پروفیسور شرعی جوزجانی

از خاطرات زندگی سیاسی من

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

40 سال قبل

بــعــد از انــقــلاب ثــور

1

به روز دهم ثور تمام اعضای کابینه به دفاتر کار خود رفته، وظایف خود را اشغال کردند. من نیز به مقصد شروع به کار به قصر دارالامان رفتم که مقر وزارت عدلیه، لوی سارنوالی و ستره محکمه بود.               تمام ماموران و کارمندان هرسه ارگان در تالار بزرگ  قصر گرد آمده بودند. یک تن از اعضای رهبری وزارت عدلیه (شاید مرحوم محمد اکرم عبقری معین این وزارت) به نماینگی از تمام منسوبین، وظایف محوله را تبریک گفت و وعدۀ همکاری داد و گفت حاضرین منتظر صحبت شما هستند.

  من پس از عرض سلام و احترام به تمام رؤسا و کارمندان عدلیه، قضا و سارنوالی گفتم: انقلاب ثور به خاطر تحقق اهدافیکه ح دخ ضمن مرامنامه دموکراتیک خلق در برابرخود نهاده است، به وقوع پیوسته و بالوسیله میخواهد درجهت از بین بردن ستم طبقاتی و ملی، تأمین امنیت و رفاه عمومی کار و پیکار کند.      یکی از مسایل اساسی که در دستور کار دولت قرار دارد، مبارزه با انواع فساد بخصوص مبارزۀ بی امان بر ضد رشوت و اختلاس است که مانع تطبیق قانون و بالوسیله عامل عمدۀ ظلم و بیعدالتی میگردد.        تمام ارگانهای حراست حقوق ومخصوصا ارگانهای عدلی و قضایی صلاحیت و مسؤلیت بزرگی درین زمینه دارند ومیتوانند با تطبیق صادقانۀ قانون جلو ظلم و اجحاف را بگیرند و عدالت را به کرسی بنشانند.

فساد درتمام ارگان های دولت سابق وجود داشته، اما مردم بیشتر بردستگاه پولیس و مؤسسات عدلی و قضایی که وظیفۀ تأمین عدالت را به دوش دارند، اشاره میکنند. در هرحال به گفتۀ یک شاعر:

گر حکم شود که مست گیرند،                            در شهر هرآن که هست گیرند.

من نمیخواهم روی کدام شخص و یا کدام موضوع مشخص صحبت کنم. فقط از تمام شما یک خواهش دارم وآن اینکه با  دولت انقلابی خود در جهت تطبیق صادقانۀ احکام قانون همکاری کنید. من اکثر شمارا می شناسم، باهم در یک مدرسه و فاکولته درس خوانده و تحصیل کرده ایم. درینجا با قرینه سازی میخواهم یک سخن تاریخی ابوبکر صدیق را فقط به مقصد توضیح، نه به عنوان تشبیه یاد آوری کنم که گفته بود«ایهاالناس،انی ولیت علیکم و لست بخیرکم. فإن رأیتمونی علی حق فأعینونی و إن رأیتمونی علی باطل فسددونی» یعنی ای مردم، باآنکه که من برتر از شما نیستم، آمر شما تعیین گردیده ام. اگر مرا در راه حق دیدید، کمکم کنید و اگر دیدید در راه نادرست میروم، جلوم را بگیرید. بدون مبالغه به خدمت تان عرض میکنم که من حاضرم هرنوع انتقاد و پیشنهاد سازندۀ هر کدام شما را بدون ملال خاطر در جهت اصلاح امور و رفع نواقص کارها بپذیرم.

همچنان من بدون آنکه سوابق کسی را جستجو کنم، برای هریک از کارمندان هرسه ارگان یک یک دوسیۀ سفید میگذارم. این مربوط به خود اوست که در دوسیۀ خود چه می نویسد، سرخ یا سیاه.

تمام حاضرین جلسه این طرح را با کمال خرسندی و چک چک زدنها استقبال کردند و وعدۀ همکاری صادقانه دادند. بعد ازختم جلسه همه به دفاتر کار خود رفتیم.

