پروفیسور شرعی جوزجانی

از خاطرات زندگی سیاسی من

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

40 سال قبل

اولین سفر رسمی هیئت حزبی و دولتی جمهوری دموکراتیک افغانستان به اتحاد شوروی

 3 دسمبر سال 1978

 این سفر پس از گذشتن تقریبا 7 ماه از وقوع انقلاب ثور و مرور چند ماه از انشعاب تحمیلی در هیئت رهبری حزب صورت گرفت. نطفه های این انشعاب و انشعابهای قبلی ازهمان آغاز تأسیس حزب وجود داشت و بعضا به اشکال گوناگون اختلافات سلیقه یی، اظهار عدم اعتماد و بستن اتهامات گوناگون به یکدیگر خود را نشان میداد.

درینجا لازم میدانم در اطراف وحدت حزب و عوامل انشعاب مختصرا روشنی بیندازم. 

هرچند وحدت عام و تام حزبی، بعد ازگذشتن سالهای متمادی از مبارزات جناحی متقابل، با امضای پیمان وحدت به تاریخ 12 سرطان سال 1356 از طرف 90 تن از نمایندگان با صلاحیت سازمانهای هردو جناح حزبی در شهر کابل اعلان گردید، اما در عمل دیده شد که این وحدت تا حدود زیادی میکانیکی بود و موفق نشد تمام اعضای رهبری و اعضای حزب را بهم پیوند ارگانیک داده، اعتماد متقابل را احیا کند.

من و داکتر نجیب الله از طرف کمیتۀ مرکزی حزب موظف شده بودیم تا در شهر کابل با مدغم ساختن حوزه های حزبی هردو جناح عملا وحدت سازمانی را درمناطق مسکونۀ شان در عمل پیاده کنیم. این پروسه تا حدود زیادی موفقانه پیش میرفت، اما بعضا خلقیها از جریان راضی نبودند و اعتراض داشتند که رفقای پرچمی در برخی از حوزه ها که تعدادشان کم است، اقارب و علاقمندان خود را نیز به صفت اعضای اصلی و یا آزمایشی حزب معرفی میکنند و نیز رهبری خلقیها حاضرنمیشد تأمین وحدت حزبی دربین تشکیلات نظامی هر دو جناح حزبی را دستور بدهد.

من خودم که یک روز برای گزارشدهی نزد تره کی رفته بودم این مسئله را یادآوری کرده گفتم این وضع به روز مبادا میتواند عواقب وخیمی به بار آورد و ممکن است رفقای حزبی که یکدیگر را خوب نمیشناسند، در برابر هم شمشیر بکشند!. تره کی گفت درست است، اما چقدر میتوانیم اطمینان داشته باشیم که اسرار نظامی حفظ میشود و به بیرون درز نمیکند؟

سخنان اوناشی ازین گمان بود که سازمان نظامی جناح پرچم تا حدی علنی بود و تشکیلات نظامی جناح خلق به طور کاملا مخفی توسط عناصر غیر نظامی اداره میشد، بنابرآن این احتمال وجود داشت که اسرار نظامی محفوظ نماند!

از طرف دیگر تره کی تمام تشکیلات نظامی اردو را که قبل از وحدت با جناح پرچم، بین چهار نفرتقسیم شده بود، فقط به دست یک نفر - امین متمرکز ساخته بود و این شاید ازین حدس او نشأت میکرد که ممکن است دولت داود حزب و رهبری آنرا زیر ضربه قرار بدهد، بنابرآن باید یک نقطۀ دفاعی متمرکز وجود داشته باشد.

کارمل ازین که تصمیم قیام 7 ثور بدون اشتراک جناح او صورت گرفته نا راضی بود، چنانچه بعد از رهایی ما ازمحبس ولایت کابل اعتراض کنان به به سید رحیم که با برخی افسران دیگر برای رهایی اعضای رهبری آمده بود گفت: شمابه دستور که اردو را به بیرون کشیده اید؟ سید عبد الرحیم جواب داد که این دستور حزب است. افسران و سربازان حزبی که اینگونه برخورد غیر دوستانه را از رهبران حزب انتظار نداشتند، از شدت هیجان تفنگهای خود را به طرف او نشان گرفتند. به آنها رهبری نظامی دستور داده بود هر کسی را که در برابر قیام استادگی کند، از بین ببرند. اما امین در میان دویده گفت که این دستور را بر اساس فیصلۀ رهبری حزب من به افسران اردو داده ام. تره کی خطاب به کارمل گفت: هرکس از هر کاری که انجام میدهد مسئول است. فعلا بهتر است آنهارا بگذاریم تا وظایف خودشان را انجام بدهند.     

