهد،و ویروس شناسی بعنوان یکرشتۀ علمی تخصصی درحوزۀ خودشمحصورباقی خواهد ماند. این حوزه پزشکی از زمان ابن سینا تا حال، مسیری طولانی را طی نموده است؛ اما درحال حاضرعجز آشکار در برابر"کرونا"را بایست موقتی دانست؛ چون قابلیت اکتشافات علمی، خیلی ها سریعومحصول تلاشهایپیهم ومتراکمی است، که اعتقاد به توانایی انسان را برای دانش ویادگیری مداوم باورمند مینماید. این قابلیت ها نه تنها تفسیری، بلکه حاوی اقدامات پیشگیرانه ودرمانی نیزمیباشند.
بدن شک،شکست موقت درین آزمون هولناک، ازیک سو نشاندهندۀ آنست که نا مرئی بودن وناپدیداری اپیدمی ها به وضعیت پیشرفت علمی پیوندی نداشته،وممکن است ویروسهای واگیردار بصورت تکامل یافته با کسب خصوصیتهایویژه وسازگاربا وضعیت پیشرفتعلمی، نزدیکی وتقارب باهمی جهان ورفت وآمد های هوایی،خودرا وفق داده وعیارسازند، وازجانبیهم نمایانگرمحدودیت وقصورعلمی انسان است؛در واقعپیشرفتهای علمی به هرپیمانه ییرشد یابند، برعلاوۀ مزایایش خطرات عمده یی را درپی داشته وهشداردهندۀ آسیبها وناگواریهای پیهم است!
با وجود آشکاربودن سرایت و واگیریاین ویروس برای همه، هنوزهم افرادی چون "حاکم المطیری وگروه های دیگری سلفیت به خصوص وابسته به گروه سلفی سروری" با استنباط ازحدیث "لاعدوی" فتوای حرمت بستن مساجد، عدم برپایی جمعه وجماعتهای نمازرا داده اند، که درتقابل وخط مواجهه با تصامیمرسمی گرفته شده توسط برخی کشورها، فتوایصادر شده توسط اتحادیه بین المللیعلمای مسلمین، شورای فتوای شرعی امارات به سرپرستی عبدالله بن بیه، دارالافتای مصر وغیره قرار گرفته اند.
اظهارات "المطیری" وهمفکرانشغیرازجنبۀ تقابل سیاسی،نیزحاوی اشتباهات ومغالطات علمی است. وهمانطورکه توضیح خواهم داد، درفتوای ایشان هیچ بعد اخلاقی وجود ندارد. اساسا مسألۀ"کرونا" و ویروسهای واگیر، دو ریشۀ بنیادی دارند، که پیرامون آن دو می چرخند: "واگیری وساری بودن ویروس"و"حفظ شعایراسلامی" ازجمله برپایی نمازجمعه.
درمورد بیماریهای عفونی Infectious diseases) ) ویاساری وواگیردار (transmissible diseases)قبل از بوجود آمدن وپیشرفت علوم بهداشتی، به ویژه در زمینۀتشخیصوشناسایی این قبیل بیماریها، مکروبشناسی و ویروسشناسی، اختلاف نظرهای میان علمای سابق درامرسرایت بیماری وعدم آن وجود داشته؛ ولی رویهمرفته احادیثی صحیح ومتعددی ازپیامبر(ص) مبنی براثبات سرایت بیماری نیز روایت گردیده است؛ ولی با در نظرداشت روایت "لاعدوی" برخی ازعلماء مسری بودن بیماری را چونشهاب الدین بن ابی حجله (متوفی 776 هجری) وابن حجر- طی دو رساله اش پیرامون طاعون- منتفی دانسته اند. وعدۀ هم به اساس احادیث روایت شده، ازجمله ابن خاتمه ولسان الدین بن الخطیب،در دو رساله اشپیرامون طاعون، وجود بیماری واگیردارراحتمی دانسته اند.
