محمد علی مهرزاد

 

تاريخ سخن مي گويد!؟

فروپاشی تفکر اعتباری وقراردادی اتحاد جماهیرشوروی با پشتیبانی ارتش سرخ باانهمه ساز برگ نظامی غیر قابل تصور،یاد آور شکست امپراطوران تجاوز گرتاریخ در سرزمین عیاران راستین وصدیق اين پيام آوران حق عليه باطل،که در مکتب آزادی بخشپرورده شده بودند؛ شکست ناپذیري شوروي را به ارشيف تاريخ سپردندوصفحه جدید در تاریخ مبارزات حق علیه با طل به خط زرین وماندگار از خود بجا گذاشتند، وجها نیان را با مبارزه جانانه خود بدهکار ومدیون ساختند؛ انانکه در برابر این ملت سلحشور دین خودرا ادانکند باید بدانند که تاریخ در برابر نا اگاهان وعهد شکن ها سخت کینه توزاست. اگــــــرصدارا در گلوبا سرنیزه خفه کنند ، سخن بصورت نور وروشنای جلوه گرمیشود ،نوروروشنای را دیگرنمیتوان با سـرنیزه ا ز بین برد ونا بود کرد ! هیچ قدرتی وهیچ قدرت مندی نمیتواند وجدان وشرف انسان را وادار به تسلیم وفـــرما نبرداری کند ، واگــــر ظاهرا تسلیمی دیده شود بی پایه وزود گذراست ، زیــــــرا وجدان وشرف بشری یک الهام خداوندی است که درنها د انسانها بودیعه گذاشته شده است وهرگز تسلیم شدنی نیست ! ازمــون زمان نشان داده است که اندیشه وتعالی فکروروح، همیشه ازچنگا ل انانیکه میخواهند انرابه اسا رت بکشانند ، کاملا گریزان واز ان تنفر دارد .   

روی این اصل با عدم درک وشناخت ازجامعه ما سعی داشتند تا اقوام باهــــــم برادررابه سکوت وادارنـــــــــد ،حق سکوت رابعناوین مختلف بکاربردند ،وبنام برابری ملیتها اختلافا ت جبران ناپذ یر رادامن زدند ، وبارشدکیش شخصیت سازي  کاذب به شانه های زخمی اقوام خودرا تحمیل کردند؛ تا ازین طـــــــــریق مشعل فـــــروزان ،روحیه رزمنده گی وازادیبخش كه درخون اقوام مختلف عجین شده بـــــود خاموش کنند! ولی غافل از اینکه مشعل که روشن شده درطی مبا رزه درخشنده تر شده هرگز خاموش نشده ، ولوبرای مدتی گذراواپس زده شود ، سرانجام شعله ورتر شده ازارزشـهای والای دینی و فرهنـــــگ ملی خود بهره مند شده، هرآن تجدید قدرت میکند ، سایه شوم اختنا ق که توسط سازما ن جاسوسی شبکه ای جهنمی ( ک-ج-ب) این باند تروریزم دولتی بر جا معه افغانستان ستم هــا روا داشتند.در حقیقت می توان ادعا کرد که افغانستان سرزمین است از یک سلسله رشته هاو وعده های شکسته شده، از پیمان شکنی های انگلیس این استعمارگر کهنه کاربنا لیم ، یا از تجاوزخفاش گونه شوروی سابق ویا از فرب کاریهای همسایگان چون پاکستان ویا ایران ، ویا از شاهان مستبد داخلی که با سوگند به قران مقدس بهترین مبارزین صدیق وپیام اوران آزادی ووطن دوست این سر زمین را بخاطر بقای خود بخاک وخون کشیدند ، تعدادی را به توپ بستند ، تعدادی را اعدام وعده ای را در زندان شیرپوروده مزنگ نابود کردند ، ویا از جنگ سالاران ونوآموزان راه سیا ست وبه قدرت رسیده گان که توسط مزدوران استعمار در لباس مذهب چون پاکستان وایادی شان را یاد کنیم که در تمام اکناف وطن مردم مارا در سوگ عزیزان شان نشاندند.!

