مهرالدین مشید
غرش آقای اتمر و باد های شرطهء مهره های سوختهء اش
غرش نامزدان و باد های شرطۀ یاران شان
آقای اتمر خلاف نامردان دیگر ریاست جمهوری، پیش از آن که خود را بحیث نامزد ریاست جمهوری ثبت نام کند، طی محفلی حامیان و اعضای تیم خود را معرفب کرد و گفت بیشتر از ۳۵ حزب سیاسی و ۲۰ نفر متشکل از شخصیت های ملی به شمول کرزی، سیاف، فرزند پیر، حضرت مجددی، منصور نادری و دیگران از او حمایت ک ده اند و از اشخاص یادشده دعا گرفته است. وی از وصیت سیداحمد گیلانی یادآور شد که برایش اجازه داده بود که برای صلح کار کند و افزود که می خواهد، خود را نامزد ریاست جمهوری می کند تا وصیت پیر را برای تحقق صلح در کشور عملی کند. هرچند آقای اتمر دعا های پیر پیران و حضرات را گرفته و از فیض و کرامات آنان مستفید و از لنگر گرم نفیب صاحب و گرمی نفس های مریدان بته های فقیری اش بهره مند شده است و با بوسیدن دستان پربرکت حضرت صاحب از فیوضات معنوی و رویا های رسولانه او نیز بهره یی نصیب شده است. هرچند تا هنوز از استخاره جناب حضرت صاحب خبری نیست تا تاح پادشاهی را به گونۀ احداد مبارکش بر سر او منظور و مشروع پندارد. از سویی هم از لطف آشکار شاهنشاهء فساد و نامدار ترین حامیان فساد پبشگان بزرگ و شیخ دامنه های پغمان و مارگیر بزرگ به گونۀ رسمی مستفبد نشده است. آقای اتمر شاید آگاه باشد که چگونه شمار زیادی از فساد پیشگان رشوت خوار دالر گیر و برخوردار از بسته های کلان دالری ایران و وروسبه بجای حق سکوت زیر دستان پرلطف آنان فربه شدند و آنان در شعبده بازی چنان ماهر اند که حتا تولۀ خاکی شاه مداری را هم بند کرده می تواند. نه تنها این که آنان در کلاه ماتدن ها و کلا برداری ها سرآمد روزگار خود اند و سر های زیادی از مفسدان و قطاع الطریقان و دزدان سرگردنه های قرغه و پغمان کهدامن را تر کرده اند و با کل کردن سر های بسباری از آنان به بهای پل بستن دست ها و گذشتن از آبرو ها صاحبان کاخ های افسانوی کرده اند و با حق سکوت گیری از حادثه سازان تاریخ و افسون مار های افعی روزگار امرار حیات می کند و از پول های غصب و غارت و آدم ربایی ها خرچ دسترخوانش جاری و در برابر آن او توانسته تا در پنای الطاف شیخ کار و بار مردم آزاری و راهگیری اش را به گونۀ دوامدار ادامه بدهد. همین ها بودند که تخت و بخت این حکومت را هم به هوا بلند و بختش را سرنگون نمودند و حال به ناکارایی ها و بدعهدی هایش رجز خوانی می کنند. این در حالی است که هنوز روشن نیست، آقای اتمر چقدر توان در قوطی ساختن این مار ها را دارد و هنر بازی با این مار ها را چقدر فراگرفته است و یا این که با دادن حق سکوت و دادن برتری هایی جون دادن مصؤونیت عدلی و قضایی راضی شان می سازد. اما می گویند، ترک عادت موجب مرض است و این آقایان که به فساد عادت کرده اند، دشوار است که آنان را در قطی کرد تا دست شان از فساد کوتاه شود. هرچند گفته اند، "اگر در خانه کس است و یک حرف بس است"؛ اما این شابد در حصه آنانی تحقق پیدا کند که هنوز آبروی شان نربخته و عزت نفس آنان بر دنائت و پستی ها غلبه دارد و اما افسوس بسیاری آدم هایی اند که عطش قدرت خواهی و ثروت اندوزی چنان در آنان غلبه دارد که به قول معروف هرگاه درخت در زیرپای شان سبز کند و بجای آن که از شرم آب شوند، برعکس با غرش های سنگین، پرغرور و افتخار آمیز می گویند، در زیر سایه اش می نشینند. در ابن میان دلم به حزب و حمعیت به مثابۀ دو پیکر یک خانواده نهضت اسلامی و آرمان و یاران بربادرفته آنها خون شد که چگونه در حال پرپر شدن اند و هوای قدرت کمر اعضای آنان را سخت شکسته است و شاید ناگذیر هم باشند؛ زبرا که بسباری ها متهم به فساد های بزرگ اند و اگر از مقام هم چیزی برای شان نرسید، دست کم در زیر بال های نظام حاکم خود را از مصؤونیت قضایی درامان می پندارند.