بایست پذیرفت که وجود وعدم بیماریهای عفونی و ویروسی، یک مسئله پزشکی است،واز وظایف نبوت ورسالت نمی باشد؛ زیرا آنچه درین موارد مسأله را قطعیت وبگومگوها را پایان میدهد، طب وعلم ویروس شناسی واپیدمیولوژیک است؛ اما جنبه هایی این مسأله،که به نبوت پیوند می یابد هماناباراعتقادی مسأله است، که تصحیح آن از وظایف اصلی نبوت میباشد. به ویژه تفسیرنجومی چنین بلاهای همه گیر،ونسبت دادن آن به طبیعتومجزا دانستن قدرت الهی ازحدوث چنین پدیده ها.وازجانبیچنین باور وتفسیرطبیعی، بعد اجتماعی هم دارد؛ چون شیوع ایدۀ اپیدمیک وفق چنین بی باوری منجر به فلج جامعه شده وروند زندگی و واجبات وشعائر دینی را در اذهان مختل می کند. این بدین معنی است کهانتقال ویروس وبیماری عفونی تنهاجنبۀ وقایی وتدابیر پیشگیرانه نداشته؛ بلکه نیروی باور ومورال دران نیز کارگراست.
بعضی ازدانشمندان اسلامی قبلاً، متوجه نکته یی درامرسرایت وانتشارطاعون نیزشده بودند. شمس الدین المنبجی (وفات 785 هجری) جزوۀ پیرامون طاعون دارد، وبه کسانی که در زمان طاعون بزرگ (749 هجری قمری) مردم را در یک مکان غرض دعا ودفع بلای "وبا" جمع کرده بودند، آنرا نه پسندید وبا اجتماع شان مخالفت نمود، ودرنتیجه"وبا"پس ازگردهمایی وبعد ازدعای جمعی شدت وسرعت بیشتر گرفت تا قبل ازان.
شگفت آنکه ابن حجر، سرایت بیماری را به اساس ظاهرحدیث "لاعدوی" منتفی میدانست؛ ولی هنگامیکه درمورد کلام "المنبجی" ابرازنظرمینماید،وی با تأیید حرف المنبجی مینویسد: " واقعۀ طاعون، در زمان ما درسال (833 هجری) در"قاهره"رخ داد که دراثرآن تعداد كشته شدگان روزانه زیرچهل نفربود، ومردم همانند برپایی نمازاستسقاء به صحراء بیرون شدندوهنوزیک ماه نگذشته بود، تعداد افرادی که هر روز درقاهره جان شان را از دست می داد به بیش ازهزارنفر رسید،وسپس ازین تعداد هم فراتررفت". مسلما، اینعوارض چیزی جزشیوع ویروس ناشی ازتجمعات وگردهماییها نمی باشد. وامروزه با سهولت حرکت، سرعت نزدیکیوکثرت تجمع افراد، سرعت انتقال وسرایت ویروسها، شدت وسرعت بیشتری گرفته است.
ازاشتباهات "المطیری" وامثال وی این است، که ایشان تعطیلی مساجد را درتاریخ اسلام، انکار میکنند، وهرکسی با کمترین مطالعهوتحقیق -علی الاقل وبطورنمونه - می تواند دو واقعیت مشهور را بیابد، که دران درهای مساجد بسته شدند. اول، درسال )656 هجری) هنگامیکه تاتارها وارد بغداد شدند. به روایت ابن کثیر ومؤرخین دیگر"مساجد، نمازهای جماعت وجمعه ها برای ماه ها دربغداد معطل گشت." یقینا علت این تعطیلی همانا جزشدت ترس وشیوع مرگ، دلیل دیگری نمی توانست داشته باشد.
دوم، حادثۀ طاعون سال (1215هجری) که درمصر ودیارشام، رخ داد. مؤرخ عبد الرحمن الجبرتی به نقل ازشیخ حسن العطار، شیوع طاعون را درمصر وشام چنین نقل مینماید:"بازارهابسته وکفن برای تابوتها نایاب گردید. اکثریت مردم به دام مرگ وبیماری وتشییع جنازهوعیادت بیماران گیرماندند. بسی علماء، حفاظ،، موظفین، رؤساء وکسبه کاران جان باختند، ودراثرمشغله های طاعون، مساجد تهی از آذان وجماعت گشت!
باید میان تعطیل مساجد و"تعلیق مؤقت حکم شرعی" تفکیک قائل شد، برای این که جایی برای این ادعا که نماز جمعه ملغی قرارداده شده، وجود ندارد؛ چون نماز ظهرازلحاظ شرعی بدیل نمازجمعهاست، ودرحالاتی جاگزین آن میگردد. هرگاه اصل که نماز جمعه است، به دلایلی ازجمله ترس، سفر، آفات ویا تصمیم دولت غرض اتخاذ تدابیرپیشگیرانه برای حفظ منافع عمومی متوقف میگردد،ادای بدیل آن که نماز پیشین است، واجب میگردد. وازسویی هم لزوم ادای نمازجماعتوازجمله نمازجمعه، منحصر به باز بودن ویا بند بودن مساجد بستگی ندارد، که تنها درمساجد بایست اداء گردد، ومسلما درجاهای دیگرغیرازمساجد مانعی ندارد که اداء شود.
