محمد علی مهرزاد
28 اسد؛ طلوع ازادی درحافظه تاریخ افغانستان!؟
کشورافغانستان در1919، دست آوردبزرگ جنبش مشروطه خواهان وما حصل مبارزه ازادی بخش مردم حق شناس افغانستان تحت رهبری شاه امان الله خان به رهنمونی پیشگامان استقلال کشور، برضد سلطه 110 ساله استعمارانگلیس بر استقلال خارجی کشوربود که با امضاء قرارداد راوالپندی افغانستان وارد مرحله تازه ای از زنده گی سیاسی ، اجتماعی واقتصادی،فرهنگی خود شد، مرحله که با جنبش قانون سازی وتاسیس مراکزتعلیمی وتحصیلی برای عموم مردم کشورهمراه بود. ایجاد مناسبات سیاسی مستقل با کشورهای خارجی وتاسیس سفارت های افغانی در کشورهای متحابه وپزیرفتن سفیران کشورها ی متحابه درکابل ، مبارزه با فساد اداری وقطع امتیازات مستمری خاندان محمد زایی ، وسران قبایل وروحانیون متنفذ وتعمیم ارزشهای دیگر اجتماعی در تاریخ افغانستان برای اولین بار صاحب یک قانون اساسی مدرن وعصری گردید.قانون که درفصل حقوق عمومی: اصول برابری وازادی شخصی ولغواسارت وبرده گی ، ازادی مطبوعات وشغل وپیشه وحق مالکیت شخصی ومصئونیت مسکن ومنع مصادره دارایی ولغو بیگاروشکنجه ومجازات غیر قانونی وغیره نکات برجسته اساسی بازتاب یافته بود. بنا برحکم ماده 11 این قانون در حدود 700 تن غلام وکنیزدرشهر کابل از منازل اربابان خود برآمدند، این قانون اساسی در جامعه افغانستان انقلابی بود، نه تنها بخاطرانکه حقوق مدنی شهر وندان را تضمین می کرد، بلکه عملیه دستگاه دولت را نیز تنظیم واصل مسئولیت کابینه رامعین می کرد، وهم چنان به این دلیل که اقتدارپادشاه را محدودوتابع قانون می ساخت ماده 7 این قانون ((مقاطعه رادیکال از حاکمیت شخصی واستبدادی مروج درافغانستان بود.)) در پرتوهمین قانون اساسی بود که اقلیت های دینی ومذهبی اجازه یافتند تا مناسک مذهبی خودرا بطورمناسبی بجا آورند.شادروان غباردر مسیرتاریخ افغانستان می نویستد:((روح این قانون ، آن بود که در عمل تطبیق می شد واز لوث کذب وریا وفریب کاری مبرا بود.))،چنانکه مراسم مذهبی وتکیه گاهای پیروان مذهب امامی مجالس مشوره در ولایات قندهار،غزنی وجلال اباد وانجمن کابل، یک یک نفر نماینده گان انتخابی هندوهای افغانستان شامل ودر اموراداره سهیم گردیدند وقید رنگ زرد از دستار ومعجرمرفوع گردید. توسط شاه امانالله خان طبق فرمان در حمل 1299 شمسی مطابق 1920 میلادی باقیات پول جزیه هندوها کاملاً بخشیده وهندوها درمدارس ملکی ونظامی ( لیسه حبیبیه وحربیه) وافسری اردو قبول شد ودیگر تبعیض وتفریق از نظرنژاد وزبان ومذهب وقبیله وجود نداشت، معاش مستمری ونسبی عشیره محمد زایی وخوانین وامتیازات روحانیون لغو گردید وملت در حقوق باهم مساوی شد.
