محمد علی مهرزاد
مبارزه طبقاتی تا جنگ های نیابتی در افغانستان !
سالیان سال یکی ازمهمترین نگرانی مردم ما این بوده وفعلاً هم با این د لهره دست وپا می زنیم که چگونه می توانند ومی توانیم جلوی جنگ های داخلی وبیرونی را که توسط ستون پنجم وششم که تازه در وطن ما از طرف ایران و پاکستان براه افتید را بگیرند، وبساط اختناق را از سرزمین آزادگان برچینند ؛ این علاقه مندی در طول تاریخ بوجود آمدن افغا نستان ناشی از این عقیده بوده است که هیچ انسان نباید تحــت تسلط انسانی دیـــگر زند گی کند، وبرای تامین مفهوم انسان وانسانیت رزمیده است ، مفهوم شناخته شده مبارزین و پیش آهنگان این سرزمین این بوده که (( حق داده نمی شود وحق گرفته می شود )) مقوله ایست که از بدو تشکیل جوامع بشری تا امروز موضوع مجاد له بین حکمرانان مطلق العنان وتوده های ستمکش بوده است . قدرت طلبان دایماً بر حریم حقوق مظلومان ومستضعفان تجاوز کرده جان ومال وآزادی این ودیعه ای الهی را در اختیار خود گرفته ، هرچه از ظلم وستم جلادان تاریخ آموخته و بیاد داشته اند دراین سه دهه اخیربرمردم افغانستان روا داشته اند!
د ر سال های اخیر بسیاری از دیکتا توران کشورما افغا نستان ، چه با ریشه ای داخلی و یاخارجی ، در مقابل مبارزات مردم ما سقوط وبگورستان جنایت کاران تاریخ ســپرده شده اند ، شما خود شاهــد بود ید وهستــید که دیکتا توران بسیار قدرت مند ، ظاهراً رسوخ نا پذیرودارای بیشترین لشکر وسپاه وسابقه ای کشورگشایی نام آور ، در برابر مبارزات عیاران وسربداران سربکف این سرزمین به شکست و سقوط روبرو شدند . ولی مشکل که بعد از پیروزی این مردم به آن گرفتارمی شد ند واز با ز گشت جنگ های رنگارنگ گاهی چون مزدوران استعمار در لباس مذهب وگاهی آموزش د یده های مکتب ومدرسها ی جبهه شخصیت سازی کاذب استعمارگران شرق وغرب چهره وسنگرتبدیل نموده به حیث نمایندگان اقوام باهم برادر ساکن افغانستان تحمیل شده اند بازهم تداوم داشته ، اقوام ساکن در افغانستان را اغفال نموده اند ؟
اما با تاسف فراوان که درین سه دهه اخیر تاریخچه جریانهای روشنفکری کشورما از این حیث چندان که توقع می رفت روشن وبرازنده نمی باشد ( اگر قرار براین بگذاریم که چنین جریانها را به اصطلاح روشن فکر بنامیم ، گرچه این همه صف بندیها ادعای روشنفکری داشته ودارند )، بدون شک ، کسانی نیز در تاریخ کشور ما بوده اند که با تلاشها وافکارروشنفکرانه شان چون مشروطه خواهان شمع فروزان وخا موش نا شد نی نسل دیروزوفردای کشورشدند . ولی آنچه قابل نگرانی است عملکرد تحصیل کردگان وروشنفکران این سه دهه اخیر است که اگراشتباه نکرده باشم در تمامی طول این سه دهه حیات سیاسی خود ، چندمین بار به بدترین نوع ممکن خلاف اندیشه ای روشنفکری به مفهوم واقعی تعریف روشنفکری ؛ کاملاً برضد منافع مردم تغیرشکل داده واسیبهای جبران نا پذیربر پیکر تب آلود و زخمی کشورخود وارد کردند، نه تنها یکبارمرتکب عمل اشتباه آمیزگردیدند، بلکه تکرار اشتباه شان این همه مصیبت های بعدی را متوجه مردم افغانستان کرد ند! تاریخ شاهد است هر زمانیکه مردم ما در مقابل تجاوزگران خارجی ویا در برابر حکام مستبد بپا خاسته اند و به پیروزی نایل شده اند گروهی با نام روشنفکرجنبش راستین مردم را به سوی بد بختی ها وفجایع بیشتر اب در اسیاب دشمن ریخته اند ؛ در صورتیکه انتظار وچشم داشت مردم ما که از نعمت سواد بی بهره اند ؛ به امید اینکه روشنفکرجامعه شان ، روشنگر راه وپرتو افــشا ن تیره گی ، سیاهی وتاریکی وهدایت گر مردم وبالاخره پشت وپناه جامعه باشد ، نه بیرق دار تیره گی وکدورت ورنج ونفاق وشقاق مردم خود را فراهم کند ؟ زما نی آنچنان راه افراط وتفریط را پیموده اند که به مشکل می توان انهارا سکانداران یک نهضت ونجات بخش به حساب آورد؛ تجربه سه دهه اخیر نشان داد که جنبشهای چپ افراطی وراست افراطی از مردم ما قربانی گرفته است ، چه ترویج کیش شخصیت که(( در جبهات شخصیت سازی کاذب در خارج از کشور)) ساخته وبافته شد ند ، تابوسازی وقهرمان پردازی در سه دهه اخیر مولود کوشش های این جریانها و گروهای که در پا کستان وایران سازماندهی شد ند، دورنماو ماهیت طبقاتی جنگهای فعلی و اینده را به نمایش گذاشت . روشنفکران ما قبل از اینکه انگشت بطرف این حکام مستبد دیروز وامروز اشا ره کنند ؛ نباید فراموش کنند که سه انگشت به شکل هشدار زمانه بسوی خود ما بخاطرعدم شناخت از فتنه وسیاست بازیهای پشت پرده که در غیاب مردم وقشرروشنفکرگرفته می شود به خود آیم ونقطه ضعف وقوت خود را شناسا یی واز لاک تعصبات مذهبی ، قومی ، منطقوی که تار وپود وحدت مردم مارا بسوی بیگانگان می کشاند بیرون آییم . شما می دانید که در باره طبقات و قشر جامعه تعریف ها ی گونا گون بعمل آمده است وهنوز که هنوز است، البته در تعریف روشنفکرنظریات در حال گفتگو است ، اما فعلاً تا جاییکه عده ای بر این نظر اند که (( روشنفکرکسی است که راه وروش وصواب را می داند ومی کوشد جامعه را نیز بدان راه ، بکشاند، تلاش او برای گسستن سدهای سهمگین بر سر راه رشد وترقی و کمال انسانی ونجات توده های محروم وفرورفته در جهل وبی خبری است )) ، پس روشن فکراست که ذهن و اند یشه روشن وآزاد از قیود سنتها ، باورها ، وروشهایش، انسانها را ازاسارت نجات می دهد ؛ ولی تا جاییکه درین سه دهه دیده شد غالب روشنفکران کشورما خلاف تعریف روشنفکری کج مدار را بر راه روشن و استوار تر جیح داده اند .
جنگی که به منظور تغیر سیستم اقتصادی وتحصیل ازادی سیا سی و گرفتن حاکمیت دولتی از طریق اکثریت طبقه محروم تحت رهبری قشرمترقی وروشنفکربه مفهوم واقعی براه افتیده با شد می توان آنرا تحول مثبت وبه نفع مردم بحساب آورد ؛ ولی در غیر آن اگربخاطرعقیم گذاشتن مبارزات طبقاتی به منظورحفظ وتحکیم موقعیت موجود ودفاع از طبقه ای باشد که از نظرتکامل کیفیت ارتجاعی پیداکرده، چنین جنگی فقط وفقط یک قضیه کا ملاً ارتجاعی وضد منافع اکثریت مردم می تواند تلقی شود ؛ ولو اینکه نیروهای عمده جنگنده جزء طبقات زحمتکش جامعه بشمار رود.
افغا نستان سرزمین است که دارای تاریخ دیرینه و پر افتخارمبارزات توده ای بوده ، ولی امروز چرا این تابوهای ساخته شده ای بیگانگان مردم مارا بسوی منافع خارجیان وامیال شوم مادی پرستان وزر اندوزان امروزی در داخل کشور کشانیده است ؟ هما ن طوریکه گفته اند که(( هر جنگی ادامه سیاست با وسایل دیگراست)) امروز د ر کشورها فرمولهای تاریخ زده نظامی ، سیاسی ، اقتصادی سرنوشت مردم افغا نستان را توسط خارجیان بکمک ستون پنجم و ششم در کشور ما ورق وتعین تکلیف می کنند ! باید ازین حقیقت نباید چشم پوشید که در جوامع طبقاتی ، چون افغانستان قشرنوظهورونو کیسه وزرپرست که از طبقه سوم جامعه سربلند کرده سازش با حاکمیت ودوری از طبقه از توده ها ی تحت ستم روز بروز رشد نموده ، در تضادهای طبقاتی جنگ یک امر نا گذیری است خصوصاً جنگهای سه دهه اخیر کاملاً جنبه طبقاتی داشته ودارد ؛ باید موقعیت اجتماعی جناحای در گیر را شناخت ، باید دید که طرفین دارای چه پایه طبقاتی بوده وچه سیاستی را دنبال می کنند ، کمی اگر به گذشته نظربه اندازیم ، اقتصاد وسیاست جناحای در گیر را در زمان قبل از جنگ بررسی نماییم ؛ با این نکته پی می بریم که کدام عوامل و علل باعث گردیده است که ان سیاست بواسط این جنگ سالاران راه خودرا در کشورافغانستان گشوده است ؟ افغانستان انجا ئیست که مامن و ماوای هـزاران سا له اقـــوام مختلف است که از حدود صـدها سال تا اکـنون بـی شما ری از اقوام ساکن در افغانستان زیست باهمی داشته اند، واقعیت احترام بر انگیز اینست که افغانستان ، این سرزمین به تمامی کسانی تعلق دارد که خودرا قوم ، قبیله ، ملت ، خلق ،ویا با هر واژه دیگری که وجود داشته باشد می دانند ؛ ولی انچه ارزوی ماست اینست که این سر زمین به هرقیمتی شده پا برجا بماند واز حاکمیت ملی بهره مند ، وشرایط و امکانات زیست باهمی ، خواسته ها ،و نیازها ی تمامی مردم این مرز وبوم به صورت برابر وبی هیچ گونه تبعیض فراهم گردد .
