عبدالرووف لیوال

 

اسلام راچه میکنی ، بدوکه دالر ازدست نره !!!

درقدیم الایام درمحلات ما ، خان های ثروتمند ، ملاک ومتمول ،یک قشلاق دهقان (بزرګر) میداشت وبه همین قسم درنزدیک قلعه ی خود مسجدی برای عبادت هم اعمارمینمودواین مسجد هم بنام همان خان محل یاد میشد.

روزی ازروز ها ،خان بزرګ میخواست اندازه ی حرص ملای مسجد خود را به مال ومنال دنیامعلوم نماید ، وبداند که ملای مسجد تا چه حد حریص است ، صبح زود که به مسجد آمد ، بعد ازادای نماز صبح ، تلویحاًبه ملای مسجد خود ګفت : ملاصاحب ! شب ګذشته ّهمان سګ وفاداروقیمت بها ام مُرد ، جنازه اش رااداء مینمایی ؟

ملاازین سوال خان برآشفت وبه قهر چنین جواب داد : خان صاحب ! خدا خیر کنددرین صبح وسرروزبه کفر ګفتن آغاز نمودی ، جنازه ی سګ راهم کسی خوانده ؟

خان درجوابش ګفت که:(میدانی سګم قبل از مُردن برزبان حال چه وصیتی نموده بود؟)

ملااستفسارنمود: ((من چه واقف که آن حیوان پلید ، چه وصیتی نموده است ، بګو تا اززبان خودت بشنوم ))

خان ګفت : [ ان وفاداروصیت نموده بود که همان ګردن بندش را که قسمتش با آب طلامزین شده است ، بعد مردنش به ملای مسجد داده شود]

ملاکه باشنیدن آن وصیت سګ ،چملکی های پیشانی اش اوتو شده وهموار ګشت وبااندکی تبسم درجواب خان به لسان پشتو ګفت ((ښه ! دامرحومی نور څه فرمایلی ؟)) یعنی آن مرحوم مغفوردیګر چه فرموده است ؟

مقصد ازتحریری فوق درمورد مادیات پرستی وحرص یګان ملا بود ، خداکند مرا به کفر نګیرید ، اشخاصی هستند که بخاطر منفعت شخصی خود دفعتاً ۱۸۰درجه تغییرمینمایند ، بی تلخه وبزدل میشوند .

نتیجه :زنهار! طوریکه درسرنګون شدن داوود ونجیب فریب خوردیم ، مبادا حال هم فریب بخوریم ومګس واربه سر خود خواهیم زد،وروسیاه نسل آینده خواهیم شد  عبدالرووف لیوال.

 

 


بالا
 
بازگشت