کودتایِ فاشیستی - امپریالیستی در ونزوئلا
ننگ وتحقیر برکسانی باد که یا سکوت کردند ویا با لفاظی های چپ؛
درکنارِ محافل بورژوازی قرار گرفتند
-----------------------------
روایتی که در سوریه دخالت ایران را عامل آغاز جنگ معرفی می کند این بار در حقیقت دخالت روسیه را عامل اوجگیری بحران و انجام کودتا از سوی طرفداران دمکراسی معرفی می کند و نقش آمریکا را به عنوان نیروئی حمایتی و نجات بخش تفسیر می کند
هواپیماهای روسی در ونزوئلا، کودتا و جنگ اطلاعاتی
نگارش : بهمن شفیق
در این دیگر کسی نباید شک داشته باشد که کودتای ونزوئلا نیز در شمار وقایع دورانساز کنونی قرار دارد و مثل هر واقعه دورانسازی، نبردی که در آنجا در جریان است نبردی است پیچیده و با لایه های متعدد. و یکی از مهم ترین این لایه ها، جنگ اطلاعاتی است که در مورد ونزوئلا از سالها پیش در جریان بود و اکنون آن نیز شدتی متناسب با حدت خود بحران یافته است
از زمانی که خبرنگاران سی ان ان سوار بر تانکها و نفربرهای زرهی ارتش آمریکا وارد خاک عراق شدند، دیگر کاملا معلوم بود که از ژورنالیسم عینی و مسئول دیگر خبری نخواهد بود. اکنون ژورنالیسم بیش از هر زمان دیگری به مثابه ابزاری برای پروپاگاند به خدمت گرفته می شد و نه برای کشف حقیقت. گو این که پیش از آن نیز چنین نبود، اما لااقل داعیه آن را داشت
مسأله اما این بود که تقلیل این عملکرد ژورنالیسم به تأثیر کار سازمانهای جاسوسی و اطلاعاتی و لابی های جنگ طلب،واقعیت بزرگتری را پنهان می کرد و آن این بود که پروپاگاند دروغین رسانه ها فقط ابزار فریب افکار عمومی نبود،این پروپاگاند در عین حال بازتاب تمایلی درمیان طبقه متوسطی نیز بود که با گلوبالیزاسیون درسطحی جهانی شکل می گرفت و ازارزشهای واحدی پیروی می کرد
به عبارت دیگر،این طبقه متوسط میخواست که چنین پروپاگاند دروغی را بشنود و خود نیز آن را بازتولید می کرد. میخواست که بشنود بشار اسد گاز شیمیائی بر علیه مردمش به کار برده،میخواست که به جای تروریستهای اسلامی واژه "شورشیان سوریه" را بشنود و میخواست که بشنود که جنایات سوریه به این دلیل واقع شده اند که جمهوری اسلامی در امور منطقه دخالت می کند.با چنین دستگاه ایدئولوژیکی بود که می شد دخالت روسیه در جنگ سوریه و سرکوب داعش و القاعده را وارونه جلوه داد و آن را تازه سرآغاز بدبختی مردم سوریه دانست
در ونزوئلا نیز وضع بر همین منوال است. صرفنظر از تبلیغات کر کننده دورغین مرگ توده ای در اثر گرسنگی، تک تک وقایع ونزوئلا نیز وارد این جنگ اطلاعاتی می شود و به عنوان اهرمی برای تحقق اهداف جنگی به خدمت گرفته می شود. آن هم در تمام سطوح. نه تنها در کلان رسانه های سمعی و بصری، بلکه همچنین در شبکه های اجتماعی. مگر نه این که "هر فعال جنبش یک رسانه" است؟ حقیقتا نیز نه فقط مزدوران و مزدبگیران قلم به دست، بلکه هر جوجه بورژوا و خرده بورژوای ابله و بیسوادی هم بدون جیره و مواجب در صفوف این جنگ اطلاتی وظیفۀ مقدس خود را انجام می دهد و راست و دروغ سر هم می کند تا دین خود را به امر مقدس دکراسی و بازار آزاد انجام داده باشد
