مهرالدین مشید
فرصت های کنونی برای صلح نباید دستخوش بازی های سیاسی شود
ترامپ چگونه جنگ افغانستان را مسخره خواند
رئیس جمهور امریکا در صحبت با اعضای ناتو درازترین و پر هزینهترین جنگ تاریخ امریکا را جنگ پایان ناپذیر، تاسفبار و مسخره خواند، اما به گونهیی به گفتوگوهای صلح افغانستان اشاره کرد و تاکید ورزید که او گامهای بزرگی را برداشتهاست، چیزهای زیادی در حال اتفاق افتادن اند که بسیار مثبت است و او افزود که او منتظر است که این همه به چی نتیجهیی خواهند انجامید. این اظهارات ترامپ با توجه به تصمیم های شتاب زدۀ گذشته اشت در مورد لغو پیمان محیط زیست و معاهدهء هسته یی با ایران، احمق پولی خواندن کمک های مالی امریکا به پاکستان و اتخاذ سیاست های لجوجانه و یک جانبهء وی در مسایل داخلی مانند اختصاص بودجه برای ساخت و ساز دیوار در مرز های مشترک مکزیک و امریکا با وجود مخالفت اکثریت مجلس سنای این کشور، این سخنان او چندان شگفت آور نیست؛ اما این اظهارات او در مورد مسخره خواندن جنگی که تا کنون بیش از هشتصد میلیارد دالر هزینه برداشته، جان بیشتر از ۲۵۰۰ سرباز امریکایی را گرفته، هزاران سرباز امریکایی را زخمی کرده است و از همه مهم تر برای امریکا به جنگ حیثیتی بدل شده است، برای هر کسی شگفت آور می باشد. این سخنان او نه تنها مایۀ نگرانی مردم و اعضای کانگرس امریکا شده؛ بلکه هم پیمانان امریکا را نیز به شگفتی واداشته اشت.
این که ترامپ اکنون جنگ افغانستان را مسخره آمیز تعریف می کند، از نظر او چندان ناموجه هم نیست؛ زیرا ترامپ یک تاجر است و به هر پیشامدی بی توجه به سیاست های راهبردی امریکا دیدگاهء اقتصادی و تجارتی دارد و میزان داوری اش در مورد آن نفع و نقص زودهنگام است. این در حالی است که مسخره خواندن جنگ افغانستان معنای به استهزا گرفتن تصمیم های هژده سالهء کاخ سفید، مجلس سنا، شهروندان امریکایی را دارد و هرگاه از ابعاد استخباراتی و چند و چون سناریوی یازدهم سپتمبر بگذریم، این حرف های او بالاخره به استهزار گرفتن خون سه هزار امریکایی را دارد که در حادثهء تروریستی یازدهم سپتمبر کشته شدند. راستی هم برای تاجران خون و سرمایه تنها ثروت اهمیت دارد و هدف از قدرت هم برای آنان نه خدمت به مردم، بل برعکس برای بدست آوردن ثروت است، چه رسد به این که اهمیت انگاری سرنوشت یک ملت را در قامت حرف های شان به محاسبه گرفت؛ زیرا آنانی که دنبال ثروت اند، به نوعی جنون از خود بیگانگی دچار می شوند که تمامی نیروی شان را حتا با دور زدن منافع ملی شان، برای بدست آوردن پول به کار می برند و چه رسد، به این که دغدغۀ سرنوشت یک ملت را در حرف های به قول معروف "سر و تۀ یک کرباس" آنان به جست و جو گرفت.
