محمدعوض نبی زاده
کشتارجمعی هزاره ها ،هزینه ی دمکراسی افغانستان
درنظام های ګوناګون و بخصوص در نظام کنونی افغانستان شعار دموکراسی داده میشودولی ،در طی مدت دودهه اخیرکشتار هزاره ها به شکل ، فجیع وسازمان یافته در افغانستان جریان داشته ومردم هزاره همیشه از سویی همسایگانش درشهر ها و مسیر شاهراه ها با بی رحمی مورد تاخت و تاز قرار گرفته واکنون باوجود حضورجامعه ی جهانی به عنوان حامی حقوق بشر در افغانستان ، هنوزهم هزاره ها با کشتارهای فجیعی مواجه بوده است در حالیکه هزاره ها مردمان ، دارای استعداد متفاوت ، سخت کوش، خلاق و دارای تفکر سازندگی است که اگر مجالی سازندگی برای آنها داده شود، محیط اطراف خود راشکوفا میسازند . باوجود آنکه هزاره ها با اخلاص تمام تن به دمکراسی و صلح سپرده و تمامی امکانات نظامی و تسلیحاتی خود را به دولت تسلیم دادند، اما این امر موجب گردید که تمامیت خواهان قومگرا با اطمینان از خلع سلاح هزاره ها، به کشتار جمعی وسازمان یافته هزاره ها در افغانستان و کویته پاکستان بپردازند و با بدترین شیوه هزاره ها را سر بریدند و راهها را بر آنها نا امن ساخته ودر هرجایی ممکن هزاره،را به قتل می رسانند. اما زمانیکه مردم هزاره به اعتراضات مدنی و فرهنگی روی میآورند ، یک اتهام دروغ توسط تمامیت خواهان، بر هزاره ها بسته میشود که ګویا اینکه هزاره ها را ایران هدایت میکند، به همین اتهام دروغین چهل سال است که هزار ه ها را میکشند واین امرباعث شده تا جامعه جهانی نیز از دادخواهی آنان حمایت نکنند. در صورتیکه هزاره ها هیچ گونه وابستگی به هیچ کشور خارجی نداشته و ندارد، اما جامعه ی جهانی وسازمان ملل تحت تاثیر القای یک تهمت آشکار، چشم خود را به روی کشتار مظلومانه هزاره ها می بندند.در حالیکه هزاره ها بیشترین هزینه را برای دمکراسی نام نهاد افغانی از جمله در، جنبش های روشنایی و تبسم ,مدنی ترین، حرکت سیاسی و اعتراضی درافغانستان داده است .
درعین حال برای هزاره ها تقریبا ازسیصد سال بدینسو، تبعید اجباری تا غصب زمینهای حاصلخیز، ازقتل عامها تا سیاهچالها، ازفروش بردگان وکنیزان تا برپایی کله منارها، ازتصاحب زمینهای اجدادی تا نابودی نماد های فرهنگی وتمدنی، ازممنوعیت توارد درمقام های بلند نظامی ودولتی تاتحریم نام تباری ( هزاره ) تحمیل ګردیده است ؛ ولی ده ها تن از مردان مبارزوتاریخ ساز هزاره با اقدام جسورانه و فداکارانه ی شان « مرگ » را پذیرا شدند، که هرکدام ایشان به قیمت حفظ حیات انسان هزاره برسرپیمان آزادی خواهی وعدالتخواهی معامله نکردندکه از ان جمله میتوان ازبرخی از مبارزان عدالتخواه هزاره یاد آوری نمود که میریزدان بخش بهسودی مرد وحدت بخش کل هزارستان درزمان امیردوست محمدخان، فرقه مشر فتح محمد خان میر زاد ، سعید احمد خان شاه نور،غلام نبی خان ګلګ ،غلام نبی خان چپه شاخ ،فاتحان جنگ کوتل اونی وفیض محمد کاتب،بیهقی ثانی ،عبدالخالق هزاره قهرمان ضد استبداد نادری ،ابراهیم خان گاوسوار مرد آزاده ومبارزهزاره که ، تحمیل مالیات « روغن شرکت »رااز بالای هزاره هارفع نمود.فرمانده شیرین هزاره ,نمادی از شجاعت زنان هزاره که همراه با 40 دختر شجاع برای فرار از تجاوز، خود را از بلندی های کوه چهل دختران، به پایین پرتاب کردند که سخرههای سخت کوه آنان را به گرمی در آغوش کشیدند . شهید مزاری، مرد سنگرو اندیشه گفت که :« تا آنجا مبارزه میکنم که هزاره بودن درافغانستان جرم نباشد »اما طالبان به رغم تعهد « پشتونوالی » بنام مذاکره زیرقول خود زدویکی ازبزرگترین دروغ وفاداری به عهد وپیمان تباری خودرا آشکارکردندو بجای فدای جان خودشان، جان مهمانان را گرفتند .