        یک ساعت بعد که اعضای رهبری حزب ازمحبس ولایت کابل به استدیوی رادیو افغانستان انتقال داده شدند نیز کارمل این اقدام را یک عمل ماجرا جویانه میدانست ومن جریان دیالوگ خود را باوی در مقالۀ«انقلاب ثور چگونه پیروز شد؟»نوشته ام.

اختلاف نظر در مورد ارتقای جنرال عبدالقادر و وطنجار به عضویت کمیتۀ مرکزی حزب و نیز تقسیم پستهای رهبری حکومت که در روزسوم انقلاب ثور در قصر صدارت در بین رهبری هردو جناح به شدت انعکاس یافت، میکانیکی بودن وحدت حزبی را نشان میداد.

بعد از تشکیل کابینه، تمام وزرا با فامیلهای خود به اپارتمانهای دولتی منتقل شدند، اما ببرک کارمل که دریک خانۀ کرایی در کارتۀ 3 اقامت داشت، حاضر نبود ازآنجا برآید و با دید و بازدید کدرهای حزبی خود ادامه میداد. بریالی برادر خود را که مشغول تحصیل در مسکو بود، به کابل خواست و به تشکیل جلسات جناحی برخلاف اعلامیۀ وحدت شروع کرد. داکتر نجیب عضو ارتباط میان من و دارالانشا بود و فیصله هارا به من میرسانید و نظراتم را انتقال میداد.

ببرک کارمل در رابطه به وحدت، همان فارمول «فیفتی + فیفتی»(50+50) خود را درعمل تعقیب میکرد. در نصف صفحۀ اول روزنامه های دولتی عکسها و اخبار مربوط به تره کی و در نصف دوم آن عکسها و اخبار مربوط به کارمل در یک سایز نشر میشد. در برخی از مراسم فوتوی کارمل برابر با سایز فوتوی تره کی به دیوارها نصب میگردید که گمانه زنی هارا در مورد تشکل یک حزب موازی در داخل حزب تقویه میکرد. سرانجام بر طبق فیصلۀ بیوروی سیاسی ببرک کارمل با فامیل خود در یک حویلی داخل صدارت انتقال داده شد و تصامیمی برای جلوگیری از جلسات حزبی جناحی اتخاذ گردید.

من که مناسبات خوبی با کارمل داشتم امور مربوط به قضارا نزد تره کی و امور مربوط به حکومت را نزد کارمل میبردم و کمتر نزد امین میرفتم. یک روزتره کی برمن اعتراض کرد که چرا برخی اسناد مربوطه را به امضای امین نمیرسانم. بعد از آن نزد امین نیز میرفتم.

کارمل در رابطه به انتصاب کدرهای رهبری عدلیه و قضا از من میخواست تا دو نفر را که یکی لیسانس شرعیات و دیگری لیسانس حقوق بود به صفت معین عدلیه و در پستهای بالا تعیین کنم. من به دلیل این که یکی از آندو به عدم تقوا بسیار مشهوراست و دیگری دوسیه دارد ومن نمیتوانم تا فیصلۀ دوسیه اش اورا درین مقام پیشنهاد کنم معذرت خواستم. او گفت اینها دوسیه های ساختگی دولت است. من گفتم، رفیق کارمل، همین حالا تناسب پرچمیها در سه ارگان مربوط به من چند برابر خلقیهاست و عده ای از آنها در پستهای مهم کار میکنند.

روزی ضمن بحث از چگونگی اوضاع به من گفت: رفقای تان تمام ارگانهای رهبری را تصاحب کرده اند. گفتم رفیق، این تقسیم قدرت به اشتراک و رضایت شما صورت گرفته، اکنون برای حفظ وحدت حزب باید ازینگونه مرزبندیها صرف نظر شود.