این سخنان ترامپ جنگ افغانستان را به اشباحی مرموزتر از معما معرفی می کند که به گفته یی افغانستان برایش اهمیتی بیشتر از یک پولیگون یا آزمایشگاه را ندارد و از دیدگاهء منحصر به فرد خودش بر آن نگاه می کند که حتا داوری های واقع بینانهء او را سخت به چالش برده است. از سویی هم بعید نیست که ترامپ به ماهیت اصلی این جنگ پی برده و به نقش لابی های مافیای سلاح مانند دیگ چنی، مافیای نفتی مانند جوبایدن و مافیای سیاسی مانند کیسینجر و سود آوری های آنان را درک کرده و بدین باور شده که تمامی پول های امریکا به جیب آنان رفته است. آنان نه تنها این که توجهی به منافع ملی امریکا کردند، برعکس در برابر آن به منافع استراتیژیک امریکا ضربهء جبران ناپذیر نیز وارد کردند. از سویی هم احتمال دارد که ترامپ به اشتباهء ظهور داعش در پیوند به بازی های استخباراتی امریکا متوجه شده که اکنون به فرنگشتاین داعشی بدل شده و منافع راهبردی امریکا را در منطقه به خطر رو به رو کرده است. وی با یک برگشت سیاسی به فکر این شده که تنها طالبان توان رویارویی و یا همسویی با داعش را دارند. ترامپ از این رو در بازی آینده به طالبان اهمیت قایل شده است تا با عملی شدن طرح بردن دشمن به جنگ مار، میدان را برای بازی های بعدی شغالی کند. از این رو است که ترامپ نشست های دوحه و قطر را بدون حضور ناتو و حکومت افغانستان به پیش می برد و برعکس نماینده گان قطر و امارات را در گفت و گو ها نقش داده است. دلیلش این است که نباید ناتو به بازی های پشت پردۀ امریکا با طالبان و داعش آگاهی پیدا کند. افشاگری های هیلاری کلنتن مبنی بر این که چگونه امریکا گروه های بنیاد گرا را تمویل و پشتیبانی کرد، نمونۀ آشکار آن به شمار می رود.
در این شکی نیست که آگاهی ترامپ تا حدودی از پس پرده های پیشینۀ بازی سناریوی مضحک به نام "جنگ با تروریزم" سبب شده تا به تعبیری تابو شکنی کند و برای بستر سازی و عملی شدن آن باید دست به کار شود. بعید نیست که سری از سر های نخ های ناپیدای این بازی های پنهان در به استهزا گرفتن جنگ افغانستان باشد که ترامپ به آن دست یافته است. یا به تعبیری هرگاه اهداف منطقه یی و راهبردی امریکا در پیوند به مبارزه با تروریزم مطرح شود. در این صورت مسخره خواندن جنگ افغانستان بوسیلۀ ترامپ سمت و سوی دیگری می یابد که این گونه اظهارات می تواند، هزینۀ راهبردی آن در سطح منطقه وجهان باشد؛ زیرا امریکا متمایل نیست که ناتو و حکومت افغانستان از اهداف راهبردی آن در منطقه آگاهی پیدا کند. به همین دلیل بوده که نشست های اصلی پیرامون صلح افغانستان بدور از حضور ناتو و حکومت افغانستان برگزار شد و تا کنون روی مسایل اصلی و مهم بحث های مفصل شده است و پس از این هرگونه نقش شان در روند صلح هر طوری که باشد، نمادین و سمبولیک است. بدون تردید حضور قطری ها و اماراتی ها در نشست قطر برای ناتو که از هژده سال بدین سو در جنگ افغانستان دخیل است و میلیارد ها دالر دراین جنگ هزینه کرده اند، غیر قابل پذیرش است و حضور خویش در گفت و گو های مربوط به افغانستان را لازمی و به قول معروف مشروع می دانند. آیا مسخره خواندن جنگ افغانستان از سوی ترامپ و دور زدن ناتو از گفت و گوها می تواند، پاسخگوی معقول برای اعضای آن باشد.
یا این که ترامپ می خواهد با این مسخره خوانی ها و استهزای سیاسی جنگ افغانستان را سمت و سوی دیگری بدهد و این گونه اظهارات را هزینهء آن شمرده است تا جادهء ناهموار کنونی برای بازی های تازهء استخباراتی هموار شود تا گام های بلندی را که در گفت و گو ها با طالبان نهاده است و خلیل زاد برای به سر رساندن آن مامور شده است، به حقیقت بپیوندد. ممکن هم یکی از دلایل مسخره بودن جنگ افغانستان از نظر ترامپ این باشد که او حاضر شده به هرنحوی که لازم باشد، با طالبان کنار آید و فرصت خروج نیرو هایش را از افغانستان بیرون کند و این که پس از خروج افغانستان با چه سرنوشتی دچار خواهد شد، این پرسشی است که حالا پاسخ به آن دشوار است. ممکن تشکیل حکومت موقت هم یکی از بدیل ها باشد و بی میلی امریکا به خواست حکومت هم از همین جا آب می نوشد. امریکا فکر می کند که حکومت افغانستان به این نتیجه رسیده است که امریکا او را کنار زده است و در صدد طرح برنامۀ خود است. از همین رو است که حکومت بر رغم فشار های امریکا و گروه های سیاسی کشور هنوز حاضر به تشکیل هیآت وسیع البنیاد نشده و اختلاف در این زمینه میان حکومت و گروه ها پا برجای است تا بحیث یک طرف قوی با طالبان گفت و گو کند. کابل بدین باور شده که حکومت موقت آخرین گزینۀ امریکا برای شکستن بن بست و خروج نیرو هایش است و از این رو تن به این خواست خلیل زاد نداده است. ممکن کابل فکر کرده که عدم حضورش در گفت وگو ها مشروعیت این گفت وگو ها و فیصله های آن را به چالش رو به رو سازد و بالاخره امریکا به خواست های کابل تن خواهد داد و یا این که کابل با اخذ امتیاز با واشنگتن وارد معامله شود. ممکن که کابل یافتن خود را در آن معادله آبرومند تر از رفتن به سوی گفت و گو ها در رکاب گروه های سیاسی تلقی کرده است تا بدین وسیله خود را از بازی مسخرۀ امریکا رهایی ببخشد.