امان الله خان به اهل تشیع افغانستان نهایت احترام عمیق می گذاشت وبه تکیه خانه ها ی شان می رفت ودردهرمسال هندوها در مراسم شان شرکت می نمود ، از انجاییکه تاسیس وانکشاف تعلیم وتربیه ملی از وظایف اصلی دولت بشمار می رفت واین امردرتحقق تحولات اجتماعی نقش موثری داشت، لذا دولت آمانی به تاسیس مکاتب در مرکز وولایات پرداخت وبرطبق ماده 68 قانون اساسی تحصیل دوره ابتدایه را اجباری ساخت ودر پایتخت علاوه بر لیسه حبیبیه ، لیسه های امانی تاسیس گردید که در انها استادان جرمنی وفرانسوی تدریس می کردند. افزون برآن مکاتب رشدیه غازی، رشدیه استقلال ، تلگراف، رسامی ، نجاری ، معماری ، زراعت ، دارالعلوم عربی، رشدیه مستورات ، رشدیه جلال آباد ، رشدیه قندهار، رشدیه هرات، دارالمعلمین هرات ، رشدیه مزارشریف ، رشدیه قطغن ، مکتب پولیس، مکتب موزیک ، قالین بافی، تدبیر منزل زنانه، طیبه مستورات ، خلاصه بیشتراز 322 باب مکتب ابتدایه در تمام ولایات کشور تاسیس گردید .وچند سال بعد سه صد نفراز شاگردان افغانی به کشورهای چون: فرانسه، جرمنی، ایتالیا ، اتحاد شوروی وترکیه غرض فراگیری رشته های مختلف وتخنیکی اعزام شدند.
شاه امان الله خان در آوایل سال 1300 شمسی مطابق 1921 میلادی اعزام 300 نفرمتعلم را از جمله صد نفربه اروپا ودو صد نفربه هند برای تحصیلات عالی به اروپا وهند آماده شدند؛ وبرای مراقبت متعلمین مفتشین نیز تعین شده بودند که با شاگردان افغان بخارج می رفتند . درهمان سال به تعداد 35 نفرشاگرد برعلاوه توسط هدایت الله پسر شاه امان الله خان تحت نظر سردارمحمد عزیز خان به فرانسه و48 تن دگرتحت رهنمایی سید قا سم خان به المان فرستاده شدند.
شاه امان الله خان عشق بی کران به تعلیم وتربیه وتعمیم سواد در مملکت داشت. وهم چنان بار دیگردر سال 1301 تعداد دیگری از شاگردان را غرض تحصیلات عالی به خارج اعزام نمود. چنانکه دریکی از بیانیه های خود گفته بود: (( من هر قدردرباب ترقی وبهبودی شما ملت تفکرنموده ام بدون علم دیگرراهی نیافته ام وپایه اول علم ، مکتب است ، پس شما نیک بدانید که بخیرشما بوده وشمارا براه مستقیم مایل ساخته ، می خواهم با کمال سویه از علم باخبر شوید وترقی کنید ، تاکی درین مغاک جهل ماندن از عالم بی خبروازعلم محروم باشید.)) همچنان دریکی از دیگربیانیه های خود با الفاظ ساده وعام فهم خطاب به مردم اظهار نمود: (( ...امروزکه ما وشما علما ، فضلا را به نظر عزت واحترام می نگریم تماماً از برکت علم است ، باید بیش از پیش در تحصیل کوشید . ایا نمی بینید وخجالت آورنیست از انها ی که نسبت بما وشما صاحب کمال عزت وجلال هستند وبرما فخرها می کنند. حکومت شما ومن عاجزکوشش ها کردیم ومکتب هارا از برای تحصیل علم جهت اولاد شما ملت تشکیل دادیم پس چرا کاهلی می نمائید ودر اخذ تعلیم تنبلی می ورزید ...از برای خدادرمقابل این همه زحمات ودلسوزی حکومت خویش چرا اولادهای خودرا به مکتب داخل نمی کنید .؟ چرابرحیات وآینده اولاد های خود دلسوزی نمی کنید که بی علم وجاهل وبی کمال بمانند.