اکنون اشرف غنی، نیز دشمنی عجیبی با هزارهها داردکه گویا اگراو در میدان نبرد به طالبان میبازد، جنرالان هزاره را به صورت دستهجمعی خانهنشین میکند. اگر رهبران سیاسی لویهجرگهاش را تحریم میکنند، او جیب قوم کوچی را پر کرده و آنها را به جان مردم هزاره ی بهسودو دایمیرداد روان میکند.اگر در رقابت بر سر ریاست پارلمان به رقیب میبازد، منیره یوسفزاده را معاون وزارت دفاع منصوب میکند تا به ریش هزاره بخندد و دردش را اندکی التیام بخشد. گرچه هزارهها توانستند که پس از قتل عام عبدالرحمان جابر و صد سال سکوت و خاموشی دوباره خود را احیا کنند، البته تصفیه و تبعیض سیستماتیک حکومت غنی را نیز پشت سر خواهند گذاشت. نسلِ نوِ هزاره باید بدانند که خلیلی، محقق و دانش اهلِ خطر کردن نیستند. برای آن ها بیش از هرچیز؛ حفظِ چوکی و ثروت و شهرک است.بنا برین مسوولیتِ نسل جدیدِ هزاره تنها شعارسرایی و نوشتنِ مانفیست برای تیم های انتخاباتی برای دیګران نیست بلکه در چنین وضعیتی باید برای بیرون بردنِ جامعه هزاره از گردابِ کنونی وارد عمل شوند.چنانچه در انتخابات قبلی، هزاره ها برای غنی و عبدالله، بیش از دیگران گلو پاره کردند، اما عبدالله و غنی، بدترین ظلمها و تبعیضرا علیه هزارهها انجام دادند،از آنجاییکه سیاست عملی در افغانستان براساس زور، زر و تزویر بنا شده است، که در هر تغییر سیاسی در افغانستان نقش هزاره ها در سیاست ضعیف ترشده و فعلا در حکومت غنی بدترین حضور را هزاره ها در حکومت دارند که به دو فیصد هم نمی رسد.در تحول جدید که اګر طالبان وارد سیاست افغانستان شوند و نخبگان هزاره باید هوشیاری کنند که با تحولات جدید خودرااز انزوایی تاریخی نجات دهد. رهبران ونسل جدید هزاره در شرایط کنونی باید از خواب غفلت بیدار شوند، گذشته را به گذشته بسپارند و برای شرایط جدید خود را آماده نمایند و در میان مردم بروند و از مردم بیاموزند.
در رژیم های کلپتوکراتیک در افغانستان طبقه حاکم به منظور چور و چپاول جامعه با بازی ها ی رنگارنگ به کمک ارتباطات جمعی ، سیاستمدارانیکه بخاطر منافع زود گذر تلاش می ورزند تا قدرت و ثروت در سیطره و حاکمیت دزد ها باقی بماند .در جمهوری دزد سالاری افغانستان، مشاغل بدون درنظرداشت لیاقت و کفایت میان فرزندان دزد سالاران تقسیم وتمام دوایر و موسسات دولتی در داخل وخارج به اقارب و خویشاوندان دزد سالاران تعلق داردو میلیارد ها دالرسرمایه های مالی و منابع طبیعی کشورتوسط انان به خارج انتقال داده میشود. همه آگاه اند که دزد سالاران افغانستان "با چرب زبانی، پنهان کاری برای فریب مردم گام بر می دارند، از قسم های دروغین برای گمراهی عوام استفاده می نمایند و بروی استخوانهای میلیونها مردم افغانستان کاخ های مجلل ساخته اند که در لابلای هرخشت و سنگ لاجورد و مرمر این کاخ های ستم، خون دل مادران داغدار، بیوه زنان ناشاد و یتیمان گرسنه و پا برهنه موج می زند.اما حالا بازی خون و مرگ درافغانستان با شوونیزم قومی در جنگ نیابتی قدرت، پشتوانۀ قومی یافته که با سرنوشت ملی پشتون تجارت خون میکنند. با خودفروشی و سود فردی، جامعۀ فقیر پشتون را برای پول و سلاح خارجی ها بستر بازی خون و مرگِ منطقه و جهان کرده اند، چون محکومیت درون قومی ندارند.
شوونیزم درافغانستان اکنون با مهره ها و چهره های جدید سیاسی وارد میدان سیاست شدند، که اقوام دیگر افغانستان تاهنوز با چهره های سیاسی کهنه سیاست میکنند. چهل سال است که اوزبیک ها فقط جنرال دوستم دارد وجامعه هزاره ، آقای خلیلی و محقق را دارند که ، تاهنوز هیچ شخصیت سیاسی مطرح و موثر پیرامون این دو شیخ پرورش نیافته است. در جامعه تاجیک افغانستان نیز ، چهره جدید ظهور نکرده است که اقبال سیاسی رهبران سیاسی اقوام دیگر به برکت رفاقت و عدم رفاقت با رهبران سیاسی جامعه پشتون رقم می خورد. حامد کرزی با رهبران سیاسی اقوام دیگر از تساهل و مدارا کار گرفت اما اشرف غنی برای تولید رهبران نسل جدید و جوان در درون اقوام دیگر کار می کند که ، تاهنوز امرالله صالح را از درون تاجیک ها ، سرور دانش را از درون هزاره ها و به تازگی جنرال ما لک را از جامعه اوزبیک یار سیاسی خود انتخاب کرده است. هرچند دسته جات نیابتی مجهز با شعارهای قومی، پارلمان را از کار انداخته اند؛ اما خشونت و عصبیت آن ها هرگز در زنده گی عادی مردم ما مشاهده نشده است. از همین جاست که ما به پایان دوران شعار های قومی تیم حاکم نزدیک شده ایم. شاید شکست غنی یک مقدار بیشتر طول بکشد، اما به قوم باوران این اردوگاه و آن اردوگاه نگاه کنید؛ همه ای شان سرگشته و مبتلا به عذاب روانی اند وقبل از همه، از سوی هم تباران خود شان تحریم ورانده شده اند.
- بیست وسوم جون–
۲۰۱۹ -
میلادی