درین اواخربا انتشار توافقنامها ی ستراتیژیک با کشورهای ناتو ، امریکا ، هندستان وچین که در رشد اقتصاد وتامین حوایج مادی افغا نستان تعهداتی سپرده شده ، بدون شک ضمانت اجرایی این تعهدات نه تنها به صداقت این کشورها در اجرای بموقع ارتباط می گیرد واحتمال اجرای ان تا حدی امید وارکننده است ؛ ولی در باره ایران و پاکستان اگرقرار باشد هم چو توافقنامه های امضاء شود باید از تامل وتعمق بیشتر کار گرفته شود ، چرا عامل اصلی جنگ و مشکلات امروزی افغانستان بعد از شوروی سابق همین دوکشور همسایه جنوبی وغربی است ، نه تنها شوروی باید برای افغانستان به نسبت تجاوزخود برکشورما غرامت بپردازد ؛ بلکه ایران وپاکستان نسبت مداخلات ونا امنی که در کشورما براه انداخته تو سط اعزام انتحاری بداخل افغانستان موجبات کشتار دسته جمعی مردم غیر نظامی از جمله پیران ، اطفال وزنان شده است قبل از توافقنامه باید غرامت بپردازند ! از انجاییکه دولت مردانی داریم که اعتماد مردم خودرا از دست داده ، مردم را بی اعتماد وکم تحمل ساخته ، دولت که زود تصمیم می گیرد ، هیجان زده ، زیاد می گوید و در عوض سریع امضاء می کند وکمترعمل می کندودر اخر کار بلا فاصله اعتراف می کنند که عجولانه اقدام شده است ! . شما خود شاهد بودید که عده ای ازعظمت طلبان درطلب بزرگی مردند ویا ازصحنه روزگار محوونابود شدند ،ولی جویندگان وپویندگان راه حقیقت انچه طلب نمودند به ان نایل شدند ،درحالیکه نزد رهبران وگروهای مستبد خوبی وبدی ،فضیلت ،صلاح وفساد همانند بود ،سرانجام شعاردروغین عدالت اجتماعی شان به بیراهه رفت وبه مظالم اجتماعی تبدیل شد ،اثرات خود خواهی وجنون فکری شان وطن محبوب مان افغانستان وهم وطنان معصوم مارا در بحران عظیم ونهایت درد ناک ورنج اورمواجه ساختند ، اینک نسلهای امروز وفردا بار این همه اشتباهات شان را بدوش میکشندوخواهند کشید ! ما بیاد داریم که عده ای درموقف قرارگرفتند که ، نه اسلام انان را راضی ساخته ونه هم به کفر قناعت کردند ،گاهی به یک رنگ ولحظه ای به رنگ د یگری درامدند . چون فرصت طلبان درلحظات خوشی میگریند وازوفور نعمت نا ارام میگردند ،درهرپهلو که قرار میگیرند بازهم طینت زشت شان نسبت به برادر وهم وطن معصوم هرگز تغیرنیافت، ونسبت به دین ومذهب خود در نوسان قرار داشتند ،گاهی سنی وگاهی شیعه وزمانی وهابی ولحظه دیگر دهری میشدند .همین تشتت وپراگندگی فکری وعدم استقرار عقیده د ینی وعدم روحیه ملی شان نه تنها در فقدان اندیشه ملی قرار گرفتند بلکه موجب خشم خداوند ونفرت جامعه ما قرار گرفتند .