دفتر کار وزیر عدلیه و لوی سارنوال که بر اساس تعلیق احکام قانون اساسی قاضی القضات سر پرست نیز بود، در منزل سوم برانش شرقی قصر دارالامان قرارداشت. دفترکار معاون ستره محکمه و ادارات مربوط به دادگاه عالی در برانش غربی عمارت مستقر بودند.

بعد از ختم جلسۀ شناسایی با کامندان، اولین کارم ملاقات با رؤسا و آمرین شعبات مختلف عدلیه، قضا وسارنوالی و شنیدن نظریات و پیشنهادات آنها در رابطه به بهبود امور و اصلاح سیستم قبول مراجعین و حل هرچه سریعتر پرابلمهای آنان بود.

برخی از آمران شعبات مهم که در اجرای وظایف محوله موفق نبودند،تعویض وتبدیل گردیدند.  فردای همانروز پیشنهاد تقررداکتر احسان روستامل استاد فاکولتۀ حقوق و فارغ فرانسه را به حیث معاون ستره محکمه نزد تره کی بردم و امر تقررش را گرفتم. ببرک کارمل که آنجا حضور داشت گفت فکر میکنم که شما نمیتوانید با این شخص کار کنید، چراکه هوای او خیلی بلند است  و در زمان میوندوال چند روز وزیر عدلیه بود. گفتم اورا دیشب رفیق پنجشیری به خانۀ من آورده بود و گفت که او عضویت مخفی حزب را داشته و حق العضویت می پرداخته است. کارمل گفت، بعدا خواهید دید.  چند ماه بعد پیشگویی او درست برآمد.

همچنان فرمان تقرر دوکتور سعید افغانی را به حیث رییس محکمۀ تمیز، فرمان سمیع الدین ژوند را به حیث معاون لوی سارنوال، فرمان عبدالوهاب صافی را به حیث رییس تقنین وزارت عدلیه، فرامین تقرر پوهاند عبدالسلام عظیمی ودوکتور محمود حبیبی را به صفت اعضای ریاست تقنین از رییس دولت گرفتم.

 داکتر سعید افغانی از لغمان رئیس محکمهٔ عالی تمیز و عضو شورای عالی ستره محکمه، دپلوم داکتری خود را از دانشگاه الازهر مصر بدست آورده بود. او به صفت یک دانشمند جسور نظریات خود را بی هراس بیان میکرد. سردار داوود اورا به خاطر همین صراحت لهجه اش در مقامات بالا تحمل کرده نتوانست و خانه نشین ساخت.

 سمیع الدین ژوند از لغمان معاون لوی سارنوال، انسانی متعهد و کم نظیر بود. دپلوم تحصیلات عالی خود را دررشتهٔ حقوق از امریکا گرفته بود. او در مورد دموکراتیزه کردن نظام قضایی افغانستان نظریات خاصی داشت و مقالات جالبی درین زمینه نوشته بود. ژوند در زمان داوود رئیس محکمهٔ نوتأسیس استئناف بود و به دلیل این که حکم اعدام مرجان قاتل وزیر پلان وقت را برخلاف نظررهبر دولت و اعضای محکمه به دلیل اختلال دماغی متهم، به اقلیت امضا کرده بود، از طرف رئیس دولت سبکدوش و خانه نشین ساخته شده بود. ژوند انسانی مهذب و با تقوا بود و من یک قسمت زیاد صلاحیت خود را به او تفویض کرده بودم.

داکتر محمود حبیبی از قندهار عضو ریاست تقنین که دپلوم داکتری و سابقهٔ طولانی خدمات فرهنگی در فرانسه داشت، با صداقت و لیاقت خود متمایز بود. به صفت رئیس رادیو افغانستان، وزیر اطلاعات و کلتور و والی قندز کار کرد و اخیرا والی کابل بود. به علت انتقاد جدی اش از برنامه حزب نو تاسیس داود خان اورا از وظیفه برکنار و خانه نشین ساخته بودند. 


