سید داوود مصباح
گذرگاه خطرناک تاریخ
مرحله عبور از سرمایه داری به سوسیالیسم
3/12/2019
قسمت سوم
جنگ علیه کمونیسم یعنی چه ؟ !
سر آغاز این قسمت به مردم ساکن افغانستان باید گفت ، که ای مردم راه نجات ورهایی و رسیدن به یک تمدن عالی انسانی و یک جامعه آیدیال دموکراتیک از راه نژادوقوم نیست .
« نژاد سازنده تمدن نیست ، تمدن است که سازنده یک ملت است . ( 1)
برمی گردیم به اصل مطلب ، در فوق گفته آمدیم که بشریت به روایت تاریخ و باستانشناسی حد اقل هشتاد هزار سال هم در دوران توحش و بعد بربریت و هفت هزار سال بعد از انقلاب بزرگ نیولتیک ( مرحله تولید غذا ) به اشکال طبیعی در گروه های زیست محیطی با تهیه و تولید مواد غذایی بصورت اشتراکی در روی زمین زیست و زندگانی کردند . آدمی زاد تا زمانی که به پایگاه انسانی خود استاده بود و من و تو نکرد ، از نعمت های طبیعی اشتراکی استفاده می کردند ، باهمه دشواری های زیست محیطی و خشم طبیعت ، مثل زلزله ها ، توفان ها ، آتش فشان ها و سایر پدیده های طبیعی ترسناک ووحشت آور ، زندگی انسان بهتر از دوران بردگی و اسارت و جنگ و ستمگری های اشغالگران قدرت و استفاده جویان فکری بودند . آن زمانی که هر انسانی به قدر درک خود مظاهر طبیعت را نیایش می کرد و خدایان پرورده ذهن خود را داشت ، هیچگاهی کسی بخاطر خدای آتش با خدای آب نمی جنگید . خدای افتاب با خدای مهتاب پرخاش نمی کرد . اما ذهن خیال باف انسان خدایان زیادی آفریدند به فرموده دانشمند توانا « احسان طبری » : « انسان با مغز خواب آلود و رویاباف، حقیرو ناتوان وارد این کارگاه شگرف شد . او که کمی بهتر از یک بوزینه درک می کرد با دستگاه ظریف و بغرنجی که برای درک آن حتی دانش امروزی ما نارساست روبرو گردید . طبیعی است که خرافه و سفسطه ، تعمیم های عبث ، دعاوی دروغ ، احکام مجعول ، جهانبینی های خیالی، کوره راهها وسرگیچه ها بمثابه حقایق جاویدوازلی تلقی شد . . . » 2 بدین ترتیب آفریدن خدایان محصول ذهن آدمی زاد است . در تاریخ آسیای میانه می خوانیم که تا هزاره هفتم پیش از میلاد که هنوز دشت ها و چمن زارهای آسیای میانه ، تپه های مغولستان و دشت ها و وادیهای آرال و سایبری پراز گیاه و آب بود و تازه هوا رو به سردی می رفت ، در استقرارهای شانزده گانه تپه زار های « کوپیت داغ » مردم با صلح و آرامش بسر می بردند . در بزرگترین استقرار که عبارت از استقرار « آلتین تپه » بود که بیش از ششهزار ساکنین نداشت . در استقرار « جیتون » 160 نفر زندگی می کرد . اما با وجود خدایان ذهنی متعدد، معبدی وجود نداشت . منظور از این مثال ها این است که انسان های متفکر قبل از تاریخ و فیلسوفان یونانی و جامعه شناسان پیش بینی کرده نمی توانستند که بعد از کمون اولیه ، فاز یا فرماسیون بردگی و به دنبال آن فیودالیسم و سرمایه داری می آید ، اما در تمام مراحل انسان ، خاطرات کمون اولیه یعنی کمونیسم ابتدایی را باخود نسل به نسل منتقل کردند و به مثابه بهشت گم شده در آرزوی احیای مجدد آن بود و با این اندیشه با غارتگران ثروت می جنگیدند . زرتشت هم با همین خاطرات ماندگار نسل های پیشین مفاهیم « بهشت» و« جهنم » را در آیین خود گنجانید . یا تیوری دینی « جنگ نورو ظلمت » مانی هم ، نبرد طبقاتی را ارائه می دهد . فیلسوف ایرانی زردشت خورگان در بیزانس پایتخت روم شرقی متأثر از اندیشه مانی و زرتشت و فیلسوف های یونا نی به ویژه کتاب جمهور افلاطون و نه بخش بحث های عدالت و مدینه فاضله ، اندیشه ای خود را تنظیم کرد ، که دوصد سال بعد از وی « مزدک بامداد » مرد اندیشه و عمل آن را در حاکمیت قبادشاه پیاده کرد . مزدک بامداد که یک مرد دانشمند و سخنور توانا و نویسنده بود ، برآیین های زرتشت و مانی تسلط کامل داشت که کتاب « زند » را با تحلیل و استنتاج های از اوستا نوشت . گرچه مورخین اسلامی کتاب « زند » را سفرنگ ( تفسیر ) اوستا می دانند ، چنانچه خوارزمی در کتاب مفاتح العلوم نوشته است ، که کتاب « زند » برگردانیده شده از اوستا بوده ، چون زرتشتیان ، اوستاراکتاب آسمانی می دانستند ، زند را گونه ای نوآوری به شمار آوردند .»3 شهاب الدین احمد خفاجی می نویسد : « زند ، کسی را گفتند که پیرو کتاب مزدک بوده و عربی شده اش ، زندیق را برای پیروان دین مانی و مزدک بکار می بردند .» 4 در آن زمان هر اندیشه ای را دین می پنداشتند ، در صورتی که اندیشه مزدک بامداد یک جنبش طبقاتی و سیاسی اقتصادی بود . مبارزه مزدک برابری و برادری بین مردم بود . در زمان ساسانیان شگاف طبقاتی بسیار عمیق و ستم طبقاتی بسیار شدید بود . علاوه بر فاصله ای طبقاتی کاست وجود داشت و هیچ اشرافی حاضر به مباشرت با دهقان و کسبه و اصناف بازار نمی شد . سران دولت و فیودالها ثروتهای باورنکردنی داشتند و در حرم سراهای شان صدها زن را نگهداری می کردند . بطور مثال : « یک وقتی فرمانروای آذربایجان مورد خشم انوشیروان قرارگرفت و از نزدیکان وی پرسیدند ، این والی چه اندازه ثروت نقدی دارد ؟ گفتند دوبار هزارهزار دینار ( دومیلیون دینار) .پرسید از مال و خواسته و دارایی چه اندازه ؟ گفتند : سه صد هزار هزار دینار ( سه صد میلیون دینار ) زرینه و سیمینه دارد . پرسید، ازگوهر های گرانبها چه دارد ؟ گفتند : پانصد هزار هزار دینار ( پانصد میلیون دینار ) پرسید ، ملک و زمین و باغ چه دارد ؟ گفتند : در خراسان ، عراق و آذربایجان در هیچ کرانه و شهری نیست که او در آنجا ده پارچه ملک و ده آسیاب و کاروانسرا و گرمابه و مستغل نباشد . پرسید : چارپای چه دارد ؟ گفتند : سی هزار اسب و گاو و گوسفند دارد . پرسید : بنده درم خرید چه دارد ؟ گفتند : هزاروهفتصد غلام رومی وحبشی درم خرید دارد و چهارصد کنیزک . . . » 5
در مورد ثروت خسرو پرویز فردوسی چنین سروده است :