شاه امان الله خان وقتاً فوقتاً از امور تدریسی وامتحانات شاگردان خبرمی گرفت . حکومت آمانی در کارگسترش تعلیم ودر26 حوت سال 1300 شمسی مکتب ذکاوت در بامیان بازگردید.هم چنان مکتب دانش در چهلستون گشوده شد ، مکتب معرفت در تاشقرغان تاسیس گردید .درسال 1300 شمسی در نیمروزومیمنه نیز مشعل معرفت روشن گردید، در دولت آمانی برای تشویق اطفال به مکتب برای هر طفل مدرسه رو معاش معینی کرد تا بدین وسیله مردم از رفتن فرزندان شان در مدارس ممانعت بعمل نیاورند. اما بازهم دیده شد که با وجود این مردم بخوشی فرزندان خودرا به مکتب نمی فرستاندن بنابرین تعلیمات ابتدایی را برای اطفال در قانون اساسی اجباری نمود. شاه امان الله خان طرزجدید سواد آموزی را ایجاد ودر معرض ازمایش قرارداد که شخص بی سواد در مدت 21 روزاگرهرروزدوساعت ( جمله 20ساعت) درس میخواند ، با سواد می شد وخواندن یاد می گرفت . شاه غازی این شیوه را درسال 1927 ایجاد کرد وخودش در همان سال هرشب به مسجد شاه دوشمشیره می رفت وشاگردان را سواد می اموخت ودرپایان از شاگردان امتحان می گرفت ومعلوم شد که بعد از بیست ساعت درس ازروی ((اصول صوتی آمانی)) مشخص می تواند کلیمات را بخواند توجه دولت آمانی بدورنماند ودرحدود 23 جریده ومجله ازقبیل ارشاد النسوان ( به سرپرستی ومدیریت اسماء رئیسه مادرملکه ثریا) جریده اتحاد مشرقی، جریده اتفاق اسلام هرات، جریده بیدارمزارشریف، جریده افغان بمدیریت شادروان (غبار)وجریده ملی انیس ، مجله اردو، مجله معارف،جریده طلوع افغان قندهار ، جریده آمان افغان وجریده نسیم سحروغیره در مرکز وولایات شروع به فعالیت نمودند که همه دم از استقلال وازادی وتمامیت ارضی وصیانت از استقلال می زدندو(( با امانت داری ودقت تمام کوشش های حکومت را به سود اصلاحات منعکس می ساخت واراء وعقاید مردم را درپهلوی آن می نهادند. شادروان غبارمی نویسد:(( شاه امان الله خان دراغازسلطنت خود با روشنفکران افغانی از درصمیمیت وهمدردی داخل شد، اوتمام محبوسین سیاسی ومشروطه خواهان را از زندانهای پدر آزادساخت وباسایرروشنفکران در اموردولت شرکت بخشید...پس از این فضا باز سیاسی در مملکت سبب شد که حلقه های سیاسی ((مخفی در زمان امیرحبیب الله خان )) به شکلی علنی در آیند وازادانه به فعالیت های سیاسی خود ادامه بدهند ، گرچه هنوزتشکیل احزاب قانونی نبود،ولی این حلقه ها شکل حزب های غیررسمی گرفتندکه مشهورترین انها دوحلقه درکابل بود: یکی حلقه ای که خودش (( جوانان افغان)) نام داده بود، ومرام تند تر وجنبه دست چپی داشت. اعضای عمده این حلقه عبارت : (( عبدالرحمان لودین، تاج محمد خان پغمانی ، فیض محمد خان باروت سا زکابلی،غلام محی الدین خان آرتی، سعد الدین خان ومرزا عبدالرحمان خان ، محمد انوربسمل ومیرزا نورمحمدخان وعبدلطیف خان ، میرزا محمد اسمعیل خان ، محمد سعید خان ، میرزا جان خان وتعدادی دیگری، (غبار) حلقه سیاسی دوم که معتد لتراز حلقه اولی بودند واز طرف میرعبدالهادی ، فقیراحمد رحمانی ، فیض محمد خان ناصری ومیرسید قاسم خان، رهبرحلقه که یک باربه اعدام