 عبدالوهاب صافی از کنر رییس تقنین و بعدا معین وزارت عدلیه و وزیرعدلیه، یک حقوقدان پراستعداد بود و سوابق کارهای علمی زیادی داشت و صفحهٔ اختصاصی حقوق و قانون روزنامهٔ اصلاح را مینوشت.

 پوهاند عبدالسلام عظیمی از فراه عضو تقنین و بعدا رییس تقنین وزارت عدلیه دپلوم خود را از اونیورستی الازهر بدست آورده بود و به موافقهٔ خودش از ریاست پوهنتون به ریاست تقنین انتقال داده شد. موصوف در چند سال اخیر قاضی القضات افغانستان بود. 

چند ماه بعد فرمان مقرری ذوات ذیل نیز گرفته شد:

 داکتر عبدالواحد سرابی عضو ریاست تقنین استاد شایستهٔ فاکولتهٔ حقوق بود و از جرمنی دپلوم داکتری داشت. او به نسبت خبری که رادیوی بی بی سی از زبان او بر ضد دولت افغانستان نشر کرده بود، مورد سوء ظن قرارداشت و احتمال آن وجود داشت که مورد تعقیب قرار گیرد. با مراجعهٔ وزارت عدلیه به رهبری دولت و با ضمانت آن امر تقرر او به صفت عضو ریاست تقنین گرفته شد.

 داکتر انور واحدی از وردک معاون ستره محکمه که دکترای خود را از ایالات متحدهٔ امریکا در رشتهّ حقوق بدست آورده بود، حقوقدانی ورزیده بود و کارهای ستره محکمه را با کمال صداقت و اهلیت به پیش میبرد.

اما رئیس شورای انقلابی پیشنهاد وزارت عدلیه را در مورد تقرر محمد اسماعیل مبلغ به صفت رییس تدقیق و مطالعات ستره محکمه  نپذیرفت و گفت لطفا دشمنان مارا نیاورید. گفتم او دشمن ما و شمانیست، یک شخصیت علمی برجسته و دارای جهان بینی مترقی است. از دوستان صمیمی و قابل اعتماد من و میثاق است.  اما او قبول نکرد و گفت شخص دیگری را به جای او پیدا کنید. فکر کردم شاید انگیزۀ این بدبینی اشتراک و سخنرانی مبلغ به صفت یک وکیل طی یک میتینگ در رابطه به حملۀ برخی وکلای متعصب بروکلای جناح پرچم در پارلمان باشد.

 

فرمان عفو 22 نفر از حکم اعدام به حبس دوام

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در دورۀ ریاست جمهوری 22 نفربه نسبت ارتکاب جرایم گوناگون از طرف محاکم به جزای اعدام محکوم شده بودند، اما غیر ازیک نفر حکم تطبیق اعدام دیگران از طرف رییس دولت صادر نشده بود.

بعد از مفاهمه با رهبری دولت بر اساس پیشنهاد وزارت عدلیه فرمان عفو 20 نفر آنها از جزای اعدام و تبدیل آن به حبس دوام به امضای  رییس شو رای انقلابی گرفته شد. اما افسوس که حکم اعدام یک نفر از کوچیان هرات تا رسیدن فرمان عفو تطبیق شده بود. دونفر از آن جمله که هنگام ارتکاب سرقت تمام اعضای یک خانواده را به قتل رسانده بودند، بنابر تقاضای اهالی کندز و توقیع رییس دولت اعدام شدند.

باید گفت که عدلیه وقضای افغانستان فقط صلاحیت رسیدگی به دعاوی غیر سیاسی و غیر نظامی را داشتند، اما صلاحیت بررسی تمام جرایم سیاسی و نظامی در اختیار و انحصار محاکم و سارنوالی های اختصاصی قرارداشت.

