عبدالرووف لیوال
عودت شغالها
ګوینددوشغالی نسبت ګرسنګی زیاد ، بامشوره ی هم تصمیم ګرفتندتابارسیدن تاریکی شب ،یکجا باهم ازجنګل جهت دریافت شکاری عازم شهر شوند ، پاسی ازشب ګذشت ،هردو شغال به شهرآمدند تاخروس یا ماکیانی راتدارک نمایند ، ازقضاء درمسیری که آنهااز آن عبور مینمودند دکان رنګ ریزی بوده ورنګریز هم درهمان شام دراثنای قفل نمودن دکان ، دیګ نیمه ی ازرنګ سرخ را فراموش وبه خانه رفته بود، نسبت تاریکی اتفاقاًهردو شغال دردیګ رنګ افتیدند ، بعدازبرآمدن زمانیکه دوباره به جنګل برګشتند ،سایر حیوانات بادیدن آن عجوبه های سرخ که موی های بدن شان سیخ شده بود،پابه فرارنهادند ، دوشغال باهم ګفتند که هی ! تمام حیوانات ازماترسیدند ، اګرقوله ی زننده ودلخراش خودرا برآریم ، تمام آنها زهره کفک خواهند شد ، بناءاًبه قوله کشیدن وچیغ زدن شروع نمودند ، زمانیکه سایرحیوانات قوله ی آنها را شنیدند ، باخود ګفتند : آها! این همان شغال های ترسووبزدل اند که خودرارنګ نموده اند ،برګشتندوتاتوانستندشغال هارا موردسرکوب قراردادند .
آنهاییکه به مسکورفته بودند ،قصه ی فوق دردومورد ذیل به حال شان صدق میکند
الف : تاقبل ازین طالب ها فکر میکردند که باحکمروایی ۱۷ساله آنها هیبت وصلابتی حاصل نموده باشند ودارای اوتوریته ی مهیبی خواهد باشند ، ولی زمانیکه چاپلوسی وتملق آنهارامشاهده نمودند ، نزد خود ګفتند، اینها همان شغال های سال۱۳۷۵هستندکه تاکجاوکجا آنها را پیش انداخته بودیم ودرسوراخ ها پنهان شده بودند .
ب : مردم هم زمانیکه ازطریق رسانه هاازچاپلوسی وماست مالی آنهابه روسیه وطالبهاآګاهی یافتند ،دانستند که اینها شغالهای اندکه میخواهندباتملق ازفساد وجنایاتیکه درطول ۱۶سال حکومت داری خود درحق ملت رواداشتند ، خودهارا درنزدطالبان تبریه نمایند .
عبدالرووف لیوال .