محکوم وتا پای داربرده شد ، اما حکم اعدام به حبس ابد ودوامدارتبدیل وسالهای دیگردر زندان باقی ماند . سردارعبدالحسین خان عزیزاز مجازات نجات یافت و به سفارت ووزارت رسید . وهم چنان شادروان غبار پس از معرفی دوگروه فعال سیاسی که بصورت علنی فعالیت داشتند ، می گوید که یک عده دیگربا وجودفعالیت های سیاسی روشنفکران افغانی که روح دست چپی از ان اشکاربود، در زمان دولت آمانی یک نفراز روشنفکران اعدام ویا حبس سیاسی محکوم نگردید. شاه امان الله واقعاً مرد انقلابی وازخود گذری بود، اونه تنها با حصول استقلال سیاسی افغانستان حیثیت واعتبارانگلیس هارا در انظارجهانیان خورد وخمیر نمود ، بلکه با قطع نمودن معاش مستمری سرداران محمد زایی ، خوانین وروسای قبایل وروحانیون بزرگ ، دشمنی انهارا نیز بجان خرید .مبارزه با فساد وعنعنات نا پسند قرون وسطایی جامعه ، ترغیب ماموران دولتی به انتخاب یک همسر ، تحریم انتصاب مامورین که همسر خارجی داشتند به وزارت خارجه ، لغومریدی وپیری دراردو، گرفتن امتحان از ملا نما ها ، کشف حجاب زنان ودادن حق بسیار برای شان در برابر مردان ،لغونکاح صغیربا مردان مسن و...و...از جمله اقدامات بود که که هریک می توانست آتش دشمنی را با دولت او دامن بزند واورا از سریر قدرت پائین بکشد . شاه امان الله درجبهه خارج نیزبه اقداماتی متوسل شد که برای ثبات کشورش می توانست بسیار خطرناک باشد ، مثل تحریک قبایل انسوی سرحد برای آزادی ودعوت برسران شان به کابل ، برسمیت شناختن حکومت موقت انقلابی هندی وپذیرفتن مهاجران هندی در افغانستان ، هریک ازین اقدامات بمثا به روغن بود که آتش دشمنی انگلیس با اورا شعله ور می ساخت . شاه امان الله به امیر بخارا اسلحه وعسکر کمک کرد تا برای آزادی کشورش از تسلط بلشویک ها برزمند.شاه از انورپادشاه وابراهیم لقی ، کمک وحمایه به رهبران جنبش آزادی بخارا ؛ ( ایا دشمنی با چنین زعیمی ازادی دوست وعاشق تعلیم وتحصیل بی انصافی است تا برضد یک چنین شاه میهن دوست ، شاهی که جزسرافرازی وسربلندی وترقی مردم افغانستان ارزوی دیگری نداشت ؛ اکثریت نویسندگان برآنند؛، وسلطنت ایا چگونه وجدان عده ای به خود اجازه می دهند تا برضد یک چنین زعیمی ازادی دوست وعاشق تعلیم وتربیه وتحصیل قضاوت عجولانه ومتعصبانه بعمل آورند. امان الله خان در اولین هفته تا جپوشی خود ودر اولین نطقش خطاب به مامورین وشهریان شرافتمند کابل ، در مسجدبزرگ عید گاه ، دم از استقلال عام وتام افغانستان زد، وسلطنت خودرا مشروط به کسب استقلال کامل کشوراعلان نمود ه وگفت :(( اول برهمه رعایا صدیق ملت نجیب خود این اعلان وبشارت میدهم که من تاج وتخت سلطنت افغانیه را بنام استقلال وحاکمیت داخلی وخارجی افغانستان بسر نهاده .)) سپس از مردم ازاداه افغانستان ، طلب کرد تا اورا در تحقق این ارمان ملی یاری رسانند. اعلحضرت امان الله خطاب به عساکر ومامورین وشهریان کابل در حالی که دریشی سفر به تن داشت گفت:(( این لباس سربازی را از تن بیرون نمی کنم تا لباس استقلال را برای مادروطن تهیه نسازم، من این شمشیررا در غلاف نمی