غلام و پرستنده از هر دری زدرو زیاقوت و هر گوهری
زدینارو گنجش کرانه نبود چو خسرو اندر زمانه نبود
به مشکوی زرین ده دوهزار کنیزک به کردار خرم بهار
سران و فیودالها و مغ ها و سرداران لشکری ، چنین ثروتهای افسانوی داشتند . در ضمن دهقانها در مزارع اربابان خود امنیت و ارامی نداشتند ، علاوه بر باج و خراج هر زمانی جنگی صورت می گرفت ، فرزندان جوان این دهقانان به ارتش فرا خوانده می شدند و رایگان با اسلحه ای خود به جنگ می رفتند و کشته می شدند . دهقان اگر قرض خود را به موقع به خان و مالک زمین پرداخت کرده نمی توانست ، دخترش به اسارت و کنیزی می رفت . چنین ستم های طبقاتی وجود داشت . مبارزه مزدک یک پدیده ای شگفت انگیز و یک دریچه ای امید برای روستائیان و کسبه کاران محسوب می شد و گروه گروه مردم به جنبش مزدک می پیوستند . چون مزدک بامداد مرد پرهیزگار و عدالت خواه و مرد مهربانی بود ، پیروان مبارز خود را از هرگونه پرخاش و قیام و دست بردن به سلاح منع می کرد . مبارزه مسالمت آمیز را ادامه می داد و با سخنرانی ها و تبلیغات وسیع و گسترده برابری ثروت و خواسته را اشاعه میداد و ثروت اندوزی مغ ها و فیودال ها و اشراف و عمال دولت را نکوهش می نمود . چون اندیشه ای مزدک را مردم زمان دینی میدانستند ، مزدک هم در سخنرانی و تبلیغاتش از اوستا و مانی استدلال و روایات می آورد ، از این سبب دولت نمی توانست مانع تبلیغات وی گردد و هم تجمع مردم در پیرامون مزدک چنان بود که دولت می ترسید که با برخورد با مزدک مردم قیام خواهند کرد . اگر انوشک توطئه نمی کرد ، نمی توانست ، جنبش مزدکیان را سرکوب نماید . این جنبش در زمان حیات مزدک از494-524میلادی مدت سی سال ادامه یافت ، که اگر بجز روش مبارزه مسالمت آمیز به قیام دست می زد ، ممکن پیروزی های بشتری بدست می آوردند . نارضایتی مردم به حدی بود که امکان پیروزی وتصرف دولت ساسانی ها را داشتند . این نارضایتی مردم سبب شد که سپاه بدوی و بی نظم اسلام یک ارتشی تعلیم دیده نظامی بسیار منظم و با انظباط ایران را شکست بدهند . مردم به اسلام ، بخاطر تبلیغات برادری و برابری ، عدالت و مساوات رو آوردند و بعدا دیدند که نه این همه کشتارو چوروچپاول مال و منال وزن وفرزند مردم ، با آن تبلیغات اسلامی برادری و برابری زمین تا آسمان تفاوت دارد ، مردم دوباره منسجم شدند و با ایدئولوژی مزدکیسم دست به قیام ها زدند که تا چهار قرن اوایل اسلام ادامه یافت .
« هرچند قیام های ملی به شکست مواجه شدن، ولی خرد مندان این مرزو بوم با شیوه ها و هنر دیگر وارد آوردگاه نبرد شدند و به افشاءمستبدین دین پرداختند که هدف نهایی آنان نشان دادن واقعیت های عینی بود که نباید نسل های آینده ، آن را فراموش نمایند و ...»
جنگ اشراف فیودالی و دولت های ساسانی و ارتشیان و مغ ها در زمان حیات بانی کمونیسم دهقانی ، مزدک بامدادان ، جنگ تاریخی با کمونیسم ابتدایی و بومی آریازمین بود که بعد تا پایان خلافت عباسی ها به شکل قیام ها با اندیشه ای کمونیسم دهقانی مزدک بامداد ادامه یافت . چون مردم دیدند که اعراب مسلمان با فتح هر شهری مردان را قتل عام و زنان و کودکان را به اسارت و بین شان تقسیم می کنند و ستم و بیرحمی آنان ده چندان حکومت ها و سران و حامکان و فیودالها و اشراف خودی بود ازین رو این جنبش کمونیسم دهقانی به جنبش ملی و استقلال تبدیل و قیام ها ی در هر کوشه ای سرزمین شکل گرفت . بیش از سی قیام ثبت شده ای درتاریخ و صدها قیام غیر ثبت شده در آریازمین به ویژه درایران شرقی رخ داد که در تاریخ های مدون نشر شده آمده تکرار آن در اینجا زاید است . یک واقعیت تاریخی نشان می دهد که همیشه ستمگران بر اسپ عدالت و مساوات و برابری سوار شده خود را به اریکه ای قدرت رسانیده و بعد به استبداد پرداخته ، بیباکانه دست به قتل و کشتار مردم و دهقانان زده اند . مردم با خوش باوری در به قدرت رسیدن آنان یاری رسانیده اند . نمونه های آن را در گدشته و حال می توان دید . منجمله در ایران و افغانستان ، مصرو عراق لیبی ، سودان ، دیده شد ، که چه گروهی بر موج جنبش های توده ای سوار شدند و به قدرت رسیدند و بعد از استقرار به کشتار مردم به بهانه های مختلف پرداختند و به ستمگری حکومت کردند . در افغانستان با لباس تقدس دینی آمدند و تمام دارایی های منقول و غیر منقول ملی و شخصی را غارت کردند و نام چپاول شان را « ولجه » ( غنیمت جنگی اسلامی ) گذاشتند . در صورتی که تجاوز و غارت این جنایت کاران در پیشگاه تاریخ ، محکوم به جنایات ضد بشری اند و هیچ پاسخی در برابر تاریخ بشری ندارند . در افغانستان بعد از تسلط این گروه های اوباش چپاولگر ، بزرگترین ثروتمندان و حاکمان قلدر این کشور همین پنجاه ، صد نفری است که چهل کشور جهان را به شمول امریکا و این انگلیس به اصطلاح هوشیار را به « جیزگر » خود گروگان گرفته است . سران این چهل کشور پول مالیه و تکس مردم خود را به این قماربازان جنایت کار تاریخ معاصر افغانستان خرج می کنند . این چیزگران ، این اوباشان جنایت کار را در افغانستان به مردم تحمیل کرده اند و از حاکمیت این باند های جنایت کار و غارت گر حمایت نظامی می نمایند . بدون تردید روزی فرا می رسد ، که نسل جوان امریکا و انگلیس ، این سران و سالاران شان را به جرم این خیانت ، محاکمه نمایند . سران این چهل کشور در رأس امر یکا و ارتش متجاوز ناتو ، زیرعنوان جنگ علیه تروریسم در افغانستان و عراق و سوریه یورش آوردند ، در صورتی که همه می دانند که خود این متجاوزین تروریسم را بوجود آوردند و تسلیح و اکمالات و سوق و اداره نمودند پس در برابر تاریخ و نسل جوان کشورهای شان و دادگاهی جهانی که در آینده بوجود می آید ، چه پاسخی خواهند داشت ؟ . .. ادامه دارد .
