سید داوود مصباح
يکشنبه، 14 ژوئيه 2019
گذرگاه خطرناک تاریخ
مرحله عبور از سرمایه داری به سوسیالیسم
قسمت چهارم
مرحله ای مقاومت و مقابله :
تبصره : { این که چرا از گذشته بحث می شود ، بخاطری که گذشته راه آینده است و درس های دارد که لازم است ، دوباره نویسی شود . اگر ما آسیایی ها گذشته ای تمدنی و زوال خود را ندانیم ، در کوره راه حوادث گیر می کنیم . پس بهتر است ، از گذشته یک تصویر مختصر داشته باشیم .} زمانی که به تاریخ اجتماعی بشریت ، به ویژه تاریخ اجتماعی مشرق زمین نگاه می کنیم ، می بینیم که صد بار انسان ها در زندگانی اجتماعی دچار اشتباه بسیار زیان بار و خونینی شده ، ولی بار دیگر آن را تکرار کرده ، گرفتار مصیبت شدید تر و خونین تری بیش از قبل شده اند . در سه حوزه تمدنی مشرق ، یونان ، آریازمین و چین ، با تمدن های باستانی با تفاوت های اندکی از هم بر میخوریم .ملاحظه می شود ، در این حوزه تمدنی با این که مالکیت خصوصی بر زمین ووسایل تولید چه مصیبت های همراه داشته ، بوجود آمدن سران و سلاطین ، بسیار مصیبت بار تر از آن بوده است . باورهای ماورائ طبیعی با افسانه های ترسناک آن نیز دست یار سران و سلاطین بوده اند . در چین که این باور ها نبوده و یا ضعیف بوده ، کمتر مردم آسیب دیدند . مردم در دوران ساسانی ها استبداد دولت و کرتیر ( پیشوای زردشتی ) را دیده بودند ، با تصوری که دین جدید اسلام با آن موعظه های دل نشین ، عدالت ، برابری و برادری ، راه نجات و سعادت اجتماعی است . مرتکب اشتباه تاریخی برگشت ناپذیری شدند و هر روستاه و شهری قتل عام شدند . به روایت تاریخ به طور نمونه تنها در کرمان در یک روز دوازده هزار انسان سربریده شدند . یک نسلی از مردم ایران نابود شدند . زمانی که مردم شرقی آریا زمین چنین کشتارهای غیر قابل تصور را دیدند ، از پذیرفتن آیین جدید خودداری کردند و دست به مقاومت و مقابله زدند و تا دوصد سال مردم مقاومت کردند . بخارا و سمرکند و سغد تا آخرین توان در مقابل لشکراعراب بدوی مقاومت کردند . این که سرزمین های شرقی آریانا مشتاق پذیرفتن آیین جدید نبودند ، عمده ترین دلیل یکی رشادت این مردم و دوم این که در سرزمین های شرقی در حدود 17 پادشاهی مستقل وجود داشت که هیجگاهی تابع دولت ساسانیان نبودند . این شاهان در رعیت نوازی باهم رقابت می کردند و مردم فارغ از هرگونه تعصب با دین و آیین های مختلف در صلح و صفا باهم می زیستند و در هیچ کدام از این پادشاهی ، دین رسمی وجود نداشت . در هر دره و دامان این سرزمین های کوهستانی طایفه و قبیله و عشیره ها با طرز باستانی مربوط به خود زندگی می کردند . کمون ها با سرپرستی پدر سالاری و مادر سالاری و قبیلوی و محلی اداره می شد . آن استبدادی که در ساحه وسرزمین های سلسله های ساسانی ، مثل ، کاست ، روستاهای مربوط به اشراف و دین رسمی زرتشتی با ستمگری های دینی چون « کرتیر » زرتشتی و نفرکشی دهقانان به جنگ و مالیه های کمرشکن و به بردگی کشیدن دهقانان مقروض و ده ها مصیبت دیگر ، در مشرق آریا زمین وجود نداشت . شاهان محلی با عدالت حکومت می کردند .