کنم تا غاصبان حقوق ملتم را به جای خود ننشانم !)) وچنین ادامه داد: (( ای ملت عزیزوای سربازان فداکارمن بیا ئید تا که سرهای پرغیرت خودرا برای نجات وطن ومردم مسلمان واستقلال طلب افغان فدا سازیم.)) البته درمقابل مردم مسلمان واستقلال طلب افغان نیز به این ندای جان بخشای پادشاه جوان خویش لبیک گفتندو با دادن سر وجان خود در راه کسب ازادی ، آماده پیکاربا بزرگترین قدرت استعماری آن زمان یعنی انگلیس گردیدند. شاه امان الله که دید انگلیس ها پاسخ نامه اورا مبنی به رسمیت شناختن استقلال نداده اند، طی نطقی در دربارکابل به تاریخ 13 اپریل 1919 در حالی که سفیر انگلیس در ان محفل حاضر بود گفت:(( من خودم ومملکت خودم را از لحاظ داخلی وخارجی کاملاً ازاد ومستقل اعلان نمودم وبعد ازین کشورما ، مانند سایردول وقدرت های جهان آزاد است وبه هیچ نیروی ، به اندازه یک سر موی اجازه داده نمی شود که در امورداخلی وخارجی افغانستان مداخله نماید ، واگرکسی به چنین امری اقدام نماید ، گردنش را با این شمشیر خواهم زد.))،وسپس روبه بجانب سفیر انگلیس نموده پرسید :(( آنچه گفتم فهمیدی!)) بعداً شاه جوان بخت جهاد با انگلیس را بخاطر بدست آوردن استقلال کامل سیاسی روی دست گرفت . سرانجام در تحت رهبری وزعامت وطن پرستانه اعلحضرت شاه امان الله بتاریخ 28 اسد 1298 شمسی مطابق 18 اگست 1919 میلادی استقلال سیاسی افغانستان حاصل شد وافغانستان دوباره حیثیت وآبروی ازدست رفته خودرابازیافت ودرصف ملل ازاد جهان قرارگرفت.
دراخیرلازم است تا نظریات خودی وبیگانگان را درمورد امان الله خان بصورت اجمال یاد آورشوم : نویسنده امریکایی ( خانم ریه تالی ستوارت) در مورد امان الله می نوسد: (( امان الله خان یک حکمرانی بود که نه درشرق ونه درغرب دیده شده بود، هیج پادشاهی بدون بادی گارد وکش وفش( تشریفات خاصی امیتی) جای نمی رفت. اما برعکس امان الله خان هرکجا می رفت با مردم ملحق می گردید. فامیل وی براواعتراض می کردند که مواظب خودش باشد؛ امانالله خان می گفت: ( ملت بادی گارد من است ) امان الله خان دیوانه واربه مردم افغانستان عشق داشت. محقق افغان فضل غنی مجددی درکتاب خود (( افغانستان درعهد اعلحضرت امان الله خان )) از مصریها نقل قول می کند : مصریها امان الله خان را شخصی دموکرات ودوستار ملت معرفی نموده اند ویرا رمز ازادی ومبارزه علیه استعمار انگلیس برای ملت مصروشرق می دانست ، مصریها امان الله خان را مثال عالی یک پادشاه شرق در قرن بیستم می دانستند. برخی از افغانان امان الله خان را در اغتشاشات 1928 شخصیت ضعیف وترسو وانمود وتمام ملامتی هارا بدوش اوبارکرده اند ؛ برعکس تعدادی این نظررارد می کنند وعقیده دارند که امانالله خان مرد شجاعی بود وهرگزترس را نمی شناخت ، چراکه امان الله از طرف شب وروز بدون حاضربا ش در خیابانهای شهر کابل گردش می کرد واز هیچ نوع تهدید نسبت به شخص خود احساس نمی کرد وخوف نداشت.