خوشه چین

 

صلح آن طرف کوه های بلند قراردارد


وما درحال سفر به آن سو اگربلندی های پرازبرف مانع آن است تونل باید زد.

بهترین خنده آن است بادست پربه سمت مردم میروی.
مردم به استقبال دست آورد خدمتی که برای شان داده بودی بالبان خنده طرفت بیایند.
چون طلوع آفتاب درمقابل استقبال طبعیت ازین درزیبایی طبیعت نقش بازی مینماید.
هموطنان عزیزان مطلب را ازین قصه آغازمینماییم.
سه نفر کل وشل وخلمی دریکی از روزهای گرم نشسته بودند.
یک صد افغانی جریمه تعین کردند.
در جریان قصه تصمیم گرفته شد برای نیم ساعت کسی حق حرف زدن وحرکت کردن را ندارد.
بعد از چند لحظه سر کل به خارش آمد کل خواست که چاره کارنماید گفت پدرکلان های ما آنقدر باغیرت بودند که دشمن را به فاصله دورمیدند.یک دفعه هردودست خودرا برسر می گرفتند کلاه خودرا درسر خودچپ وراست چرخ میداند ازجابرخاسته دشمن را تارومارمیکردند.
بدین ترتیب رفع مشکل کرد.
خلمی بینی اش پایین آمده بود حیران مانده بود که چه چاره کند.
اوهم به نوبه خود گفت که پدرکلان های نشان زن خیلی ماهربودند.
دشمن را به فاصله های دور می دیدند.
انگشت را درزیربینی درسرلب گذاشت گویا که تیررا به این طور درکمان میگذاشتند کش میکردند و رهاوبعد رها کرده راسن تیر در پیشانی دشمن اثابت میکرد بدین ترتیب رفع مشکل وبعدبینی خودرا پاک نمود.
شل پایش را خواب برده بود دید که این هردورفع مشکل کردند‌.
یک دفعه پای خودرا درآورد و گفت همین پایم در فلان پدر مادر دروغگوی که راست میگویید.
شل هم به نوبه خود دلیل آورد و رفع مشکل کرد.
کنون به قسم دسیسه مسله پته خزانه یا اشعار امیر کرول فردوسی خوشحال حافظ ورحمن بابا روی دست گرفته شده است.
اما توده های مردم پای شل خودرا راست میکنند میگویند همین پایم در فلان بیمدان شما سیاست بازان وطن فروش و ناموس فروش که راست میگویید ویا اینکه مردم را دشمن همدیگر میسازید.
به مردان قلم و سخن پیشنهاد میگردد که جلوی این دسیسه شیطانی را با توضیحات عالمانه ای شان گرفته وخنثی بسازند.

درمجموع همه وطن دوستان قربانی داشتن وطن زیبا و آباد آزاد و مستقل شده اند.

بلی خداوند خلق کرده است.
میده گک وچوچه گک قندولک.
تاکه گریه کنی بخندی دست وپایک زنی بزنی قولک.
نمو کنی بزرگ شوی مرد میدان شوی پیش قراول.
بنویسی شعربگویی بنوازی هنرمند شوی برقصی بزنی دهلک.
باز که موعدت به پایان رسید جو انی به پیری رسید.
ازموجود به عدم می سپارد لچ و برهنه بی هیچ کچ کولک.

همصحبتی به من گفت:
من آنقدر زیبا مقبول وبامعنی از خطا واشتباه و ناکامی آموخته ام که هرگزفرا موشم نمیشود.
و تعهد سپرده ام که همیش انسان باقی بمانم وهمه مرا به صفت انسان بشناسند.

انگلیسها اولاده های ازخانم (کنچنی) میان کاه باره، یحیی طلایی (نادرخان شاولی خان شاه محمود خان)را همراه جادوگران حضرا ت شوربازار وافندی های عراقی(گیلانی)برمقدرات مردم آوردند وحاکم ساخت.
کنون دیگرتاریخ شان سپری شد تعویض شان کارنمیدهد قرارداد جنت را ازشان گرفتند به گروه های دیگر تحفه کرده اند.