حکومت های محلی :
حاکمان این 17 منطقه ، بنام و القاب پادشاه یاد می شدند ، که عبارت بود از : نیشاپور ، مرو ، سرخس ، ابیورد ، نسا ، غرجستان ، مرورود ( مرغاب ) زا بلستان ، جوزجان ، خوارزم ، سجستان ،هرات ، بادغیس ، پوشنگ ، بلوچستان ، بلخ ، کابلستان ، تخارستان ، رخج ( کندهار ) ، غزنی و غور. این حکومت های محلی و مستقل آریا زمین را « استرابو » جغرافیا دان یونانی بر اساس گفتار مورخ آریانا مشتمل برهفت حوزه بوده : Eratosthenes وجغرافیا دان یونانی « اراتوستینس»
1 - مارجیانا ( حوزه مرغاب )
2 - بکتریانا ( حوزه بلخ و بدخشان )
3 - هریوا ( حوزه هرات )
4 - پارا پامیزاس ( حوزه کابل و هزارجات ) دوطرف سلسله کوه هندوکش تا انتها .
5 - درانجیانا ( حوزه سیستان )
6 - اراکوزیا ( حوزه ارغنداب )
7 - گدروزیا ( حوزه بلوچستان )
بر اساس ملاحظه ای اسناد تاریخی در آریانا حکومت ساسانی ها نشان داده نشده است . در آریا زمین علاوه بر حکومت های محلی این سلسله ها بطور عمده نشان داده شده است :
1- هخامنشیان از 545 – 333 پ م .
2 - یونانیان از 333 – 250 پ م .
3- یونان و باختراز250 پ م - تا ده های اول میلادی .
4- کوشانیان از 40 – 220 میلادی .
5- کوشانی تا یفتلی ها از 220 – 425 م .
6- یفتلی ها از 425 - 566 م .
بدین ترتیب ملاحظه می شود که سم خر ساسانیان هم در آریازمین دیده نمی شود . اما ، روابط بین خلق های خاوری و باختری بطور گسترده ای وجود داشته و راه ابریشم اتصال روابط و بازر گانی و حتی خویشاوندی و هم زبانی و فرهنگی بوده . زود به زود از احوال همدیگر با خبر می شدند . با ظهور اسلام تبلیغات و اطلاعات خوبی از برابری و عدالت به گوش می رسید ، اما مردم آریا زمین با باور ها و ادیان صلح طلب و آرام خود شان خوش بودند ، چندان التفاتی به دین نو ، نمی کردند . در ایران گرچه مردم از فشار زیاد و ستم های بیشمار دین مداران به تنگ آمده بودند ، اما با حمله اعراب مردم در مقاومت با دولت پیوستند و به مقاومت پرداختند . در سال 13هجری قمری 637م به دستور خلیفه دوم مسلمین « مغیره ابن شعبه به ایران حمله کرد و با اولین پیروزی بیش از صد هزار ایرانی را در یک روز به قتل رسانیدند . (1) این خبر وحشت ناک با سرعت تا آخرین مسیر جاده ابریشم و نواحی شرقی و سمرکند و بخارا و سغد رسید . مردم از چنین اخبار وحشت ناک زیاد متأثر شدند . هر روز خبرهای قتل و کشتار مردم شهروروستاهای ایران توسط اعراب مهاجم بگوش می رسید . سپاه اعراب با فتح یک منطقه بنام « آلیس » هفتاد هزار تن را قتل عام کردند و دسته دسته مردم را در کنار رود الیس گردن می زدند و سه روز با آب خون آلود آسیاب ها گندم را برای لشکریان که 16تا 18 هزار نفر بودند ، آرد می کرد . ( 2) وقتی سپاه اعراب شوشتر را فتح و قتل عام کردند ، به سرخس رسیدند و در آنجا بجز صدنفر کسی زنده نماند و سرخس را ویران کردند . (3)
در نیشاپور ، مردم امان خواستند که موافقت شد ، اما وقتی سپاه اسلام داخل شهر شد به قتل و غارت پرداختند . از صبح تا شام می کشتند و غارت می کردند . ( 4)
