عبدالقیوم میرزاده

 

سیری در توضیح تعصب ، افراط گرایی، لجاجت، تقلید کور کورانه و پیش داوری

در اوضاع و احوال موجود  جهان و کشورما افغانستان تعصب و افراط گری از جمله پدیده های منفی اند که موجودیت اش نه تنها ادامه جنگ و کشمکش های ملی و منطقوی را گسترش  میدهد بلکه این تعصبات و افراط گرایی ها فر هنگ جوامع و خاصتآ جامعه ما را دگرگون ساخته و همه روزه دارد در میان مردم برای خودش جا باز میکند. گسترش تعصب و افراط گرایی نه تنها در میان کشور های اسلامی در زیر نام اخوان المسلمین، جهاد فی سبیل الله، القاعده، گروه های طالبا نی، داعش، بوکو حرام ........ و غیره بلکه در کشور های غربی نیز احزاب راست گرای افراطی، ناسیونالیستی، فاشیستی زیر نام پوپولیست ها، نیو نازیست ها، ناسیونالیست ها افراطی و غیره با گرایش های مذهبی،  قومی، اسلام ستیز، بیگانه ستیز و یهود ستیز با تعصب شدید تا سرحد کشتن و کشته شدن آرمان خویش را پرستش میکنند. کشتار بیرحمانه افراد ملکی ذریعه تهاجمات انتحاری، حملات انفرادی و به سایر شیوه های ضد انسانی از جانب همین متعصبین مذهبی، ملی، نژادی، سیاسی و فرهنگی امنیت بشریت را در روی زمین به مخاطره جدی مواجه ساخته است. بشریت با آنکه این تعصبات را طی جنگهای خانمانسوز صلیبی و طی دو جنگ جهانی تجربه کرده است اما متآسفانه سیستم های رهبری کشور های جهان و کشور ما افغانستان برای جلوگیری آن نه تنها کاری نمیکنند بلکه در اکثر کشور های جهان این نیرو های افراطی در جایی زیر نام سپاه اسلام و دولت اسلامی، دولت ناب محمدی و در جایی زیر نام دیموکراسی و آزادی های (انسانی)  از امکانات و قدرت بیشتر برخوردار میگردند و کشور هایی چون پاکستان، ایالات متحده امریکا، عربستان سعودی، اسراییل، انگلستان و عده از کشور های دیگر در سیاست های رسمی خویش از این گروه ها برای مقاصد استراتیژیک و استیلا گرانه استفاده مینماند که این کار نه تنها باعث رشد هر چه بیشتر تعصب و افراط گرایی در جهان میگردد بلکه دارنده گان عقاید مختلف  را در تخاصم علیه یکدیگر قرار میدهد  که در چهار دهه واپسین بیشترین صدمات خونبارتعصب و افراط گرایی را مردم کشور ما متقبل شده اند. از اینرو بر همه روشن ضمیران، دانشمندان، اهل خبره و سیاسیون کشور ما امر مبرم و لازمی است تا با تمام نیرو و امکان دانشی شان برای جلوگیری از اشاعه این پدیده ای شوم مبادرت ورزند و نتایج خونبار این پدیده مخالف انسان، انسانیت و آزادی های انسانی را برای مردم توضیح دهند. از آنجاییکه لجاجت، تقلید کور کورانه و پیش داوری از جمله پیآمد های تعصب در عمل میباشند هرکدام بالنوبه در جایش توضیح میگردد.