جان مسآله دراین است که آقای اتمر به ادامۀ صحبت هایش حکومت را مورد انتقاد شدید قرار داد و حکومت را به انحصارگرایی قدرت، ضعف مدیریتی و برخورد توهین آمیز با مردم و بدعهدی متهم کرد و تعهد خود را پس از پیروزی برای حاکمیت مشارکتی، قانون مدار و متوازن اعلام کرد و گفت برای محو فساد و تحکیم صلح و اعتدال کار خواهد کرد. دراین شکی نیست که او مدیر توانایی است و جمع کردن این همه افراد معجون در یک محور کار ساده یی نیست؛ اما با تاسف که اعضای تیمش شامل مهره های سوخته اند، مار هایی اند که درقزطی کردن شان کار ساده یی نیست و هر کدام در فساد و غارت و خانواده پروری نام دار ترین ها و سرآمد دوران خود اند. بدون تردید بخشی از مسوءولیت هژده سال گذشته و حتا پیش از آن بر آنان بر می گردد؛ اما آقای اتمر گویا مردم افغانستان را کور خوانده و فکر کرده که جنگ های طولانی مردم افغانستان را به یادفراموشی عادت داده است و فراموش کرده اند که تیم آفای اتمر به شمول خودش از معماران دوران جدید اند که هر کدام به نحوی در این مدت در اریکۀ اقتدار چسپیده بودند، در فساد های کلان میلیون ها دالری دست دارند و دوسیه های اختلاس و دزدی شان در دادستانی کشور موجود است. مردم ماموریت جناب اتمر را در وارت معارف به یاد دارند و از لیست کلان آن آگاهی دارند که برای نزدیکان خود معاش های چندین هزار دالری تعیین کرده و وزارت معارف را به یک قلعهء نظامی بدل کرده بود. جالب تر این که او حکومتی را سخت به انتقاد گرفت که هنوز هم گرد پا هایش در دفتر کارش باقی است و آنچه او فساد، ناکارایی، ضعف مدیریتی و سیاست های غیر متوازن در حکومت خواند، در بخشی از آنها شریک است و مردم این سخنان او را کمپاین انتخاباتی تلقی می کنند. آقای اتمر با تبمی ادعای محو فساد را در صورت پیروزی ادعا می کند که تمام شان مهره های سوخته اند و شماری از آنان را مردم افغانستان مفسدان بزرگ می خوانند و برای محکمهء عادلانهء آنان لحظه شماری می کنند؛ زیرا دوسیه های اختلاس افسانوی آنان و غصب های ده ها جریب زمین از سوی آنان زبانزد خاص و عام و نقل محفل خانه های مردم مظلوم افغانستان است. نام های بسیاری از آنان که آذین بند لیست غاصبان زمین و خلاف کاران وزارت داخله است، خود گواۀ آشکار بر سیما های اصلی آنان است. در این شکی نیست په آقای اتمر بسیاری از آنان را به عوضی گرفته است؛ زبرا آنان پشتیبانی مردمی خود را از دست داده اند و تصور بانک رای در مورد آنان اشتباهء محض است. جالب این که یکی از معاونان او همسایه ما است و با تاسف که از رای همسایه های خود هم محروم است و حتا د قریه اش هم ده نفر برای او رای نخواهد داد؛ زیرا که او تا کنون آنچه کرده، جز برای خود و خانوادهء خود و باتاسف که بیشترین شکایت از او همسایه هایش دارد. جال دیگر زمان آن سپری شده است که مرغان مظلوم فریب خوش خوانی های بلبلان خوش گفتار و کبک های خوش الحان را بخورند. برمصداق این سخن" مشت نمونه خروار" می توان نفوذ و محبوبیت سایر حامیان آقای اتمر را قیاس کرد که مردم از آنان به اندازهء کافی متنفر اند و رویای بانک رای داشتن آنان را زیر پرسش می برد. داوری مردم نسبت به تیم آقای اتمر در همان لحظه نخست معلوم بود که فصل زمین سوخته و مهره های سوخته را در اذهان بیننده گان تداعی کرد که بلند پروازی ها و اظهارات بلند و بالای آقای اتمر برای شان کم جاذبه تر از آن بود که حتا تصورش نمی رفت. در این میان چیزی که خیلی جالب است، آنانی در کنار آقای اتمر پررنگ معلوم می شدند که دیروز وی را متهم به حمایت از داعش می کردند و چگونه شد، یک باره همه چیز تغییر کرد. در این شکی نیست که سیاسیت به قول معروف پشت و پهلو ندارد و در سیاست دوستی و دشمنی پایدار وجود ندارد؛ زیرا در جهان ناپایدار امروز بازی های سیاسی گویی چنین اقتضار می کند و برنده هم آنانی اند که با قاعده های بازی های سیاسی آگاهی دارند و بازنده هم آنانی اند که تنها با نگاۀ رسیدن به قدرت چشمان شان را کور کرده و از خود بیگانۀ شان کرده است.