ورود دو هواپیمای بمب افکن روسی به ونزوئلا در دسامبر سال گذشته به ونزوئلا نیز در شمار همین وقایع است. نزد این سربازان گمنام گوسالۀ طلائی واشگتن و لندن، ورود این هواپیماها کار مادورو را تمام کرد. در شبکه های اجتماعی و کامنتهای روزنامه ها و سایتها به کرات می توان به این روایت برخورد که "حالا ونزوئلا باید چوبش را بخورد". روایتی که در سوریه دخالت ایران را عامل آغاز جنگ معرفی می کند این بار در حقیقت دخالت روسیه را عامل اوجگیری بحران و انجام کودتا از سوی طرفداران دمکراسی معرفی می کند و نقش آمریکا را به عنوان نیروئی حمایتی و نجات بخش تفسیر می کند
به عبارتی دیگر، پیام اصلی این روایت از پیش آماده بود: یک دیکتاتور سرکوبگر، یک رژیم فاسد، مردمی آزاده، روسیه و چینی حامی دیکتاتور و آمریکا و غربی حامی مردمان آزاده. وقایع کوچک بر متن این کلان روایتند که معنی می یابند. کلان روایت اینجا به مثابه نوری عمل می کند که در پرتو آن وقایع با رنگهای دلخواه دیده می شوند. و مسأله این است که کسی که آن کلان روایت را پذیرفته است، نیازی به جستجوی حقیقت نمی بیند. وقایع را در همان جهت تصویر می کند. و وقتی این کلان روایت روایتی هژمونیک باشد، به اندازه کافی از نیروی اجتماعی برخوردار خواهد بود که در هر لحظه و در هر واقعه ای بازتولید شود
تلقی بازدید دو بمب افکن استراتژیک اتمی روسیه از ونزوئلا به عنوان چاشنی کودتا نمونه ای از این بازتولید روایت هژمونیک با عطف به یک واقعه لحظه ای است. تفسیری که حاوی پیام دیگری نیز هست: با کدخدا بازی نکنید، کنار بیائید، تسلیم شوید. ببینید در مقابل فضولی "رژیم دیکتاتوری مادورو" و "رژیم پوتین" چکار کرد؟ درس بگیرید و از این کارها نکنید
حقیقتا نیز نمود وقایع می تواند مؤیدی بر این تبیین باشد و در تحلیلهای جدی تری نیز – که حتی در مواردی در صف مخالفین کودتا قرار دارند- به اشارات مشابهی مبنی بر این می توان برخورد که سفر مادورو به روسیه و انعقاد قراردادهای کلان و سپس بازدید دو هواپیمای روسی از ونزوئلا سیر وقایع را تسریع کرده اند. اما آیا این تنها تفسیر ممکن است؟
کمی تدقیق می تواند به تبیینی کاملا در خلاف جهت آن منجر شود. بازدید دو هواپیمای روسی از ونزوئلا را می توان به عنوان هشداری به نیروهائی تلقی نمود که از پیش در صدد تدارک کودتای 23 ژانویه بودند. به عبارتی دیگر می توان تصور کرد که روسها پیشاپیش از برنامه های در دست اجرا برای کودتا در ونزوئلا مطلع بودند. علاوه بر اطلاعات احتمالی سرویسهای جاسوسی، حتی شواهدی علنی نیز در ماههای اخیر احتمال وقوع چنین کودتائی را نشان می دادند