"تعصب‏» از واژه عربی «عصب‏» گرفته شده است که در اصل به معنى رشته‏هايى در ارگانیسم زنده است كه مفاصل استخوانها و عضلات را به هم پيوند مى‏دهد، این واژه را بخاطری برای این موضوع برگزیده اند زیرا عمل تعصب به فکر و مغزشخص   تآثیر گذاشته  و با تمام وابستگی فکری وعملی لجوجانه به یک پدیده، اندیشه، موضوع  و یا شخص پرستش مابانه چسپیده وبه آن قدسیت قایل میگردد. در زبان لاتین آنرا فناتیزم Fanatisme    یا فناتیک Fanatieke  میگویند که در پرستش و ستایش بحد جنون رسیدن را معنی میدهد و مقبره مقدس هم گفته شده است که در زبان دری معادل آن جانب داری افراطی یا افراط گرایی در اندیشه و عمل را نیز میتوان استفاده کرد. تعبد،گرویدن، جانبداری کردن، حمایت کردن و پافشاری کردن بی چون و چرا، کور کورانه و فاقد استدلال و منطق به آیینی، نظری، شخصی، شی ای و پدیده ای  را تعصب گویند. چنانچه جورج اگوستین نیکلاس روییز دی سانتیانا ای بوراس  Jorge Agustin Nicolas Ruiz De Santayana Y Borras   مشهور به جورج سانتیانا ( ۱۸۶۳ – ۱۹۵۲ میلادی )  فیلسوف، شاعر و رمان نویس مشهور اسپانویی  تعصب را چنین تعریف میکند: تعصب یعنی تلاش خود را مضاعف کردن در وقتی که هدف را فراموش کرده ایید.

تعصب در حقیقت به معنی وابستگی کاملآ غیر منطقی و نا مستدل به چیزی، به شخصی و یا به فکری که شخص متعصب را تا سر حد تقلید کور کورانه وا میدارد تا حقیقت را فدای این وابستگی اش کند. شخص متعصب با اسرار و لجاجت تمام گزینه های علمی، منطقی، حقیقی و واقعیت ها را نا دیده گرفته به آنچه باور پیدا کرده قدسیت قایل بوده و تمام اعتقادات و باور های دیگران را مردود میشمارد. بیسوادی، جهل، نادانی، غرور و خود بزرگ بینی، تربیت نا سالم و خانواده های متعصب، عدم دسترسی به اطلاعات مکمل، احساساتی حرف زدن و عمل کردن  و کثرت پدیده های خرافی در جامعه ریشه های اصلی ایجاد تعصب در میان مردم میباشد.

بیشترین نوع تعصب بوسیله والدین و خانواده با پیروی بدون قید وشرط از باور های خرافی گذشتگان و انتقال آن نسل به نسل به فرزندان شیوع پیدا میکند. افراد متعصب به یک نظریه باور، اعتقاد  وا بستگی شدید پیدا میکنند،  به یک روش و یا قاعده عاشقانه عادت میگیرند، به یک شخص و یا رهبرشدیدآ متمایل میگردند همین است که هیچ تغییر و دگرگونی را نمیپذیرند وبلااثر همین یکنواختی همه پدیده های ماحول برایشان بیگانه میگردد.