شاید واژۀ الینیشن به زبان انگلیسی و الیناسیون را به زبان فرانسه یی شنیده باشید . الینیشن یعنی از خود بیگانگی و آنچه که تو بودن را از انسان برباید و از خودش او را بیگانه بسازد. این واژه بیشتر محصول تراوش افکار فلاسفه و دانشمندان فرانسه است؛ زیرا فرانسه در میان کشور های اروپایی کشوری است که از لحاظ داشتن ادبیات بلند و مکتب های ادبی غنی تر است. در هر حال در این جا روی بحث ما متوجه از خودبیگانگی خطرناک و خانه برانداز است که شخصیت، عزت ، شرف، حیثیت و شکوۀ انسانی را بیرحمانه زیر سوال می برد و در کل فلسفۀ وجودی و هویتی انسان را مخدوش می نماید. هرچند خود بیگانگی ها محصول فقر فرهنگی است و به گونۀ مزمن و خطرناک روح وروان انسان شرقی را مانند تار های عنکبوت بافته است و دار و ندار شماری را چنان درهم تنیده و آنان را وارد شهر پرزرق وبرق از خودبیگانگی نموده است که به کلی از خود رانده شده اند و هرچه نگاه می کنند، جز از خود بیگانگی چیز دیگری در خود نمی یابند. در شماری موارد آنقدر از خود بیگانه می شوند که حتا از خودی ها شرم داشته و نوعی از خودی ها حتا بیزاری می نمایند. این احساس کذایی به اندازه یی قدرتمند در وجود آنانخانه می کند که حتا آنچه در خود می بیند، آن را از خود نمی پندارد. این ناخود پندار ها بجایی می رسند که حتا از خودی های خود چه که از خویشاوندان و اقارب خود هم احساس شرم می نمایند؛ بویژه زمانی که به آستانی از قدرت برسند و به پله یی از ثروت نایل آیند. ناگزیر برای رهایی از این خلای خود زدایی تمسک به غیر و جای دیگر می زنند وبی آنکه بدانند، به قول شاعر گویی روباه بودن خویش را در آیینۀ دیگران به گونۀ شیر می بینند تا باشد که به گونۀ ناجور به اصطلاح به مشکل روانی خود پاسخ بگویند و نوعی خود را تلطیف نمایند. در حالیکه این خود گریزی ها نه تنها برای انسان شخصیت واقعی میدهد، به عکس شخصیت اصلی او را نیز از وی گرفته و هویت فردی او را سخت زیر سوال می برد. زمانی از این از خود بیگانگی ها می توان، تبرا جست که با بریدن از آن به آستان خود آگاهی های انسانی، اجتماعی، تاریخی و جغرافیایی برگشت.
حال پرسش این است که چگونه شد، یک باره همه چیز تغییر کرد و بسیاری معادله ها را قدرت عوض نمود؛ اما داوری مردم در این باره صداقت حامیان آقای اتمر را به کلی زیر پرسش برد که آنان به هیچ اصولی جز اندیشیدن برای قدرت پای بند نیستند. این خود ضربهء جبران ناپذیر بر هر یک آنان بود که بازهم از محک مردم نه تنها که بیرون نشدند؛ بلکه از آنان یک مشت آدم های تشنهء قدرت معرفی کرد که برای رسیدن به قدرت به هر سازش ولو ذلت بار هم باشد، تن می دهند که باز هم ترازوی داوری ها را برضد آنان سبک بالا کشید. با عرایض مختصر می توان با توجه به گذشتۀ آقای اتمرو اعضای تیمش آیندۀ او را به داوری گرفت؛ زیرا انسان هر از گاهی تغییر نمی کند و این خوش باوری خواهد بود که بدون به آزمون گرفتن شخصی در آینۀ تمام نمای گذشته اش، حال و آیندۀ او رابه داوری گرفت. این بررگ ترین اشتباه خواهد بود که بی توجه به زنده گی گذشتۀ شخصی بر حال و آینده اش تمکین کرد؛ زیرا از گذشته ها گفته اند که آزموده را آزمودن خطا است. یاهو