سید داوود مصباح
يکشنبه، 03 فوريه 2019
بازنگری
اتاق فکری امریکا در باره افغانستان
از مدتی است که اتاق فکری امریکا ( کانون نظم نوین جهانی ) با تجارب بدست آمده از حمایت بیدریغ مالی و تسلیحاتی از گروه ها و تنظیم های جهادی افغانستان در خاک پاکستان علیه دولت ملی دموکراتیک افغانستان و هم تلاش های امریکا ار مجرای ملل متحد و خرید افسران کلیدی در ارتش و سرانجام به قدرت رسانیدن سران جهادگران و تصرف دولت ، اتاق فکری امریکا ، خلاف آنچه که پیش بینی کرده بودند ، این سران باندهای تبهکار برای دست یابی بشتر به اصطلاح خود شان ( غنایم ) و اشغال وزارت های کلیدی با هم در گیر شدند و هزاران راکت و خمپاره روی مردم کابل ریختند و کشتندو چپاول کردند . بعد از حکومت یک ماهه سبغت الله مجددی ، ملا ربانی از تنظیم جمعیت اسلامی به قدرت رسید . ربانی بر اساس قرارداد مخفی که با دولت پاکستان داشت وسایط و وسایل نظامی افغانستان را به پاکستان تحویل داد به این ترتیب : پرتوکول اول ، در مورد انحلال اردوی جمهوری افغانستان ، میان برهاندین ربانی رئیس جمهور حکومت مجاهدین و جنرال وحید لوی درستیز ارتش پاکستان و تحویل طیارات جنگی فعال و غیر فعال ، تانک های محاربوی فعال و غیر فعال ، راه دار ها ، اسکارت به پاکستان { تفصیل موضوع در متن کتاب طلای زرد نگارش : « مارک جیمز» ژورنالیست امریکایی } شماره کود رسمی این پرتوکول : « PLHC –
222/14000/PO-ooo458 – Islamabad Pakistan – 7Julay 1992 منتشیر شده منجمله در سایت افغان پیپر / زیر عنوان « افشای پروتوکول ربانی با نواز شریف / تاریخ انتشار 1/2/1397خ - کود خبر : 150125
از آغاز حکومت برهاندین ربانی جنگ با باند گلبدین و عبدالعلی مزاری و تهاجم به افشار کابل و قتل و غارت مردم غیر نظامی از جمله جنایات جنگی و ضد بشری باند ربانی بود . اتاق فکری وال استریت ( کانون توطئه های ضد بشری ) امریکا به این نتیجه رسید که این باند ها فاقد استعداد سیاسی بوده منافع دراز مدت امریکا را در افغانستان تأمین کرده نمی توانند . باید تدابیر جدیدی اتخاذ گردد که با پا درمیانی کمپانی نفتی یونیکال که همین خلیلزاد مشهور آن وقت مشاور آن کمپانی بود ، پشنهاد کردند که طرح نوی برای یک حکومت متمرکز مدافع ، منافع امریکا در افغانستان بوجود آورده شود . کانون « نظم نوین جهانی » ( حکومت پنهان جهان ) یک گروه کار شناس را به پاکستان فرستاد تا در زمینه بررسی های لازم را انجام داده نتایج را با خود بیاورند . کارشناسان کانون در پاکستان بعد از بررسی های کارشناسانه این اندیشه را با خود برد که : گروه های تنظیمی نمی توانند که مدافع ، منافع امریکا در دراز مدت باشند ، باید یک ساختار جدید بوجود آید . کارشناسان پشنهاد کردند که باید از گروه القاعده که در عربستان بوجود آمده استفاده شود . در پاکستان در حدود 2400 مدرسه اسلامی وجود دارد که در اکثر این مدارس علاوه بر تعلیمات اسلامی ، آموزش های نظامی هم به طلاب داده می شود ، دراین مدرسه ها تعداد زیاد از جوانان افغانستان مشغول آموزش های دینی و نظامی هستند . هیئت از ملاقات شان با مولانا فضل الرحمان رئیس جمعیت العلمای پاکستان گزارش مفصل ارائه داد ، در این گزارش در باره توان نظامی و تشکیلاتی طالبان با جزئیات صحبت شد . در آن موقع نخست شایعاتی مبنی بر بوجود آمدن یک گروهی بنام یتیمان بود ، بعد از این که بینظیر بهتو به امریکا رفته با رئیس جمهور دیداری داشت بعد از برگشت از امریکا به نصرالله بابر وزیر داخله حکومت خود دستور می دهد که طلبه های افغان را سازماندهی و بحیث یک نیروی رزمی به افغانستان آماده سازد . می توان از این گروه یک ارتش نیابتی درست کرد . سرانجام این گروه در افغانستان با همکاری مستقیم 9 جنرال پاکستانی در 1996م کابل را تصرف و شش سال حکومت کردند . حکومت طالبانی از لحاظ سیاسی کوچکتر از آن بود که در منطقه در مقابل فدراتیف روسیه ، چین و ایران منافع امریکا را تأمین نماید . این کشور ها در مقابل « نظم نوین جهانی » ( یعنی امریکا باید جهان را رهبری کند ) قرارگرفتند . ازین سبب « اتاق فکری وال استریت » به باز نگری پرداخت . این کانون توطئه های ضد بشری به این نتیجه رسیدند که برای کنار زدن این کشور های حایل از سر راه حکومت جهانی امریکا باید پایگاه های وسیع نظامی در سراسر جهان افراز گردد . مستقیما این کشور های ، به اصطلاح سرکش را سرکوب کرد . برای این کار باید افغانستان را اشغال و پایگاه های نظامی با نیروی کافی از کشور های متحد به شمول « ناتو » در آنجا مستقر کرد .برای توجه اذهان جهانی باید یک سناریوی فلمی این طور طراحی کرد که ، برج های تجارت جهانی که سرطان زا گردیده که قابل تخریب است . با کمک دولت اسرائیل چند خلبان اسلام افراطی را با معرفی عربستان سعودی باید با دقت مورد تعلیمات قرارداد و بعد چند هواپیما هم زمان توسط این خلبانان به پرواز درآمده و در هوا بدون آن که خلبانها از برنامه آگاهی داشته باشند ، توسط دستگاه الکترونیک کنترول این هوا پیماها از خلبانان سلب شده و این هواپیماها را با کنترول از زمین به برج ها کوبید . به این ترتیب اعلام نمود که امریکا مورد حمله تروریستی قرار گرفته . با این بهانه ، امریکا می تواند به افغانستان حمله کند و بعد با تأسس پایگاه های نیرومند دائمی، آنجا را به مرکز عملیات علیه دولت های سرکش قرار داد و منابع طبیعی را در کنترول گرفت . این فلم هالیودی به خوبی بازی شد و یانکی های حریص و دیوانه ای قدرت با شرکای جهانی اش از 2001 تا حال در افغانستان است و یک حکومت نام نهاد بوجود آوردند و امپریالیست ها با تسلط کامل در این منطقه استراتیژیک جهان حضور نا مشرع و تجاوز کارانه و غارتگرانه دارند . امریکا در این مدت دو دهه حضور نظامی در افغانستان نه تنها که نتوانیست آنچه می خواست بدست آورد ، بلکه در باتلاقی گیر افتیده که سالانه میلیارد ها دلار مصرف کند . برعکس آنچه که توقع داشت ، فدراتیف روسیه با قدرت نرم و بالاتر از توان نظامی و دستگاه توطئه گر سی آی ای از نفوذ جنگجویان نیابتی در آسیای میانه جلوگیری کرد چین در راستای انکشاف اقتصادی و نظامی و سیاسی به یک قدرت جهانی تبدیل شد . در امریکا دونالت ترامپ با وجود آن که یک تاجرپیشه عضو فعال غول های وال استریت است با همه تلاش نتوانیست سرمایه گذاران امریکایی را به امریکا بر گرداند و نتوانیست که امریکا را از بحران حاضر نجات دهد و از بحرانی عظیمی که در راه است جلوگیری نماید . سیاست امریکا به افتضاح کشیده در انظار جهانی در امور وینزوئلا مداخله نمود و یک مزدور خریداری شده اش را بنام «خوان گوایدو » بحیث رئیس جمهور آن کشور به رسمیت می شناسند، در حالیکه نیکلاس مادرو رئیس جمهور منتخب مردم ونزوئلا بر حال است . واقعا برای امپریالیست ها خجالت آور است . در افغانستان با یک گروهک تروریستی پانزده هزار نفری نشست و مزاکره می کند و روزگار این غول که تا چندی خود را رهبر جهان تصور می کرد و کارش به آنجا کشیده که با یک باند تروریستی مذاکره می کند و برای بقای پایگاه های نظامی اش در خاک افغانستان با سران طالبان خود ساخته اش چنه می زند . این است روز گار شاخ امپریالیسم رو به زوال . این است نشانه های زوال امپراتوری خون و آتش و غارت گری در عصر حاضر و تلاش های مذبوهانه برای بقای ننگین خود بحیث ابر قدرت جنایات ضد بشری در منطقه . باتصویب مجدد حضور