افراد متعصب جهان را طور دیگر میبینند یا بهتر است بگوییم طوری که خودشان میخواهند میبینند. آنها برای خودشان جهانی وابسته، محدود و مختص به خود شان میسازند و واقعیت های پیرامون شان را اصلآ نمیبینند. افراد متعصب همه امور زنده گی، اجتماع، سیاست، اقتصاد و فرهنگ را با معیار های قهرمانان خودشان به سنجه میگیرند. هیچ اندیشه نو و فکری جدید را نمیپذیرند. آنها به این باور اند که اگر این اندیشه و یا فکر پسنددیده و خوب میبود قهرمان افسانوی شان خیلی ها قبل آنرا به ایشان میرساند بنآ آنها با تمام قدرت بر علیه هرچه غیر از فکر خود شان است در جنگ وستیز اند و همچنان تلاش بر این دارند تا فکر، باور و اعتقاد شان را همه چشم پوشیده بپذیرند و یا در صورت امکان آنرا حتی به زور سرنیزه به مردم می قبولانند. آنها نمیدانند و یا هم نمی خواهند بدانند که رسیدن به باور  و اعتقاد راهی نیست که کسی دیگر بجای کسی دیگر آنرا برود هر کی خودش باید این راه را بپیماید و به آن و یا این باور برسد، آنانیکه قبلآ این راه را پیموده اند تنها کاری که از دست شان بر می آید همین است که دلایل، شواهد و استنباطات  خویش را به سایرین همرسانی کنند نه اینکه آنانرا به زور توپ و تفنگ براه خودشان بکشانند. متعصبین و یا  آنانیکه نظریات دگم مذهبی، سیاسی، ملی، نژادی و یا فرهنگی دارند تمام افراد جهان غیر خود شان و یا غیر همفکر شانرا دشمن مطلق میشمارند، دنیای آنها در محدوده ای همان فکر دگم شان محدود میباشد. آنچه در این محدوده خطرات بزرگ و تباهی را متوجه زنده گی و امنیت انسان در روی زمین میگرداند همانا آشتی نا پذیری متعصبین با دگر اندیشان در جوامعه مختلف میباشد زیرا افراد متعصب بسیار خشونت گر، انعطاف نا پذیر و تا سرحد جنون وابسته به یک محدوده ای فکری و مصالحه نا پذیر  که هر آن آماده اند در راه فکر دگم شان همه آهاییکه آنچنان فکر نمیکنند از میان بردارند و بکشند و یا از کشته شدن خود هم هیچ هراسی به دل ندارند. همین خصوصیت تعصب و افراط گرایی است که جهان را به خطری بزرگی از افراط گرایی راست و چپ ، مذهبی و ایدیالوژیک بطرف پرتگاه نیستی هل میدهد. از بررسی هاییکه در میان متعصبین اعم از مذهبی، ملی، ایدیالوژیک و فرهنگی صورت گرفته بوضاحت میرساند که همه تشکیلات و برنامه های این متعصبین افراط گرا مالامال از خشونت، کشتن بستن، محو فزیکی دگر اندیشان، جنگ، انتحاری،  پخش و اشاعه نظریات افراطی در زیر عناوین بسیار ارزشمند دینی، شعار های میهن پرستانه و سایر خطوط فکری تآثیر گزار که برای عده زیادی از مردم از اهمیت مادی و معنوی برخوردار میباشد سوء استفاده ابزاری میکنند. ذهن و مغز افراد با گرایشات افراطی  حتی اماده گی شنیدن نظریات غیر از خود را ندارند، آنها تنها چیز هایی را میخواهند بخوانند، بشنوند، ببینند  و لمس کنند که به آن باور دارند و وابسته شده اند و تمام جهان خارج از این خط را نفی میکنند و از نظر شان باطل است. مثالهای فراوان در این زمینه میتوان ارایه کرد،از بین بردن تمام کودکس های ما یا ها از جانب اسپانویان در امریکا، کتاب سوزی های اعراب در کشور های تسخیر شده، کتاب سوزی های روسها بعد از انقلاب اکتوبر در سرزمین های اتحاد شوروی، کتاب سوزی ها ی مجاهدین در افغانستان و کتاب سوزی و نوار سوزی های طالبان بعد از تسخیر افغانستان و ده ها نمونه و مثال دیگر از این قبیل در جهان وجود دارد. پیآمد های تعصب در جوامع باعث بروز تعصب در میان مردم عوام نیز میگردد زیرا افراد زیانمند از تعصب به عمل بالمثل مبادرت میورزند و در کشور هاییکه جنگ های دوامدار جریان دارد این خطر بیشتر متصور است که کشور ما افغانستان از این ناحیه بیشترین ضرر ها را دیده است.