اما شماری مسخره خواندن جنگ افغانستان از سوی ترامپ را نوعی غافل گیر کردن رقبای منطقه یی و جهانی اش خوانده اند که ترامپ بدین وسیله می خواهد، حریفان خود را گول بزند. آنان استدلال می کنند که سیاست های اقتصادی تهاجمی و توسعه طلبانهء چین از طریق پروژه " یک راه و یک کمربند" و " راهء ابریشم" و پیوستن آن کشور به اروپا، هرگز نمی گذارد تا خواب آرام درچشمان ترامپ خانه کند، بویژه زمانی اظهارات مقام های امریکایی مبنی بر این که پیش گیری از برتری جویی های اقتصادی روسیه و چین برای امریکا ارجحیت بیشتر نسبت به مبارزه با تروریزم دارد، در افکار تداعی کند. در این صورت خیلی کودکانه خواهد بود که بر مسخره خواندن جنگ افغانستان بوسیلهء ترامپ شگفت زده شد و مسخره گی او را دست کم گرفت؛ بلکه این حرف ها " وانس" است برای حریفان امریکا در منطقه و جهان تا با به انحراف کشاندن و فریب دادن آنان فرصت چال پیش کردن در تختهء شطرنج بازی های آینده منطقه یی و جهانی را دریابد و در واقع بدین وسیله می خواهد حریفان خود را با چال دور فیل مات کند و آنان را به تمسخر بگیرد.
این که در این بازی افتضاح بار سرنوشت ملتی بیرحمانه به بازی گرفته شده و هزاران انسان آن بیرحمانه به قربانی گرفته شده است، ممکن برای بازی گران کلان منطقه یی و جهانی "گاله گپ" نباشد. این در حالی است که سرنوشت مردم افغانستان در گرداب یک بازی به قول معروف سر وتهء یک کرباس نه تنها بیرحمانه به گروگان گرفته شده؛ بلکه حیثیت آنان در تخته مشق آزمونگاهء خطرناک برد و باخت سیاسی در بازی منحوس نبرد با تروریزم نیز به حراج نهاده شده است. شگفت آور این است که این همه قربانی بهای بیشتر از تمسخر آقای ترامپ را ندارد و چه رسد به آن که بر فرمایشات عزل و نصب آن انگشت گذاشت، مداخلهء آشکار آن در امور یک کشور مستقل را به انتقاد گرفت و بر شتاب زده گی هایش نشانه رفت.