تذکر: در متن از « کوپت داغ » تذکر رفته است : کوپت داغ ، یک سلسله تپه های وسیع بین ترکمنستان و شمال شرق ایران ( قوچان ) مشهد است ، که فبل از میلاد زیست گاه مردمان زراعت پیشه و مستقر بود . آلتین تپه یکی از بزرگترین استقرارهای انسانی به شمار می رود . *
منابع :
1 - ویل دورانت ، درس های تاریخ ، برگردان فارسی : احمد بطایی ، نشر سپهر، تهران ، چاپ سوم ، 1358خ ، ص 34 .
2 - احسان طبری ، یادداشت های فلسفی و اجتماعی ، انتشارات توده ، ص112
3 - عبدالعظیم ضیائی ، تاریخ تمدن و فرهنگ ایران ، چاپ تهران ، ص816
4 - همان
5 - عبدالعظیم ضیائی ، تاریخ تمدن ، ص 817
* - تاریخ آسیای میانه ، نشر یونسکو{ مجموع مقالات علمی تاریخی از دانشمندان مختلف}
+++++++++++++++++++++++++++++++++
دوشنبه، 21 ژانويه 2019
قسمت دوم
جنگ علیه کمونیسم یعنی چه ؟!
جنگ علیه کمونیسم ریشه بسیار طولانی و عمیق در تاریخ زندگی بشریت سیاره ما دارد . برای باز نگری به این رخ داد ، کماکان کمی به گذشته ای این جنگ بر گردیم . انسان در گذرگاه زندگی از پارینه سنگی تا هفت هزار سال بعد از نوسنگی یا نئولتیک هم انسانهای نئودرتال و هم کرومونیم در مجموع در کمون حیات بسر می بردند . انسان در هشت هزار سال قبل از میلاد مسیح از مرحله ای تهیه ای غذا به مرحله ای تولید غذا به یک انقلاب عظیم و سر نوشت ساز دست یافتند . در مجموع انسان آنچه از طبیعت بدست می آوردند و هم آنچه که تولید می کردند ، بصورد مشترک آز آن استفاده می کردند . آنچه که شکارچی از شکار می آورد و ماهی گیر از دریا می آورد با آنچه که از میوه های سر درختی و کاشت بدست می آوردند بین همه ساکنین استقرار مساویانه تقسیم و مصرف می شد وزندگی و حیات آدمی زاد مشترک بود که نام این زندگی اشتراکی و برادرانه را در تاریخ کمون می نامند . درجامعه شناسی علمی( ماتریالیسم تاریخی ) فرماسیون یا صورت بندی اجتماعی واقتصادی بیان شده است . چند مورد در باره هر فرماسیون را باید در نظر داشت :
1 - فرماسیون ها از یک سو دارای قوانین عام هستند که مربوط به همه ای آنهاست مثل قانون « تطابق مناسبات تولیدی با خصلت نیروهای مولده » که در هر فرماسیون شیوه خاص خود را دارد با آنکه شیوه توزیع و مناسبات آن متفاوت اند . قوانین دیگری هست که شامل دیگر فرماسیون ها بعد از کمون اولیه است . مثل « قانون مبارزه طبقاتی »
2 - شکل فرماسیون ها که راه تکامل آن ها یکسان نیست . که بعد از کمون با شکل گیری فرهنگ ها و تمدن های بشری این شیوه یا شکل هم متفاوت است .
3 - جامعه بشری در مجموع خود از مراحل پنجگانه عبور می کند . چون جوامع انسانی بنا به خصلت های انسانی و محیط فرهنگی به شدت متفاوت است و نمی تواند همسان باشد . چنانچه در مسیر حرکت تکاملی جهش های را مشاهده می کنیم که تابع قوانین عام فرماسونری تکامل نیست بطور مثال، اتحاد شوروی بدون طی مراحل سرمایه داری به سوسیالیسم گذار کرد . همچنان ایالات متحده امریکا بدون عبور از فرماسیون فیودالی به سرمایه داری پرداخت .
4 - در هر فرماسیون با وجود قوانین عام تولید و مناسبات معیار های معیین تکاملی هر فرماسیون با فرماسیون قبلی خود را نشان می دهد و هم آهنگی نسبی دارد . مثلا نه سوسیالیسم با خیش چوبی می خواند و نه سرمایه داری با آسیاب بادی و نه برده داری با صنایع اتمی جور در می آید و نه فیودالیسم با صنعت و تکنالوژی و روبنای فرهنگی آن .