عوامل فراوانی اند  که انسانها را متعصب بار می آورد که روان شناسان، مردم شناسان و جامعه شناسان مهمترین این عوامل را چنین فرمولبندی میکنند:

مهمترین عامل در پرورش افراد متعصب تربیت طفل در خانواده متعصب، موجودیت خشونت خانواده گی و برخورد نا سالم و خشن با اطفال در سنین طفولیت و نوجوانی،  فقر، بیسوادی و پاهین بودن سطح فهم وآگاهی  والدین از رفتار سالم اجتماعی، اگر شما اطفال را به اطاعت کور کورانه از دساتیر خشک بدون توضیح منطقی خویش مجبور گردانید و نگذارید اطفال تان در باره خوبی و زشتی کار هایشان خود فکر کنند و تصمیم مستقلانه اتخاذ کنند این اطفال در آینده به خوبی و زشتی هیچ پدیده ای فکر نکرده و همیشه بحیث یک فرد منفعل اراده خویش را در اختیار دگران میگذارد و بیشتر به شخصیت ها، سیستم ها و باور های مطلق العنانی و دیکته ورزی یا دیکتاتور مابانه علاقمند میگردد که همین علاقه باعث میگردد تا به همچو گروه های مذهبی، سیاسی، ملی، اتنیک و فرهنگی  بپیوندد.

عامل دیگر تعصب و افراط گری انزوای اجتماعی و ذهنی است، انانیکه با ایدیالوژی و آرمان خودشان بچسپند و در همان پیله بتنند از سایر افکار خلاق جوامع بشری برحذر مانده و با تمام جهان بیگانه میشوند. همین باعث میگردد تا هیچ آموزه ای نو نداشته و در قهقرای تعصب و خود خواهی و تکبر غرق میگردند.

عامل دیگر رشد و انکشاف تعصب و افراط گرایی که بسیار خطرناک وغیر قابل مهار پنداشته میشود استفاده ابزاری از تعصبات و افراط گرایی در سیاست های رسمی کشور های جهان میباشد. گرچه  تاریخ این پدیده غیر انسانی بر میگردد به حملات اعراب به کشور های غیر عرب تحت پوشش پخش و اشاعه دین اسلام  که اعراب بنام اینکه ملت برتر و برگزیده خداوند(ج) در روی زمین اند خود را عالی وغیر اعراب را در سرتاسر ممالک مفتوحه شان بنام موالی یعنی  برده و غلام آزاد شده مینامیدند که باییست خدمتکار صاحب شان باشند. همچنان صدور فرمان اولین جنگ صلیبی بوسیله پاپ اوربان دوم در ۲۷ نوامبر سال ۱۰۹۵ میلادی در انجمن مذهبی شهر کلر مونت فرانسه بنام آزاد سازی تمام  سرزمین های مقدس از زیر سیطره اعراب  و یهودیان یکی از تراژیدی های فراموش ناشدنی تعصب و افراط گرایی محسوب میگردد. در این جنگهای صلیبی که پاپ اوربان فرمان آنرا صادر کرد برای مسیحیان مسلمان ها را دشمن خدا معرفی کرده ودینی را که آموزه های حضرت مسیح  که "دشمن تان را نیز دوست بدارید" به دین جنگی تبدیل کردند که به قول مورخین میلیون ها قربانی از انسان ها گرفت و تا خیلی زمان ها ختم این جنگهای خانمانسوز هم دیده نمیشد. گرچه مورخین جنگهای صلیبی را بین سالهای ۱۱۰۰ تا ۱۵۰۰  میلادی تاریخ میزنند اما در حقیقت این جنگها سالهای زیادی دیگر در جهان از میان انسانها قربانی گفته و هنوز هم میگیرد. نژاد پرستان آلمان نازی در نیمه قرن بیستم یهودیان را نژاد مضر،بد طینت و بسیار پست میشمردند و بر اساس همین تیوری خود ساخته شان شش میلیون یهود را از تیغ کشیدند و به کوره های آدم سوزی سپردند. ایالات متحده امریکا در قرن بیست ویک زیر عنوان اینکه حادثه ۱۱ سپتمبر از جانب کشور های اسلامی سازماندهی شده طی حملات وحشیانه میلیون ها انسان را در افغانستان، عراق، لیبیا، سوریه، یمن، تانزانیا و الجزایر و میانماربه خاک وخون کشاند.