هشدار ترامپ در ماه اوت مبنی بر بر روی میز بودن همه احتمالات برای ونزوئلا که چیزی جز تهدید به عملیات نظامی یا لااقل رژیم چنج کودتائی در ونزوئلا نبود و چرخش ناگهانی آمریکا در سوریه و اعلام خروج نیروهای آمریکائی از این کشور و همراه با آن جدی تر شدن مذاکرات بین آمریکا و طالبان ایضا معطوف به خروج نیروهای آمریکائی از افغانستان و همراه با همه اینها فشار روزافزون لابی ضد روسی داخل آمریکا بر ترامپ و متهم نمودن وی به واگذار کردن خاورمیانه به پوتین، همه و همه می توانستند این را نیز نشان دهند که در سیاست خارجی آمریکا یک تغییر جدی در حال وقوع است و آن هم تبدیل مجدد آمریکای لاتین به حیاط خلوت آمریکا است
کودتای نرم برزیل، زندانی کردن لولا و ممانعت از کاندیداتوری وی و همچنین اعمال فشار به نیکاراگوئه و لغو توافقات کابینه اوباما با کوبا و سرانجام چرخش در اکوادور به خوبی این آرایش جدید دست راستی در آمریکای لاتین در دوران زمامداری ترامپ را نشان می دادند. بر این اساس محتمل ترین امر این بود که روسها دقیقا می دانستند که در ونزوئلا کودتائی درحال وقوع است و دقیقا به همین دلیل نیزدوهواپیمای بمب افکن استراتژیک اتمی خویش را به ونزوئلا فرستادند.آن هم در پروازی مستقیم و ده هزار کیلومتری.نمایشی از قدرت
می ماند یک سؤال: آیا این نمایش قدرت به زیان روسیه و ونزوئلا تمام شد؟ می توان گفت که این نمایش قدرت ناموفق ماند چرا که نتوانست مانع انجام کودتا شود. اما این نیز فقط پاسخی است که در نگاه اول می تواند درست به نظر برسد. با نگاه دقیق تر اما خلاف آن روشن می شود. پیام آن بازدید فقط به آمریکا نبود، به کشورهای دیگر آمریکای لاتین، به همان نوچه ها و پادوهای دست راستی آمریکا نیز بود، به بولیوی و مکزیک نیز بود. آن بازدید نتوانست مانع کودتا شود. شاید این یکی از اهداف آن بازدید بود
اما این که آمریکا نتوانست حتی 34 دولت سازمان کشورهای آمریکائی OAS، سازمانی که تحت کنترل خود آمریکاست، را به طور یکپارچه به حمایت از کودتا بکشاند و بیش از نیمی از این کشورها عملا در موضعی مخالف کودتا قرار گرفتند؛ و این که مینی دولتهای کارائیب نیز که کمتر کسی حتی اسمی از آنها شنیده است اقدام آمریکا را "کودتا" یا "رژیم چنج" نامیده و مخالفت خود را با آن اعلام کرده اند، به اندازه کافی گویای توازن قوای جدید جهانی هست که حتی در آن "حیاط خلوت آمریکا" نیز نمی توان آن را نادیده گرفت. و اگر آن دو بمب افکن – تأکید میکنم- استراتژیک اتمی از ونزوئلا بازدید نمی کردند، اگر روسیه در مقابل فعل و انفعالات دوران تدارک کودتا منفعل می ماند، آیا حقیقتا این مینی دولتها جرأت می کردند در مقابل امپراطور قدر قدرت قد علم کنند؟ عقل سالم می گوید نه. آنها که هیچ، چه بسا حتی رئیس جمهور چپگرای تازه منتخب مکزیک نیز با غرولند به نقشه آمریکا تن می داد
http://tadarok.org/index.php/notes/item/1978-2019-01-29-17-00-05
ونزوئلا: برگزیده ای از مطالب
سبز،درخت جاودان زندگی است – میراثی که هوگو چاوز برای طبقه کارگر به جا گذاشت
نگارش : بهمن شفیق
http://tadarok.org/index.php/issues/item/869-13-03-08-bs-chavez
بازگشت کودتا ها به آمریکای لاتین
نگارش: گابریل روسمن
http://tadarok.org/index.php/item/1116-2012-08-paraguay