این در حالی است که سیاست های شتاب زده و مسخره آمیز ترامپ در پیوند به افغانستان تنها مردم و حکومت افغانستان را نه؛ بلکه مردم و کانگرس امریکا و هم پیمانان اروپایی او را بیشتر از مردم افغانستان نگران کرده است. شتاب زده گی ها و تصمیم های عجولانهء ترامپ نوعی وحشت سیاسی را در جهان برانگیخته است و تمامی مردم جهان را شگفت زده گردانیده است. چنان که دبیر ناتو در کانگرس امریکا تاکید کرد که نباید دستاورد های هژده ساله در افغانستان قربانی صلح شود و غیر مستقیم در پاسخ به شتاب زده گی های ترامپ گفت، امریکا و اتحادیهء اروپا یک جا به افغانستان آمده اند و یک جا افغانستان را باید ترک کنند. این اظهارات او در واقع بیانگر نگرانی کشور های اتحاديهء اروپا در رابطه به تصمیم گیری های آقای ترامپ پیرامون صلح افغانستان می باشد. تصمیم ها و اظهارات ترامپ در مورد افغانستان بویژه پس از نشست های دوحه و قطر تنها اتحادیه اروپا را حیرت زده و وارخطا نکرده است؛ بلکه در داخل امریکا نگرانی هایی را نیز به بار آورده است. چنانکه دو قانون گذار امریکایی لایحه یی را به کانگرس امریکا پیشنهاد کرده اند که در صورت خروج نبرو ها نباید اشتباهء عراق تکرار شود که فرصت ظهور و تقویت نیرو های تروریستی در این کشور را بوجود آورد. آنان به صراحت گفتند که ترامپ تهدیدی برای امریکا است که هدفی جز نفرت پراگنی چیز دیگری ندارد و از این رو طرح نظارتی را آماده کرده اند تا از روند صلح از مرحلۀ توافق و پس از توافق صلح نظارت به عمل آید.
این گونه نگرانی ها در حالی رو به افزایش است که تا چند روز دیگر دور ششم گفت و گو های مقام های امریکایی با طالبان در قطر آغاز می شود. دو طرف در نشست ۱۶ روزهء دوحه روی چگونگی خروج نیرو های امریکایی از افغانستان و عدم استفاده از خاک افغانستان برضد کشور های دیگر بحث تفصیلی کردند و نتایج بحث های بالا را وابسته به گفت و گو های بین الافغانی و آتش بس عنوان کردند؛ اما از این که جزییات گفت و گو های دوحه افشا نشد و وزیر خارجهء امریکا گفت، به دلیل اهمیت و پیچیده گی جنگ افغانستان، تصمیم گرفته شده تا این گفت و گو ها در میان یک حلقهء خاص باقی بماند که جزییات این دیدار از حکومت افغانستان نیز مخفی نگهداشته شد. این مخفی کاری سؤ اعتماد میان کابل و واشنگتن را در پی داشت و اظهارات مشاور امنیت ملی افغانستان در مجمع سازمان ملل در پیوند به متهم شدن خلیل زاد برای بهره جویی های شخصی از گفت و گو های صلح، در واقع لبریز شدن کاسهء صبر کابل بود و واکنش های تند واشنگتن را در پی داشت که مسخره خواندن جنگ افغانستان بوسیلهء ترامپ نیز نمی تواند، به تنش یادشده بی ارتباط باشد که برخورد غیر دیپلوماتیک امریکا با آقای محب در واقع دوران استعماری قرن ۱۹ را به نمایش نهاد. این در حالی صورت گرفت که صدای محب در اصل صدای میلیونی شهروندان کشور است.
از مسخره خواندن جنگ افغانستان بوسیلۀ ترامپ چنین برداشت می شود که مبارزه با تروریزم سناریوی از پیش ساخته شده بوسیلۀ امریکا بوده که از هژده سال بدین سو از مردم افغانستان و سربازان امریکا و ناتو قربانی می گیرد و حال که تیغ تروریزم به استخوان های مردم افغانستان رسیده است. آقای ترامپ با لبخندی معنا دار می گوید، راحت باشید، چیزی نشده و این جنگ مسخره یی بیش نیست. حالا وقت اش به سر رسیده و امریکا برای حل آن گام های بلندی را برداشته است؛ اما ترامپ تاکنون به این پرسش پاسخ نگفته است که هدف اصلی این جنگ مسخره چه بوده و آیا امریکا به اهداف خود رسیده است. یا این که حرف ترامپ به سخن همان قمار بازی می ماند که در آخرین لحظات خالی شدن جیب اش، با افگندن چادر بر فراز شانه های خود به این گفته دل خوش می کند که "ما سال ها باخته ایم"