تعصب و افراط گرایی تا کنون چند بار جهان را تا پرتگاه نابودی کامل پیش برده است که اگر از جنگ های صلیبی، جنگ اول و دوم جهانی بگذریم در سالهای  ۱۹۸۱ – ۱۹۸۹ میلادی  مشاورین مذهبی رونالد ریگان رییس جمهور سابق امریکا تلاش فراوان بخرچ دادند تا از طریق تفسیر های خود ساخته شان از ایات انجیل رونالد ریگان را به این متقاعد سازند که اتحاد جماهیرشوروی  محور شرارت و امپراطور اهریمن در روی زمین است و باییست از طریق یک جنگ تمام عیار اتمی از بین برود و زمین از وجود این شرارت پاک گردد و به این ترتیب استقرار راکت های میان برد امریکا را در اروپا تضمین موفقیت امریکا در این جنگ وانمود و این نظریه را تداعی میکردند که اگر هم اکنون علیه این اهریمن اقدام نگردد بعدآ به هیچوجه جلو آن گرفته نمیشود که خوشبختانه در اثر سیاست های سالم وصلح طلبانه میخاییل گربا چوف جهان و بشریت از این فاجعه در امان ماند.

همین استفاده رسمی از عنصر تعصب و افراط گرایی برای مقاصد سیاسی باعث گردیده تا امروز هیچ کشوری در جهان از این بلای مهلک در امان نباشد. سیاست های رسمی دولت ها و سازمانهای متعصب افراط گر که در حاشیه این دولت ها زیر سیطره قوانین رسمی این کشور ها آزادانه فعالیت دارند بوضاحت این را میرساند با وصف آنکه تعصب کور، محدود اندیشی و افراط گرایی نتیجه  تاریک اندیشی، بیسوادی  و معلومات ناکافی از سیاست، تاریخ، جامعه شناسی، انسان شناسی و فرهنگ میباشد اما میبینیم که در همین جهان متمدن، پیشرفته و عصر انکشافات تکنالوژیک هم کار برد وسیع داشته بین سالهای ۲۰۱۰ میلادی تا همین اکنون  در پیش چشمان تمام مردم دنیا با حمایت و تشویق شبکه های تلویزیونی همین کشور های پویا و متمدن از سراسر این کشور های مدرن اروپایی، امریکا، استرالیا و کانادا گروه گروه جوانان بین ۱۶ و ۴۰ ساله غرض پیوستن به صفوف داعش این خونخوار ترین گروپ متعصب افراطی در سوریه و عراق برای تآمین منافع ایالات متحده امریکا، عربستان سعودی، اسراییل، ترکیه و سایر کشور هاییکه از فعل و انفعالات داعشیان بهره برداری کردند، رفتند و کشور های  ماتم زده را بیشتر به ماتم نشاندند و تقریبآ تمام هستی این دیار ها را نابود کردند. تاریخ بشریت خاصتآ دوران استعمار تجارب بسیار مخرب از نیرو های استعماری دارد که در کشور های مستعمره پیوسته از حربه تعصبات مذهبی، ترویج افراط گرایی استفاده کرده و مردم این کشور ها را به جان هم انداخته و خود به تاراج آنها پرداخته اند که این تجربه را عصر حاضردر کویت، عراق، لیبیا، افغانستان و عده زیادی از کشور های افریقایی نیز تکرار کردند.

همین سیاست های سلطه گرایانه کشور های مدرن غرب وشرق، تشویق ها و سرازیر گشتن وجوه های میلیونی برای رشد و اشاعه تعصبات قومی، نژادی، مذهبی، سیاسی و فرهنگی در کشور های به قول خودشان جهان سوم باعث گردیده که این دگم اندیشی  و تعصبات گوناگون بازار گرم پیدا کرده و از رونق فراوان برخوردار گردد.

