مهرالدین مشید
آیا صلح افغانستان دریک قدمی پاکستان قرار دارد
این پرسش هنوز پاسخ قطعی نیافته که آیا صلح افغانستان از اسلام آباد عبور می کند یا از واشنگتن یا تهران، دهلی، مسکو و یا پیکنگ. امروز یک یادداشت خرم را از زبان یک رهبر طالبان خواندم که حاکی از گفت وگوی او با محمود رئیس آی اس آی در آستانهء سقوط حکومت طالبان بود که در صورت پذیرش خواست امریکا از سوی طالبان معادلهء قدرت در افغانستان تغییر می کرد. هرچند این نوشته تازه نیست و سال ها است که دشمنان مردم افغانستان سخن از افغانستان شمالی و مرکزی و جنوبی می زنند و در در شماری منابع از آن به نام پلان بی نیز یاد شده است که شایعات بازسپاری هشت ولایت برای طالبان یا ایجاد منطقهء امن برای آنان نیز بی رابطه به این برنامه نبوده است. بدون تردید از آغاز تا کنون اسلام آباد، تهران، واشنگتن، مسکو و ... هر یک با توجه به منافع شان در این توطیه شریک اند؛ اما حال پرسش این است که این معادله های ناجور گذشته چقدر بر میز گفت و گوی های خلیل زاد با طالبان، خلیل زاد با اسلام آباد، خلیل زاد با مسکو و خلیل زاد با دوحه و ریاض سنگینی دارد و جنگ هژدهء سالهء امریکا در افغانستان چقدر توانسته ، اندام ناجور این معادله را راست کند و چقدر زمینۀ عبور امریکا از پل اسلام آباد را به افغانستان فراهم کرده است یا این که نه هنوز دشواری ها در راهء بسته شدن معادله موجود است و بازی به بهای قربانی مردم افغانستان هنوز ادامه دارد. در این میان آنچه که دقیق است و شک و شبه در آن نیست. واشنگتن و اسلام آباد در سال های گذشته بر روی یک معادله برفراز فرش سرخ افغانستان گام برداشته اند و پس از پایان دور کنونی خلیل زاد شاید کمی سر نخ معادلهء گذشته آشکار شود که چه تغییراتی در آن آمده است؛ اما شگفت آور این است که این معادله اندکی شباهت به جدول مندلیف دارد و برای ورود عناصر نوپیدا هم چیزی برای توزین دارد؛ اما در این شکی نیست که اسلام آباد و واشنگتن در گذشته به مثابهء دو سر از یخن این معادله سر کشیده اند و حال زود است که در مورد شکسته شدن آن به ساده گی داوری نمود. تنها این معادله نیست که بر شاهین ترازوی صلح و جنگ افغانستان سبک و سنگینی می کند؛ بلکه پرسش های زیادی در این زمینه موجود اند که به گونه یی پرامتر های متضاد و ناهمگون این معادله را شکل داده است و با تاسف که تا کنون بی پاسخ مانده اند؛ چگونه شد که امریکا با توجه به استراتیژی دراز مدت اش زیر نام مبارزه با تروریزم علاقمند حضور نظامی در افغانستان شد و حالا که هژده سال از مبارزه با تروریزم می گذرد، نه تنها تروریزم سرکوب نشد که برعکس بیشتر تقویت شد و گسترش یافت؟ بر بنیاد شماری آمار ها امریکا تا کنون در حدود هفت هزار میلیارد دالر در جنگ های افغانستان، عراق و سوریه هزینه کرده است و حال پس از هژده سال امریکا در بدل آن چه بدست آورده است؟ شگفت آور این است که زیر ریش امریکا، چین حاضر شده تا با هزینۀ شصت هزار میلیون دالر در بندر گوادر سرمایه گذاری کند. این بندر بیش از شصت کشور جهان را به چین وصل می کند و در ضمن عربستان سعودی حاضر شده تا برای کمتر کردن اتکا به درآمد نفتی خود بیشتر از ده میلیارد در پالایشگاۀ نفتی بندر گوادر سرمایه گذاری کند و امارات حاضر به سرمایه گزاری سه میلیارد دالری در پالایشگاۀ این بندر شده است. آیا این وضعیت که حکایت از برتری جویی رقیب کلان اقتصادی امریکا یعنی چین را دارد، چقدر سود و زیان امریکا در آن گره خورده است. چگونه امریکا در برابر آن سکوت کرده است و آیا حاضر شده، چین به سرمایه گذاری، بزرگ و سود آور دراین منطقه ادامه دهد؟ این در حالی است که اهداف استراتیژیک امریکا در منطقه را از لحاظ اقتصادی ضربه می زند. در این میان این پرسش هم در اذهان تداعی می شود که زد و بند پنهانی میان کارتل های امریکایی در این رابطه ادامه دارد که به بهای ضربه زدن به منافع مریدم امریکا، منافع شخصی آنان را در پی دارد. این بداین معنا است که امریکا منتظر می ماند تا روسیه، چین ، ایران و پاکستان تیغ از دمارش بیرون کند و یا این که در بازی های پنهان استخباراتی کشور های یاد شده منتظر فرصت اند تا کار امریکا را یکسره کنند و آیا امریکا ازاین بازی ها بی خبر است و آیا امریکا برای روسیه و چین فرصت خواهد داد که بدون حضورش در آسیای میانه چین و روسیه یکه تازی کنند. این در حالی است که سرمایه داران امریکایی به سرمایه گذاری های کوچک در کشور های آسیای میانه پرداخته اند و در صورت بی ثباتی در افغانستان این سرمایه گذاری آسیب می بیند و انتظار امریکا بحیث کاربرد رصد خانه یی برای نظارت از فعالیت های روسیه و چین نیز برآورده شده نمی تواند. آیا امریکا با خروج نیرو هایش از افغانستان، بی ثباتی این کشور را با از دست دادن امتیازات یاد شده پذیرا خواهد شد. این در حالی است که امریکا برحضور دایمی خود در افغانستان سرگرم چانه زنی با طالبان مسلح است و مقام های امریکایی بار ها گفته اند که پیشگیری از برتری جویی های اقتصادی روسیه و چین برای شان مقدم تر از مبارزه با تروریزم است. از سویی هم روسیه و چین نمی توانند، مانند خرگوش ها سرشان را زیر برف بگذارند و نظاره گر باشند. این سبب شده تا افغانستان در زیر بار جنگ نیابتی کشور های منطقه و جهان ضجه بکشد و روز تا روز اوضاع سیاسی و نظامی و اقتصادی آن بدتر شود. امریکا در حالی این رویا ها را در سر می پرورد که اوضاع سیاسی و اقتصادی در موجی از اختلاف های کاخ سفید با پنتاگون و سی آی ای و برکناری های شتاب زده و بی موقع دچار نوسانات و سردرگمی بی پیشینه یی است.
به همگان آشکار است که هدف از حمایت طالبان به کمک پاکستان و عربستان سعودی و به قدرت رساندن آنان، پیشبرد برنامه های کلان اقتصادی بود که اهداف راهبردی امریکا را در منطقه شکل می دهد. چنانکه کمپنی یونیکال حاضر شد تا در دست اول یک میلیارد دالر برای طالبان در پیوند به فرصت سازی پروژۀ تاپی رشوه بپردازند. در همین راستا بودکه به گفتهء احمد رشید روزنامه نگار پاکستانی معاش رهبران طالبان را در زمان حاکمیت شان امریکا از طریق وزارت خزانه داری پاکستان می پرداخت و چانه زنی های پیدا و پنهان امریکا و طالبان در مدت های طولانی در موجی از تنش ها و سکوت گواه بر آن است.