فرایزر تتلرمورخ وسفیرانگلیس درکابل ( که بدخواه امان الله بود) درباره اومی گوید:(( امان الله خان متصف به شجاعت ودوستی وزعامت بود واز اجدادخود پاینده محمد خان تقلید میکرد، امان الله شخص وطن دوست واقعی وطرفدارترقی افغانستان بود ومی خواست افغانستان دربین کشورهای جهان صاحب مقام عالی باشد ، امانالله خان خطیب ارجمند ودر شئون بین المللی معلومات کافی داشت ، ونقطه ضعف در شخصیت امان لله خان از نظر این سفیر انگلیس همانا غرورویرا می پنداشت.)) موریس فوشه ، سفیرفرانسه در افغانستان درمورد امان الله خان می نویسد : (( این جوان در مقایسه با عمر خود در امور سیاسی شعور وبینش عجیب وحیرت اوری دارد، با شجاعت اهداف مشخص خود را پیش می برد ،هنگامی که من اورا ملاقات کردم لباس جنرالی بتن داشت ، جلد سفید ، چشمان سیا ودرشت داشت ؛ در چشمان او اقتداروحزم واعتدال برعکس گفته سفیر انگلیس معلوم ومی درخشید، امان الله خان ازاثرذکاوت سرشار ، شهامت ویا فهم مسایل سیاسی هرکس را تحت تاثیرخود قرارمی داد، امان الله خان این کفایت را دارد که مسایل پیچیده به ارتباط همسایگان (روس وانگلیس) را با اطمینان کامل مطرح کندونظروفیصله خود را نسبت به انها صادرنماید اوصاحب عزم واراده قوی ومرد عمل بود، تاهنوزصیقل زمانه را ندیده وکا میا بیهای زیادی را نصیب شده است ، بطور مثال در مدت اندک افغانستان را به تمام جهان معرفی وپرستیژ اما ن الله خان قابل توجه چه کلیمات نمی تواند بزرگی وعظمت شخصیت اورا بیان کند.)) ولی با وجود سوختاندن تمام کتب درسی عهد امانی که درانها نام وعکس آن غازی وجود داشت یکجا با قصرزرنگارکه دران شاه میهن دوست را از ذهن وقلب مردم افغانستان پاک کنند؛ چون نام امان الله خان با استقلال کشورعجین شده است ، وتا استقلال پابرجا باشد، نام اونیزپابرجا خواهد بود.هیچکس نه درگذشته ونه هم بعد ازآن شاهان وسران حکومت بعدی نتوانستند ، نظربه گفته شادروان میرغلامحمد غباراز محبوبیت آن شخصیت ملی را از قلب وذهن مردم حقشناس افغان کم کنند.
نوشتن کتاب (( افغانستان درمسیرتاریخ)) شادروان غبار ، علامه پوهاند عبدالحی حبیبی با نوشتن کتاب (( جنبش مشروطیت درافغانستان ))، فیض محمد کاتب با نوشتن کتاب (( تذکره انقلاب)) ، داکترزمانی با نوشتن کتاب (( بازنگری دوره امانی وتوطئه های انگلیس برضد حکومت امانی))، داکترحشمت الله با نگارش کتاب (( از جنبش مشروطیت تا دولت مشروطه)) ، کاندید اکادمیسن اعظم سیستانی با نوشتن کتابهای (( علامه محمود طرزی، شاه امان الله خان وروحانیت متنفذ )) و(( دفاع از شاه امان الله واستقلال وجیبه ملی ماست)) و(( دفاع از ارزشهای ملی، وظیفه ملت عناصرملی است)). وتعدادی زیادی از قلم بدستان ملی با مقالات ارزشمند خویش نام ونشان وکارنامه های پیشگامان استقلال کشورودرراس ان شاه جوان وترقیخواه دوباره احیاء کرده وبه نسل های امروزو آینده وبا لنده کشورسپرده اند که هیچکس قدرت نابودی انهارا نه درگذشته وآینده نداشته وندارد.ملت حق شناس ما از ان تاریخ تا امروزکه صد سال از آن می گذرد ، هرساله از استرداد استقلال ومحصل آن قدرشناسی میکنند. شاد باد روح پیشگامان استقلال وطن ، پاینده باد افغانستان و سرافرازباد مردم حق شناس افغانستان .