اکمل عازم

 

انتخابات ریاست جمهوری 98 و بیداری مردم در این پروسه

سهم گیری فعال و گسترده مردم افغانستان به خصوص نسل جوان در روند انتخابات ریاست جمهوری که قرار است در سال 1398 خورشیدی برگزار گردد، بسیار مهم، تعیین کننده و سرنوشت‌ساز است.

بنابر آمارهای رسمی معینیت جوانان وزارت اطلاعات و فرهنگ، نزدیک به ۷۰ درصد اشتراک کنند‌گان انتخابات سال ۱۳۹۳ را جوانان تشکیل می‌داد، پس شرکت جوانان در این پروسه‌ی نهایت مهم، سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری 1398 را رقم خواهد زد.

اما این بار مردم و به خصوص جوانان باید از خواب غفلت و از عینک‌های غبار آلود قومی به انتخابات نبینند؛ بلکه با اندیشه و تدبیر پای صندوق‌های رأی بروند و برای شخصی که شایسته‌ی ریاست جمهوری است، رأی بریزند و ادای مسؤولیت نمایند.

در گذشته رهبران از قشر جوانان که بیشترین نفوس را در کشور دارند، به مصابة چوب سوخت انتخابات کار گرفتند و با وعده‌های روغنی و شعارهای میان تهی شان، افکار مردم را به سوی خود کشانیدند؛ اما زمانی که در قدرت تکیه زدند، نه شعارها و نه وعده‌های شان به یاد شان باقی ماند.

مثلاً در کنار صدها وعده برای جوانان این وعده‌ها را داده بودند: "برای جوانان زمینه‌های کار را ایجاد می‌کنیم، امتحان کانکور را طور بنیاد اصلاح می‌کنیم، مکتب‌ها را بر اساس کيفيت تدريسى آن، معيارى می‌کنيم تا متعلمان از تحصيلات عالى دور نمانند. جوانانی که از مکتب و پوهنتون می‌مانند، به اساس تجارب جهانى، برنامه‌هايى براى آنان راه اندازى خواهد شد که در جريان ١٠ هفته، نيمه مسلکى شوند. پس ما يک قوه‌ی يک ساله کار را مطرح و عملى خواهيم کرد که در جريان آن، جوانان بی‌سواد، از ١٠ هفته گرفته تا شش ماه، در جريان کار عملى آموزش‌هاى مسلکى ببينند."

در حقیقت این وعده‌ها عملی نشد و به باد فراموشی سپرده شد.

مردم باید از کاندیداهای ریاست جمهوری 1398 به طور کتبی تعهد بگیرند و با در نظرداشت کارکردهای گذشته و شناخت خوب و به دور از زد و بندهای سمتی، قومی، زبانی و حزبی برای ایشان رأی بدهند و به صفت زعیم خویش تاییدش کنند.

ما ناگزیریم برای رفع مشکلات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه‌ی خود، از این پروسه پشتیبانی نماییم و با اشتراک خود در این پروسه‌ی ملی سهم خویش را ادا کنیم و به دشمنان مجال آن را ندهیم تا به افکار شوم خود رسیده و مردم بیچاره‌ی ما را بار دیگر به خاک و خون بکشند.

باید به افرادی رأی دهیم که در قدم نخست مسلمان واقعی و یک افغان دلسوز به وطن، خدمت‌گذار واقعی مردم باشد. پُست احرازشده را یک مسؤولیت بداند؛ نه یک امتیاز برای خود، خانواده و در نهایت به حزبی که در آن وابسته است!

پس باید سنجیده و مسئولانه در انتخابات شرکت نماییم، به فاسدهایی که مردم و وطن را به تباهی می‌کشند رأی ندهیم، امانت را به اهل آن بسپاریم که نزد خدا و رسولش شرمسار نباشیم و وجدان آرام داشته باشیم.

باید به این افراد رأی ندهیم:

- در قدم اول به خدا ناترس، دشمن مردم، بیگانه‌پرست و جنگ‌افروز رأی ندهیم.

- در قدم دوم به رشوت خور و حرام‌خور رأی ندهیم، کسی که از عواید دولت که مال مردم است اندوخته‌های در داخل و خارج از کشور داشته باشد. در غصب ملکیت‌های دولتی و شخصی سهیم باشد، منفعت ملی را زیر پا کرده و بر منافع شخصی خود پابند باشد.

- مسلمان‌نما و ریاکار نباشد حلال را بر حرام ترجیح ندهد.

-  در تولید، تورید، فروش و قاچاق هر نوع مواد نشه‌آور و حرام که باعث تباهی جوانان گردد سهم مستقیم و یا غیرمستقیم داشته باشد، با مافیای زمین، سرک، پیاده‌روها، مواد سوخت، برق، ادویه، معدنیات، فروش سلاح، خوراکه‌باب، و حتا آب آشامیدنی (معدنی) و غیره سهیم باشد.

- قانون‌شکن باشد و سرک‌های عامه را به خاطر حفاظت خود مسدود نماید، با موترهای شیشه سیاه بدون پلیت و یا هم پلیت‌های تقلبی گشتوگذار نماید و یاهم مسیر رفت‌وآمد خود را ساعت‌ها به روی مردم عادی انسداد نماید و بعضی‌اوقات پولیس و ترافیک را در این مسیرها برای تنبیه دیگران لتوکوب نماید.