نظامی امریکا در افغانستان و سوریه ،توسط سنای امریکا . پس معلوم می شود که مذاکره امریکایی ها با طالبان صادقانه نیست . امریکا در ظاهر گروه طالبان را مستقل از دولت سهامی بدون مشارکت با تنظیم های جهادی می خواهد و روسیه و ایران با مشارکت تنظیم های جهادی . در این مذاکرات تقش دولت سهامی و مردم افغانستان تا حال در نظر گرفته نشده . مردم یعنی ساکنین سرزمین افغانستان که وابسته به هیچ گروه تنظیمی و تکه داران قومی نیستند و درزیر بمباردمان گاه و بیگاه امریکا ، ناتو و شرکا و سپاه تروریستی نیابتی ، قربانی می شوند و زندگی و هستی شان را از دست می دهند . با تایید فرموده « عارف عرفان » عزیز، تا وقتی این مردم به آزادی نمی رسند تا تن به تشکیل جبهه وسیع ملی با اشتراک نیروهای مترقی و آزادیخواه میهن ندهند . تشکیل جبهه آزادیبخش ملی از نیروهای ترقی خواه و جوانان مترقی و آزادی خواه با توده های میلیونی زحمتکشان افغانستان کلید راه حل مشکلات موجود میهن است . در غیر این صورت ، تنظیم های جهادی ، گروه های جنگجوی طالبان ، گروه حقانی و داعش و سایر تروریستان یار غار امپریالیست های امریکایی و ناتو و شرکای جهانی آنان هستند که هر کدام برای منافع خود می اندیشند .
« بازنگری » اتاق فکری به اصطلاح خود شان « نظم نوین جهانی » در جهان ، منطقه و افغانستان دریافت راه کار های جدیدی که بتواند امریکا را در سکوی یگانه ابرقدرت و به ذعم خود شان رهبری جهان برسانند ، می باشد . اما پانزده هزار جنگجوی طالبان این ابر قدرت ( ! ) را در پای مذاکره با خود کشانیده و مجبور به چانه زنی نموده است . با این همه طالبان کوچکتر از آن است که بتواند امریکا را از اهداف که در منطقه با پایگاه های نظامی که در افغانستان دارد ، منصرف سازد . کوپریشن های امریکا که از راه کارهای « کانون فکری وال استریت برخوردار اند ، از کنار ماندن و بی بهره بودن از بازار عمده ای چون ایران بسیار ناراحت اند و این یکی از علت های واکنش ترامپ نسبت به دولت ایران است . اما مشکل اساسی ترامپ در سیاست گزاری امریکا در قبال منطقه و جهان این است که در امریکا علاوه بر یک مرکز مافوق سری طراح برنامه های جهانی امریکا ( کانون نظم نوین جهانی ) 16 سازمان اطلاعاتی وتحلیلی رخ داد های جهانی علاوه بر سی .آی.ای و اف .بی.آی ، وجود دارد که در بخش های این 16 مرکز سازمان بسیار مجهز وتوانمند « صهیونیسم » که حمایت بزرگترین کوپریشن های یهودی و دولت مردان یهود را باخود دارند ، در سیاست گذاری کاخ سفید نقش تعیین کننده دارند . ازین سبب است که ترامپ نمی تواند ، اهداف خود را ادامه دهد . چنانچه همین آخرین روز جنوری 2019م دونالت ترامپ طرح خروج نیرو از افغانستان و سوریه را به سنا برد ، اما سنا خلاف آن را تصویب کرد یعنی ماندن نیروهای امریکا در افغانستان و سوریه . گروه جنگجوی طالبان یک گروه رادیکال وبنیادگراه اسلامی است که با این بافت عقیدتی تمامیت خواه می باشد و نمی پذیرت که در یک دولت سهامی و مشارکتی با تنظیم های جهادی و تکه داران قومی اشتراک داشته باشند . از جانب دیگر تا حدود ده هزار جنگجوی داعشی ، علاوه بر جنگجویان تاجکستان و ازبکستان و گروه حقانی و چندین گروه دیگر در افغانستان با صلح یک بخشی از طالبان ، آیا سلاح بر زمین می گذارند ؟ ! داعش از کمک های تسلیحاتی و مالی و تخنیکی امریکا برخوردار اند و مردم ، دهات و روستاها پرواز چرخبال های امریکایی را می بینند که داعش را اکمالات می نمایند . این حرکت ها و ترفند های امریکایی این معنی دارد که امریکا نمی خواهند در افغانستان ، جنگ به پایان برسد ، بلکه این جنگ را از حالت موجود به یک شکل کنترول شده مدریت نمایند .