اما فرکسیونبازی در تمام سازمانهای حزبی و سازمانهای اجتماعی چون سازمان زنان و سازمان جوانان ادامه داشت و نتایج منفی آن به بیرون انعکاس می یافت. تلاشها برای حفظ وحدت نتیجه نداد و تشدید اختلافات فضای کار را برای هیئت رهبری تنگ ساخته بود . سر انجام همه بدین صرافت رسیدند که چون وحدت نظر و عمل کامل وجود ندارد، باید مرزبندیها مشخص شود. بنابرآن بر اساس فیصلۀ بیوروی سیاسی و توافق هردوطرف رفقای پرچمی در سمت سفرای کبار کشورهای مختلف به ترتیب زیر تعیین گردیدند:

- ببرک کارمل سفیر کبیر در کشور چکوسلواکیا؛

- داکتر نجیب الله سفیرکبیر در تهران؛

- داکتر اناهیتا سفیر کبیر در یوگو سلاویا؛

- عبدالوکیل سفیر کبیر در لندن؛

- محمود بریالی سفیر کبیر در پاکستان؛

- نور احمد نور سفیر کبیر در در امریکا.

 

این مرزبندی برای رهبری شوروی خوشایند نبود، گویی حادثۀ پیش آمده برای آنها جاگزینی رهبری دولت خلقی با جناح پرچم را که از همان آغاز مد نظر قرارداده بودند، دشوار میساخت. بنابرآن به اشکال مختلف و از طرق متعدد ضرورت حفظ وحدت حزبی را تلقین میکردند.

با دراز شدن انگشت اتهام کودتا به طرف برخی از اعضای رهبری جناح مذکور به شمول جنرال عبدالقادر اختلاف حدت و شدت بیشیتر یافت و نتایج سلبی ببارآورد.

در همین بحبوحه از طرف رهبری حزب کمونیست و دولت اتحاد شوروی دعوتنامه ای بامضای لیوند بریژینف به رهبری ح د خ ا و دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان مواصلت کرد مبنی بر این که یک هیئت حزبی و دولتی این کشور به رهبری نورمحمد تره کی به مناسبت امضای تمدید معاهدۀ دوستی افغانستان وشوروی به مسکو سفرنمایند. اعضای هیئت به ترکیب ذیل تعیین شدند:

         نور محمد تره کی منشی اول حزب و رئیس شورای انقلابی، حفیظ الله امین معاون صدراعظم و وزیر امور خارجه، داکتر شاه ولی وزیر صحت عامه و سرپرست وزارت پلان، پوهاند محمود سوما وزیر تحصیلات عالی، انجنیر محمد اسماعیل دانش وزیر معادن و صنایع، داکتر صالح محمد زیری وزیر زراعت، سید منصور هاشمی وزیر آب و برق، سید محمد گلابزوی وزیر مخابرات، انجنیر صالح محمد پیروز معین وزارت فواید عامه، خیال محمد کتوازی معین وزارت اطلاعات و کلتور، حکیم مالیار معین وزارت تجارت، جنرال محمد یعقوب لوی درستیز و راز محمد پکتین سفیر کبیر افغانستان در مسکو.

هیئت به تاریخ 3 دسمبر همان سال عازم اتحاد شوروی شد و از طرف هیئت رهبری شوروی در مسکو به کمال گرمجوشی مورد استقبال قرار گرفت. بریژنف تا دروازۀ طیاره به پیشواز آمد و مراسم استقبال با تقدیم قطعۀ تشریفات صورت گرفت. اعضای بیوروی سیاسی در کرملین و سایر اعضای هیئت در هوتل روسیه اقامت داشتند. نخست رهبری هیئت با رهبران شوروی در یک اطاق کلان مجلل نشستند و بعد از مدتی صحبت آزاد و رفع خستگی به داخل تالار جلسات کرملین درآمدند و مذاکره رسما آغاز شد. در جلسه راز محمد پکتین سفیر کبیر افغانستان در مسکو، گرومیکو وزیر خارجه، سوسلوف، پاناماریوف، کاسیگین، اندروپوف وشاروال مسکو و دیگران حضور داشتند.  

من جریان ملاقات و مذاکرۀ طرفین را همانطوری که تره کی بعد برگشت به شورای وزیران گزارش داده و نیز با استفاده از معلوماتی که دو تن از اعضای هیئت (داکتر شاه ولی و صالح محمد پیروز) در اختیار من گذاشته اند، به خوانندگان محترم تقدیم میدارم.

همان شب بعد از صرف غذا جلسۀ ملاقات و مذاکره بین طرفین در قصر کرملین آغاز شد. وظیفۀ ترجمه را انجنیر انزیرگل رئیس توپچی وزارت دفاع انجام میداد که همسر روسی داشت.