حال دیده شود که امریکا به رهبری آقای خلیل زاد به قول آقای ترامپ قادر به پایان دادن به جنگ مسخرۀ افغانستان خواهد بود. این در حالی است که نه تنها جایگاۀ افغانستان، بلکه جایگاۀ پاکستان نیز در معادلۀ آن ناپیدا است؛ اما امریکایی ها می دانند که کلید صلح و جنگ افغانستان بدست پاکستان است و هنوز معلوم نیست که خلیل زاد در سفر اخیر خود به اسلام آباد به چه میزانی نظامیان پاکستان را برای پایان جنگ و حمایت از طالبان راضی کرده است؛ اما در این میان این سخن خلیل زاد با توجه به نادیده گرفتن تبصرۀ فایننشل تایمز که نوشته است، امریکا می خواهد، مانند ویتنام خود را از افغانستان خلاص کند، قابل تامل است که گفت، هدف او تامین صلح در افغانستان است و نه خروج نیرو ها یا این که به حکومت هشدار داد، نباید دو پا را در یک موزه کند که یا طرح مورد نظر اش قبول شود و یا جنگ ادامه پیدا کند. این در حالی است که در شش ماه نتوانسته یک هیأت با قاعدۀ وسیع را تشکیل بدهد. رسانه های از تنش میان خلیل زاد و آقای غنی سخن گفتند. بعید نیست که تبصرۀ فارن پالیسی مبنی بر تصمیم کاخ سفید برای خروج نیرو ها و افراد دیپلوماتیک امریکا، بیرابطه به مسخره خواندن جنگ افغانستان از سوی ترامپ وتنش ها میان خلیل زاد و آقای غنی نباشد و بالاخره این ها حکومت را واداشت تا با گروه های سیاسی به تشکیل هیأتی تحت نام "شورای رهبری مصالحه" به توافق برسد که با اتفاق کامل به خاطر آینده بهتر کشور شان در مورد اهداف این پروسه و همچنان ترکیب تیم مذاکره کننده فیصلههای مهم را به اجرا بگذارند. با آن که گفته هایی وجود دارد که اشتراک عوامل فساد د رنشست قطر نه تنها مشکل افغانستان را حل نمی کند، بل دشواری های نفس گیر دیگر را برای مردم افغانستان برجا خواهند گذاشت و یک فصل ناتمام دیگر دشواری ها را به مردم افغانستان به میراث خواهند گذاشت؛ اما باز هم این را یک گام نیک می توان خواند.
هرچند زود است که به آقای خلیل زاد بحیث مامور ویژۀ امریکا برای صلح افغانستان باور کرد و اما هرگاه او سخنان بالا را رک و راست و بدور از سیاست بازی ها گفته باشد، باید از آن حمایت شود و تلاش های او را مشتی کوبنده بر دهن پاکستان شمرد. چنان که وی در سفر اخیر خود به پاکستان هشدار داد که اگر این کشور رویکردش را نسبت به افغانستان تغییر ندهد، روابط میان واشنگتن و اسلامآباد بهبود نخواهد یافت. از این سخنان او پیدا است که از یک طرف به پاکستان تفهیم کرد که نظامی های ریشدار پاکستان در تمامی جبهه های طالبان را رهبری می کنند و از سویی هم به آنان گفت که عزم امریکا برای صلح افغانستان جزم شده و کاروان صلح به راه افتاده است. آنانی که به این قافله می پیوندند، پا به پای قافلهء آن به پیش می روند و آنان که از پیوستن به قافله خود داری کنند، از قافله عقب خواهند ماند و در آن صورت از جملهء غیرحاضران دایمی حساب خواهند شد و حق شکایت را ندارند. حال بابد برای پیش گیری از توطیهء پاکستان و از به ببراهه رفتن صلح، تمامی تلاش ها برای اشتراک قوی در نشست بین الافغانی ۱۴ اپریل در قطر متمرکز شود تا پیام مردم افغانستان به طالبان و امریکا برسد. در غیر این صورت فرصت های پیش آمده که انتخاب خلیل زاد برای ماموریت صلح افغانستان که از چهاردهه بدین سو در قضایای افغانستان از دوران مجاهدین تا کنون دخیل است، خود یک فرصت برای حکومت و گروه های سیاسی افغانستان است، به هدر خواهند رفت، فرصت مداخلهء دشمنان افغانستان در آن بیشتر خواهد شد و میدان برای یکه تازی های پاکستان خالی خواهد شد؛ زیرا صلح مهم تر از همه است و برای آن باید صادقانه و مجدانه دست به کار شد تا فرصت های بدست آمده برای صلح دستخوی بازی های سیاسی نشود و هم توطیهء دشمنان خنثا گردد و فرصت بازی با سرنوشت مردم ما را از دشمنان گرفت؛ زیرا که پای اشتر ما از سال ها بدین سو لنگ است و در گارگهی کوزه گران هم سنگ؛ پس در صورت اندک ترین کوتاهی پای شتر می لغزد و کوزهء آرزو های ما نیز می شکند. یاهو