الحاج عبدالواحد سیدی

 

طوفان در افغانستان

در شروع سده بیست ویکم به ویژه در  کشور مان افغانستان عناصر زیاده طلب را همزمان با غرش هوا پیما های امریکایی در دکمه های قدرت جا بجا کردند و به خاطریکه شور مردم بالا نشود زمینه توشیح و تصویب قانون اساسی ای را در یک جرگه به اصطلاح بزرگ ملی عملی کردند که این لباس زیبا به سر و صورت ما برابر نبود و مردم آرامش شان را در پر تو آن کمتر یافتند، این تحول از شب ابتدا  با غرش هوا پیماهای  امریکایی درسال ۲۰۰۱در دکمه های جدید قدرت  جا بجا گردید.این عناصر  که تازه قدرت را در دست گرفتند جا طلبی و قدرت خود را  از آن سوی دریا ها  با خود آورده بودند (تکنیشن های قدرت) . به ویژه  ایالات متحده امریکا با کشور های قدرت مند و توسعه  طلب  غرب   ،تلاش های  حریصانه  این اشخاص را که برای دست یافتن  بر منابع قدرت وثروت  برای احراز تکیه گاه های سیاسی مطمئنی شانس خود را می آزمودند عاقبت در نشست بن  پیروز بدر آمدند .

این باعث شد که ما صد در صد به بیگانگان وابستگی پیدا نماییم و آن استقلالی را که در ۱۹۱۹ مدعی آن هستیم وبودیم و هر سال  به این مناسب عالی جنش نیزمی گیریم ،آن آزادی و استقلال نسبی هم خدشه  پیدا کرد و شور بختانه در ۲۰۰۱ما  وابسته به سیاست و نیروی امریکا و غرب شدیم .

حالا  بعد از نزده سال تقلا در طوفان عظیم  که منجر به بیجا شدن  وفرار سرمایه های معنوی از طریق فرار مغز ها  از مرز ها و فرو افتی  نیمی از نفوس کشور (در وقایع  بی امان  جنگ های کوچه به کوچه و شهر به شهر وسانحه های انفجار وانتهار نابود شدند ویا جلای خانه و محل سکونت شدن ویا معلول گردیدند) که اکنون سوگمندانه تابوت  آنها را هر روز بطرف گورستانها بدرقه می نماییم .

در این اواخر که افغانستان به میدان رقابت  کشور های همسایه (پاکستان، ایران ،روسیه و چین و هند )تبدیل شده است ،امریکا بعد از قانع ساختن  متحد سابقه اش (طالبان)که به نسبتی رنجشی که ازهم کاسه گی  آنها به القاعده که منجر به فرو افتی کاخهای نیو یارک شد،امریکا بالایشان تهمت الزام  آورده بود ، با همان ساز وبرگی که آنها را از قدرت  فرو افت داد و از قدرت سیاسی افغانستان حذف گردانید ، اکنون با همان شیوه  میخواهد آنان را دوباره در قدرت  نصب نماید ویا شریک سازد.

در برابرداد خواهی این تحولات ، ملت مظلوم و دولت مردان  مظلوم تر از مردم ، هیچ نهادی در جهان  پیدا نمی شود که حقانیت این ملت مظلوم  و گرسنه  علیل و بیچاره را پشتیبانی کند.

تنها چیزی که در این حدود  تغییر کرده و به هوا و نوا رسیده ، عناصر ظالم  و پر غروری هستند که از اثر تلاش های حریصانه شان  در تحرک دایمی  برای بدست آوردن پولهای باد آورده امریکایی ، از طریق فتنه و فساد گسترده در اداره های دولتی و سازمانهای نیمه دولتی و غیر دولتی ، هنوز هم همه روزه به قدرت خود می افزایند و هر روز صاحب ضیاع و عقار  تازه ای می شوند و کاخهای شان  هر روز در شهرها فضای آسمان را تنگ و تابش آفتاب را بند می ساخته است ونیز به غصب دارایی  های عامه می پردازند و در جستجوی  جایگاه های عالی  و رفیع سیاسی  در سرزمین  بلا زده مان  به حیات  پر از تجمل  و قدرت شان بدون تردید ادامه میدهند.

همان طوری که سده بیستم  نقطه چرخش قدرت  های عظیم در دو جنگ کبیر جهانی بود که بیش از پنجاه ملیون  کشته بجا گذاشت باعث فرو افتی و تقسم کشور های اروپایی به دو بلوک شرق (کمونیزم) و غرب (سرمایه داری) نیز شد . از اثر تلاش همین مردم بیچاره که با  مبارزات بی امان شان ، ابر قدرت روس را در قالب اتحاد شوروی به زانو در آورد ، نتیجتاْ اروپا هم دیوارهای شرق و غرب را پایین آوردند و اکثر کشور های  جنوب اروپا از سر آزاد شده و خطوط جغرافیایی اروپا و خطوط مرزی علمی جدیدی را ایجاد کردند و اروپا از رهگذر افتصادی و سیاسی یک جامعه و توده  عظیم را ایجاد نمودند و سرحدات شان را  ظاهراْ در مبادلات روز مره از بین بردند و پول (ارز)شان را نیز یکی کردند. همچنان در آسیای مرکزی کشور های تازه به اسقلال و حیات سیاسی شان نایل آمدند که این همه نتیجه مبارزه  مردم افغانستان بخاطر رهایی از یوغ استثمارروسیه لنینیستی بود که کشور ما را با قوای نظامی اشغال و تخریب نموده بودند .

اما این ملت بیچاره که این همه تحول  مثبت را از اثر مردانگی و شجاعت به دنیا ودیعه گذاشتند  خود چه بدست آوردند؟ ولی می بینیم  مردم ما هنوز هم  بیچاره تر شده می روند . مردم ما در تعصب و عصبیت های متعفن قوم و قبیلوی و زبانی و سمتی ، در زیر خط فقر در دایره خبیثه فقر ، و درجنگ و نا امنی  های  شهر به شهر به سر می برند. این پاداشی است که جهان متمدن با (تکنیشن های قدرت )به ما داده و ما مرهون آن می باشیم ، رهنی که سرتا پای زندگی ما را سوزانده و کلبه های ما را به نابودی کشانده است.

 

 


بالا
 
بازگشت