در میان تمامی حدس و گمان ها این واقعیت مانند آفتاب روشن است که پاکستان توانست تا در زیر ریش حضور امریکا به مرکز فرماندهی و سازماندهی و تمویل و جهیز طالبان بدل شود و امروز رهبران طالبان تحت فرماندهی نظامیان پاکستان حرف صلح و جنگ را بزنند. موجودیت شورا های کویته، پشاور و کراچی و تحت نظر بودن و تعقیب سایه وار رهبران طالبان از سوی آی اس آی هیچ شکی را در این زمینه باقی نمی گذارد. هرچند ایران و روسیه نیز بر طالبان در چند سال اخیر دسترسی پیدا کرده اند و موجودیت پایگاه های شاخه های از طالبان در مشهد، زاهدان و تهران در ایران و موجودیت شورای پامیر طالبان گواهء آن است. باوجود یک سلسله دشواری ها چون گسترش و تقویت طالبان که اندکی دلالت به فرنگشتاین طالبانی می کند. این مسلم است که پاکستان در بازی با طالبان هنوز هم دست بالا دارد. اگر خواسته باشد، در چند شب شاید مبالغه باشد و اما در چند هفته کار صلح و جنگ در افغانستان را یک طرفه می کند و پاکستان چنان نفوذ سنتی برطالبان دارد که تمامی شاخه های آنان توانایی فرار از جاذبهء " خرمهرهء" نظامیان پاکستان را ندارند. طالبان هم به این قوت آی اس آی پی برده اند و جرات بیرون شدن از "تور" آن را ندارند؛ زیرا که نطامیان پاکستان در صورت تمرد طالبان در یک شب بر هیمنه و طنطنهء طالبان پایان داده می توانند و رهبران آنان را زندانی و دوکان های آنان را بسته و پایگاه های شان را مسدود و جنگجویان طالب را آواره می سازند. پاکستان در واقع از چهل سال بدین سو برسر طالبان سرمایه گذاری کرده است تا با استفادهء ابزاری از آنان به اهداف راهبردی خود در افغانستان و در رقابت با هند نایل آبد. نظامیان پاکستان توانسته تا طالبان را به بازوی ارتش پاکستان مزول کنند که مقام های امریکایی هم بار ها به این موضوع اعتراف کرده اند.
از آنچه گفته آمد، دست کم از میان موجی از ابهامات این و اقعیت واضح و آشکار می شود که پاکستان نسبت به هر کشوری در پیوند به جنگ و صلح در افغانستان دست بالا داشته و حرف اول را می زند. رهبران طالبان با توجه به تنگدستی هایی که دارند، ناگزیر اند تا به مثابه بلندگوی نطامیان پاکستان عمل کنند. این نظامیان پاکستان اند که طالبان را در رکاب خود با پاسپورت پاکستانی به بهانه صلح به قطر و مسکو و پیکنگ و جا های دیگر منتقل می کنند. چنانکه پاسپورت ملامنصور رهبر پیشین طالبان پس از کشته شدنش افشا شد که پاسپورت اش به نام جعلی پاکستانی بود. دلیل کشته شدنش هم این بود که به قول معروف "پای خود را از گلیم اش ببشتر دراز کرد" و بیشتر از صلاحیت خود با آخوند های ایرانی و با پوتین در پایگاهء نطامیان روسیه در تاجکستان وارد گفت وگو شد. حتا گزارش هایی وجود دارد که ملاهیبت الله در رمان ملاعمر مدتی در ایران مخفی بود. بنا بر این نظامیان پاکستان اند که حرف خود را در هر نشستی به زبان طالبان بیان می کنند و از گفت و گو های آنان با مقام های هر کشوری آشکار یا مخفی نظارت می کنند. چنانکه رسانه ها گزارش دادند، قرار بود که طالبان بوسیلهء طیاره های پاکستانی جهت گفت و گو به ریاض منتقل شوند و اما نظامیان پاکستان دلیل عدم انتقال طالبان را برای خود آنان خرابی طیاره عنوان کردند. نظامیان پاکستان، طالبان را وادار کردند که دلیل عدم برگزاری نشست ریاض را نرسیدن توافق بر سر تعیین تاریخ خروج نیرو های امریکایی عنوان کردند. شرطی که سخت مورد خواست پاکستان است. گفته می شود که امریکا در این اواخر چند طیاره را برای انتقال طالبان و اشتراک در نشست های صلح در اختیار نظامیان پاکستان قرار داده است. در اصل اختلاف میان طالبان و امریکا نیست؛ بلکه اختلاف اصلی بر سر چانه زنی های میان پاکستان و امریکا بر سر افغانستان است که تصمیم طالبان را رقم می زند و نه خواست طالبان. مقام های پاکستانی در هر سفر خلیل زاد به پاکستان، با انعطافی چراغ سبز را برای او نشان می دهند تا بازی را برای رسیدن به هدف اصلی شان پایان بدهند. چنانکه پاکستان در دور اول سفر خلیل زاد، ملاغنی برادر را به عنوان حسن نیت از مهمان خانۀ آی اس آی رها کرد و در آستانۀ سفر دور چهارم گفت و گو های خلیل زاد به کشور های امارات و سعودی او را به قطر منتقل کردند؛ اما طالبان حاضر به گفت وگو با خلیل زاد نشدند و دبدار شان با امریکایی ها را مشروط به تعیین جدول زمانی برای خروج امریکا از افغانستان عنوان نمودند. این در حالی است که امریکا بر حضور خود در افغانستان و موجودیت پایگاه هایش در کابل، قندهار و بلخ تاکید دارد.
