مهرالدین مشید

 

فساد اداری،  قاچاق مواد مخدر،  تروریزم، و حکومت های ناکارا عامل تباهی مردم افغانستان

در این شکی نیست که فاجعه در افغانستان در سال ۱۳۵۷خورشیدی پس از کودتای بدفرجام هفت ثور و تهاجم بیرحمانه و ناعاقبت اندیشانۀ شوروی درششم جدی سال ۱۳۵۸ به افغانستان آغاز شد. این دو حادثۀ پی در پی افغانستان را به باطلاق جنگ شوروی پیشین بدل نمود. بعد از شکست شوروی و سرنگونی رژیم دست نشانده اش در کابل، افغانستان وارد مرحلۀ جدید سیاسی شد و اما درگیری های ظالمانه و بیرحمانۀ تنظیمی بار دیگر افغانستان بویژه شهر کابل را به قتلگاۀ هزاران انسان بی گناه تبدیل نمود و شهر کابل به ویرانه بدل شد. این درگیری ها فرصت جدیدی برای پاکستان فراهم نمود تا با حمایت های سیاسی امریکا و پشتیبانی مالی عربستان سعودی تحریک طالبان را بنیاد بنهد. این تراژیدی که کودتای هفت ثور آغاز شده بود، پس از ظهور و تهاجم طالبان به کابل و سرنگونی حکومت مجاهدین بوسیلۀ این گروه زیر نام حکومت "شرو فساد" و به قدرت رسیدن آنان در کابل وارد مرحلۀ تازه شد و سقطوط آنان بوسیلۀ نیرو های امریکایی فصل تازه یی را در تاریخ سیاسی افغانستان گشود و افغانستان را به پرتگاۀ جنگ امریکا بدل نمود که اکنون شاهد در گل نشستن کشتی توفان زدۀ افغانستان در رویارویی با تروریزم منطقه یی و جهانی هستیم و هنوز هم روشن نیست که این کشتی چه زمانی از گردآب های گل آلود بلند می شود و رو به سوی ساحل نجات می نماید؛ اما آنچه مسلم است، هنوز هم این شعر حافظ بزرگ : شب تاریک و بیم موج گرداب چنین حایل  --  کجا دانند حال ما سبکساران ساحل ها" مصدق روشنی بر سرنوشت مبهم و نامعلوم مردم و کشور ما دارد.

این جنگ و ناامنی های دوامدار در موجی از تهاجم و لشکر کشی های وحشتبار و تباهکن تنها بن مایه های ارزشی، بویژه فکری و فرهنگی کشور را تخریب نکرد و ساختار های تمدنی و اقتصادی آن را نابود نکرد؛ بلکه بدتر از آن فساد های کلان مافیایی، اختلاس، غارت زمین و دارایی های شخصی و ملکی و افزایش کشت، ترافیک و قاچاق مواد مخدر و بالاخره حکومتداری بد از پی آمد های زشت این جنگ های طولانی بوده است که تا اکنون دامنگیر مردم افغانستان شده است، محو ارزش های فرهنگی و زوال ارزش های اخلاقی، معتاد شدن هزاران جوان به مواد مخدر از کم ترین تباهی ها و بربادی هایی اند که جنگ های طولانی بر مردم افغانستان تحمیل کرده است. در این مدت فساد در عرصه های گوناگون، افزایش زرع مواد مخدر، ترافیک و قاچاق آن، تقویت و گسترش تروریزم و بدترین حکومتداری میراث برجا مانده از دو تهاجم در افغانستان است که بر رغم کمک های بیش از ۱۳۰ میلیارد امریکایی از جمله بیش از ۶۰ میلیارد دالر در بخش ارتش، ۸ میلیارد دالر در بخش مبارزه با مواد مخدر و متباقی آن در بخش های دیگر چون سرک سازی، حکومتداری الکترونیکی و حکومتداری خوب و بازسازی در عرصه های مختلف هزینه شده است؛ اما با تاسف که تمامی این پول ها حیف ومیل گردیده اند. تلاش های جامعۀ جهانی در کنار کمک های هشت میلیارد دالری امریکا بجای کاهش تولید مواد مخدر برعکس بر افزایش آن کمک کرد. تولید مواد مخدر در افغانستان به سال های بعد از تهاجم شووری به افغانستان بر می گردد و هلمند پس از سال های ۱۳۶۰ خورشیدی در محراق توجۀ مافیای مواد مخدر قرار گرفت که به زودی توجۀ مافیای بزرگ منطقه یی و جهانی را به خود جلب نمود. در گام اول شماری رهبران گروههای جهادی خواستند تا از طریق قاچاق و فروش آن هزینه های نظامی شان را بدست آورند و چنان که خبرنگاران غرب به شماری از رهبران جهادی که در کار و بار قاچاق مواد مخدر دست داشتند، لقب سلطان تریاک را دادند. از همان سال ها به بعد قاچاق و تجارت مواد مخدر وارد کارزار جهاد مردم افغانستان گردید وامروز افغانستان به کشور تولید کنندۀ درجه اول مواد مخدر بدل شده است. طالبان در زمان حاکمیت شان خواستند، کشت و قاچاق مواد مخدر را کنترول نمایند و آن را کاهش بدهند که پس از فرمان ملاعمر در این زمینه موفقیت هایی داشتند؛ اما پس از سقوط طالبان و حضور امریکا در افغانستان زرع، ترافیک و قاچاق مواد مخدر رنگ و رونق تازه یی پیدا کرد. هرچند امریکایی ها در حدود هشت میلیارد دالر را برای کنترول مواد مخدر درافغانستان هزینه کرده اند؛ اما حالا که بیشتر از هژده سال از حضور امریکا در افغانستان سپری می شود، نه تنها میزان تولید مواد مخدر در افغانستان کاهش نیافته، برعکس افغانستان در ردیف نخستین کشورهای تولید کنندۀ مواد مخدر بدل شده است. این نشان می دهد که با توجه به پیشینۀ قاچاق مواد مخدردر کشور های جنوب شرق آسیا مانند تایلند، کوریا، ویتنام و کشور های دیگر که نظامیان امریکایی در تابوت ها مواد مخدر را به کشور های دیگر منتقل می کردند. این ذهنیت در افغانستان نیز جان می  گیرد که با توجه به علاقمندی خارجی ها در هلمند چنین رویکردی در افغانستان نیز تکرار می شود. هلمند نه تنها بنا بر شرایط داشتن خوب برای کشت مواد مخدر مورد توجۀ خارجی ها است؛ بلکه موجودیت معادن یورانیم در خانشین هلمند نیر توجۀ امریکایی ها و انگلیس ها را به خود معطوف کرده است. هرچند معادن طلا در چهار منطقه زرکشان غزنی، بدخشان، خاک ریز قندهار و تخار شناسایی شده است؛ اما در هلمند نیز معدن طلا در کنار سنگ رخام و ذخایر نفت و گاز وجود دارد که ذخیرۀ یادشده از جمله ۱۰۰ حوزۀ نفت و گاز در کشور می باشد.