درفضای عقب مانده کشور ما که بیش از ۹۰ درصد مردم ما در شرایط بسیار دشوار بیسوادی، فقر، بیکاری، پاهین بودن سطح آگاهی مردم از مسایل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بسر میبردند و هکذا در زیر فشار مضاعف جنگ سرد ایدیالوژی های چپ و راست، سرخ و سبز از بیرون وارد کشور ما گردید و جامعه شهری را متلاشی و به قطب ها ی آشتی ناپذیر منقسم گردانید. چون سطح آگاهی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی این شهر نشینان ومردم بسیار نازل بود مانند مور و ملخ به این ایدیالوژی ها چسپیده و از آن برای خود کتاب های مقدس ساختند و اشاعه کننده گان آن را بحیث رهبران امپراطور مآب مادام العمر همچنان با قدسیت و پیغمبر مآب پذیرفتند و در جریان کارزار سیاسی و اجتماعی تمام منافع علیای ملی را فدای این ایدیالوژی ها و رهبران خویش کردند و همه آنهایی را که چنین نمی اندیشیدند یا بهتر بگویم دگر اندیشان را یکسره دشمن خونی خویش قلمداد کردند و در پی قلع و قمع آن بر آمدند. این متعصبین و افراط گرایان  سیاسی  و ایدیالوژیک حتی به اعضای سازمان سیاسی خود هم رحم نکردند و اولین تصفیه های مخالفین را از سازمان های خود هم شروع کردند.   از اینجا بود که فضا در کشور ما روز تا روز مختنق تر شده و طرف های دیگر جنگ سرد که در کمین نشسته بودند با ایجاد،  پخش و اشاعه  تعصب کور مذهبی و افراط گرایی پا فراتر گذاشته به همه مردم کشور که در قلمرو مخالفین شان زنده گی میکردند یکسره حکم تکفیر صادر کرده و واجب القتل دانستند و تا حد آخرین امکان شان به هر وسیله ایی مردم را کشتند و دار و ندار مردم را به یغما بردند و کشور را به تباهی کشاندند و دامنه این تعصبات روز تا روز فراتر گشته و کران تا  کران میهن ما را فراگرفته است. که این سلسله  همین اکنون بوسیله مراجع نظامی – استخباراتی، مذهبی و مدارس دینی با صرف میلیارد ها دالر در داخل و خارج کشورما از جانب سازمانها و کشور هاییکه از این راه در جستجوی اهداف خویش اند  بصورت متداوم  در تولید و باز تولید مجاهد، طالب،  داعش، ناسیونالیست افراطی قومی، نزادی، مذهبی و ایدیالوژیک مصروف هستند. در کشور ما افغانستان  از اوایل قرن بیستم این فعل و انفعالات در قالب های مذهب و خرافات  به همکاری انگلیسها علیه حکومت امان الله خان اساس گزاری شد و در نیمه های قرن بیستم در پوشش های سیاسی، مذهبی، قومی و ملی شدت بیشتر کسب کرده و در رویداد های تاریخ معاصر کشور ما تا کنون نقش تعین کننده را بازی کردند و میکنند.