در جریان نخستین جلسهٔ مذاکره که در حدود سه ساعت دوام کرد پیرامون او ضاع سیاسی و اقتصادی مملکت تبادل نظر صورت گرفت. بریژنف روی مسئلۀ ضرورت وحدت در حزب بسیار تأکید و مکث میکرد. تره کی میگفت که در حزب ما وحدت کامل وجود دارد و ما وحدت حزبی را چون مردمک چشم خود حفظ میکنیم.

بریژنف روبه کاسیگین کرده گفت تو که میدانی اینها به چند گروه منقسم استند. او جواب داد بلی، به نام خلق و پرچم یاد میشوند.

بریژنف گفت: در حزب و دولت شما غیر ازیک قوم ملیتهای دیگر وجود ندارد.

اما تره کی گفت: این سخنان را مخالفان ما بر خلاف واقعیت بر ضد ما تبلیغ میکنند. نمایندگان تمام اقوام و ملیتهای افغانستان در حزب و دولت ما وجود داررند. چنانچه رفیق دانش به صفت وزیر معادن و صنایع  از قوم قزلباش و منصور هاشمی به حیث وزیر آب و برق از قوم تاجک همینجا حضور دارند. او نام وزیر عدلیه را از قوم اوزبیک و نام وزیر مالیه را از قوم هزاره و نام وزرای فواید عامه و تجارت را از قوم تاجک یادآوری کرده گفت که حزب ما متحداست  و ما با هم اختلاف نداریم و در جهت تحقق اهداف خود کار میکنیم. مثل اینکه بریژنف میخواست وحدت با جناح پرچم را طرح کند اما تره کی طفره میرفت.

بعضا مذاکره جدی و حاد میشد و ترجمان نمیتوانست مطالب طرفین را دقیق و رسا ترجمه کند. بریژنف با عدم رضایت گفت: چطور است که شما یک ترجمان صحیح هم ندارید؟ تره کی پاسخ داد که این ترجمان ماهم داماد شماست، شاید به تربیه اش خوب توجه لازم نکرده اند!

بعدا مدت 5 - 6 دقیقه کار ترجمه را به انجنیر پیروز سپردند و سپس راز محمد پکتین این وظیفه را به دوش گرفت و تا آخر دوام داد.

در موضوع کمک به احداث پروژه های انکشافی جدید و تکمیل پروژه هاییکه از زمان داود باقی مانده بود، مباحثات مفصل صورت گرفت، اما پاسخ بریژنف به تمام آنها توام با لیت و لعل و غیر قاطع بود. اندروپوف رئیس ک. گ ب که در کناراو نشسته بود، پیوسته بریژنف را به اصطلاح پتکی میداد و میخواست بروی تأثیر منفی وارد کند. کاسیگین خاموش نشسته و از وضع ناراضی بود.

جانب شوروی بنا به دلایل مشکلات اقتصادی پروژه های پیشنهادی را قبول نکرد و حتی حاضر نشد کار قبلا آغازیافتۀ پروژۀ کوکچه را دوام بدهد.

تره کی گفت: انقلاب ما بخاطر رسیدن به اهداف انسانی است. ما با حفظ اعتماد و احترام و همبستگی برادرانه با شما در جهت رسیدن به اهداف خود حرکت میکنیم. اگر شما امکانات کمک زیاد را نداشته باشید، ما حاضزیم پروژه های خودرا با بیل و کلنگ و سایر وسایل دست داشته در 20 یا 30 سال اگر نتوانیم، در مدت 50 سال به ثمر برسانیم.

در جریان گزارش تره کی به شورای وزیران امین علاوه کرد: در جریان این گفت و گو من گفتم، ما به صفت یک حزب طراز نوین از لحاظ جهانبینی خود را برادر کوچک حزب شما میدانیم. ما با شما اختلاف نظر نداریم. اگر شما اختلافی با ما داشته باشید لطفا بگویید!

داکتر شاه ولی افزود: من نزدیک به بریژنف نشسته بودم. او غم غم کنان به اندروپوف گفت: یک روز چینایی ها هم همینطور میگفتند، اما بعدا دیدی که چه شد؟

سپس تره کی خطاب به اعضای هیئت گفت: رفقا! در صورتی که دوستان ما نتوانند با ما کمک نمایند، از دوام مذاکره چیزی بدست نمی آید. بهتر است جلسه را ختم کنیم.

بدین ترتیب ملاقات اول بدون کدام دست آورد به پایان رسید و اعضای هیئت به خوابگاههای خود رفتند.