به همین گونه کمک های امریکا در بخش نظامی حیف و میل گردیده است و بیشترین پول آن به جیب مافیا های اسلحه و فساد پیشه گان بزرگ افتاده است. امریکا بیش از ۶۰ میلیارد دالر در حالی در بخش نیرو های دفاعی و امنیتی کشور هزینه کرده است که اکنون نیرو های رزمی افغانستان از داشتن سلاح و تجهیزات لازم زمینی و هوایی رنج می برند و در عملیات های نظامی نیاز شدید به نیرو های هوایی حمایت قاطع دارند و تاسف آور تر این که حتا از داشتن اسلحه یی محروم اند که پاسخ حملات راکتی پاکستان را در ولایت های شرقی و جنوب شرقی کشور بدهند. شاید دلیل اش این باشد که در آغاز حملۀ امریکا به افغانستان؛ البته بر بنیاد خواست پاکستان، قرار بر آن شد که افغانستان دارای اردوی هفتاد هزار نفری بدون سلاح سنگین باشد. بر بنیاد همین توافق بود که تحت برنامۀ دی دی آرتمامی سلاح های روسی جمع آوری شد و بیشتر شان ذوب شدند.

حالا که از حضور امریکا در افغانستان در حدود هژده سال می گذرد، نیرو های رزمی افغانستان بیش از سی بال هلیکوپتر بلک هاک در اختیار ندارند. بر اساس قرار داد امریکا با روسیه نیرو های هوایی افغانستان با طیاره های متنوع سی ۲۰۸ وسی ۱۳۰ روسی باید تجهیز شوند و قرار است تا سال ۲۰۲۰ میلادی حدود ۱۶۰ هلیکوپتر بلک هاک به افغانستان سپرده شود. در حال حاضر شماری از محصلان افغان در رشته پیلوتی این هیلکوپترها آموزش می‌بینند. در این اواخر اداره رئیس جمهور ایالات متحده امریکا تعهد کردهاست که تا پایان سال ۲۰۱۹ میلادی، به نیروهای هوایی افغانستان ۲۰۰ طیاره نظامی خواهد داد که اکثریت آن طیارات هلیکوپتر خواهد بود. نیرو های رزمی افغانستان در حالی از نداشتن اسلحه و تجهیزات پیشرفته شاکی اند که امریکا به ارزش هفت میلیارد دالر سلاح را به پاکستان به مثابۀ بزرگ ترین کشور حامی تروریزم تحفه داد. از اشاره های بالا فهمیده می شود که نظر به ادعای امریکایی ها کمک های شان در پیوند به تجهیز نیرو های افغانستان به کلی ضایع شده است و به جیب سه لابی بزرگ سیاسی به رهبری کیسنجر، نفتی به رهبری دک چنی و خرید و فروش سلاح به رهبری جوبایدن رفته است که از شرکای مافیا های کلان سیاسی، نفتی و خرید و فروش اسلحه اند. بخشی از این پول ها به جیب لابی هایی چون آیپک لابی مشهور اسراییلی و کریس ککس، رییس انستیتوی عملیات قانونی لابی اسلحه و کیسنجر ها، دگ چینی ها و جوبایدن ها در آمریکا می افتند. هنری کیسینجر، بزرگ ترین نظریه پرداز جنگ و مرگ است  و توصیه های او  برای نظم نوین جهانی گویای آشکار سیاست های جنگ طلبانۀ او می باشد. وی دهه هاست که جهت گیری سیاست خارجی آمریکا را در مسیر لابی گری بحیث یک جنایتگار سمت و سوی می دهد.

