از انجاییکه نظام هاي سياسي وساختار قدرت در افغانستان هميشه بر پايه زورو
خشونت شكل گرفته و تمامی حكومت ها در چهل سال اخير به
دلیل پوسيدگى سياسى و شاريدگى داخلی نظامى سقوط نمودند كه حكومت
جناح خلقى ها بدليل اختلاف درونى فركسيونهاى تره كى و امين، حاكميت پرچمى ها
بعلت تضاد جناح هاى وابسته به كارمل و نجيب، حكومت مجاهدين در تداوم رقابت هاى
سياسى و نظامى حزب اسلامی و جمعيت، يكى پى ديگرى فروپاشیدند.حكومت
وحدت ملى نيز به همين دو دليل در سرآشيبى فروپاشى قرار داردزیرا رقابت درانى ها
با غلجايى ها، تضاد مجاهدين و تكنوكرات ها، اختلاف قومى پشتونها با اقوام غير
پشتون، اوضاع سياسى را در داخل كشور چنان متشنج نموده كه در بُعد نظامى توان
مقابله با چالشهاى جنګی وسركوب تروريستان را ندارد وحتی از مهار اراذل و
واوباشان نيز ناتوان است زیرا درگيرى چند ساعته تميم وردك در قلب شهر كابل كه ،
اعتبار نظامى و وقار سياسى ارگ را زير سوال برد.ولی ارگ نشينان تلاش دارند با
حركات نمايشى و قدرت نمايى هاى كاذبِ زیرنام دستگيرى قوماندانان گروه هاى مسلح
غير مسوول را در ولايات برجسته نمايد. شايد گرفتارى قيصارى، قريشى، عليپور،
نويد و ده ها تن ديگر ازین ګونه حرکات نمایشی ارګ نشینان باشد. در حالیکه
دستگيرى، محاكمه ی تميم وردك و تروريستانى چون انس حقانى و ساير شركاى جرمى شان
كه هر روز خون نيروهاى امنيتى و مردم بيگناه را به زمين مى ريزند، اولويت دارد
ولی اين دولت بنابر تعلقات قومى، سمتى و سياسى از آن طفره مى رود.
یکی از پیامدهای نگاه قومی حلقه ی اطراف غنی، کوری سیاسی آنها است و نمی توانند
ببینند که بی دفاع سازی عمدی حوزه های ضد طالب، شکست دولت را حتمی می سازد ،
زیرا پالیسی سازان امنیتی، در مسیری قدم می زنند که توسط خارجی ها و منافع
استراتژيک آنها تعریف شده وتوطیه ی ارګ برای بحران آفرینی وایجاد دشمنان فرضی
اهداف خارجی ها را
اجرایی میسازد.بدین
منظور ارګ از علیپور، قیصاری، قریشی
,
نوید و سایر فرماندهان ضد طالبان، دشمن فرضی ساخته و هر روز با به نمایش گذاردن
سناریوهای تازه امنیتی، آخرین پرده های نمایش بحران را روی صحنه می برد و هربار
طیف هایی از مردم را از دامن دولت می راند.اما در آنسو؛ دشمن واقعی که تنها در
۴ سال ۲۸ هزار نیروی امنیتی و ده ها هزار غیر نظامی را به کام مرگ فرستاده
نادیده می گیرد
.در
حالیکه دولت می داند طالبان و داعش و نزدیک به
۲۰
گروه تروریستی دیگر، از کجا تأمین مالی و تسلیحاتی و نیروی انسانی می شوند،
عملا هیچ کاری در برابر آنها نمی کند ؛ اما برای دستگیری یک فرمانده محبوب
مردمی ، حتی حاضر است چندین نفر را در این مسیر، قربانی کند.
چون توطئه گران ارگ مى خواهد با تشنج آفرينى كاذب، محوريت ضعيف و نامشروع خود
را در ساختار قدرت و حاكميت به نمايش بگذارد.