تره کی گزارش داد: چون به خوابگاه رسیدیم به امین که به کمکهای شوروی سخت دل بسته بود گفتم، دیدی که رفقای شوروی برخلاف انتظار تو حاضر نشدند کمک بدهند؟ امین گفت: تشویش نکنید، اگر ما خواسته باشیم بسیار کشورهای بیطرف حاضر میشوند به کمک ما بیایند.

همان شب کاسیگین با امین ملاقات کرده و اطمینان داده بود که  هرقدر کمک خواسته باشید، ما حاضریم در اختیار شما قرار بدهیم، اما به یک شرط که بتوانید در عمل آنرا به مصرف برسانید. ما 60 ملیون دالر به داوود کریدت داده بودیم اما او نتوانسته بود حتی نصف آنرا هم به مصرف برساند. شما پروژه های خود را به کمک وزارت پلان ما طرح کنید تا در عملی شدن آن به شما کمک نمایند.

فردای آن در دعوتی که به اشتراک بریژنف دایرشد، وضع کاملا تغییر کرده و فضای صمیمیت حاکم بود. بریژنف خطاب به همسر عمر شهید که در نزدیکش نشسته بود، جام شربت خود را به سلامتی زنان افغانستان بلندکرد.

در طی این جلسه معاهدۀ دوستی افغانستان - شوروی که در زمان رژیمهای گذشته امضا میشد، به امضا رسید. یک مادۀ  آن  از 5 سال به 6 ماه تعدیل گردید که مطابق آن هر یک از طرفین اگرفسخ پیمان را اراده نماید باید به جای 5 سال قبل الذکر، 6 ماه قبل از تصمیم خود به طرف مقابل اطلاع بدهد.

همچنان پرداخت نزدیک به یک ملیارد دالر قرضه های باقیمانده از دوره های گذشته به تعویق انداخته شد.

به روز 5 دسمبر هیئت از مسکو به کابل برگشت. دست آورد مهم این سفر عبارت ازین بود که طرفین یکدیگر را بهتر شناختند. شورویها متوجه شدند که طرف مقابل شان آنقدر هم نرم و انعطاف پذیر نیست که تصور میکردند. همچنان مسئولین دولت افغانستان به چشم سر مشاهده کردند که شورویها حاضر نیستند به تمام خواسته های آنان لبیک بگویند و باین صرافت رسیدند که باید تا حد امکان راههای اتکا به خود را جستجو نمایند.

بعد ازین ملاقات در نتیجۀ تقاضای جانب دولت افغانستان قیمت گاز که در زمان شاه سالانه 10 ملیون روبل (یک روبل معادل یک دالر) و در زمان داودخان سالانه 25 ملیون روبل پرداخته میشد و آن هم به قرضهٔ افغانستان معامله میگردید، سالانه به بیش از 80 ملیون دالر بلند برده شد.

شورویها ادعا داشتند که نوعیت گاز افغانستان بدتر از گاز ایران است و نیز گاز، نرخ بین المللی ندارد. اما متخصصان افغانستان برتری گاز افغانی را نسبت به گاز ایرانی به اثبات رساندند و نرخ بین المللی گاز را نیز تثبیت کردند.

ملاقات هیئت حزبی و دولتی افغانستان با رهبری شوروی برای هیچ یک از طرفین قناعت بخش نبود. شورویها با دولتی مواجه بودند که حاضر نبود مطالبات آنهارا مبنی بریک سلسله مسایل بخصوص تامین وحدت که به صورت غیر مستقیم طرح میشد، بپذیرند و ماهرانه از آن طفره میرفتند. هیئت حزبی و دو لتی افغانستان نیز به مطالبات خود پاسخ مثبت دریافت نکردند و اگر تمدید پیمان دوستی و تمدید میعاد پرداخت قرضه های گذشته را به حساب نگیریم، ازین سفر با دست خالی بر گشتند.

به عقیدهٔ من بعد ازین سفر، جانب شوروی پلان جاگزینی دولت خلقی را با دولت الترناتیف مورد نظرخود به جدیت تعقیب کرد و برای رسیدن به این مآمول نقشهٔ انتقال مرکز دولت را به دارالامان و تپهٔ تاج بیک سرعت بخشید و توانست با راه اندازی نفاق در داخل حزب واحد توسط گماشتگان خود همبستگی آنرا درهم شکند و با فراهم سازی زمینهٔ قتل رهبران و هجوم برق آسای ارتش سرخ، دولت مستقل راسرنگون و دولت جدید را جاگزین آن بسازد.  

 

 


بالا
 
بازگشت