پیامبر(ص) درحالاتی چون احتمال آسیب ووجود مشقت، به مردم دستوردادند تا نمازها را درخانه اداء نمایند. مسلما، درچنین احوالی فرق میان جماعت وجمعه وجود ندارد؛ برای این که علت حکم همانا خوف ضرر ویا احساس مشقت است، که درهرحال لزوم رخصت را مینماید، وبه نوع عبادت تعلق نمیگیرد. هرگاه از لحاظ شرعی درحالاتی چون موجودیت ضررکمتر، مانند باران شدید، گل ولای وخوردن سیروپیازباعث جواز نرفتن به مسجد وجماعت گردد، بصورت اولی وشایسته درمواردی چون آسیبهای بزرگ قطعی وروشن، همانند بیماریهای همه گیروعفونی، که منجر- هرچند احتمالی- به مرگ ومیرمی شوند، رخصت جاگزین عزیمت میگیردد. امام "الخطابی"میگوید، نمازجمعه فرض کفایی است، اگرجمعی آنرا اداء نمایند، این وجیبه ازگردن دیگران ساقط میگردد؛ ولی این فریضه به حیث یکی ازشعائردینیهمچنان پا برجا باقی میماند.
مشکل اصلی آنهاييكه درمورد تعطیلی نمازجمعه درچنین شرایطی، درظاهراشك می ریزند، در واقع نادیده گرفتن یکی ازمسئولیت های اخلاقی دولت درامرحفظ بهداشت وسلامت عامه است؛التزام ورعایت افراد به رهنمودها وتدابیرعامه، شرط موفقیت ودفع اپیدمی ازمردم میباشد. مسلما، بیماریهای ویروسی واپیدمکواگیراند، ویک فرد مصاب میتواند بیماری را به صدها نفر دریک روند هندسی تصاعدی وبیش ازحد انتقالبدهد.
توجه اخلاقی درچنین مواردی، مبتنی برتعیین اولویتها وانتخاب مناسب ترین گزینه ها با توجه به رویکردهای خردمندانه ومنسجمانه با عقل وشرع است. اگر فرض کنیم میان یکی از ارزشهای مذهبیوارزش حفظ حیات چهفرد ویا جامعه، تضاد بوجود می آید، حفظ حیاتترجیحا اولویت می یابد. به خصوص که ما دراینجا درمورد توسل به گزینه های صحبت می کنیم، که ازخود درعوضبدیل دارند. مثلا نمازجمعه بدیل اش نماز ظهراست، ودرینجا اصلامسألۀ لغو ویا تعطیل حکم شرعیمورد بحث نیست؛ چون احکام تکلیفی، احکام ثابتی اند که تغییروتعطیل آن درحیطۀ صلاحیت هیچ یکی نمی باشد؛ ولی منظور درینجا انجام حکمی ازشرع، نظر به شرائط واوضاع و واقعیت عینی که بر زندگی سایه افگنده، مورد بحث است، که درنتیجۀ آنحکم شرعی ازلحاظ تطبیقی بگونۀ دیگری انجام می یابد.
بهرحال، بحرانها درواقعصیقل دهندۀ گوهرانسانی است، ودرسیاست برای افراد بشری! ابتلائات هولناک جمعی،بایست فرصتی باشد برای عبرت وآموختن! ناگواریهای دردناک همه گیر،چه بسا نهفته های درونی انسان رابگونۀ فضیلتونیکویی وتواضع وفروتنیبیرون میدهند، واحساس ومشاعر انسانی را درقبال بینوایان گرسنه ونیازمندان برهنه متبلور می سازد! وشاید همبرای موجودی چون انسان چنان نباشد، وهمانندگذشته هیولای آز وحرص وکشتن وویرانگری،که با طینتآلوده وبی باک، وسرشت ملوث وآگنده اش عجین یافته،بی باکانه تر ولگام گسیخته تربه پیش تازد.
==============================
(1) معتز الخطیب، استاد "فلسفۀ اخلاق" دردانشکدۀ مطالعات اسلامی، دانشگاه حمد بن خلیفه
ترجمه با اندکی تصرف.