انسانها ذاتن
لچ و بر هنه ناتوان وضعیف به دنیا می آیند.
وبعد در مرحله ای آزادی واستقلا لیت فکری و عملی موقف خودرا (منفی ومثبت)تعین مینمایند

جهان سرمایه خودرا ازمزخرفات رهانیده است.
روبه کهکشانها برای بدست آوردن ناکشفیات.
مگرمارا درگیر اختلافات انواع موهومات خرافات افتراقات ساخته است.

بلی خداوند خلق کرده است.
میده گک وچوچه گک قندولک.
تاکه گریه کنی بخندی دست وپایک زنی بزنی قولک.
نمو کنی بزرگ شوی مرد میدان شوی پیش قراول.
بنویسی شعربگویی بنوازی هنرمند شوی برقصی بزنی دهلک.
باز که موعدت به پایان رسید جو انی به پیری رسید.
ازموجود به عدم می سپارد لچ و برهنه بی هیچ کچکولک

انگلیسها اولاده های ازخانم (کنچنی) میان کاه باره، یحیی طلایی (نادرخان شاولی خان شاه محمود خان)را همراه جادوگران حضرا ت شوربازار وافندی های عراقی(گیلانی)برمقدرات مردم آوردند وحاکم ساخت.
کنون دیگرتاریخ شان سپری شد تعویض شان کارنمیدهد قرارداد جنت را ازشان گرفتند به گروه های دیگر تحفه کرده اند

توده های بی دفاع میگویند که ما با پدرکلانهای شما کاری نداریم.
چه گلی به آب داده بودند چقدر جنایت کرده بودند قتل و غارت کرده بودند ملک و دارایی مردم را به خود گرفته بودند.
صفات انسانی نبود.
طبعن که چوچه گاو مثل مادروپدرش قان میزند.
ما میخواهیم که مشکل امروز ما وازاطفال آینده ما حل شود.

اواسیران که شما به حقارت تن داده آید.خودرا نجات بدهید.
دشمن قابو درنقش پشک دوپرانچه درحال جنگ پشک حمله ورمیشود هردو را می بلعد.
پشک دربروت خود دست می کشد.
اگرمه نمی بودم همدیگرخودرا پاره پاره میکردند.ازجنگ خلاص شان کردم.
خردمندان محترم بابی خردان درگیرنشوید.
انسان موجود باشد و وطن موجود باشد حتمن که زبان خودرا میساز ند.
وطن بی انسان حتمن به درد نمی خورد.
همین لحظه اززبان برای قتل ملیون ها مردم ما عده ای زراندوزی دارند.
همین لحظه که وطن درحال نابودی است ؟؟؟؟؟؟؟.

خارپنچر
ماشین موجود افغانستان خار پنجچراست.
قدم به قدم بی باد راکبین دربه در است.
ضرورت پیش آمده است برماشین دیگر.
مگردرین دورقماردریورخوب حنیف اتمراست.

اوبرادر ان محترم اگر یک آدم بگوید که من بلبل هستم
دربالای بلندی برآید.
بخواند منم پهلوان روز جنگ.
برسرشانه برداشته ام تفنگ.
مثل خودقوی درجهان ندیدم.
درتنم پوشیده ام لباس ازپلنگ‌
دیگرمنطقی نداشته باشد از فهم
لاف بزند دروغ بگوید رنگارنگ.
بعدازان نسلهای تازه به دوران رسیده هرکدام باهم درمیدان لاف بگویند که پدرکلانم امیر کرول بود شکمش کته مثل دهل بود قدش خیلی بلند ازشهرکابل دهلی ره میدید.
کوه سفید مانع دیدش نمی شد.
دیگرش بگوید که پدرکلان من سهراب فرزند رستم بود.
از مزار مستقیمن ثمرقند وبخارا میدید.
لا فوک سومی می پرسد زمانی که پدرکلانت راه میرفت و سرش ابرها را پاره میکرد.
درفرق سرش چیزی را احساس نمی کرد.؟
گفت که میکرد.
سومی گفت این همان اسبابهای بابه کلان من بود که درفرق سربابه کلانت گرانگی میکرد.
ازین بلا های (امیرکرول بازی و قهرمان سازی های افسانوی که ثبوت علمی ندارد.تاکیدش دلالت برحماقت مینماید.)
باید بگذریم زمان زمان تکنولوژی معاصر است درعصردیگیتال به سرعت سرسام آور پیش میرود ما به حیث جنایت کاران کاروان راه صلح و عدالت انسانی قرارنگیریم.
عصر امروز برای گردانندگان چنین خبرها نفرین می فرستد

