عبدالله رسولی
«همان آش است و همان کاسه»
[آزمونِ عجولانه و غیر معیاری گزینش کمیشنران انتخاباتی و آیندهی مبهمتر از گذشته!]
هرچند انتخابات مُمَثِلِ دموکراسی و ارادهی مردم گفته شده است، اما در افغانستان این تعریف وارونه جلوه کرده؛ بهویژه در دو انتخاباب اخیر ریاست جمهوری و پارلمانی! با درد و دریغ که در جریان هردو انتخابات؛ با تقلب و تخلف گسترده و از اثر ناتوانی و ضُعف کمیسیونهای انتخاباتی و مهندسی در رَوَند انتخابات، مردم افغانستان دیگر نا امید شدهاند که انتخابات شفاف و دموکراتیک داشته باشند!
و اينبار در بحث گزينش کميشنران نهادهای انتخاباتی، اگر شایستهسالاری معیار میبود و میخواستند که حیثیت برباد رفتهی کمیسیونهای انتخاباتی اعاده گردد؛ باید همین نامزدان ریاست جمهوری با مشورهی هم، یک کمیسیون تخصصی، دانشمند و کارشناس در پیوند به انتخابات را تعیین مینمودند تا آزمون کمیشنران را میگرفت، نه خود نامزدان ریاست جمهوری.
از اين که بگذريم، باید با این عجله آزمون سپری نمیشد؛ و نیز، هرچند ارایهی طرحهای مشخص نوشتاری خوب بود که از حاشیه رَوی جلوگیری میشد، با آنهم، بهخاطر سنجش میزان فهم انتخاباتی نامزد، یکی دو پرسش محتوایی و تخنیکی غیر مترقبه و مربوط به مدیریت انتخاباتی از هر نامزد صورت میگرفت که بدون یادداشت پاسخ میدادند؛ چنانچه در بسیاری آزمونهای مهم در نهادهای دولتی و غیر دولتی معمول است، و نامزدان کمیشنری برای ارائهی طرحها و میکانیزمهای مدیریتیشان جهت رهبری نهادهای انتخاباتی که سرنوشت ميلیونها انسان کشور به آن گره خورده است، فرصت بیشتر برای صحبت و گفتمان میداشتند، تا با دِقَتِ تمام بهترینها برگزیده میشدند.
لاجرم که چنین نشد و صلاح بر این شد که نامزدان ریاست جمهوری که شاید برخیهایشان از مفاهیم، موارد و مواد انتخاباتی چیزی نمیدانند؛ تصمیم جمعی بگیرند و بعد از استماعِ سه دقیقهی معرفی شخصی و طرحهای یکی دو پاراگرافیِ نامزدان، هریکی به ۱۴ نامزد مورد نظرشان رأی بدهند؛ نباید بر مبنای مصلحتهای منفعتمحور تصمیم میگرفتند و رأی بر مشورههای سازمانی، قومی و تفاهمهای از قبل تعیین شدۀ میان خویش میدادند. زیرا، با تمام احترامی که به شخصیتهای رأی بلند آورده از نامزدان رياست جمهوری دارم و در میانشان کسانی را میشناسم که در بحث علمی و مدیریتی سرشان به تنشان میارزد، اما با درنظرداشت تجربه از رسواییهای کمیسیونها و چند انتخابات گذشته؛ و جهت برگرداندن حیثیت از دست رفتهی این دو نهادِ تا اکنون به اصطلاح دموکراتیک؛ بهترینهای دیگری از میان بیش از ۸۰ نامزدِ معرفی شده توسط احزاب و جامعۀ مدنی، باید رأی میآوردند که با دریغ چنین نشد.
از آنجمله شخصیتها و کارشناسان متخصص انتخابات و چهرههای موثری که در بالا ذِکرَش رفت و برای انسجام بهتر نهادهای انتخاباتی، شاید خیلی کارساز میبودند، میتوان از شاه سلطان عاکفی، صغرا سعادت، عبدالله احمدی، استاد نظری و چند تن دیگر نام بُرد که با تأسف رأی لازم را برای احراز پُست کمیشنری کسب نکردند.
اینکه در معرفی نامزدان توسط احزاب و همچنان کمیتۀ موظف از جانب نهادهای جامعۀ مدنی مرتبط به انتخابات، نارساییهای وجود داشت؛ بحث و چالش ديگریست که سر جایش باشد!
آرزومندم معجزۀ اتفاق بیافتاد که روندهای انتخاباتی بر وفق مراد مردم مدیریت گردد، در غیر آن، من و مایی که تجربهی کافی از سهلانگاریها و نابکاریهای کمیسیونهای گذشته و معاملات پشت پردهی که بر مبنای آن تعیینات فعلی نیز شکل گرفته است؛ داریم، هیچ خوشبینیِ برای آیندۀ بهتر نظام انتخاباتی متصور نيست.