نتیجه :
1 - خط قرمز دونالت ترامپ ( نه دولت امریکا ) با حفظ پایگاه های نظامی ، بیرون کردن یک قسمت نیروهای امریکا از افغانستان به ترتیب جدول زمان بندی شده ، با توافق طالبان .
2 - خط قرمز طالبان ، خروج کامل نیروهای امریکا از افغانستان . به رسمیت شناختن حکومت طالبان ، بیرون کردن پایگاه مجاهدین خلق از شیندن و همچنان گروه های تاجکستان و ازبکستان از افغانستان .
3 - خط قرمز « کانون نظم نوین جهانی » از طریق سنای امریکا ، ادامه حضور نظامی امریکا در افغانستان و سوریه و گزینه ای نظامی برای ایران .
4 - گزینه آقای پمپئو و آقای خلیل زاد ، بوجو آوردن یک حکومت موقت در افغانستان به سرکردگی طالبان .
5 - خط قرمز فدراتیف روسیه ، ایران ، صلح با طالبان با اشتراک تمام نیروهای موجود افغان ( تنظیم های جهادی و افراد مربوط ) و خروج نیروهای امریکا از افغانستان .
6 - کنفرانس ورشو که در فبروری برگزار خواهد شد ، فشار مزید بر ایران ، تاثیر روی جنگ و صلح در افغانستان . نقش عربستان و پاکستان در منطقه .
7 - خط قرمز تنظیم های جهادی ، « بدون اشتراک ما هیچ دولتی شکل نمی گیرد » خط مقابل تمامیت خواهی طالبانی است .
8 - منابع با صلاحیت امریکا ، اقای اشرف غنی را « نامزد ریاست جمهوری » خطاب می کنند ، در صورتی که وی رئیس برحال دولت افغانستان است . در عرف کشوری در اینجا رئیس جمهور ، پارلمان ، قویه قضایه و ارتش و قوای امنیتی و تشکیلات برحال اداری و عمده تر از همه قانون اساسی وجود دارد .
در نتیجه می توان گفت که با این همه تناقض در خط قرمز ها ، چه گونه پروسه صلح مدریت خواهد شد که مردم رنجدیده ای افغانستان به یک صلح پایدار برسند ؟! از مجموع سخن های گفته شده در امریکا و کابل چنین احساس می شود که امریکا یک بازی جدید را علی الرغم خواست دولت سهامی افغانستان تحمیل ومورد اجرا قرار می دهد . درین بازی ، امریکا بارها گفته که پنجاه بار پاکستان را بر افغانستان ترجیح می دهد . پس جای تردید باقی نمی ماند که امریکا یک دولت متمرکز طالبانی را که بدون شک ، حرف شنو پاکستان است و در آینده نمی تواند علیه منافع و دستور امریکا قرار بگیرد ، نسبت به حکومت شرکت سهامی از هر لحاظ فاسد و ناکار آمد است ، بهتر می داند . این که صلحی در افغانستان برقرار شود ، اهداف امریکا نیست ، بلکه قاعده بازی خون و آتش به اصطلاح امریکایی برای سرکوب کشورهای یاغی ومنجمله تسلیم شدن دولت ایران به خواست امریکا می باشد . به این منظور امریکا ترجیح می دهد که اگر دولت ایران سرتمکین فرود نیاورد جنگ نیابتی پشت در های ایران است . ایران هراسی با فروش میلیون ها دلار به کشورهای عربی ، تکمیل شد و اکنون نوبت ایران کوبی و بردن جنگ های نیابتی در داخل ایران محتمل به نظر می رسد . بهر حال خواست امریکا ادامه کارزار و مدریت اوضاع بر اساس منافع شان است ، ازین رو کلید اساسی بدست امریکا است . امریکا در ظاهر برای سمت و سو دادن اذهان جهانی دست به یک سلسله مذاکرات و کار های دپلماتیک می زند ، اما در نهایت آنچه که تصمیم گرفته باشند ، مورد اجرا قرار می دهند . با حفظ پایگاه های امریکایی ، ممکن تعدادی از قوایش را از افغانستان خارج سازند ، اما بنام امنیت سفارت و دپلمات ها و سایر بهانه ها یک تعداد قابل ملاحظه ای از قوایش را نگهدارد ، مثل قوای امریکا در عراق و شمال سوریه .