در عین حال گمانه زنی هایی وجود دارد که ایران طالبان را وادار به تحریم گفت و گو با خلیل زاد کرده است. این زمانی واقع شد که چند روز پیش خانم مریم رجوی رهبر حزب مجاهدین خلق ایران یکی از جناح های مسلح مخالف آخوند های ایران وارد افغانستان شد که پیش از این به حمایت امریکا و روسیه از عراق برضد دولت ایران می جنگید. گفته هایی وجود دارد که وی پس از دیدار با مقام های امریکایی از اردوگاۀ جنگجویان مجاهدین خلق در شیندند دیدار کرد. سپاۀ پاسداران ایران که در منطقه حضور کافی دارد، پس از آن دست به کار شده و از طریق تماس با مقام های ارشد طالبان در ایران وپاکستان؛ البته در تبانی با پاکستان، طالبان را وادار به تحریم گفت و گو های دور چهارم آنان با خلیل زاد کرد.
هرچند انکار طالبان از گفت و گو با خلیل زاد، سفر او به کشور های عربی را تحت شعاع درآورد و اما او به سفر خود به پاکستان ادامه داد. دور پنجم سفر خلیل زاد به پاکستان در حالی انجام شد که مقام های پاکستانی از طالبان خواستند تا با حکومت افغانستان گفت و گو کنند. در سفر اخبر خلیل زاد شایعاتی به نشر رسید که حاکی از گفت و گوی طالبان باخلیل زاد در پاکستان بود؛ اما سخنگوی طالبان این دیدار را رد کرد. خلیل زاد از توافق مشترک پاکستان و امریکا برای گفت و گو های صلح بین الافغانی خبر داد و افزوده که وزیر خارجه پاکستان برایش اطمینان دادهاست که کشورش از روند صلح افغانستان حمایت میکند. وی این سخنان مقام های پاکستانی را برای پیشرفتهای مزید در این راستا امیدوار کننده خوانده است. در همین حال، شماری گزارش ها به نقل از رهبران طالبان دلیل عدم برگزاری نشست میان طالبان و خلیل زاد را اختلاف میان عربستان سعودی و قطر عنوان کرده و تلاش ها و اصرار سعودی را برای آتش بس ناپذیرفتنی خوانده اند. این نشان می دهد که رقابت های منطقه یی نیز روند صلح افغانستان را تحت شعاع خود درآورده است. در عین زمان منابع گفتند که پاکستان نیز بر طالبان فشار آورده است تا با حکومت افغانستان گفت وگو کنند؛ اما طالبان با این خواست مخالف هستند، از همین رو حکومت پاکستان به طالبان مهلت تعیین کرده اند که اگر حاضر به گفت وگو نشوند، شماری از اعضای این گروه را در پاکستان بازداشت خواهد کرد. ممکن ادامۀ حضور خلیل زاد در پاکستان بیرابطه با این تصمیم پاکستان نباشد؛ اما باز هم هنوز زود است به پاکستان اعتماد کرد وهنوز هم گمانه زنی هایی وجود دارد که این هم یک رخ بازی دیگر نظامیان پاکستان است. اسلام آباد این گونه وعده ها را زیاد داده اند و اما در عمل کاری انجام نداده اند و بدون تردید خلیل زاد از قربانی های آخرین اسلام آباد نخواهد بود و شاید این بازی قربانی های زیادی را در پی داشته باشد.