شما خود شاهد بودید که عده ای ازعظمت طلبا ن درطلب  بزرگی مردند ویا ازصحنه روزگا ر محوونابود شدند ،ولی جویندگا ن وپویندگان راه حقیقت انچه طلب نمودند به ان نا یل شدند ،درحالیکه نزد رهبران وگروهای مستبد خوبی وبدی فضیلت ،صلاح وفسا د هما نند بود ،سرانجام شعاردروغین عدالت اجتماعی شان به بیراهه رفت وبه مظالم اجتماعی تبدیل شد ،اثرات خود خواهی وجنون فکری شا ن وطن محبوب مان افغانستان وهم وطنا ن معصوم مارا د ر بحران عظیم ونها یت درد ناک ورنج اورمواجه ساختند ، اینک نسلهای امروز وفردا با ر این همه اشتباها ت شا ن را بدوش میکشندوخواهند کشید ! تاریخ بیا د دارد که عده ای درموقف قرارگرفتند که ،  نه اسلام انا ن را راضی ساخته ونه هم به کفر قناعت کردند ،گاهی به یک رنگ ولحظه ای به رنگ د یگری درامدند . چون فرصت طلبا ن درلحظا  ت خوشی میگریند وازوفور نعمت نا ارام میگردند ،درهرپهلو که قرار میگیرند با زهم طینت زشت شان نسبت به برادر وهم وطن معصوم هرگز تغیرنیافت، ونسبت به د ین ومذهب خود در نوسا ن قرار داشتند ،گاهی سنی وگاهی شیعه وزمانی وهابی ولحظه  دیگر دهری میشدند .همین تشتت وپراگندگی فکری وعدم استقرار عقیده د ینی وعدم روحیه ملی شا ن، نه تنها در فقدان اند یشه ملی بلکه موجب خشم خداوند ونفرت جامعه  ما قرار گرفتند .

پیمان شکنی های انگلیس در وجود تمام مهاجمین به سرزمین ما تکرار تاریخ است !وبه تعقیب آن شکست شورویها دومین تجربه ی ازین نوع سیاست فریب ونیرنگ عهد شکنی ها است که هرکدام عدم مداخله را در اموریکد یگر را پذیرفته بودند ولي خلاف انرا عمل كردند.یکی از ادرس آزادی و دموکراسی ، دیگری از ادرس عدالت اجتماعی وتساوی حقوق کارگری ،ودیگری از ادرس اسلام بر جامعه ما ستم روا داشتند . بریتانیا به اصطلاح از اولین قدرت های بود که در سال 1842 وسپس در سال 1880-1878 میلادی وبار دیگر در سال 1919 وارد جنگ با افغانستان شد ، ودر حدود رقم تلفات شوروی وبیشتر از ان سرزمین مارا با شعا ر (( اختلاف به انداز و خارج شو ))افغانستان را در حالی ترک گفت که تا امروز توسط شاگرد وفادار خود يعني پاكستان مردم مارا اغفال نموده است ! همان طوریکه از شکست بریتانیا در افغانستان شوروی نیا موخت ودست به پیمان شکنی علنی وتجاوزبه حریم کشورما زد ؛ اما شوروي بعد از شکست  به هوش آمد ه امریکارا توصیه می کرد که نباید اشتباهات مارا در افغانستان تکرار کند .!