گورگان : مردم گورگان با سپاه اسلام به سختی جنگیدند ، بطوری که سعید ابن عاص از وحشت نماز خوف خواند . سرانجام مردم گرگان امان خواستند و سعید ابن عاص به انان امان داد و قسم خورد که در شهر یک نفر را نکشد . بعد سپاه اسلام همه مردم را به دستور سعید ابن عاص به قتل رسانید ، بجز یک نفر . در توجهه پیمان شکنی خود گفت : « من قسم خورده بودم که یک تن از مردم شهر را نکشم » . تعداد سپاهیان اعراب در گرگان هشتاد هزار تن بود .( 5)
استخر : ( 28 – 30 ه ق ) مردم آنجا سر به شورش برداشتند ، حاکم عرب آنجا را کشتند . سپاه اسلام بار دوم آمدند و استخر را محاصره کردند . مقاومت چنان بود که عبدالله بن عامر سرلشکر را نگران و خشمگین کرد ، بطوری که سوگند خورد که چنان بکشد که خون براند . چنان کشتار کردند که خون نمی رفت ، تا آب گرم ریختند . چهل هزار کشته مردم استخر بر زمین افتید . (6)
کرمان : مردم کرمان تا سال 644م زمان خلافت عثمان به جنگ و مقاومت ادامه دادند که سرانجام با شکست کرمان ، اعراب فاتح در هشت گروپ دوازده هزار انسان را در یک روز سر بریدند . سرانجام حاکم کرمان با پرداخت دومیلیون درهم و دوهزار غلام بچه و کنیز به عنوان خراج سالیانه با اعراب مهاجم صلح کردند . ( 7)
تا سال 651م شکست قیام های ارمنستان ، آذربایجان ، فارس ، سیستان ، مکران ، طبرستان . خراسان و کشته شدن یزدگرد سوم و انقراض ساسانیان ، تقریبا فتح سرزمین های ایران تکمیل گردید و لشکرکشی بسوی سرزمین های شرقی آغاز گردید که بشترین نبردها در شمال افغانستان در زمان خلافت معاویه و امویان صورت گرفت که بر خلاف تصور دارالخلافه اسلامی مقاومت در این سرزمین ها بسیار زیاد و شدید بود که روی هم رفته تا حدود 90سال را دربر گرفت که تنها کابل 60 سال با سپاه اعراب جنگید و شکست های زیادی به سرداران لشکر متجاوز اعراب وارد نمود . مقاومت های خراسان شرقی ( افغانستان ) از قیام های تیزک بادغیسی ، جغبویه تخارستانی ، داهر، ابومسلم خراسانی ، سندبادزرتشتی ، استادسیس ، حکیم بن عطای بادغیسی مشهور به حکیم مقنع ، یوسف ابراهیم هراتی ، نوح خارجی ، بشیر بن فرقد سیستانی ، حصین سیستانی در برابر ورود اعراب . چون در افغانستان مقاومت در برابر تهاجم اعراب بسیار شدید بود سرانجام ، اموی ها به این نتیجه رسیدند که سپاه اعراب را با خانواده های شان اعزام نمایند . بر مبنای همین سیاست درسال 670م پنجاه هزار جنگجوی عرب به شکل خانه کوچ به قیادت ربیع بن زیاد به بلخ و نواحی خراسان وارد و بهترین زمینها و باغات مردم را اشغال و مستقر شدند . (8) قیام های مردم بلخ ، هرات ، بادغیس وکابلستان و دیگر نواحی همچنان ادامه یافت و در 795م در قیام مردم بلخ سه میلیون در هم دارایی علی بن عیسی حاکم بلخ ضبط و خودش به غرب کشور فرار کرد وسرانجام دردفاع مردم افغانستان در سال 810م به سرداری « طاهر پوشنگی » در برابر 60هزار سپاه اعزامی « امین عباسی » از بغداد ، که در نتیجه قوای اعزامی در ری ایران توسط پوشنگی شکست داده شد و سرلشکر آن « علی بن عیسی » در میدان جنگ کشته شد . بدین صورت تا قرن دهم میلادی زدوخورد و قیام ها علیه اشغالگران عربی ادامه یافت .