بازدید ازمحابس افعانستان:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در یکی از جلسات شورای وزیران از طرف عدلیه و قضا پیشنهاد کردم که برطبق اطلاعات بدست آمده شرایط محابس افغانستان و وضع محبوسان بسیار خراب است. بنابرآن لازم است به سلسلۀ نخستین گامهایی که دولت  برمیدارد، اجازه داده شود تا از محابس افغانستان بازدید به عمل آمده، وضع محبوسان مورد بررسی قرار گیرد و اگر ضرورت ایجاب کند عفو و تخفیف مجازات عملی گردد. تمام اعضای کابینه این پیشنهاد را قبول کردند، اما امین گفت بازدید از محبوسان سیاسی به بعد موکول شود و ترکی گفت این یک فکر معقول است اما بازدید باید از طرف شخص وزیرعدلیه صورت بگیرد.  بدین ترتیب طرح بازدید از محابس به اتفاق آرای شورای وزیران به تصویب رسید.

2

فردای آن روز با دوتن از کارمندان ورزیده و صاحب نظر ازعدلیه و قضا بررسی محابس را از زندان دهمزنگ آغاز کردیم. قوماندان محبس  مارا به داخل زندان همراهی کرد. اولین بخش که در اصطلاح مردم به نام کره خانه یاد میشد، اطاقی بود که درآن عدۀ زیادی جوانان و نوجوانان  بالاتر ازسن 18 نگهداری میشدند وبرای آنها تنگی مینمود. یک عدۀ شان از تعیین نشدن سرنوشت خود عده ای هم ازین که پول ندارند و نمیتوانند غذای کافی بخورند شکایت داشتند. تمام مشکلات و شکایتهای شانرا شنیدیم و به محبس عمومی رفتیم.

باور نکردنی بود. دهلیزی به طول 30 الی 40 متر و عرض تقریبا 6 مترشبیه قبرستان با اتاقهای خورد و کلان در یک سمت دیگر پر از محبوسین که بر تختهای دومنزله جابجا شده بودند. در سمت راست دهلیزاز اول تا آخرده ها حفره هر یک به طول 2 متر و عرض تقریبا 70 سانتی و عمق تقریبا 25 سانتی قرارداشت. زیراین حفره ها خاکهای نرم هموارکرده بودند و در برخی توشکهای کهنه و مندرس هموار بود. بالای هریک ازین حفره ها محفظه هایی به شکل خیمه قرارداشت که از تکه پاره های رنگارنگ فرسوده و مندرس بهم دوخته شده بود. یک گوشۀ آن باز و بسته میشد. پرسیدم اینها چیست؟ قوماندان محبس گفت: اینها خوابگاه عده ای از محبوسان بی بضاعت است که شبانگاه درآن میخوابند. پرسیدم در زمستان و تابستان همینطوراست؟ گفت بلی. پرسیدم، چرا برای شان حد اقل مایحتاج شانرا تهیه نمیکنید؟ گفت برای این کار بودجه نداریم.

این یک زندگی واقعا جهنمی بود. بدون تردید برخی از شدت سرما مریض و هلاک میشدند، اما هیچکس مسؤل این کار نبود.

طرف راست دهلیز در داخل اتاقهای مزدحم تعداد بی شمار زندانیان با امکانات مختلف حیات بسر میبردند. کسانیکه پول داشتند از امتیازات و آزادی بیشتر برخوردار بودند. قفسهای کنری و بودنه و دیگ وطبق داشتند، محبوسان محتاج در خدمت آنان بودند، برای شان در داخل همین دهلیز با زغال منقل روشن میکردند و غذا می پختند و با باقیماندۀ غذای شان شکم خود را سیر میکردند.

یک تعداد کسانیکه در حفره ها میخوابیدند، کس و کوی نداشتند، روزها در بخش های مختلف حرفه ای محبس کار میکردند و در عوض یک قرص کلان نان سیلو بدست می آوردند. کسانیکه مهارت حرفه یی داشتند، در شعبات تولیدی استخدام میشدند. برخی هم در خدمت زندانیان پولدار قرار داشتند و از غذای باقیماندۀ شان مستفید میشدند.

