فاروق فردا
تقابل روسیه با جامعه جهانی در مسایل افغانستان
وضعیت افغانستان شکل دراماتیک دارد.اپوزیسیون در موقعیتی نیست که بتواند برای خودش جایگاهی مشخص سازد.شماریبه منظور دریافت تفقد دولتی، از دق الباب هر در و دروازه دریغ نمی کند. قوای خارجی در افغانستان این مهره ها را ارزیابی می کند.از سویی سرمایه گذاری های هنگفت سالیان از 2001 بدینسو، خود بخود خروج نیرو های خارجیرا از افغانستان با خط درشت سوال برانگیز ساخته می سازد. نیرو ها اگر خارج هم شوند، وابستگی اقتصادی افغانستان تمام نه می شود.این معضل را با سادگی نمی توان فراخور حل دانست.امریکا تلاش دارد که به زلمی خلیل زاد زمینه ی بیشتر تاثیر گزاری بر اوضاع افغانستان را فراهم کند.در این صورت ،سناریو چندین ساله و هم چنان جهان نسبت به افغانستان به گونه ی دیگر می شود. وضعیت جدید، روسیه را به حاشیه می راند. اما سیاست مداران ناکام این کشور همیشه آن را نادیده می گیرند.زیرا سیاست روسیه از دو صبغه تشکیل یافته است یا یکه تازی وبه حرف دیگران گوش نه دادن و یا تسلیمی آرام و بی صدا.مگر حرکت های روسیه در سوریه،این کشور را با روح یکه تازی آموخت داد.روسیه در این حالت شاید منافع خود را تصور کند،اما بر زیانی که مردم افغانستان از دوام جنگ بر می دارند،خم بر ابرو نمی آورد.
انکشاف وضعیت در شرایط کنونی تصمیم گیری های قاطع و تند را ایجاب نه می کند. در سیاست گرم افغانستان مدارا وتمکین نیاز است.اما عمال روسیه میان ناکامی و پبروزی شان در انتخابات بر خط قرمز ایستادند و شماری از کسانی را که هنوز حساب شان بامردم پاک هم نیست روحیه داده است که داد از عدالت و انصاف بزنند.در شرایط کنونی روسیه می اندیشد که وضعیت به سوییانکشاف می یابد،که برامدن قوای خارجی از افغانستان امر حتمی است و این کشور می خواهد نشان دهد که در خروج آنان نقش عمده بازی کرده است.این ،جز خیال های واهی در سر پروراندن نیست .
هر چند روسیه به طالبان در خفا وعده های بی حد و حصر کمک های بعدی را داده است
و برخی جنگ سالار ها را نیز آماده کرده که مسئله ی خروج قوای خارجی از
افغانستان را شعار شان سازند.کرزی و تیم او به هر معامله در این راستا با
روسیه گردن نهاده است. این بازی فی الوقت است که فردا با حضور طالبان، جنگ
سالاران و تیم مفسد او، تروریزم در افغانستان گسترش می یابد. روسیه می اندیشد
که جامعه ی جهانی این را نمی داند،سیاست پر اشتباه این کشور در نهایت بار گردن
خودش می گردد.اگر چنین نیست ،گذشتهاز این که مردم افغانستان با برامدن قوای
خارجی موافقت دارند با نه دارند،آن را به نفع خود می دانند یا به ضرر خود؟،اما
این از پیش روشن است که روسیه نمی تواند به چند سوال ایجاد شده پاسخ گوید.
1-پیش از همه کمک های مادی جامعه ی جهانی به افغانستان کاهش می یابد.افغانستان
مجبور میگردد که با همسایه های خود نزدیک شود. اما فدراتیف روسیه به منظور پر
کردن خلای اقتصادی افغانستان که به هیچ صورت از توان آن برامده نمی تواند،ولی
بانهم تلاش دارد که به نحوی در بازی افغانستان شرکت کند و مهره های نیابتی جنگ
را جستجو و تقویت نماید.
2- ایران و پاکستان در افغانستان منافع خود را دارند.این دو کشور به هیچ وجه به صلح افغانستان دلچسپی نه دارند. امروز هردوی آن با فدراتیف روسیه در مسئله ی افغانستان ابراز همنوایی می کنند،اما سیاستمداران روسیه که بر مبنای منافع شخصی خود وارد قضیه ی افغانستان شده این واقعیت را حتی از دولت خود پنهان می کنند که ایران و پاکستان ، فردا در روند انکشاف اقتصادی افغانستان مخالفین سرسخت فدراتیف روسیه می گردند.