یکی از مقامهای عالی رتبه شوروی بنام (زمیران کابا لوف) گفته بود که: (( امریکا یها در افغانستان آنچه ما مرتکب اشتباه شدیم؛ انها بشکل مبتکرانه در اشتباهات از ما قدم فراتر گذاشتند)).ولی از انجاییکه افغانستان سرزمینیست که دارای تاریخ دیرینه ای چه خوب وچه بد ، به نظر بعضی از کج اندیشان قبول کنیم که از فراز وفرود های گاهی پر افتخار وبعضاً در قلب خود شخصیت های کاذب وپیمان شکن وسوگند خورده را تربیه وبه تجربه گرفته ، اما برخی از ما میل دارند همواره از بالا نگاه به مبارزه مردم داشته باشند خودرا سوار کاران وچاپ اندازان عرصه نبرد می دانند ، نظام شوروی با دستیاران داخلی شان به شکل تحقیر امیز چون دیگران ادعا داشتند که ملت افغانستان شایسته ای حکومات دیروز و امروزشان نبوده ونیست ! این طرزتفکرکه تا اکنون در وجود نو آموزان راه سیاست وجبهات دمدمی مزاج تداوم یافته وخودرا بهتر از دیگران محق می دانند ، بلی برا ستی این ملت بقول ( این همه از ما بهتران) لایق همچورهبران خون اشام وجنگ اوران که خون ملت  مارا می مکند و فعلاً در گوشه وکنارمصروف سرمایه گذاری همان پولهای ملتی اند که انهارا به ناز ونعمت رسانید غارت کردند در عیش ونوش اند ، وعلاوتاً در تحقیر این مردم دست بکار اند ،جوانان کشور که در تب وتاب سراب تغیر وتحول در جوش وخروش بودند ، با عهد شکنی شوروی سابق در افغانستان بحال خود رها شدند تا یک دیگررا تکه وپاره کنند ! انهاییکه ادعا داشتند که این مردم افغانستان لایق و شایسته حکومت شان نیست در عمل د ست به کشتا ر این مردم زدند ، صرف انهای را زنده می ماندند که لایق حکومت خود می دانستند، با اینکه ملیون ها انسان ا ین سرزمین را در پولیگون ها زنده بگور وتعداد کثیری را مجبور به ترک وطن و مهاجر به دیا ر کشورهای کردند که سالها اين كشورها در انتظار هم چو فرصتی بودند تا کینه دیرینه خودرا نسبت به یک اواره ارضا واقناع کنند؛ بلی این مردم لایق وشایسته حکومتی انقلابی واقعی وپیشرو هستند ، نه رهبران معامله گروسازش کار وابسته به ایران وپاکستان ویا مزدوران استعمار در لباس مذهب .    

عدم درک وشناخت از مردم خود واوضاع متغیر وپلانهای پشت پرده اهنین کشورهای استعمارگردر سه دهه اخیر جنبش ملی مارا به بیراهه کشاندند وبد تراز همه که زمینه مداخله کشورهای همسایه را دروطن ما فراهم ومساعد نمودند که تااکنون جریانات در مسیرمنافع دشمنان می چرخد.نهایتاً جوانان این مرزوبوم را به تشتت فکری وخلای فرهنگی قراردادند،تشکل های سیاسی این توانمندی را نداشتند تا انقلاب دموکراتیک ملی را به مردم ارایه دهند، در عوض با هزارتاسف که خود دنباله روان این وآن شدند،وبه ورطه فرصت طلبی های مقام ودر تقسیم غنایم جنگی ،طعمه عیاران وفرزندان صدیق وطنرابه خورد لاشخواران ایران وپاکستان نمودند.وبدین صورت زمینه تسلط ایران وحاکمیت استخبارات پاکستان را برتحولات اصیل وطن ما چیره ساختند.    