5 - هر فرماسیون کلیه عناصر مثبت و قابل زیست فرماسیون قبلی را به ارث می گیرد و در خود نگه داشته جذب می کند . مثلا با آنکه سه هزار سال قبل از میلاد و در هزاره هفتم انقلاب نئولتیک حکومت و دولت ها یک پی دیگر در گوشه و کنار این سیاره بوجود آمد ، اما کمون ها در بسیاری بخش ها و مناطق و محل ها موجودیت خود را حفظ کرد ، منجمله در آریا زمین ( آریاویجه ) یا آریانا ، که در تاریخ معاصر به صورت کل بنام ایران تذکر یافته که منظور از شامل بودن تمام سرزمین فرهنگی که اکنون به مناطق جغرافیای سیاسی بنام های جدا جدا از هم بنامهای ایران ، افغانستان ، تاجکستان ، اسیای میانه و ماوراء سند یاد می شود . در زمانی که در مصر یا چین اولین دولت ها تشکیل شود در همین آریا زمین ما « ویس » ها همان شکلی از اشکال تکامل یافته ی کمون ها بود که تا قرن هفتم میلادی خود را حفظ کرد یا به عبارت دیگر بحیث یک پدیده ای از کمون مقاومت کرد . تا آخرین ایام سلسله ای ساسانی ها و اشغال سرزمین های آریانا توسط مهاجمین اعراب مسلمان « ویس ها » در روستا ها به موجودیت خود ادامه داد . به نقل از « گیرشمن » : « در ایران از آغاز تا اسلام در اسناد دوران هخامنشی از ده ها آبادیها ی بنام « دیدا » ( دیوار) ، « وردنه » ( در اوستایی ورزنه و در هندی وژه نم ) می نامیدند که بصورت مشترک و طبیعی بهره بر داری می شد که تا اواخر دوران ساسانی به مقاومت ادامه داشت که تضاد ناشی از تصرف و شکستاندن آن سبب واکنش دهقانان به صورت اندیشه ای مزدک تبارز می کند . » ( 1 ) - این که اعراب مسلمان بر سرزمین های آریانا یا به اصطلاح امروزه ایران مسلط شدند و این سرزمین را در اشغال در آوردند، از شجاعت سپاه اعراب نبود ، بلکه از نتیجه ای جنگی بود که بین دهقانان با خصلت کمونارت بودن و مقاومت شیوه تولید و تجارت « همبانیه » مختص به « ویس » ها از یک جانب و اشغال زمین های دهقانان توسط « مغ » های زردشتی مثل « کرتیر » مغ مغان و فیودال ها و اشراف در بار ساسانی از جانب دیگر بود . این نخستین جنگ دوام دار بین کمونارد ها و سران مذهبی و دولت ساسانی بود اندیشه پرداز این نبرد طبقاتی تاریخی « زرتشت خورگان » فیلسوف در آریا زمین بود که دوصد سال قبل از مبارز قهرمان کمونیسم دهقانی « مزدک بامداد » می زیست . ویس پک ها در مجموع با اندیشه کمونیستی « مزدک بامداد » پیوستند و در زمان مزدک و بعد از آن تا دوصد سال با صد ها قیام در هر گوشه و کنار این مرزو بوم با ستمگران رزمیدند که این قیام ها با اندیشه « مزدکیسم » وکمونیسم دهقانی » همراه بود . بسیاری از پژوهشگران عادت کرده اند که تاریخ مبارزه طبقاتی و فرهنگی را از غرب آغاز می کنند و با معیار غربی می سنجند ، در صورتی که دنیای باستان به گفته مورخ شناخته شده متولد امریکا « ویل دوراند » ، « شرق گهواره تمدن است » . این واقعیت را که شرق گهواره تمدن است ویل دوراند به دو جلد کتاب بزرگ بقدر کافی تشریح و توضح نموده ، که در اینجا به آن نمی پردازیم . آنچه که قابل بحث در این قسمت است ، مبارزه طبقاتی و جنگ هاو قیام های است که در مدت سه صد سال یعنی تا قرن نهم میلادی بطور فعال و بعدأ بطور پراگنده ادامه یافت . از زمانی که جنگ های کموناردهای شرقی آسیا با اندیشه کمونیسم دهقانی مزدکیان یا مزدکیسم آغاز و ادامه یافت ، بزرگترین تمدن های جهان در دوطرف رود دجله و فرات یعنی « تیسفون و بیزانس » بود . در تیسفون که در نزدیکی های بغداد کنونی واقع بود پایتخت پارتیان و ساسانیان یعنی بخش شرقی و بیزانس ( اسلامبول ) ترکیه بخش غربی این قسمت مشرق زمین محسوب می شد . در سمت شرقی مذهب محوری و دین باوری و درقسمت غربی فلسفه باوری و فیلسوف گرایی نقش اساسی داشت که حتی سناتور های یونانی تا سال 71 قبل از میلاد زمان قیام اسپاتاکوس هر کدام خود شان را فیلسوف میخواندند و به فلسفه مباهات می کردند . اکثر فلسفوف های یونانی در ملیته یکی از بنادر ترکیه به دنیا آمده بودند ، چنانچه اولین فیلسوف یونانی متولد ملیته بنام « تالس» که با ط هم « طالس » نگاشته اند . به این ترتیب : نام کامل - « تالس ملطی » زادروز – ( 624پ م ) زادگاه – ( میلیتوس ، ترکیه ) محل مرگ – ( میلیتوس ، ترکیه –غرب ترکیه امروزی ) مکتب – مادی و رشته تحصیلات – ریاضی ، اختر شناسی و سیاست . « ارسطو» در باره تالس گفته است : « طالس کسی است که در سر آغاز فلسفه است » در آن زمان مردم در « بیزانس» به سخن فلاسفه تمکین می کردند و باور داشتند ، اما در این طرف در آریا زمین دین باوری و مغ ها حرف اول را می گفتند . هر اندیشه پردازی که لب به سخن می کشود الزاما گفتارش را با مرچ و نمک دینی می آلود . چنانچه بعد از 1600سال در افغانستان و ایران و خاور میانه عربی چنین می کنند . « کریستنس » دانمارکی (2 ) نیز در پژوهش خود در باره جنبش کمونیسم دهقانی مزدک بامداد به این موضوع اشاره می کند و می نویسد : « مزدک آنچه را که تبلیغ می کرد ، الهام از زرتشت خورگان و تجارب عملی از مزارع مشاع و روستا های اشتراکی دهقانان در کوشه و کنار ساحه دولت ساسانی در ایران هنوز بقای خود را حفظ کرده بود . . . » مزدک بامداد مرد متواضع و پرهیز گار بود ، لباس پشمی می پوشید و از معاشرت با زنان دوری می جست وگوشت نمی خورد و پیروان خود را به پارسایی و زهد و پرهیز گاری هدایت می کرد . مزدکیسم دین نیست ، بلکه جنبش است . این جنبش دهقانی ضد ستم طبقاتی و مالکیت خصوصی بر زمین ووسایل تولید بود که دانشمندان و پژوهشگران آن را کمونیسم دهقانی گفته اند . به این ترتیب اولین جنگ علیه کمونیسم از آنجا آغاز گردید . این جنگ درعمل و هم تبلیغات و قلم با شدت آغاز و ادامه یافت . گرچه انوشه یا انوشیروان، مزدک را با 12000 از پیروانش با توطئه به قتل رسانید ، اما این جنبش با قیام های عظیمی تا دوم و سوم هجری ادامه یافت . « احسان طبری » می نویسد : « مزدک که مرد روحانی اندرزگر بود ، موفق شد در دوران مصائب عظیم اجتماعی و نا خرسندی عمیق مردم با اتکاه صفات عالی انقلابی و فصاحت لسان و قدرت فکرو منطق خود تعالیم خویش را در مغز ها رسوخ دهد و سرمنشأ تکان و جنبش شگرف شود . » ( 3 ) در زمان قیام مزدک و جنبش کمونیسم دهقانی در آریا زمین تحت قلم رو فرمانروایی ساسانی ها در اجتماع چنان ستمگری طبقاتی و کاست وجود داشت که دهقانان و روستائیان برده های زراعتی اربابان و مالکان زمین بودند و به شدت کاست وجود داشت و « کاست » عبارت از ظهور طبقه ای است که خود را از سایر خانواده های اجتماع غیر قابل نفوذ می سازند و هرکس در هر قشری زاد تا آخر عمر باید در آن زیست نمایند . تضاد طبقاتی در یونان چنان شدید بود که سبب قیام « دموس ها » گردید و ارستوکرات ها را مجبور ساخت تن به اصلاحات بدهند . اما با آنهم برده ها و مهاجرین حق شهروندی نداشتند . در هند این کاست هنوز هم وجود دارد .
مبارزه طبقاتی از آغاز مالکیت بر زمین و منابع ووسایل تولید از یک جانب اقلیت غاصب در پایگاهی بنام دولت بوده که هم پایگاه نظامی داشت ودین در خدمت دولت بود . همچنان ملاکان و اشراف . از جانب دیگر توده ها ی مولدوزحمتکش جوامع بوده که پایگاه مشخصی نداشته در هر برهه ای از زمان با اشکال با قالب های مختلف با ظهور و زوال قهرمان های قیام همراه بوده . که عمدتا در مشرق زمین به ویژه در آریا زمین مبارزه طبقاتی نا تعریف شده توسط قهرمان های پیش آهنگی می شده که با غلبه تبلیغاتی دینی به سود دولت های مستبد و ستمگر به شکست و زوال کشانده می شده . جنبش کمونسم مزدک هم با همدستی پیشوایان دین زردشتی و عیسوی با اشتراک ملاکان و اشراف فیودال توسط دولت انوشیروان سرکوب گردید . از جمله قیام های که با اندیشه مزدک بسیار فراگیر و دوامدار بود ، قیام بابک خرم دین در 193ه ق بود که تمام ساحات ایران تا آذربایجان را در بر گرفت و 22سال ادامه یافت .این قیام ها خود جوش بودند که خواست های دهقانان و زحمتکشان را نمایندگی می کرد . اما پایگاه های دوام دار استراتیژیک وتشکیلاتی نداشتند .
توده های مولد و کارگر برای اولین بار با انتشار « مانفست حزب کمونیست » که توسط کارل مارکس و انگلس تدوین گردید ،در 21 فبریوری1848م به زبان المانی انتشار یافت ، که با سرعت به زبان های دیگر ترجمه و منتشیر گردید که تاکنون برنامه انترناسیونالیستی تمام احزاب کمونیست و کارگری جهان است . این طبقه بنام طبقه ای کارگر تعریف شد و هویت و پایگاه مشخص یافت . انقلاب اکتوبر 1917م به رهبری والادیمیر ایلیج لنین آن را به ظهور رسانید . اکنون که زوال سرمایه داری را تسریع می نماید در چوکات منظم همین حزب های کمونیست و کارگری است که در هرکشور سرمایه داری فعال هستند و جنبش های توده ها و کارگران و دهقانان و 99در صدی بشریت را برای رهایی از رنج های بیشمار پیش آهنگی می نمایند . به این ترتیب می توان ارزیابی کرد که ، کی باکی هست ؟ درصف 99درصدی ها کیا هستند و در صف اقلیت استثمارگر و سرمایه داری کدام قشر و گروهی قراردارند ؟؟! در افغانستان کنونی ، در این آئینه قدنمای جهان بسیار خوب دوست و دشمن طبقاتی مشخص معلوم می شود . سران جهادی ها ، داعش ، طالبان ، گروه حقانی ، سلفی ها ، و گروه های تروریست و مافیای مواد مخدر ، قاچاقچیان آثار های فرهنگی ، تاراجگران معادن و تکنوکرات های جاسوس دولت های غرب و امریکا و سران دولت پوشالی در یک جهت خط طبقاتی و 99در صد مردم افغانستان در خط استثمارشونده گان و زحمتکشان در خط مقابل چهره بس روشن طبقاتی جامعه کنونی افغانستان است . اما 99در صدیی های افغانستان مثل سایر کشورهای جهان ، اعم از سرمایه داری و دنباله رو سرمایه داری تا زمانی نمی توانند که به رهایی از سرمایه داری و استثمار و استبداد برسند ، تا دارای یک پایگاه قابل قبول و علمی و عملی اجتماعی نرسیده باشند . یگانه پایگاه طبقاتی و رهایی بخش جزب های کمونیست و کارگری می باشد . این یک واقعیت غیر قابل انکار است . جهان ما در دوصف متضاد قرار دارد ، که یک طرف سرمایه داری و دنباله روان سرمایه داری و جانب مقابل و متضاد آن گروه های عظیم استثمار شوندگان و به اصطلاح امروزی 99در صدی ها می باشند ، که جنگ طبقاتی بین این دو بخش متضاد اجتناب ناپذیر است . اما در کشور های عقب مانده شرق اسلامی اگر 99 درصدی های استثمار شونده بخواهند به رهایی برسند باید باورهای شان را با منافع سرمایه داری و استثمار گران گره نزنند که تا کنون چنین کرد اند که به رهایی از ستم و استثمار نرسیده اند . 99در صدی های کشورهای خاورمیانه عربی به شمول افغانستان ، عجیب مردمان مسموم شده ای هستید که باور های دینی و مقدسات تان را دو دسته به خدمت دولت های مافوق ارتجاعی ، ستمگر ، فاسد ، چپاولگر و مزودر امپریالیسم جهانی قرار می دهید و مقدسات تان را جز زنجیر های اسارت خود ساخته اید . این هم یک واقعیت مسلم است که تا زمانی شما خود و مقدسات و باور های دینی تان را ، از صف استثمارگران و ستمگران دولت های ارتجاعی جدا نسازید ، به رهایی و زندگی آزادو سالم انسانی نمی رسید . اگر واقعا می خواهید به رهایی برسید به پایگاه خود بر گردید . پایگاه شما حزب های چپ گراه و رادیکال کارگری شما است . - ادامه دارد .
منابع :
1 - ایران از آغاز تا اسلام ، رومن گیرشمن ، ترجمه : محمد معین ، انتشارات نگاه ، تهران .
2 - ایران در زمان ساسانیان ، پروفیسور آرتور امانوئل کریستین ، برگردان فارسی: دکتر غلام رضا رشید یاسمی ، چاپ اول : انتشارات ابن سینا ، تهران 1345خ ، چاپ یازدهم 1377 خ ، تهران
3 – پژوهش احسان طبری ، جنبش مزدکیان ، ص 78 ، نشر ، حزب توده ایران .
4 - دفتر یاد داشت های شماره هشتم نگارنده ، بخش تاریخ باستان .
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
Saturday, November 24, 2018
قسمت اول
بشریت از زندگی در کمون اولیه وعبوراز آن با پیدایش و ظهور مالکیت خصوصی و بعد به بردگی و گذر از آن به مرحله ای فیودالی وهمچنان عبور از آن و رسیدن به میرکانتالیسم و بعد سرمایه داری صنعتی ، بطور مسالمت آمیز و انسان معابانه نبوده ، بلکه با جنگ و تجاوز غارت گری فازهای تاریخی اجتماعی اقتصادی را عبور کرده اند. اما به هراندازه ای که بشریت روبه تغییرتکامل پیش آمده ، بهر اندازه که آدمی زاد به دانش خود افزوده و دانشمندان مرز های تخیل در مورد کائنات را شکستانده و ساینس و تکنالوژی زندگی بشری را بطور کل متحول ساخته ، اما بشریت هر روز نسبت به روز قبل روبسوی فقر و گرسنگی و تکه و پاره شدن زیر بمب ها و جنگ افزار های مدرن می روند ونسل کشی های مافوق قرون توحش استعمار کهن به اشکال مختلف صورت می گیرد . در گذرگاه زمان توحش و کشتار جمعی از دوران بردگی تا امروز فقط شکلا تغییر یافته است و از زمان تجاوز مقدس زیر نام اسلام توسط اعراب زمان جاهلیت که وقتی در کرمان ایران رسیدند در یک روز دوازده هزار انسان را در یک روز سر بریدند ، تا به امروز که در یمن صدها هزار انسان را نیست و نابود کردند و اکنون 14میلیون یمنی در گرسنگی بسر می برند ، ملاحظه می شود که خادمین حرمین شریفین (!) مسلمانان یمنی را سلاخی می نمایند . همچنین زمانی که اشغالگران اروپایی به امریکا رفتند میلیونها بومی آنجا را قتل عام کردند و دراین سالها میلیون ها انسان را درخاورمیانه چون عراق ، لیبی ، سودان ، سوریه و افغانستان توسط انواع سلاح کشتار جمعی نابود کردند . پس دیده می شود که فقط شکل بربریت و توحش فرق کرده است . ریشه ای این همه بربریت چیست ؟ این نقطه قابل توجه است . واضح است که سبب این همه جنایات ضد بشری مالکیت شخصی بر ثروت و منابع ثروت می باشد . در گذشته بشریت مثل امروز به تکنالوژی رسانه ای و میدیا دسترسی نداشتند و سرزمین های مختلف و دور از هم ، بیخبر از احوال همدیگر بودند بسر می بردند و از زبان راوی و مسافری در باره زندگی سرزمینی یا جنگ بزرگ و همه گیری با خبر می شدند و اکنون چند لحظه بعد از رخ دادی در هر کجای این سیاره همه مردم جهان آگاه می شوند اکنون هر حرکتی در سیاره ای قابل دید است . اکنون غارت کننده و غارت شونده و ثروت و منابع آن و ذخایر معدنی و طبعی آن معلوم است و حتی اندازه ثروت هر سرمایه داری در روی زمین در چند کلیک روی کامپیوتر و حتی تلفن همراه در دسترس است . با این امکانات امروزی گذار از مرحله سرمایه داری به سوسیالیسم کاملا متفاوت است از گذار فاز های دیگر در گذرگاه زمان . دور نمی رویم مثالی از اروپا زمان عبور از فیودالیسم به سرمایه داری تجاری . بورژوازی برای سهولت دست یابی به ثروت و انکشاف صنعت و بازرگانی سود آور با شعار مدرنیته در مقابل فیودالیسم و سران و سلاطین به تنویر افکار عامه پرداختند و بعد از این که بورژوازی توانیست که در پارلمانها بجای قیودالها بنشینند و اداره دولت ها را در تصرف خود در آورند ، اقدام به بر اندازی اقتدار فیودالها کردند وبا احداث خط آهن و تصرف زمین های زراعتی و درهم کوبیدن مقاومت های فیودال ها نظام سرمایه داری تجاری و صنعتی را مستقر کردند . در ان موقع بورژوازی سلاح کشتار جمعی کنونی را نداشت و جنگ افزار از حد توب و تفنگ بالاتر بنود . این تکه هم محدود به اروپا بوده در سایر بخش های جهان این عبور مختلف و بسیار آهسته و به مرور زمان ادامه یافته . اما جنگ ها در هر سرزمینی جریان داشته وآنهم نه بعنوان ضرورت عبور از فیودالیسم به سرمایه داری سوداگری بلکه کسب بشتر ثروت و قدرت و حفظ مناسبات و باور های کهنه . جنگ ها بین ایران و یونان عمدتا اقتصادی بوده نه بخاطر عبور از یک مرحله تاریخی و همچنان مهاجرت و جابجایی های طولانی مدت قبل از میلاد مسیح در وادیهای بلخ و بخارا و ایران و و عراق و سند بخاطر پیدا کردن چراگاه و زمین های زراعتی برای زندگی کردن بوده که بشتر جنبه اقتصادی داشت . مثلا در افغانستان کنونی جنگ های طولانی مدت مقاومتگران و جنگجویان بر سر عبور از یک مرحله عقب افتاده مناسبات اجتماعی و اقتصادی نیست ، بلکه برای حمایت از باورها و مناسبات کهنه اقتصادی و اجتماعی می باشد که مورد بهره گیری برنامه ریزی شده ای امپریالیست ها و سرمایه داری خارجی قرار گرفته است . جنگ های طولانی مدت ایران و یونان بر سر تجارت ابریشم و جاده ابریشم اقتصادی بوده ، اما هیچگونه ایدئولوژی برای عبور و یا درکی روشن از مناسبات مابعد آن وجود نداشته .تنها جنبش های که برای عبور از یک فرماسیون اقتصادی و اجتماعی بوده می توان جنبش مزدکیان ، جنبش اسماعلیان به رهبری حسن صباح و جنبش سربداران . این جنبش ها اندیشه ای تغییر در مناسبات یا فرماسیون عالی تر را داشتند به ویژه جنبش کمونیسم ایرانی ( جنبش مزدکیان ) که آگاهانه و خواستار تغییر کیفی از مناسبات اقتصادی و اجتماعی ستمگرانه ای فیودالی و بردگی عبور به فرماسیون اقتصادی و اجتماعی عادلانه ای مردمی یعنی کمونیسم بود . جنبش ها می تواند آگاهانه و غیر آگاهانه و راسیونال ویا ایروناسیونال باشد . جنبش مزدک بامداد آگاهانه ولی ایراسیونال یعنی کمونیسم عامیانه و دهقانی بود . همچنان جنبش های سرخ علمان ، خرم دینان و ده هاجنبش دیگری که در اجتماع کهن خاور زمین و ایران آن زمان رخ داد برنامه های روشن ایدئوکوژیک نداشتند ، اما ادامه یک روند پیرامونی یک حرکت فرماسیونری بودند . جنبش های مشروطه در ایران و افغانستان نیز تحت مدرنیته و خواستار شاهی مشروطه بودند . البته آن یک گام عبور از مناسبات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی سیستم فیودالی محسوب می گردید ، اما درک روشنی از نوع مناسبات بورژوازی نوع اروپایی نداشتند . رضا خان در ایران و کمال اته ترک در ترکیه خود از در بار و قدرت دست به اصلاحات تسهیل کننده بسوی یک جامعه سرمایه دارانه غیر فیودالی بر داشتند . در ترکیه کمال اته ترک علیه مناسبات کهنه فکری و دینی و فیودالیسم با قاطعیت بشتر پرداخت ، اما اصلاحات شاهانه رضاخان محدود به رفع حجاب ، تاسس مکاتب دخترانه ، فرهنگ شهر نشینی و رفرم لباس و محدود کردن بعضی مناسبات مذهبی و ساخت و ساز جاده و راه آهن وغیره مسایل روبنایی و زیر بنایی اقتصادی جامعه آن روزی ایران بود . امیر امان الله که خود یکی از مشروطه خواهان افغانستان بود که بعد از کسب قدرت به آرمان های برنامه ریزی شده مشروط خواهان و منجمله گروپ عبدارحمن لودین که لودین در کنار دیوار ارگ کابل به امر محمد ظاهر شاه به مرمی بسته و کشته شد . وفادار باقی نماند . از همین سبب که نتوانیست و یا تحت تإثیر خسر خود محمود طرزی نخواست که به فیودالیسم و باور های قرون وسطایی فیودال ها و مولوی های آن خدشه وارد شود و با دایر کردن جرگه های بزرگ فیودالی به روحانیون ار تجاعی بیش از حد لزوم ارزش داد که سرانجام باعث سقوط وی گردید . محمود طرزی مبلغ پان اسلامیسم سید جمال الدین از یک جانب و اندیشه پرداز قبیله ای از جانب دیگر بود . امیر امان الله یک اندازه به اصلاحاتی متوصل شد که به ابتکار و مشوره ای مشرطه خواهان نبود ، دایر کردن لوی جرگه در پغمان کابل و رفع حجاب را جز یک حرکت حساب ناشده چه می توان ارزیابی کرد ؟ ! . لوی جرگه ها در افغانستان ماهیت ارتجاعی و عقب افتاده دارد . بخاطری که در هرلوی جرگه توده های مردم افغانستان نقشی ندارند ، در تمام لوی جرگه های نام نهاد و این رواج کهنه فیودالی ملاهای بنیاد گرا و خان ها و میروملیک ها و ستمگران و اربابان محل حضور می یابند . اما در معاصر از این جرگه ها استفاده افزاری سیاسی می شود و نقشی در سرنوشت ملی ندارد . صرف تشریفاتی بوده در آن اهداف حاکمیت به اصطلاح مشروعیت می یابد . آن مولوی و ملا های ارتجاعی که فتواه صادر می کردند اکنون جای آن ها را تنظیم های جهادی بنام ( حزب ! ) گرفته که در رأس آنان تکه داران مافیایی قومی جا خوش کرده اند این طاغوط های انگلی بد تر از دشمنان خارجی مردم افغانستان است . تا زمانی که این طاغوطیان مافوق ارتجاعی و این قطاء طریق های جاسوس کشورهای منطقه و جهان به هر اسم و رسمی شر شان از سر مردم افغانستان گم و دور ونابود نگردد این کشور روز خوش و خوبی نخواهند داشت . این جنایت کاران با روکش نمودن باور های دینی سالها هزاران جوان خون گرم باورمند دینی و مذهبی را در میدانهای جنگ های نا برابر به کشتن دادند و سرنوشت میلیونها انسان را برهم زدند و آواره و بی خانمان ساختند و اکنون صدها هزار خانواده ای که در زیر خیمه ها در ویرانه ها در میهن شان بسر می برند و هزاران دیگر از فقرو غربت به مواد مخدر معتاد شدند و صدها جوان از بی سرنوشتی و فقر خانواده های شان مجبور تن به اجیر شدن جنگی در صفوف جنگجویان اجیر امپریالیست های کشورهای غربی گردیده اند . بنام طالب و داعش در سوریه ، عراق و افغانستان نیروی جسمی شان رو به اضمحلال رفته و سرانجام در بیابانها کشته و نابود می شوند . این وضع را همین جنایت کاران جهادی که اکنون این صحنه های بوجود آمده را به دستور دولت های منطقه مخالف و امپریالیست های تجاوز کار با دولار های امریکایی و این پول های باد آورده ، مدریت می نمایند . بنام های مختلف در حاکمیت دست نشانده اشتراک و در تولید و ترافیک مواد مخدر دست اول هستند . با تأسف که هنوز مردم ساده ای باورمند مذهبی دنبال این تنظیم ها و این خرهای دجال و این مزدوران ارتجاع و امپریالیسم هستند و فریب این شیادان را بنام قوم و قبیله می خورند . این تنظیم های جهادی اند که مانع بزرگی از شهروند شدن مردم افغانستان است . افکار عامه در افغانستان کنونی به حدی تضعیف یافته که بدون اندک تفکروتعقل به حرف سران باند های جهادی باور می نمایند و زندگی و روابط شهروندی شان را تخریب می نمایند . به تأسف که جوانان تحصیل یافته هم نمی توانند که اوضاع را بطوری که منشاء طبقاتی دارد به دقت تحلیل و ارزیابی نموده و ریشه یابی نمایند و بشترین زمینه های فکری صرف اندیشه ها و عوامل دست کاری شده محیط جاری می گردد و نیروی عظیم سرمایه های فکری به هدر می رود و با گذر زمان حاله ای بزرگی از عدم درک وراه روشن بیرون رفت از رهایی توده های زحمتکش بوجود می آید . در فوق تذکر داده شد که عصر ما عصر گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم است که ویژگی های خاص خود را دارد . در عصر گذار از فاز فیودالیسم به سرمایه داری نسبت به عدم ارتباطات رسانه ای و دیگر امکانات هر سرزمینی با فرهنگ مربوط به خود افتان و خیزان عبور از استبداد های بسیار کوشنده وویرانگر به شیوه ای خود اندیشی مسیر راه طولانی گذار را طی و طریق می کردند . از این سبب دنباله ای فیودالیسم تا حال در بسا نقاط جهان مناسبات خود را حفظ کرده و بسیار مشکل ساز و برای نسل جوان فاجعه بار است . سرمایه داری امپریالیستی به عمد در کشورهای که زمینه کهنه اندیشی های قرون وسطایی و تحجر وجود دارد و مناسبات اقتصادی ماقبل سرمایه داری مستقر است ، آن را استمرار می بخشند تا بازار و نیروی ارزان کار بشری و منابع را در اختیار داشته باشند . جواهر لعل نهرو در نامه های به دخترش چنین نوشته : « قبل از اشغال هند توسط انگلیس تقریبا فیودالیسم از هند بر چیده شده بود ، وقتی انگلیس آمد دوباره فیودالیسم را احیا و همان مناسبات کهنه را مستقر ساخت . . . » این موضوع در افغانستان ، ایران ، ترکیه ، عراق و لیبی ، سودان وغیره بسیار مشخص است . در این کشورهای آسیایی داشت راه انکشاف و صنعتی شدن را می پیمود و مسائل فرهنگی انکشاف یافته بود و با فرهنگ نوین بر مناسبات روبنایی فیودالی پیروز و نیروهای مترقی و طبقه ای کارگر این کشورها در تدارک انقلاب ملی دموکراتیک بودند . سرمایه داری جهانی بر این شتابندگی های اقتصادی و فرهنگی این کشورها آگاهی لازم را داشتند و دست به کار شدند تا این حرکت های دموکراتیک را متوقف سازند . در ایران ملت آن کشور به پا خواستند تا انقلاب ملی دموکراتیک شان را به پیروزی برسانند . اما امپریالیست ها متحجر ترین قشر جامعه ایران را بر انقلاب ملی دموکراتیک آن کشور سوار کرد و این حاکمیت متحجر صد ها تن فرزندان آگاه و ترقی خواه ایران را تیر باران ، حلق آویز و زندانی و تار و مار ساخت . در افغانستان انقلاب اپریل 1978به پیروزی رسید و در 14 سال حاکمیت ملی دموکراتیک کارهای عظیم اقتصادی ، صنعتی ، کوپراتیف های دهقانی سازمان یافت و تهیه ای مسکن و فابریکه خانه سازی به راه افتید و فابریکه های نساجی بخش عظیم نیازمندی های شهروندان میهن را تأمین می کرد ، شاه راه ها اسفالت و تسهیلات ترانسپورتی بار بری تأمین شد و شهر کابل با ترانسپورت شهری و بس های برقی مجهز گردید . دوهزار فابریکه تولیدی خصوصی در پارک صنعتی کابل فعالیت و کالاهای مورد نیاز داخلی را تولید می کرد . در زمینه رفاه مردم بیمارستانها انکشاف داده شد و با تجهیزات معاصر طبی مجهز گردید . کودکستانها و شیر خارگاه و پرورشگاها بوجود آمد و در هر اداره ای دولتی شیر خارگاه برای کارمندان زن باز گردید . 14قلم نیازمندی غذایی برای خانوار های کارمند و کارگر کوپونی نیمه رایگان توزیع می شد . آموزش های رایگان با کیفیت عالی از ابتدایی تا دانشگاهی آماده ای آموزش و پرورش بود . کالاهای وارداتی ارزان قیمت در تعاونی های وزارت تجارت در اختیار همگانی شهروندان قرار داشت . در بخش فرهنگی آزادی های دموکراتیک شهروندان تضمین گردیده بود و رسانه های دولتی و خصوصی رادیو تلویزیون در راه انکشاف ذهنی مردم و نسل جوان فعالیت و نشریات می نمودند .به منظور رشد و انکشاف فرهنگی اتحادیه نویسندگان تأسس گردید ، روزنامه ها و جراید غیر دولتی بطور مستقیم به نشریات پرداختند . مراسم مذهبی کاملا آزاد و تضمین شده بود و صد ها مسجدو تکیه خانه در زمان حاکمیت ملی دموکرانیک احداث گردید . در زمینه ای خدمات دینی وزارتی بنام وزارت شئون اسلامی تاسس گردید و رفتن به زیارت اتبات عالیه و حج تسهیلاتی وجود داشت . مراسم خوشی و عروسی و عید و جشن های نوروزی و استقلال افغانستان طبق خواست شهروندان بر گذار می شد . قانون اساسی ضامن مناسبات اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی شهروند بود . پر واضح بود که چنین دولتی ملی و دموکراتیک را جهان سرمایه داری امپریالیستی بر نمی تافت . فرادای انقلاب ملی دموکراتیک خلق افغانستان امپریالیسم جهانی دست بکار شد و با آماده سازی محیط آلوده ناپاکستان با جمع آوری افراد متحجر باند های تروریستی را سازمان دادند و جنگ نیابتی علیه انقلاب ملی دموکراتیک افغانستان را آغاز کردند . اهداف جنگ های امپریالیستی را اتاق فکری سرمایه داری در وال استریت به سراحت لهجه اعلام کردند که « جنگ علیه کمونیسم است »
جنگ علیه کمونیسم یعنی چه ؟