چیزی جالب این است که در تمام تهاجمات اعراب بر سرزمین های ایران و افغانستان موضوع اسلام مطرح نبوده ، صرف تاراج ، اسارت و غارت و کشتار مردم روی دست سرداران سپاه اعراب قرار داشته . دارالخلافه در انتظار فتح و غنیمت و کنیزو غلام بوده اند و از سرداران جنگی همین موضوع را گزارش می طلبیدند . این اهداف را در سرزمین های مصروشمال افریقا نیز ادامه میدادند . سلطان محمود غزنوی هم در زمستانها به سرزمین هندوستان لشکرکشی می کرد به بهانه اسلام ، قلعه های هندوها را برای تاراج طلا و زیورات آنان . مجاهدین در افغانستان هم بخاطر چوروچپاول ، به بهانه اسلام ، همان روش را ادامه داد . قتل و کشتارو تاراج بنام غنیمت (!)
سرانجام خلفای راشدین و اموی ها و عباسی ها در سرزمین افغانستان و بخارا و خارزم ، به این نتیجه رسیدند که این سرزمین ها را با زور نمی شود در تصرف داشت ، مگر این که : اول مردم بادیه نشین اعراب بدوی را به سرزمین های سبزو زراعتی آنجا منقل و مستقر ساخت . دوم سرداران و حاکمانی از خود آن مردم ، حاکم ساخت و حکومت های نیابتی بوجود آورد . این تدبیر موفق شد ، چنانچه کابل را یعقوب لیث فتح کرد . استعمار گران اروپا هم از این تدبیر استفاده کردند و امریکا هم همین سیاست حکومت های دست نشانده را تعقیب می کنند . تا تهاجم و فتوحات عرب های مسلمان ، ایران و یونان دو قدرت مطرح جهان آنزمان بود . بیزانس و تیسفون دو پایتخت امپراتوری ، تمدنهای روم و ری بود که مناسبات تمدنی و اقتصادی و اجتماعی مشرق و مغرب زمین را تعیین می کردند . دانشگاه ها ، ورزشگاه ها و کتابخانه ها و مراکز عظیم فرهنگی و هنری و بازار های پر جنب و جوش تجارتی و اقتصادی، آسیا و اروپا را داشت . فلسفه و حکمت در دانشگاه های جندی شاپور و دیگر مراکز تدریس می شد . مکتب های فلسفی و طبابت ، در سطح بالای قرارداشت . صنعت و معماری و کشاورزی انکشاف یافته بود . گرچه استبداد ، تفاوت طبقاتی شدید و کاست وجود داشت و حاکمان مستبد مالیه های کمرشکنی به دهقانان تحمیل می کردند . با آن همه استبداد ، مردم با باور های متفاوت دینی باهم در صلح و صفا میزیستند . تمدن و فرهنگی که « کوشانیها» آن را از اختلات فرهنگ آسای میانه ، بکتریا و هند بوجود آورد وانکشاف داد ، بسیار عظیم و شگفت انگیز بوده . که ما مظاهر هنری آن را در نقاشی های رواق های بودا در بامیان می بینیم و مجسمه سازی هنرمندانه باقی مانده از دوران کوشانی ها به ویژه دوران پادشاهی « کنیشکا » و تندیس های بامیان ، بگرامی و جلال اباد و همچنان معماری و شهرسازی ، بسیار عالی ودرخشان است .