هدف جانبى ديگرى ارګ درین بازی نهفته است اينكه با ملعبه قرار دادن قيصارى ها،
عليپور ها و قريشى ها، رهبران قومی زورگو و سركش، را كه چشم به سخاوت رقيب
دوخته اند تا سهم اندكى در قدرت برايشان جيره بندى نمايد ودر يك بده بستان
سياسى، تا نيروى اجتماعى شانرا در انتخابات پيشرو استخدام کند.حکومت موجود نه
تنها برای تقویت روحیه همبستگی ملی بین مردم افغانستان اراده ندارد که بارها
خود سبب ایجاد بحران و تنش های قومی بوده است.چنانچه بازداشت فرمانده علیپور که
احساسات مردم را برانگیخت و شکاف عمیق بین مردم و حکومت ایجاد نمود و اگر به
زودی آزاد نمیشد تبدیل به بحران بزرگی میګردید زیرا بازداشت فرمانده علیپور با
موجی گسترده ای از اعتراضات در کابل، بامیان، دایکندی، بغلان، بلخ و هرات روبرو
شد چون رژیم با در بند کشیدن علی پور ، می خواست ، با یک تیر دو هدف را شکار
نماید
:هم
به حامیان مالی جهانی شان در ژنیو افاده بدهد که در برابر جنگسالاران و قانون
شکنان مبارزه مینماید و هم نفاق قومی و بی ثباتی را در کشور دامن زده به اقتدار
ننگین خویش ادامه دهد! در چنین شرایطی که کل نظام سیاسی با خطر فروپاشی روبرو
است،ولی به دستور حلقه ای اطراف غنی، نیروهای ضد طالب را، یکی پس از دیگری
دستگیر و به نفع طالبان از میدان جنگ خارج می کند .
زیرا اشرف غني بعنوان كار گزار سياسي ظرفيت و اراده پذيرش اقوام ديگر را در
عرصه هاي سياسي ندارد و مي خواهد سلطه قومي خودرا تحكيم ببخشد .یکی از پیامدهای
جدی این سیاست، بی رقیب شدن طالبان به عنوان یگانه نیروی جنگی محلی و بومی در
افغانستان است که واژه ها و اصطلاحات"جنگسالاران"، "نیروهای مسلح غیر مسوول" در
حقیقت جنگ روانی است که در مقابل نیروهای مسلح ضد طالب از طرف ارګ به راه
افتاده است . دستگیری قوماندان علیپور همراه با توطیه استخباراتی پیچیده و
کارزار رسانه ای غرب در تبانی با گروپ فاشیستی ارگ بود. خیزش مردم هزاره چنان
طوفان خشمگین شد که کاخ استبداد را نه تنها در کابل، بلکه در غرب لرزانیده،
ناتو را به واکنش در مورد، مجبور ساخت. " گویا ناتو در دستگیری فرمانده علیپور
دخل و غرضی نداشته است.
رهایی فرمانده شمشیر محصول قیام تاریخی دوروزه مردم بود که فاشیزم را وادار کرد
، تا به خواست توده ها تمکین نماید.
در حالیکه
یکی از سیاست های آمریکا در کشورهای مختلف، بحران آفرینی است ودر افغانستان نیز
اجرای این نقشه در زمان زمامداری کرزی و اشرف غنی به آسانی اجرایی ګردید ه است.
گروه ایجاد بحران در سفارت آمریکا
که از سال ها قبل تشکیل شده بود این گروه در قسمت ایجاد بحران و بررسی راه های
پیاده شدن آن در تقسیمات نظامی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی طرح های خود را به
سفارت ارایه می کنند تا آنان پس از بررسی نهایی زمینه عملی شدن طرح های بحران
آفرینی را فراهم آورند.مهمترین نمونه های بحران های موجود در افغانستان، در
قمست نظامی، طالبان و داعش و فرماندهان محلی و قومندان های قبلی، عملیات های
روانی خاص و در قسمت سیاسی پروسه صلح می باشد که تمامی کشورهای ذیدخل در امور
افغانستان و کشورهای همسایه و سران جهادی و بزرگان قومی و دیگر اقشار مردم را
بخود مشغول کرده است. چون فعلا، امریکایی ها درک کرده اند که جنگ را باخته اند
و حاصر نیستند که برای ادامه ای یک جنگ باخته شده برای یک مدت طولانی هزینه
کنند. ارتش افغانستان زیر فشار نظامی طالبان و سر در گمی رهبری عملا توانایی
جنگیدن در میدان گسترده ای جنگ را ندارد. غنی فرصت و امکان ایجاد همگرایی در
میان قشر سیاسی را از دست داده ، وفساد گسترده را در انحصار حلقه ای از
نزدیکانش قرار داده ومنابع ملی را دیوانه وار تاراج می کند.