در این میان آنچه شگفت آور است، بازی اسلام آباد است که در هر سفر با نشان دادن انعطافی توجه خلیل زاد را به خود جلب کرده اند. پاکستان در آستانهء دور سوم سفر خلیل زاد اعلام کرد که ممکن طالبان روز جمعه ۲۰ جنوری با خلیل زاد در پاکستان باهم ببینند. هرچند این دیدار انجام نشد و اما نظامیان پاکستان به قول معروف این حرکت را نشانۀ چراغ سبز به خلیل زاد تلقی کردند. آقای خلیلزاد که در سومین دور سفرش برای صلح افغانستان به سر میبرد، روز چهارشنبۀ گذشته پس از سفر به هند و چین به کابل آمد و با مقامهای حکومت افغانستان دیدار کرد. وی، تاکید کرد که همزمان با تلاشهای صلح، فشار نظامی نیز بر طالبان یک نیاز است. وی از ادامۀ پشتیبانی امریکا و هم پیمانانش از نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان سخن زد و افزود که مخالفان صلح، میکوشند تا مردم افغانستان را چند پارچه بسازند. فرستادۀ امریکا برای صلح افغانستان در حالی بر فشارهای نظامی بر گروه طالبان تأکید کرده که او در سفر ماه قوس به کابل، از روند گفتوگوها با طالبان خوشبین بود. زلمی خلیلزاد در ادامۀ سفرهای دور سومش، روز پنجشنبۀ گذشته به پاکستان رف و با معاون وزیر خارجه این کشور دیدار کرد و در بارۀ پیشرفتها در روند صلح افغانستان پس از دیدارها در ابوظبی و پیشبرد این روند گفتوگو نمود. سفر سوم خلیل زاد در حالی به پاکستان انجام شد که خلبل زاد درهماهنگی با کابل بر افزایش فشار بر طالبان تاکید کرد و خلیل زاد در نشستی در سفارت امریکا در کابل به نهاد های جامعهء مدنی و سیاسیون افغانستان گفت که اگر طالبان خواهان صلح اند با آنان صلح و اگر خواهان جنگ اند با آنان جنگ خواهند شد که این نشان دهندهء نزدیکی موضع کابل و امریکا برای رسیدن افغانستان به مالکیت صلح می باشد. گمانه زنی هایی وجود دارد که در عقب به حاشیه راندن کابل از اصل روند صلح پاکستان قرار دارد تا به امتیازات بیشتر دست یابد. هدف از سفر داوودزی به پاکستان پرکردن این خلا است و اما هنوز زود است که به حرف های خوش باورانهء داوودزی مبنی بر توصیه های مولانافضل حق و اظهارات مقام های پاکستانی در پبوند به خواست آنان از طالبان برای مذاکره با کابل خوش بین بود؛ زیرا پاکستان است که تصمیم دیدارطالبان با کابل را می گیرد ونه طالبان و این بالاتر از صلاحیت آنان است.
پس با این حال گفته می توان که صلح افغانستان ببشتر از هر کشوری از یک قدمی اسلام آباد می گذرد. واقعیتی که رئیس جمهور پیشین افغانستان بار ها از آن یادآور شده بود و بالاخره حوصله اش به سر رسید و امریکا و پاکستان را عامل ادامهء جنگ در افغانستان خواند.آقای کرزی نه تنها ابن که بعد ها به تمامی رویکرد های نظامی و سیاسی امریکا در پیوند به افغانستان به دیدهء شک نگریست و پاکستان را عامل امریکا در جنگ افغانستان خواند. یاهو