« دانی » باستان شناس معروف نوشته است : « دوره کوشانی واقعا در تاریخ باستان هندوستان غربی، عصر زرین به شمار می رود ...» ( 9 )
کوشانان پیش از ورود به هندوستان : « در حدود 129پ م یکی از سرداران چینی به نام « چانگ چی این » از اقامتگاه قوم ، یوئه چیه ، دیدن کرد و گزارش داد که آن ها در شمال جیحون زندگی می کنند ، ولی باکتریا را در تصرف دارند .» ( 10 )
قلمرو کوشان : « محور اصلی دولت کوشانی از ماثورا تا بلخ و نفوذ فرهنگی و سیاسی آن در طول این محور ، ازاقصا نقاط آن پرتو افگن بوده است .از نقاط مهم تحت تسلط کوشانان منطقه تارم بوده ، که میان کوه های تیان شان و سلسله جبال کون لون قرار داشت ، که به منزله شاهراهی بوده که کالاهای بازرگانی حمل می شده . ( 11 )
منطقه دیگر « سغدیانا » : بود « که میان سیحون و جیحون قرار داشت ، که سمرقند و بخارا را شامل می شد . در حدود 239م به صورت دولت مستقل در آمد . »
ناحیه بعدی باکتریا است . به همین ترتیب تخارستان ، خوارزم ، : کاپیسا ، ننگرهارا( وادی جلال آباد ) تاکسیلا بود که ، تکسیلا شامل سه مرکز جداگانه ذیل بوده است :
تپه بهیر ، که کهن ترین اقامتگاه شهری است .
سیرکاپ ، شهر یونانی ، پارتی .
سیرسوخ ، بقایای یک تمدن کوشانی . ( 12 )
دانش دوره ای کوشانی :
در دوران امپراتوری کوشانی ها ، علوم طبیعی ، موسیقی ، هنر نقاشی و پیکرتراشی ، زمین شناسی ، هواشناسی ، ستاره شناسی ، ریاضی و طب ، در خوارزم و آسیای میانه و تمام آموزشگاه های این امپراتوری تدریس می شده . « بیرونی » ضمن آن که در باره تقویم خوارزمیان سخن می گوید ، چنین یاد اور می شود : « پس از آن که قتیبه بن مسلم ، دبیران خوارزمی را از میان برد و موبدان را کشت و همه کتاب ها و طومارهارا سوزاند ، خوارزمیان از زبان مکتوب خود محروم شدند و برای آنچه به آن نیاز داشتند به حافظه ای خود متکی گشتند .» ( 13 )
آنچه که بطور فشرده و بسیار مختصر از صفه های پر حادثه تاریخی اشاراتی بعمل آمد ، منظور تکرار آن قسمت های تاریخی این است که تا 666م کوشانی ها و قبل از آن دولت های مستقل در سرزمین های افغانستان ، آسیای میانه و ماوراء سند بطور مستقل از هم وجود داشته و این مطلب را از مورخ رشته تاریخ ایرانی دکتور رقیه بهزادی نگاشته شد ، که این مناطق جز قلمرو امپراتوری ساسانی ها نبوده . دوم این که در نبرد های وطن خواهانه ای این مردمان بطور مستقل اشاراتی کرده باشیم .
منابع :
1 - تاریخ ابن حصیر ، ج دوم ، ص290
2 - تاریخ طبری ، ج4 ، ص 1491
3 - تاریخ رویان ، ص69
4 - کتاب الفنون ، ص 283
5 - تاریخ طبری ، ج5 ، ص2116
6 - کتاب فارس نامه ابن بلخی ، ص 135 و کتاب تاریخ کامل ، ج سوم ، ص163
7 - تاریخ یعقوبی ، ص 62 و تاریخ طبری ، ج پنجم ، ص 2216-2218
8 - تاریخ غبار
9 - قوم های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، دکتر رقیه بهزادی ، انتشارات طهوری ، چاپ دوم ، زمستان 1383خ ، تهران ، ص 167 .
10 - همان اثر ، ص 163 - (11) همان ، ص 165 – ( 12) همان ، ص 167 – (13) ص169