3- قدرتمندان 14 سال حاکمیت گذشته به شمول برخی شر افگن های سیاسی در افغانستان با وجود داشتن حمایت روسیه ، در افغانستان بیز اجتماعی نه دارند. این کتله ها جز حامد کرزی چهره یی نه دارند که بر وی جمع شوند،اما کرزی از لحاظ قانون نه می تواند،بار دیگر وارد قدرت گردد.از این رو تلاش می کند که با کمک روسیه وضعیت افغانستان را مغشوش سازد،انتخابات را بی اعتبار سازد و از طریق حکومت موقت به قدرت برسد. کرزی آن گاه قانون اساسی افغانستان را تغییر می دهد وباز برایش زمینه ی دو دوره حکومت کردن را فراهم کند. او در دو دوره بعدی الزاما نمی تواند نسبت به چهار دوره ی قبلی اش به مثابه ی شخصیت بهتری عمل کند.زیرا او کسی نیست که از سواد در حد سیاسی،اجتماعی و فرهنگی برخوردار باشد.اعتبار نادرست ریاست جمهوری چندین ساله به او این زمینه را داده است که در فریب کاری دست طولا یابد و وی از این اعتبار منفی به حد لازم سود می برد.کرزی کسی است که از حیا و آبروی سیاسی نیز چیزی را نمی داند.بر جاسوس بودن خود اعتراف می کند،بر مفسد بودن خود و اعضای خانواده ی خود اعتراف می کند،بر امر خود به تشویق مفسدین اعتراف می کند و شرمی بر ابرو نمی آورد.او نقطه ی ضعف روسیه را که تلاش رقابت با امریکا وانگلیس در افغانستان می باشد،دریافته است . من این را قبلا هم نوشته ام که ، هربار که در این کشور سفر می کند، به کمک ضمیر کابولوف با بد گفتن امریکا توجه روسیه را به خود جلب می نماید و پول های هنگفتی از آن به دست می آرد.ضمیر کابولوف نماینده ی رسمی پوتین در امور افغانستان،ممد اصلی او به حساب می رود. دولت روسیه این واقعیت ها را به منظور مقابله با رقبای سیاسی اش در افغانستان نادیده می گیرد.
کرزی تلاش دارد که به پشتیانی روسیه و طالبان به قدرت برسد .او اگر به قدرت برسد.او ظاهرا با روسیه سر دوستی می شوراند ،درحالی که نه روسیه توان کمک دایمی با کرزی را دارا است و نه کرزی این استعداد را صاحب است که بتواند تا آخر روسیه را به خود داشته باشد. روسیه ی دست خالی به درد هیچ کس نمی خورد.حرکت روسیه مداخله صریح در امور افغانستان و مزاحمت آشکار به جامعه ی جهانی در کشور جنگ زده ی افغانستان می باشد.از این رو ناکامی ازدواج سیاسی او و روسیه از همین حالا پیدا است.کرزی که نتوانست حمایتامریکا را با خود نگه دارد،روسیه ی فقیر و از لحاظ سیاسی خام انداز را که به هیچ صورت .با آمدن او بر قدرت و تلاش های روسیه به این منظور ،افغانستان هم به مرکز تروریزم مبدل می گردد وهم مقام مرکز گسترده ی جهانی مواد مخدر را کمایی می کند.
سیاستمداران خامکار روسیه،درتبانی با این تیم،طالبان و شماری از جنگ سالاران،اگر از یک طرف توانستند جیب های خود را از بودجه ی دولت شان پر کنند از طرف دیگر،اعتبار بین المللی این کشور را به حدی ضربه زده اند که امروز هر حرکت روسیه در قبال افغانستان جز شرمساری،نتایج دیگری نه دارد.
4- من تصور نمی کنم که امریکا و متحدینش از افغانستان خارج شوند.اگر خارج شوند،تلاش های چندین ساله ی شان در مبارزه بر ضد تروریزم هدر می رود.اگر این احتمال را بپذیریم ،با قوت گفته می توانیم که با برامدن امریکا و ناتو از افغانستان،کشور بار دیگر به قوماندان سالاری رو می آورد.حکومت های مرکز گریز تقویت می شوند،ثبات رو به رشد از بین می رود،روسیه به منظور جلوگیری از خطر های احتمالی سرایت کننده به آسیای میانه هیچ آدرسی نه می داشته باشد که از آن پرسشی به عمل آرد.
5-طالب و مجاهد با شامل شدن در قدرت،اسلحه ی شان را تسلیم نه می کنند.سلاح نزد افراد غیر مسوول باقی می ماند.تمام سلاح داران گروه های درگیر در صفوف قوای مسلح تنظیم می گردند.جنگ افغانستان از سطح دولت به خانه ها راه پیدا می کند.آن گاه جلو گیری آن کار آسانی نه می باشد.