از گفته های بالا فهمیده می شود که سرنوشت کشور هایی مانند؛ افغانستان، عراق، سوریه، یمن، لیبی و دیگران بیتشر در دست لابی های جنایتکار است که با رویکردی جهان خوارانه سرنوشت ملت ها را قربانی ثروت افزایی های خود نموده اند. این لابی ها به مثابۀ اژدهای هفتاد سر و هفتاد پا و با کشیدن پا های کاذب به گونۀ آمیب بر تمامی ساختار های قدرت و نظام های سیاسی کشور های در حال جنگ دخیل اند و گویا خواسته و ناخواسته نه تنها بر مافیا های حاکم در کشور های یادشده؛ بلکه برای زمامداران و سیاستگران آنان نیز دستور می دهند و با امر و نهی تیغ از دمار ملت های شان بیرون می کنند. این لابی ها اند که عامل فساد اداری، قاچاق مواد مخدر و تقویت تروریزم در کشور ما نیز هستند که با دستان قوی پایه های حکومتداری خوب را نیز ماهرانه تخریب می کنند. از همین رو است که کشور های در حال جنگ با حضور نیرو های امریکایی با بدترین حکومتداری رو به رو اند و مردم آنها با فاسد ترین و ناکارا ترین حکومت ها رو به رو می باشند. این لابی ها به گونۀ حیرت آوری در تار و پود قدرت در کشور های در حال جنگ خانه کرده اند و سررشتۀ کار را در اختیار خود دارند. آنان که همه چیز را خریده اند و هر طوری که بخواهند، عرادۀ قدرت را به سود خود می چرخانند؛ زیرا آنان تمامی مافیا های سیاسی را در داخل نظام به سود خود بافته اند و سرشتۀ کار را در اختیار دارند. این لابی ها و مافیا ها اند که رهبران کشور های در حال جنگ را نیز از لحاظ فکری تخدیر کرده اند و با فرستادن آنان به ترکستان نامرادی ها  رویا های کعبۀ مراد را حتا در افکار آنان خشک می کنند. از این رو است که زمامداران و رهبران کشور های در حال جنگ بیشتر خیالاتی اند و بیشتر در رویا ها زنده گی می کنند و می خواهند با نشان دادن بازار های سرخ و سبز مردم شان را به فریب بکشانند. وعده های آنان بیشتر شباهت به این سخن دارد که می گویند" در پایین چیزی نیست واما دربالا نه تنور"

صدها دریغ و درد که امروز می بینیم که سرنوشت ملت های در حال جنگ چون افغانستان چگونه در دستان نامریی لابی ها و مافیا های رنگارنگ افتاده و در تبانی با زمامداران و حاکمان کشور های یاد شده مردمان شان را کشان کشان به سوی تباهی و بربادی می کشانند. آنان افراد را از راس تا قاعدۀ نظام چنان هسته گذاری می کنند و مهره های مورد نظر خویش را در رده های گوناگون می چینند که تمامی فرصت ها را از دست اشخاص و نیرو های خیر، صالح و وطن دوست می گیرند و در یک چیدمان حساب شده همه چیر را بر وفق مراد خود در دستگاۀ حاکم رقم می زنند. در این چیدمان به افراد غیر شمول در حلقۀ اصلی حق نخستین به آنانی داده می شود که بار از خود بیگانگی بر آنان غلبه داشته باشد و یا ظرفیت تطمیع و احتمال از خود بیگانه شدن در آنان بیشتر باشد. در این بازی بزرگ زمامداران و سیاستگران که هر یک شامل حلقۀ خاض اند، هرگز شکست نمی خورند و در هر حالی آنان برنده اند؛ زیرا به ثروت های افسانه یی دست یافته اند و میلیون ها دالر در بانک های خارجی دارند و با اندک ترین رخدادی قرار را بر فرار ترجیح داده و به کشور های خارجی فرار می کنند. در این میان تنها مردم افغانستان اند که به گونۀ بیرحمانه یی قربانی بازی های لابی ها، مافیاها و شرکای داخلی آنان هستند و خواهند بود. بدون آن که کاری از دست شان آید، هر روز شاهد تباهی و بربادی مردم و کشور شان می باشند. یاهو

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت