یکی از خوش آیند ترین کلمات برای مردم جهان«صلح » میباشد خصوصا برای مردمی که
سالها در شرایط جنگ زندگی نمودند. صلح متاعی نیست که در دوکان و یا محلی به
کیلو ، متر و یا لیتر بفروشند . بلکه صلح شرایط ، معیارها ، اصول ، وجد وجهد
صادقانه و خردمندانه ضرورت دارد تا راه پرنشیب و فراز را پیموده و به سرمنزل
مقصود «صلح » رسید . درین نوشته بطور خلاصه یک سلسله راه و روش های رسیدن به
صلح از دیدگاه باورهای اسلامی ،مدنی و فرهنگی بیان میگردد.
باور های دینی ما یک سلسله
رهنمائی های مفید و سازنده را مثل چراغی سر راه ما روشن مینماید . در کلام مجید
آیات زیادی پیرامون فواید و راه های رسیدن به صلح بیان گردیده است. آیه 9
سوره الحجرات وَإِنْ
طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ
بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى
تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا
بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ ﴿۹﴾
و اگر دو طايفه از مؤمنان با هم
بجنگند ميان آن دو اصلاح بیاورید و اگر [باز] يكى از آن دو بر ديگرى تعدى كرد
با آن [طايفه اى] كه تعدى مى كند بجنگيد تا به فرمان خدا بازگردد پس اگر باز
گشت ميان آنها را دادگرانه سازش دهيد و عدالت كنيد كه خدا دادگران را دوست مى
دارد (۹)
متوجه میگردیم که قران شریف همه
را تشویق ورهنمائی مینماید تا بین دو گروه که در جنگ میباشند اصلاح بیاورید تا
در زیر سقف صلح با آرامش زندگی نمایند . قرآن شریف محبت را بر نفرت رهنمائی
میکند. نفرت همیشه شرایط اختلاف و جنگ را آماده میسازد برعکس آن ، محبت شرایط
همبستگی ، اتحاد ، اتفاق و صلح را میسر میسازد. برای دست یافتن به صلح چند
معیار و پرنسیب بسیار مهم است که باید مراعات و عملی گردد . اول : اشخاص که در
میز مزاکره صلح مینشینند. دوم : اهداف که به آن نیاز است . سوم : گذشت برای
رسیدن به صلح . چهارم : عفو تا صلح محقق شود.
اول - : اشخاص که در میز مزاکره
صلح مینشینند باید اهلیت این کار را داشته باشند. باورهای دینی ما استوار برین
است که کار یک امانت است . الله مهربان در سوره النسا آیه 58 درین راستا
هدایت میفرماید که کار را به اهل آن بسپارید . ِانَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ
تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ
أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ
اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا﴿۵۸﴾
خدا به شما فرمان مى دهد كه
امانات را به صاحبان آنها بدهید و چون ميان مردم داورى مى كنيد به عدالت داورى
كنيد در حقيقت نيكو چيزى است كه خدا شما را به آن پند مى دهد خدا شنواى بيناست
(۵۸) سوره النسا .
بنا برین اشخاصی که بر میز مذاکراه پیرامون صلح مینشینند باید اهلیت این کار
را داشته باشند . خدای بزرک چند خصوصیت مهم را که در اشخاص دوست دارد در آیات
بعدی بیان میدارد.
آیه 58 سوره انفال: إِنَّ
اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ «خداوند افراد خائن را دوست
نميدارد.»
با در نظر داشت آیات یاد شده خدای بزرگ اشخاصی را که با آنها محبت دارد و یا
محبت ندارد بیان میکند با استفاده ازین آیات اشخاص و گروه های که با محبت
خداوند سزاوار میباشند ؛ میتواند شرایط همبستگی وصلح را آماده سازند برعکس آن
اشخاص و گروه های که خداوند آنها را دوست نمیدارد به هیچ شکلی اهلیت زنده ساختن
صلح و امنیت را ندارند .
مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی در شعر «از محبت خار ها گل میشود» چه زیبا
میفرماید .