 احوال این ساکنان قبرستان خیلی دردآور و غیر قابل تحمل بود، به خصوص زندگی بدون توشک و لحاف درفصل سرما به داخل این قبرها عذاب الیم و طاقت فرسا بود. 

آنها در برابر سوالات ما ازبیکس و کویی، فقر و گرسنگی ونداشتن لباس شکایت داشتند و امیدوار بودند دولت جدید به حال آنها رسیدگی بکند.

قوماندان محبس مارا به اتاقهایی هم برد که کوته قلفی میگفتند و یک تعداد محبوسان زنجیر بند (با غل و زنجیر) در آنها بسر میبردند. در جواب این پرسش که اینها چرا باغل و زنجیر بسته اند؟ جواب داد، چون اینها آدمهای خطرناک و مجرمان متکرر استند، به قید زنجیر نگهداری میشوند تا فرار نکنند. تصور کردم شاید این صحنه را به شکل نمایشی ترتیب داده باشند. به قومندان محبس گفتم:  فورا این  زنجیر ها را بردارید، درعوض حفظ امنیت و حفاظت محبس را تقویه کنید و او فورا دست به کار شد. 

درجریان بازدید از محبس با عدۀ زیادی از محبوسان صحبت کردیم و مشکلات شانرا شنیدیم. عموما از شرایط دشوار زندان، نبود غذا، نبودن وسایل تسخین و مراقبت صحی شکایت داشتند. در میان آنها ریش سفیدانی هم وجود داشتند که بیش از 40 سال در محبس گذرانده بودند. دلیل آن این که چون در مدت طولانی حبس آرامش اعصاب خود را ازدست داده اند، درنتیجه جنگ وزد وخورد بادیگران که منجر به جنایت شده میعاد حبس شان افزایش یافته بود. یکی از آنها یک هم شهری من به نام خیری یماق مدت بیش از 30 سال را در محبس گذرانده بود. ماجرای اورا تمام مردم شهر خبرداشتند. خوانین  سرپل با قتل یک هندوی سرمایه دار توسط گماشتگان خود ثروت اورا تصاحب کرده، این شخص را متهم به قتل او کرده بودند. هنگام بیرون شدن از محبس عمومی خیلی متأثر بودیم و عقده گلوی ما را گرفته بود.

به قوماندان محبس گفتم محبوسان را در صحن زندان بیرون بکشد.   متأسفانه نتوانستیم بخش محبوسین سیاسی را ببینیم. آنها از منزل دوم محبس سیاسی به بیرون چشم دوخته بودند. در بین آنها علاوه بر تروریستان، دهشت افگنان، اعضای گروپهای سیاسی بنیاد گرا که برضد دولت می جنگیده اند، عده ای عناصر وطنپرست و مترقی نیز وجود داشتند.

چون عدۀ زیادی از زندانیان بیرون برآمدند، بعد از یک بیانیۀ مختصر پیرامون اهداف انقلابی دولت، ضمن یک صحبت امیدوار کننده گفتم که واقعا شرایط شما خیلی دشوار و بعضا غیر قابل تحمل است، مخصوصا خوابگاههای قبر صفتی که محبوسان زمستان و تابستان در آن میخوابند، شاید در هیچ کشور دیگری وجود نداشته باشد. ما  تمام مشکلات شمارا به مقام رهبری دولت میرسانیم، امید است تسهیلات زیادی فراهم شود.

از محبس دهمزنگ به محبس و توقیف ولایت کابل رفتیم. نخست از محبس زنانه بازدید به عمل آوردیم. شرایط شان خیلی دشوار و رقت انگیز بود. در چند اتاق  تعداد زیادی از زنان جوان و مسن بسرمیبردند. عده ای  فرزندان کوچک و شیرخوار خود رانیز با خود داشتند. اطاق برای شان تنگی میکرد. یکی از آنها دارای سه فرزند کوچک بود. عده ای به جنایت دست زده و عده ای دیگر در اثر اختلافات فامیلی به ماجرا کشانده شده و مرتکب جنایت شده بودند. دختر جوانی که تازه به توقیف آورده بودند،  متهم به قتل شوهر خود بود. در گوشۀ دیگر این محبس زنانی محبوس بودند که شرایط اقتصادی بهتر داشتند. یک هنرمند مشهور رادیو (پ) نیز درجملۀ آنها بود و اتاقش پر از دسته های گل بود که مخلصانش آورده بودند.