بر اساس پژوهش ها و یافته های روانشناسانه و جامعه شناسانه  افراد متعصب معمولآ در عقب ایدیالوژی های سیاسی، مذهبی و سمبول ها ی مقدس سنگر گرفته و از این طریق مردمان ضعیف النفس، بی اراده، متزلزل و نا استوار را که به اطاعت کور کورانه عادت گرفته اند بطرف خویش متمایل ساخته و گروه های بزرگ افراد این چنینی را درگروه، جماعت، سازمان، پیرخانه و طریقت  خویش متمرکز میگردانند. در طرزالعمل این گروه های متعصب افراطی اساسآ  جستجوی حقیقت و اصل قضاوت در زنده گی انسان و باور هایشان وجود ندارد آنها همه غیر خودی ها را مردود و معدوم میشمارند که باید از بین بروند. تأسیس گران و گرداننده گان  این گروه های متعصب افراطی که  برای تحقق اهداف استیلاگرانه و استراتیژک خود از این محمل و یا وسیله استفاده میکنندعواقب زیانبار این پدیده تباه کن را بخوبی میدانند. آنها این گروه های مذهبی و رادیکال را طوری طرح ریزی و برنامه ریزی میکنند که گویا کشور مورد نظر ویا به قول داعشیان و سازمانهای نظیر آنها جهان گندیده و از مسیر انسان و انسانیت خارج گردیده است  و عامل این گندیده گی تمام سازمانهای سیاسی، اجتماعی، کمونیستان، خارجیان، آسیایی ها، شرقی ها، بی دینان، مرتدان، یهودیان و فاسقان میباشند و باییست در گام نحست همه این ها نابود گردند و همانست که جهان ایدیال و امپراطوری خداوندی بر روی زمین مستقر میگردد. همچنان اعضای این گروه ها طوری تلقین میگردند که گویا اگر در جریان جنگ مقدس شان بمیرند آمرزش تضمین شده داشته و در بهشت جایگاه خاصی برایشان در نظر گرفته شده است. که در جنگ سال  ۱۹۸۰ - ۱۹۸۸ میلادی  ایران و عراق برای اشتراک کننده گان جنگ کلید های این جایگاه های خاص بهشت را نیز توزیع میکردند. به قول نازی ها، نیو نازی ها، فاشیست ها، ناسیونالیستهای افراطی عامل تمام بدبختی ها، جنگ ها، فقر، بیسوادی، امراض و نا امنی ها افراد غیر از نژاد خودشان میباشد بنا  به قول آنها همه نژاد های غیر اصیل باید از بین بروند و این امریست مقدس و مشروع زیرا آنهاییکه برای جامعه بشری مضر اند باید ازبین بروند. اگر بصورت کل همه انواع تعصب را در نظر بگیریم تقریبآ همه متعصبین و افراطیون وظیفه خدایی را انجام میدهند که گویا آنها زمین را از افراد مضر، نجس و ناپاک  منزه میگردانند. در جهان ما هم اکنون نمونه های فراوان گروه های این چنینی هم در میان عیسویان، مسلمان ها، هندو ها، ملی گرایان، ایدیالوژی های سیاسی با دکترین خاص و فرقه گرایان نژادی وجود دارد که هر از گاهی برای اهداف خاص استراتیژک و سیاسی از آنها بهره برداری صورت گرفته  و یا شاخه های آن در کشور های مورد نظر تآسیس و ایجاد میگردد.  هکذا همین  تعصب و افراط گرایی است که دارنده گانش را افراد لجوج، خود بزرگ بین، خود محور، دگم اندیش که هیچگاهی موضوعی را با استدلال منطقی ارایه کرده نمیتواند و خود را برتر از همه میدانند بار می آورد. همچنان این وابستگی های شدید فکری و عملی نسبت به اشخاص، عقاید و یا هر شی دیگراست که عامل انتقال بسیاری از زشتی ها، خرافات و روش های نا پسند غیر انسانی به بهانه ای حفظ آداب و سنن  از نسلی به نسلی دیگر میگردد انسانها را به لجاجت و تقلید کور کورانه وا میدارد و  سر چشمه ای بسیاری از کشمکش ها، جنگها و خونریزی ها و اختلافات جامعه بشری میباشند. کوتاه فکری، جهل، تکبر، خود خواهی  و پیش داوری بدون دلایل منطقی همه نتایج تعصب و افراطیت بوده که پرده ای ضخیمی بروی عقل انسان هموار میکنند تا عقل دیگر قادر به دیدن هیچ چیزی نباشد از همین جاست که متعصبین و افراط گرایان همه نابسامانی های خود و اجتماع ماحول شان را در غیر خودی ها ودگر اندیشان میبینند و تمام بار ملامت  را بدوش آنهایی میاندازند که فکر و اندیشه خلاق دارند.