از محبت تلخها شیرین شود
وز محبت مسها زرین شود
ازمحبت دُردها صافی شود
وز محبت دَردها شافی شود
از محبت خارها گل می شود
وز محبت سرکه ها مل می شود
از محبت دار تختی می شود
وز محبت بار بختی می شود
از محبت سجن گلشن می شود
بی محبت روضه گلخن می شود
از محبت نار نوری می شود
وز محبت دیو حوری می شود
از محبت سنگ روغن می شود
بی محبت موم آهن می شود
از محبت حزن شادی می شود
وز محبت غول هادی می شود
از محبت نیش نوشی می شود
وز محبت شیر موشی می شود
از محبت سُقم صحت می شود
وز محبت قهر رحمت می شود
از محبت مرده ، زنده می شود
وز محبت شاه بنده می شود
این محبت هم نتیجه دانش است
کی گزافه بر چنین تختی نشست
دوم - اهداف که به آن نیاز است :
صلح در حقیقت میان دو یا چند طرف که با هم در مخالفت ویا جنگ میباشد صورت
میگیرد . درین راستا باید طرفین قضیه به رسمیت شناخته شده احترام یکدیگر را
داشته باشند . هرنوع توهین ، تحقیر و بی اعتنائی دروازه های صلح را مسدود
میسازد.
طرفین
اگر تنها نفع خود را مهم شمرده وبه ضرر طرف مقابل کوشش کنند بازهم شرایط ناکامی
را میسر میسازند بلکه باید به اصطلاح عوام الناس عملی انجام دهند که« نه سیخ
بسوزد و نه کباب» به فکر اهدافی باشند که هر دوطرف منفعت ببرند به حدی که طرف
مقابل متضررنشود و احکام و فیصله ها عادلانه و صادقانه باشد . البته طرفین
مخالف میخواهند که حد اعظمی منفعت را ببرند اما در شرایط که طرف مقابل هیچ نفعی
نبرد امکان صلح نمیرود. دوطرف باید این حقایق را مدنظر گرفته با انتهای احترام
، صمیمیت ومنصفانه و خردمندانه جریان صحبت ها را دنبال نمایند در چنین شرایطی
اهداف صلح برآورده خواهد شد.
سوم : گذشت برای رسیدن به صلح : در مذاکرات صلح پافشاری بر ادعا ها و مخالفت
شدید بر کسب آن همه صحبت ها را به بن بست میکشاند . بنابرین باید گذشت نمود تا
به شیرازه صلح رسید . درین راستا از روش نیک حضرت محمد (ص) در صلح حدیبیه می
آموزیم .
در آن زمان حضرت محمد (ص) و یاران شان با نماینده مخالفین سهیل بن عمرو و
همراهانش در محفل مذاکرات صلح حدیبیه نشستند.
در سر اغاز صلحنامه نوشته شده بود صلح میان محمد رسول الله و
سهیل بن عمرو
رهبر طرف مقابل . سهیل بن عمرو گفت: ما اگر «رسول الله» را قبول میداشتیم به
این صلحنامه ضرورت نبود . حضرت محمد (ص) برای اینکه مذاکرات صلح دوام پیدا کند
و به نتیجه برسند به حضرت علی (ک) کاتب صلحنامه گفتند:« رسول الله» را پاک کن .
بنویس پیمان صلح بین «محمد بن عبدالله» و سهیل بن عمرو . حضرت محمد (ص) گذشت
بزرگ نموده و رسول الله را از پهلوی نام خود پاک کردند . سهیل بن عمرو قبول
نمود مذاکرات صلح دوام نمود و در نتیجه صلحنامه حدیبیه تحقق پیدا کرد. این یک
روش بسیار عالست که در مذاکرات صلح باید گذشت باشد تا نتیجه مثبت بدست آید.