6- اگر بخشی از افغانستان به طالب واگذار گردد وبدین گونه به اصطلاح صلحی دیده شود،این صلح عارضی می تواند باشد وهر آن زمینه فرو پاشی آن متصور است که در پی آن خونریزی های مشهودی صورت می گیرد.افزون بر آن سایر احزاب وتنظیم های جهادی به خود حق می دهند بر بخشی دیگر از افغانستان ادعای حاکمیت کنند.این ملوک الطوایفی ،افغانستان را به دوصد سال عقب باز می گرداند.اگر روسیه از حمایت جنگ سالاران دست نکشد ، مسوولیت نا بسمانی های پسین مستقیما بر دوش اش می باشد. این کشور نه تنها در نزد مردم افغاستان بلکه در برابر جامعه ی جهانی نیز ملامت روزگار شمرده می شود.
7-من در نوشته های پیشین خود ذکر کرده بودم ، حال تکرار می کنم، نیرو هایی که امروز روسیه بر آن ها در مسئله ی افغانستان دل بسته است،نه می توانند اجماع تمام عیار و مطمئنی باشند که از بار فردای روابط با فدراتیف روسیه به خوبی بدر شوند.این تیم در شرایط بعد از خروج قوای امریکا و ناتو،ظرفیت مدیریت سیاست آنزمانی را نه دارد.
8- گروه هایی که روسیه می خواهد آنان را حمایت کند،تا حدی تیم سیاسی خوانده می شوند،اما بیشترین افراد پشت سر آن ها ، چهره های ناسالم اند، آنان در جامعه ی افغانی پذیرفته نه می شوند.هنوز وقت است که روسیه در صدد حمایت قاطع این گروه ها براید.مگر سیاست ناکام چنین می باشد که هست.تنها بازی های امروز را اهمیت می دهد و فردای شان به همان قصه خر ملا نصرالدین و پاد شاه شبیه است که می گویند ده سال بعد یا شاه می میرد یا خر یا ملا نصرالدین.
9- گروه های تحت حمایت روسیه برای خود سر وصدای زیادی دارند،اما صاحب دستاوردی نیستند که به وسیله ی آن بتواند جامعه ی افغانستان را قناعت دهند، تا فردا در برابرش قدعلم نه می کنند.
10- طالب امروز ،با طالبی که فردا شامل سیستم سیاسی می گردد تفاوت می کند. روسیه در روابط با طالب هم دو دله بازی می کند. روسیه گاهی طالب امروز را شبکه ی وابسته به امریکا می داند،ولی برخ نمی کشد که فردا هم این وابستگی وجود می داشته باشد.طالب از لحاظ ماهیت تغییر نه می کند. تنها روسیه است که در روند پسین بر اثر سیاست پیشگی هایش دندان قروچی می کند و لب خشک از میدان برون می شود.
واگر روسیه طالب فراروی قدرت را مستقل می انگارد و می اندیشد که از سیطره ی کنترول امریکا دور است، پس بداند که ،طالب به هیچ صورت با نیرو های شمال و احزاب قومی هزاره و ترک تبار همکاسه و هم خوان نه می شود.آیا فدراتیف روسیه باری هم برخطر های ناشی از این اختلاف وتاثیرات آن بر افغانستان در داخل و منطقه در برون از کشور،اندیشده است؟. نه خیر .روسیه سخت شفیته شده است که می تواند با این سلاح زنگ زده به مصاف نیرو های خارجی در افغانستان براید. من فکر نمی کنم که روسیه به دفع خطرات احتمالی آرزوی اعزام قوای مسلح به به افغانستانرا بسر بپروراند. این در حالیست که روسیه از طریق دیگر نمی تواند به هدف نزدیک شود.از این رو روسیه عواقب بسیار ناگواری را استقبال می کند.اما آن گاه روسیه خواهد بود و آن دشواری ها،ولیدر میان مسببین این حوادث یا (خر) مرده می باشد یا (سردمدار سیاسی) روسیه و یا (صاحب خر).