- اموال دولتی به‌خصوص عرادهجات را خود و یا فرزندانش استفاده نمایند. تفریحگاه‌ها و مناطق مسکونی را سنگرگاه ساخته گویا مردم عامه را سپر گوشتی بسازند، پیاده‌روها را با گذاشتن غرفه‌ها و دیوار‌های سنگی و یا گرفتن سیم‌خاردار غصب نماید و یاهم در مناطق مسکونی بلند منزل‌های ده طبقه‌ای و یا پانزده طبقه‌ای که مغایر عُرف و عنعنه اسلامی و افغانی ماست، اعمار نماید.

- به کسانی رأی ندهید که دارایی‌های خود را ثبت نمی‌کنند و پول برق را تحویل نمی‌نمایند.

- به کسانی که در کشورهای خارجی به نام اقوام خود، خانه خریده و سرمایهگذاری کردهاند رأی ندهید، به آنانی که در ساختار مأمورین خیالی عساکر خیالی، مکاتب و معلمان خیالی سهیماند رأی ندهید.

اما برای کسانی که باید رأی بدهیم، حد اقل در کنار مسایلی را که در بالا ذکر کردیم، در کارنامه خود نداشته باشد و دارای زندگی ساده و بی آلایش و بی اعتنا به جلوه‌های فریبنده دنیا، دشمن ستیز، دوست‌دار حق و مخالف باطل باشد و همچنان تشخیص میزان کارآیی، تخصص، توان مدیریتی، سوابق علمی و تحصیلی باشد.

به کسی رأی بدهیم که صادقانه برای محو فساد و به محاکمه کشاندن مفسدان و غاصبان، تصمیم و ارادۀ آهنین داشته باشد و برای عملی شدن آن کمر همت ببندد. فریاد محاکمۀ حاکمان مفسد حالیه را پس از پیروزی خود بلند نماید.

من یقین دارم که مردم افغانستان در این چند دهة اخیر تجربۀ خونین بسا چیزها آموخته باشند و از فریب سیاستمداران آگاهی کامل کسب کرده باشند تا مبادا خدای نخواسته در جال کاندیدای بیافتند که باز هم سرنوشت شان را به بازی بگیرد. مردم عزیز بازی‌های پشت پردۀ کاندیداها را جدی بگیرید و پیوندهای آنان را به بیرونی‌ها جدی حساب نمایید. خیلی حساس باشید و پشت ورق را بخوانید، زیرا شماری نامزدان در روی ورق چیزی نوشته اند که در عقب آن مطلب دیگری نوشته اند و با نشان دادن روی ورق مردم را گول می‌زنند.

در اخیر با این قصه‌یی که می‌نویسم، نبشته‌ی خویش را پایان می‌دهم و هوشیاری مردم رنج کشیده‌ی خویش را خواهانم تا باشد دیگر فریب اینها را نخوریم:

کشيشى يک پسر نوجوان داشت و کم‌کم وقتش رسيده بود که فکرى در مورد شغل آينده‌اش بکند. پسر هم مثل تقريباً بقيه هم‌سن و سالانش واقعاً نمي‌دانست که چه چيزى از زندگى مي‌خواهد و ظاهراً خيلى هم اين موضوع برايش اهميت نداشت.

يک روز که پسر به مکتب رفته بود، پدرش تصميم گرفت امتحانش کند.

به اتاق پسرش رفت و سه چيز را روى ميز او قرار داد: يک کتاب مقدس (انجیل)، يک سکه طلا و يک بوتل شراب .

کشيش پيش خود گفت: "من پشت دروازه پنهان مي‌شوم تا پسرم از مکتب برگردد و به اتاقش بيايد. آنگاه خواهم ديد کدام يک از اين سه چيز را از روى ميز بر مي‌دارد. اگر کتاب مقدس را بردارد معنايش اين است که مثل خودم کشيش خواهد شد که اين خيلى عاليست. اگر سکه را بردارد؛ يعنى دنبال کسب و کار خواهد رفت که آنهم بد نيست؛ امّا اگر بوتل شراب را بردارد؛ يعنى آدم دایم‌الخمر و به درد نخوري خواهد شد که جاى شرمسارى دارد."

مدتى نگذشت که پسر از مکتب بازگشت. دَرِ خانه را باز کرد و در حالى که با لب شپلاق مي‌زد کفشش را به گوشه‌اى انداخت و راست راهى اتاقش شد. بکس کتاب‌هایش را روى تخت انداخت و در حالى که مي‌خواست از اتاق خارج شود چشمش به اشيای روى ميز افتاد. با کنجکاوى به ميز نزديک شد و آن‌ها را از نظر گذراند.

او در حالیکه دستش را زیر زنخ خود برد و با خود می‌گفت که چه چیزهای خوب و با ارزش در اینجا گذاشته شده، اولین کاری که کرد کتاب مقدس را برداشت و آن را زير بغل زد. سکه طلا را در جيبش انداخت و سَرِ بوتل شراب را باز کرد و به نوشیدن شروع کرد.

پدرش وقتی این حالت را دید، دست خود را به دست خود زد و فریاد کنان گفت: "وای وای خدای من! حال چی کنم، پسرم سیاست مدار خواهد شد."

پس آنهایی که قرآن را در زیر بغل پنهان نگهداشته اند تا مردم ببیند که این شخص چقدر مسلمان است؛ در حالیکه عمل شان شیطانی است، بشناسند و رأی برای شان ندهند.

 

 

  


بالا
 
بازگشت