چهارم - عفو تا صلح محقق شود: یکی دیگر از خصوصیات که شرایط رسیدن به صلح را
در مذاکرات آسان میسازد ؛ عفو میباشد . طرفین در زمان نزاع ، مخالفت وجنگ به
یک سلسله اعمال و گفتاری دست میزنند که باعث رنجاندن ، تخریش و ضرر طرف مخالف
میشود . برای کسب صلح بایدیکدیگر را عفو نموده و دوطرف از بیان واقعات ناگوار
گذشته به آینده و نتیجه مثب یعنی رسیدن به صلح فکر کنند. درین راستا نیز مثالی
از عفو عمومی حضرت محمد (ص) در فتح مکه یاد میکنیم . بنا بر شواهد تاریخ ،
مسلمانان در مکه پیش از هجرت حضرت محمد (ص) به مدینه مرتب مورد آزار و اذیت
مخالفین قرار میگرفتند . داستان حضرت بلال که سنگ های داغ را در روی سینه اش
میشکستاندند درج تاریخ است . ابوجهل از دشمنی و قصاوت نسبت به اسلام سمیه اولین
زن شهید در اسلام را در کنار کعبه با فرو بردن نیزه بر سینه سمیه به شهادت
رساند و برسرحضرت محمد (ص) خاکروبه ریختند و آن حضرت زهر تلخ انواع مشکلات و
مصیبت ها را چشیدند . تا سرانجام زادگاه خود را ترک و به مدینه هجرت نمودند.
بعد از سالها مسلمانان قوی شدند وحضرت محمد (ص) با یک لشکر منظم ده هزار نفری
به سمت مکه حرکت کردند پیش از اینکه داخل شهر مکه شوند بزرگان مکه یعنی دشمنان
خود را خواستند و پیام دادند که با این سپاه منظم که هیچ قدرتی در آن زمان
توان مقاومت را در مقابل شان نداشت داخل مکه میشوند و همه را عفو نمودند. با
عفو عمومی سپاه اسلام داخل مکه شدند و در فتح بزرگ مکه تنها ده نفر از مخالفین
و دو نفر از سپاه اسلام جان باختند . و از کشتار و تباهی بزرگ با عفو عمومی
جلوگیری شد. این روش عالیست که برای بدست آوردن صلح باید یکدیگر را عفو نمود و
شیوه انتقام جوِئی موفقیت به ارمغان نمیاورد .
پیرامون عفو وبخشش چند عبارت زیبا از بزرگان جهان می آوریم .
بخشیدن ، خصلت نجباست . ورتا
بخشش و گذشت، شادی میآفریند.
پرمودا باترا
حقیقت را دوست بدار ولی اشتباه
را عفو کن. ولتر
بخشش میزان فر و شکوه آدمی را
نشان می دهد . ارد بزرگ
با گذشت ، شما چیزی را از دست
نمی دهید بلکه بدست می آورید . ارد بزرگ
اگر با گذشت کردن، کسی کوچک می
شد، خدا تا این اندازه بزرگ نبود! استاتوس
گذشت، خیر و برکتیست دو
جانبه،که هم دهنده و هم دریافتکننده را بهرهمند میکند. شکسپیر
هنگامی که توهین بزرگی به ما
میشود، تا زمانی که گذشت نکنیم، حالمان بهتر نمیشود. مارگارت بالدوین
گذشت، بار سنگین دشمنی و
کینهتوزی را از دوش شما برمیدارد و فضای ذهنتان را برای اندیشههای مثبت و
سازنده، پاک و روشن میسازد. وین دایر
در نتیجه صلح یک پدیده نیک و با ارزش میباشد و مطابق با نیکوئی های انسانیت ،
آدمیت و اشرف المخلوقاتی میباشدد برای کسب صلح کشتار ، جنگ و نفرت دروازه گشا
نیست بلکه با مذاکرات صادقانه و خردمندانه در صورتیکه از عفو ، بخشش و یکدیگر
پذیری کار گرفته شود امید رسیدن به صلح امکان پذیر است . امیدوارم مردم
افغانستان که از چهار دهه به اینطرف زهر تلخ جنگ ، کشتار ، تجاوز ، نفاق ، نفرت
و ده ها مصیبت دیگر را میچشند با استفاده از باور های دینی و پسندیده های مدنی
و فرهنگی در میز مذاکره نشسته و با عملی نمودن میتود های یاد شده این امید و
آرزوی همه مردم را به سرزمین صلح رهنمون نمایند تا مردم افغانستان در زیر سقف
صلح وامنیت نفسی به را حتی کشیده ، درفش اتفاق ، اتحاد، محبت ، آرامش ، آزادی
و آبادی را در بلند ترین قله های خوشبختی به اهتزار در آورند.