قومندان محبس که تازه مقرر شده بود،  زنان محبوس را در صحن محبس گردآورد. من ضمن توضیح اهداف انقلاب  گفتم که دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان مطابق اعلامیۀ حقوق بشر موقف زنان را برابر با مردان میداند. ما بر اساس فیصلۀ شورای وزیران آمده ایم تا احوال شما و شرایط زندان را بررسی کنیم. ما دیدیم که شما درچه شرایط دشوار و غیر قابل تحمل با اطفال خود درین اتاقهای نمناک زندگی میکنید. حتی عده ای ازشما با وجود گذشت زمان زیاد از توقیف تان تا کنون هم تعیین سرنوشت نشده اند.امید است برطبق پالیسی انساندوستانۀ دولت فرمان عفو صادر شود.

محبوسان با کمال خورسندی از مژدۀ فرمان عفو استقبال کردند. خانم (پ) به نمایندگی از زنان محبوس ضمن یک بیانیۀ احساساتی ازین اقدام انساندوستانۀ دولت انقلابی تشکر به عمل آورد. زنان همه راضی و شادمان بودند و علایم امیدواری از وجنات شان خوانده میشد.

قسمت اخیر بازدید ما از توقیفخانۀ ولایت بود. متهمان را تا تعیین سرنوشت شان از محکمه درین جا تحت نظارت نگاه میداشتند. چون تا کنون اتهام شان ثابت و محکوم نشده بودند، شرایط شان سهلتراز محابس محکومین بود. 

فردای آن روز چند تن از کارمندان ریاست تقنین ازجمله عبدالمجید اوزگون و نورالحق نور، موظف ساخته شدند تا ضمن ملاقات با زندانیان عرایض آنها را جمع کنند و شکایتهای شانرا ثبت نمایند. یک روز قبل به قوماندان محبس درین زمینه رهنمود داده شده بود.

درجلسۀ شورای وزیران گزارش  از شرایط دشوارمحبس و وضع رقتبار محبوسان درمرکز توجه قرار گرفت و موجب تأثر همگان گردید. رئیس جلسه  پرسید: چطور میشود به این وضع خاتمه داد؟

گفتم: ما میتوانیم برای حل این معضله که در تمام محابس افغانستان عمومیت دارد، دونوع تدبیر اتخاذ کنیم:

اول اینکه عجالتا برای محبوسان بی بضاعت و بی کس وکوی غذای روزانه تعیین کنیم، دوم این که متن یک فرمان عفو عمومی از طرف رییس شورای انقلابی صادرشود و در سراسر مملکت تطبیق گردد. چه خوب میشد اگر عده ای ازمحبوسان سیاسی هم شامل این فرمان میشدند.

پیشنهاد غذا منظور شد و به وزیر مالیه دستورداده شد تا مدرک بودجۀ آنرا تدارک ببیند. اما در مورد فرمان عفو  گفته شد که باید عناصر خطرناک و مجرمان متکرر مشمول تخفیف شوند نه شامل عفو. کارمل نیز روی این طرح اصرارداشت. امین گفت چون موضوع زندانیان سیاسی خیلی مهم است و تا حدی به امنیت کشور تعلق دارد، باید در بارۀ آنها تصمیم جداگانه اتخاذ شود. سر انجام به وزارت عدلیه دستور داده شد تا در زمینه متن یک فرمان را با در نظرداشت تمام جونب قضیه تسوید نماید و بعد از تأیید شورای وزیران به توقیع رئیس شورای انقلابی رسانده مورد تطبیق قرار بدهد.

دوام دارد

  

 


بالا
 
بازگشت