روسیه فضای داخل کشور را به حدی مختنق ساخته است، که اتباع این کشور در برابر تصمیم های غیر عاقلانه ی دولت شان نمی توانند از بینی به بالا حرف زنند.فضای بسته ی نظام و انحصار قدرت در دست تیم تصمیم گیرنده،فراوان آزادی های مردم را خفه ساخته است.قشر روشنفکر این کشور از دولت شان فرسنگ ها فاصله گرفته اند و دلچسپی به ادامه نظام کنونینه دارند.مردم دور از حلقه ی قدرت، در بیچارگی سیاسی بسر می برند،به حدی که پس از مرگ نیمتسوف در مسکو، بیریزوفسکی در لندن ومسموم کردن شماری دیگر از مخالفین در داخل و خارج از روسیه ،مخالفین نظام از هر سو خود را با خطرات شدید مواجه می بینند.نظام یکه تاز ،سیاست زیان بار را تعقیب می کند.به عوض افرادکار دان،با دانش و وطن دوست ،خود فروشان و وطنفروشانی چون ضمیر کابولوف و دیگران را در صحنه نگه می دارد تا به وسیله ی آنان اعتبار ملت را هم خدشه دار سازد.در نظام روسیه کسانی که در رابطه به افغانستان کار دان و چیز فهمند در حاشیه قرار دارند وبه جای آنان چند تاجر سیاسی و امتعه یی زمام امور را در عالمی از بیسوادی رخش می تازند.از این رو افغانستان نیز نمی تواند از ان کشور حد اقل منافع خود را تصور نماید.زیرا روح کودتایی سیاست گزاران ناکام نظام در افغانستان،نمی تواند در دل مردم گل امید بکارد.
امر دیگری که ناکامی سیاست روسیه را هویدا ساخته است، نزدیکی این کشور با پاکستان است.همدستی دو کشور به حدی رسیده است، که روسیه در مسایل افغانستان زیر تاثیر پاکستان واقع است.مردم افغانستان موضع کنونی سیاست روسیه را سخت انتقاد می کنند.پاکستان هیچ گاه دوست مطمئن به افغانستان نه می شود.اما سیاست های جاری روسیه چنان می رساند که می خواهد با ایده های شوروی سابق ،افغانستان را به گونه ی دیگر قربانی جنگ سرد سازد.این سیاست چنان ناکامی به روسیه بار می آورد که بدتر از شکست شوروی در افغانستان خواهد بود.جامعه یجهانی در افغانستان می خواهد کشور را از تروریزم نجات دهد اما من ما هها قبل نیز نوشته کرده ام که حرکت های اخیر روسیه با حمایتش از نیرو های جنگی در افغانستان زمینه ی گسترش تروریزم و دوام جنگ را مساعد می گرداند.ناکامی این سیاست در این است که آسیای مرکزی، آبستن زایش تروریزم شمرده می شود و روسیه می خواهد ،خودش از دامن خود آتش زند.
روسیه، نمی دانم به چی علتی از اشرف غنی هراس دارد؟. دلیل احتمالی آن یا این است که اشرف غنی را وابسته ی تمام عیار به امریکا می داند ،در حالی که کرزی نیز در این وابستگی بی رقیب بود.و یا این که روسیه از کار کرد های او در زمان شوروی سابق در حوزه ی قفقاز و دیگر نقاط وابسته به شوروی ترس در دل دارد.به همین منظور در انتخابات گذشته نه تنها این که به غنی روی خوش نشان نه داد بلکه پیش از آن تلاش کرد که زیر نام حکومت موقت،اهداف پاکستان در افغانستان را پیاده کند.من روی این مسئله در همان وقت تبصره یی داشتم.اهداف پاکستان در افغانستان ابعاد گسترده دارد ویکی از آنان نگذاشتن افغانستان در مهار کردن آب دریای کنر است.دریای کنر بدون هیچ حقابه یی به پاکستان سرازیر می شود. کرزی در تمام دوره ی حکومت خود روی آن فکر نکرد.تیتسو ناکومورا ی جاپانی که بر مقدار کم آب دریای کنر به منظور سیراب ساختن برخی نقاط ولایت ننگرهار کار میکرد،آشکارا در روز روشن به وسیله ی عمال پاکستان با پنج تن از نگهبانانش ترور شد.حمایت روسیه از پاکستان حمایت از تروریزم و حمایت از دوام جنگ در افغانستان است.
روسیه در حال حاضر می خواهد از طالبان به حیث سلاح در برابر دولت افغانستان وهم چنان جامعه ی جهانی استفاده کند.ایندر حالیست که جامعه ی جهانی در افغانستان صلح می خواهد ودولت (روسیه) بدون مشوره با جامعه ی جهانی تلاش دارد گروه های مخالف آنان را به قدرت رساند.این اقدام روسیه تقابل با جامعه ی جهانی حاضر در افغانستان شمرده می شود و انفجار های نا میمونی را بار می آورد که زیان آن را مردم افغانستان می کشد و راه جامعه ی جهانی را در امحای تروریزم طولانی می سازد.