دولت ها باید که اپوزیسیون درمقابل خود نسازند.
استعدادها چون آماده به رشد وتکامل وحاصل دهی میباشند.
اگردولتها نتوانند پاسخ به موقع ارایه بدارند.ناگذیراستعداد از منبع دیگری تغذیه میشودو
استعدادهای ناراضی را که فردا به حیث نیروی ضد دولتی شکل میگیرند.
اینها را ازهمان آغاز باارزش محبت بخرنه اینکه باسلاح منفور خودت را در جای منفورقراردهی

تخم هرجاکه افتید و بذرشد.
قد کشید و سرانجام حضرشد.
مولانا از روم وبیدل ازدهلی.
شعاروناله هردوشنیدن قدرشد

نقال ناکام مطلق است.
اگرمردی دوباره بخوان صد نمره بگیر.
تاریخت که جعل شد وبعد شکست جغل شد.سرکش کل شد.
هرگزناامید نشو سرازنوتاریخ خودرا با دست آوردهای علمی وتخنیکی ات بساز.
افغانستان هیچ دست آوردروشن ندارد.
به جزدر عهد خراسان یعقوب لیث صفار دیگر همه دست آوردهایش بادست چپ گرفتن است وبادست راست دوباره پس دادن است.

طوری که فکر میشود
درساختارنظام سیاسی آینده دهل کوب همان دهل کوب است.
اگردرآن وقت می کوبید
دم دم تلوتلو دم دم تلوتلودم دم تلوتلو
این دفعه تلوتلو دم دم تلوتلو دم دم تلوتلودم دم.

مطالبی که چون تحقیقات ساینسی حقیقت خودرا به کرسی ننشاند(تکیه به افسانه ها وداستانها)قبرستان های ما را ازبی خردان پرمینماید

تاسف می نمایم به مقام رتبه علمی دوکتورا.
یکی دونفری که دارای پسوند همین مقام هستند یکی آن محمد اشرف غنی دومش بیرون از وظیفه ای دولتی خودرا دراجرای (سیاست) جا زده زده اند.به غیرازویرانی هیچ اثری از آبادی بنابرحکم تعریف سیاست به جاگذاشته اند.

تاسف می نمایم به مقام رتبه علمی دوکتورا.
یکی دونفری که دارای پسوند همین مقام هستند یکی آن محمد اشرف غنی دومش بیرون از وظیفه ای دولتی خودرا دراجرای (سیاست) جا زده زده اند.به غیرازویرانی هیچ اثری از آبادی بنابرحکم تعریف سیاست به جاگذاشته اند.

یگانه چیزی که خیلی ساده وپیش پا افتاده است.
(
دانش است)
خوشا به حال آنانی که قدرش را میدانند وارزشش را به محاسبه گرفته اند.برای آموختنش وقت را رایگان ازدست نمی دهند ودریغ نمی کنند آن چه است؟
(
دانش است)
دانش تورا در اوج فلک ودرمقام ملک می رساند.
خرافات به جای دانش قبول کردن تورا درمیان تلک می رساند.
دانش درخت سبزی است که ریشه درآب خرد دارد.
گل وپندک چشم بردغوره آب دهن ریزد میوه قندولک میرساند.

یگانه چیزی که خیلی ساده وپیش پا افتاده است.
(
دانش است)
خوشا به حال آنانی که قدرش را میدانند وارزشش را به محاسبه گرفته اند.برای آموختنش وقت را رایگان ازدست نمی دهند ودریغ نمی کنند آن چه است؟
(
(دانش است.
دانش تورا در اوج فلک ودرمقام ملک می رساند.
خرافات به جای دانش قبول کردن تورا درمیان تلک می رساند.
دانش درخت سبزی است که ریشه درآب خرد دارد.
گل وپندک چشم بردغوره آب دهن ریزد میوه قندولک میرساند

 

 

 


بالا
 
بازگشت