دانشمندان علوم انسانی به این نظر اند هرگاه انسانها فرا بگیرند که برای همه افراد بشر نظریات شان محترم است و این را باید در نظر داشت، مذاهب و باور های دینی هم بخشی از زنده گی، فرهنگ و نظریات  جامعه بشری است باید آنرا محترم شمرد و آنهاییکه خدا باور نیستند هم از کوره راه های زنده گی عبور کرده و به این نظر رسیده اند به آن نیز باید احترام گذاشت. نباید کسی را به خاطر تفکرات و باور هایش سرزنش کرد و الی که این باور ها سایرین را عملآ زیانمند گرداند. همچنان باییست از طریق خانواده ها، مراکز تعلیمی و تربیتی و رسانه های همگانی  فرهنگ شک وتردید را نسبت به هر شی و هر چیز ترویج کرد تا همه پدیده های جهان مورد باز بینی قرار گرفته و روی آن بحث های علمی صورت گیرد و فرزندان ما با روش علمی دنیا و اجتماع ماحول خویش را درک کرده و بشناسند.  فیلسوف، منطق دان و جامعه شناس انگلیسی برتراند آرتور ویلیام راسل  Bertrand Arthur William Russel (۱۸۷۲ – ۱۹۷۰ میلادی ) در باره دوری از تعصب میگوید " اگر شک وشبه وجود دارد که با مشاهده برطرف میگردد باید آن مشاهده را انجام دهید. ولی دیدن هم با پژوهش و تحقیق عینی و ذهنی فرق کلی دارد. اگر ارسطو به زنش نمیگفت دهنت را باز کن تا دندان هایت را بشمارم، او هرگز نمیگفت که تعداد دندان های زنان از مردان کمتر است و این اشتباه فاحش را مرتکب نمیشد." به همین جهت تصور دانستن چیزی مهلک تر و خطرناک تر از بی خبری است که هر از گاهی دامنگیر همه مان میشود. بسیاری از دانشمنمدان و فلاسفه گذشته های دور و عصر حاضر کتاب های فراوان نوشته اند که در لابراتوار ها و آزمایشگاه های علوم تجربه عملی نشده است ویا اگر در یک فضای دیگر تجربه شده، تجربه آن در فضای دیگر نتایج غیر از آن دارد. باید خود یاد بگیریم  و به فرزندان ونسل های مابعد بیاموزانیم که با شنیدن عقیده های مخالف نباید عصبانی شویم. چنانچه داکتر علی شریعتی جامعه شناس و نقاد مذهبی ایران ۱۹۳۳ - ۱۹۷۷  در یکی از دعایه هایش میگوید:" خداوندا به من این توان را ارزانی فرما تا حرف مخالف و دشمن ام را تا اخیر بشنوم."  اگربا شنیدن عقیده مخالف عصبانی گردیم این مستقیمآ به مفهوم پوچ بودن نظریات خودمان است زیرا افراد آگاه و با نظریات با پایه و مستدل برای کسانیکه از روی نادانی نظریات نامستدل و بی پایه را بازگویی میکنند هرگز عصبانی نمیشوند بر عکس نسبت به آنها برخورد دلسوزانه پیدا کرده به رشد و تکمیل آگاهی شان میپردازند. 

انعطاف پذیری و مصالحه  دو رکن اساسی بار آوری انسان دگر اندیش میباشد که انسان را با معیار های فوق العاده انسانی و پذیرش دیگران یاری میرساند. انتقاد پذیری، فورمولبندی انتقاد سالم با ارایه دلایل منطقی مبرا از بغض و کینه و پذیرش اشتباهات از خصیصه دیگر دگر اندیشی می باشد، فرا گیری چنین خصایل انسانی و عمومیت بخشیدن  آن در میان همه مردم نفاق را جلو گرفته وفاق و آشتی میان مردم بمیان می اید.

 

 

 


بالا
 
بازگشت