مشکل بعدی که دامنگیر مردم ما شده در تعدادی از رهبران سیا سی ویا به اصطلاح (اپوزیسیون) دولت است که اصلاً با خود مشکل دارند چه رسد به اینکه افکارجامعه را بسوی وحدت ملی سوق دهند ؛ از استقرار وثبات عقیده ورأی بر خوردارنیستند ، با هر بادی می جنبند وحـالت دمدمی مزاج کاملاً بر عملکردشان حکمفرما ست،با تأسف که برای مطرح بودن پست ومقام وبدتر ازهمه برای رسیدن به ثروت سر از پا نمی شناسند، تا اکنون مردم ما موفق نشده اند تا آنهارا در ک کنند ، چرا رهبرانی که هد ف مشخصی را پیگیری ودنبال نکنند ، گاهی ندای جبهه،گاهی خواب ايتلاف را می بینند ، لحظه بعدی هردورا رد می کنند؛ وندرتاً بعضی از رهبران سیاسی فریاد استقلال وآزادی سر می دهند ، سعادت افغانستان را در نظام فدرالیزم می بینند وتلاش بر تمرکز زدايی دارند، بدون اینکه معنا ومفهوم حق وحقوق،جدايی وتجزیه طلبی را حتی در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق ها و قوانین بین المللی دنبال کرده باشند با آن بیگانه اند. بدون شک همین حـالت نوسانی وعدم استقرارفکری مردم مارا از احزاب سیاسی دلسرد ساخته وجامعه مارا با جوامع پیشرفته مشخص می کند ، مردم ما در کوچه وپس کوچه به این نتیجه رسیده اند که همین جمهوری اسلامی افغانستان با همین دولتمردان با همین (اپوزیسیون) تناسب دارد بیشترازاین هرگزانتظاردیگری ندارند! تا اکنون از این دگم انديشي ها و قشری گری ها چه سودی  برده ایم ؟ مگرنه این است که کل  تباهی ودر به دری چندین قرنه ما محصول جزم اند یشی است ؟ با درد ودریغ اگراسلام بودیم، اگر کمونیست شدیم، واگرسکولارشدیم واگرراستگرا بودیم یا چپ گرا ، جزجزم اندیش ومطلق انگارچیزی دیگری نبوده ایم، همین هم رمز وراز تباهی و بیچاره گی ماست.هیچگاه نـــیا موختیم که همچون دیــگران بـــیا موزیـــم وبیند یشیم ، گاه تنها به آموختن پرداختیم و بردروازه يی اندیشیدن قفلی فولادین انداختیم که هنوز از شکستن آن عاجزیم ، هرچه ادعای روشنفکری می کنیم به تاریکی می غلتیم وهرچه ملی گرایی سر می دهیم از تونل های تنگ وتاریک قوم گرایی و قبیله ستایی وتبار پروری سر در می آوریم ، وقتی فریا د عدالت سر می دهیم ، بیشتر به استبداد نزدیک می شویم وهنگامی که نعره ترقی خواهی می کشیم ، کشوررا یا در بست به بیگانه می فروشیم ویا از بن ویران می کنیم ، همان طوریکه ویران کردیم! ، واکنون بر خاکستر آن رجزمی خوانیم وحما سه می سرائیم. چرا هنوز که هنوزاست قادر نیستیم این گذاره منطقی ساده را بپذیریم که: (( همه انسانها ( به استثنای انبیا واولیا) در رفتار شان خطا پذیر اند ؛ سیاستمداران همگی انسانند ؛ پس خطا پذیراند ! اگرهدف خدمت به مردم بود وهست پس چرا بخاطر همان مردم اعتراف به اشتباه نکنیم تا از تکرار اشتباهات بعدی جلوگیری شود.؟

  نها یتاً :درجوامع طبقاتی جنگ نه تنها بین طبقات متضا د در یک جامعه بلکه بین جناح های مختلف طبقه حاکمه نیز امکان پذیر است ، ریشه وعلل این گونه جنگ ها را قبل از هر چیزی بائیست در چگونگی شرایط اقتصادی زما نی ومکانی جناح های آن طبقه ایکه درگیر جنگ شده اند ، جستجو نمود و امتیازات اقتصادی و با لنتیجه سیاسی آنها را مورد کاوش قرار داد . در سطح جهان می توان این مطلب را در جنگ بین گروه بندی های قدرت های مطرح داخلی وخارجی در افغانستان دید، جنگ های امروزی در کشورما بخاطر هرچه بیشتر استثمار وبهره کشی از یک کشور کاملاًً وابسته به سرمایه داران بین المللی ودلالان داخلی که به همکاری کشورهای مرتجع و مداخله گرچون ایران و پاکستان مشاهده کرد.بلی، این وظیفه روشنفکران واقعی افغانستان است که بدون هر نوع تعلقات ووابستگی به این و آن درین آزمون جد ید تاریخی بحیث پیش آهنگان نجات وطن ازین همه پراکنده گی وویرانی هرنوع اختلافات سلیقوی را کنار گذاشته با شناخت خصلت جنگ فعلی ماهیت آنرا به مردم خود افشاء نموده برای تأ مین منافع ملی گام بردارند . 

 

 


بالا
 
بازگشت