مشکلی بعدی که دامن گیرمردم ما شده در تعدادی از رهبران سیا سی ویا به اصطلاح ( اپوزیسیون) دولت است که اصلاً با خود مشکل دارند چه رسد به اینکه افکارجامعه را بسوی وحدت ملی سوق دهند ؛ از استقرار وثبات عقیده ورای بر خوردارنیستند ، با هر بادی می جنبند وحالت دمدمی مزاج کاملاً بر عملکردشان حکمفرماست ، با تاسف که برای مطرح بودن پست ومقام وبدتر ازهمه برای رسیدن به ثروت سر از پا نمی شناسند ، تا اکنون مردم ما موفق نشده اند تا انهارا در ک کنند ، چرا رهبرانی که هد ف مشخصی را پیگیری ودنبال نکنند ، گاهی ندای جبهه ، گاهی خواب ائتلاف را می بینند ، لحظه بعدی هردورا رد می کنند ؛ وندرتاًً بعضی از رهبران سیا سی فریاد استقلال وآزادی سر می دهند ، سعادت افغانستان را در نظام فدرالیزم می بینند وتلاش بر تمرکز زدای دارند ، بدون اینکه معنا ومفهوم حق وحقوق ، جدای وتجزیه طلبی را حتی در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق ها و قوانین بین المللی دنبال کرده باشند با ان بیگانه اند . بدون شک همین حالت نوسانی وعدم استقرارفکری مردم مارا از احزاب سیاسی دلسرد ساخته وجامعه مارا با جوامع پیشرفته مشخص می کند ، مردم ما در کوچه وپس کوچه به این نتیجه رسیده اند که همین جمهوری اسلامی افغانستان با همین دولت مردان با همین ( اپوزیسیون ) تناسب دارد بیشترازاین هرگزانتظاردیگری ندارند .! تا اکنون از این دگم اند یشها و قشریگری ها چه سودی برده ایم ؟ مگرنه این است که کل تباهی ودر بدری چندین قرنه ما محصول جزم اند یشی است ؟ با درد ودریغ اگراسلام بود یم ، اگر کمونیست شدیم ، واگرسکولارشدیم ،واگرراستگرا بودیم یا چپ گرا ، جزجزم اندیش ومطلق انگارچیزی دیگری نبوده ایم همین هم رمز وراز تباهی و بیچارگی ماست .هیـــچ گاه نـــیا موختیم که هم چون دیــگران بـــیا موزیـــم وبیا ند یشیم ، گاه تنها به آموختن پرداختیم و بردروازه ی اند یشیدن قفلی فولادین انداختیم که هنوز از شکستن آن عاجزیم ، هرچه ادعایی روشنفکری می کنیم به تاریکی می غلتیم وهرچه ملی گرایی سر می دهیم از تونل های تنگ وتاریک قوم گرایی و قبیله ستا یی وتبار پروری سر در می آوریم ، وقتی فریاد عدالت سر می دهیم ، بیشتر به استبداد نزدیک می شویم وهنگامیکه نعره ترقی خواهی می کشیم ، کشوررا یا در بست به بیگانه می فروشیم ویا از بن ویران می کنیم ، همان طوریکه ویران کردیم! ، واکنون بر خاکستر آن رجزمی خوانیم وحماسه می سرائیم ! چرا هنوز که هنوزاست قادر نیستیم این گذاره منطقی ساده را بپذیریم که: (( همه انسانها ( به استثنایی انبیا واولیا) در رفتار شان خطا پذیر اند ؛ سیاستمداران همگی انسانند ؛ پس خطا پذیراند ! اگرهدف خدمت به مردم بود وهست پس چرا بخاطر همان مردم اعتراف به اشتباه نکنیم تا از تکرار اشتباهات بعدی جلوگیری شود ؟
نهایتاً درجوامع طبقاتی جنگ نه تنها بین طبقات متضاد در یک جامعه بلکه بین جناح های مختلف طبقه حاکمه نیز امکان پذیر است ، ریشه وعلل این گونه جنگها را قبل از هر چیزی بایست در چگونگی شرایط اقتصادی زما نی ومکانی جناح های آن طبقه ایکه در گیر جنگ شده اند ، جستجو نمود و امتیازات اقتصادی و با النتیجه سیاسی انها را مورد کاوش قرار داد . در سطح جهان می توان این مطلب را در جنگ بین گروه بندی های قدرتهای مطرح داخلی وخارجی در افغانستان دید، جنگهای امروزی در کشورما بخاطر هرچه بیشتر استثمار وبهره کشی از یک کشور کاملاً وابسته به سرمایه داران بین المللی ودلالان داخلی که به همکاری کشورهای مرتجع و مداخله گرچون ایران و پاکستان مشاهده کرد.
بلی این وظیفه روشنفکران واقعی افغانستان است که بدون هر نوع تعلقات ووابستگی به این آن ، درین ازمون جد ید تاریخی بحیث پیش آهنگان نجات وطن ازین همه پراکندگی وویرانی هرنوع اختلافات سلیقوی را کنار گذاشته با شناخت خصلت جنگ فعلی ماهیت انرا به مردم خود افشاء نموده برای تامین منافع ملی گام بردارند .