سید داوود مصباح
Saturday, November 24, 2018
گذرگاه خطرناک تاریخ
مرحله عبور از سرمایه داری به سوسیالیسم
قسمت اول
بشریت از زندگی در کمون اولیه وعبوراز آن با پیدایش و ظهور مالکیت خصوصی و بعد به بردگی و گذر از آن به مرحله ای فیودالی وهمچنان عبور از آن و رسیدن به میرکانتالیسم و بعد سرمایه داری صنعتی ، بطور مسالمت آمیز و انسان معابانه نبوده ، بلکه با جنگ و تجاوز غارت گری فازهای تاریخی اجتماعی اقتصادی را عبور کرده اند. اما به هراندازه ای که بشریت روبه تغییرتکامل پیش آمده ، بهر اندازه که آدمی زاد به دانش خود افزوده و دانشمندان مرز های تخیل در مورد کائنات را شکستانده و ساینس و تکنالوژی زندگی بشری را بطور کل متحول ساخته ، اما بشریت هر روز نسبت به روز قبل روبسوی فقر و گرسنگی و تکه و پاره شدن زیر بمب ها و جنگ افزار های مدرن می روند ونسل کشی های مافوق قرون توحش استعمار کهن به اشکال مختلف صورت می گیرد . در گذرگاه زمان توحش و کشتار جمعی از دوران بردگی تا امروز فقط شکلا تغییر یافته است و از زمان تجاوز مقدس زیر نام اسلام توسط اعراب زمان جاهلیت که وقتی در کرمان ایران رسیدند در یک روز دوازده هزار انسان را در یک روز سر بریدند ، تا به امروز که در یمن صدها هزار انسان را نیست و نابود کردند و اکنون 14میلیون یمنی در گرسنگی بسر می برند ، ملاحظه می شود که خادمین حرمین شریفین (!) مسلمانان یمنی را سلاخی می نمایند . همچنین زمانی که اشغالگران اروپایی به امریکا رفتند میلیونها بومی آنجا را قتل عام کردند و دراین سالها میلیون ها انسان را درخاورمیانه چون عراق ، لیبی ، سودان ، سوریه و افغانستان توسط انواع سلاح کشتار جمعی نابود کردند . پس دیده می شود که فقط شکل بربریت و توحش فرق کرده است . ریشه ای این همه بربریت چیست ؟ این نقطه قابل توجه است . واضح است که سبب این همه جنایات ضد بشری مالکیت شخصی بر ثروت و منابع ثروت می باشد . در گذشته بشریت مثل امروز به تکنالوژی رسانه ای و میدیا دسترسی نداشتند و سرزمین های مختلف و دور از هم ، بیخبر از احوال همدیگر بودند بسر می بردند و از زبان راوی و مسافری در باره زندگی سرزمینی یا جنگ بزرگ و همه گیری با خبر می شدند و اکنون چند لحظه بعد از رخ دادی در هر کجای این سیاره همه مردم جهان آگاه می شوند اکنون هر حرکتی در سیاره ای قابل دید است . اکنون غارت کننده و غارت شونده و ثروت و منابع آن و ذخایر معدنی و طبعی آن معلوم است و حتی اندازه ثروت هر سرمایه داری در روی زمین در چند کلیک روی کامپیوتر و حتی تلفن همراه در دسترس است . با این امکانات امروزی گذار از مرحله سرمایه داری به سوسیالیسم کاملا متفاوت است از گذار فاز های دیگر در گذرگاه زمان . دور نمی رویم مثالی از اروپا زمان عبور از فیودالیسم به سرمایه داری تجاری . بورژوازی برای سهولت دست یابی به ثروت و انکشاف صنعت و بازرگانی سود آور با شعار مدرنیته در مقابل فیودالیسم و سران و سلاطین به تنویر افکار عامه پرداختند و بعد از این که بورژوازی توانیست که در پارلمانها بجای قیودالها بنشینند و اداره دولت ها را در تصرف خود در آورند ، اقدام به بر اندازی اقتدار فیودالها کردند وبا احداث خط آهن و تصرف زمین های زراعتی و درهم کوبیدن مقاومت های فیودال ها نظام سرمایه داری تجاری و صنعتی را مستقر کردند . در ان موقع بورژوازی سلاح کشتار جمعی کنونی را نداشت و جنگ افزار از حد توب و تفنگ بالاتر بنود . این تکه هم محدود به اروپا بوده در سایر بخش های جهان این عبور مختلف و بسیار آهسته و به مرور زمان ادامه یافته . اما جنگ ها در هر سرزمینی جریان داشته وآنهم نه بعنوان ضرورت عبور از فیودالیسم به سرمایه داری سوداگری بلکه کسب بشتر ثروت و قدرت و حفظ مناسبات و باور های کهنه . جنگ ها بین ایران و یونان عمدتا اقتصادی بوده نه بخاطر عبور از یک مرحله تاریخی و همچنان مهاجرت و جابجایی های طولانی مدت قبل از میلاد مسیح در وادیهای بلخ و بخارا و ایران و و عراق و سند بخاطر پیدا کردن چراگاه و زمین های زراعتی برای زندگی کردن بوده که بشتر جنبه اقتصادی داشت . مثلا در افغانستان کنونی جنگ های طولانی مدت مقاومتگران و جنگجویان بر سر عبور از یک مرحله عقب افتاده مناسبات اجتماعی و اقتصادی نیست ، بلکه برای حمایت از باورها و مناسبات کهنه اقتصادی و اجتماعی می باشد که مورد بهره گیری برنامه ریزی شده ای امپریالیست ها و سرمایه داری خارجی قرار گرفته است . جنگ های طولانی مدت ایران و یونان بر سر تجارت ابریشم و جاده ابریشم اقتصادی بوده ، اما هیچگونه ایدئولوژی برای عبور و یا درکی روشن از مناسبات مابعد آن وجود نداشته .تنها جنبش های که برای عبور از یک فرماسیون اقتصادی و اجتماعی بوده می توان جنبش مزدکیان ، جنبش اسماعلیان به رهبری حسن صباح و جنبش سربداران . این جنبش ها اندیشه ای تغییر در مناسبات یا فرماسیون عالی تر را داشتند به ویژه جنبش کمونیسم ایرانی ( جنبش مزدکیان ) که آگاهانه و خواستار تغییر کیفی از مناسبات اقتصادی و اجتماعی ستمگرانه ای فیودالی و بردگی عبور به فرماسیون اقتصادی و اجتماعی عادلانه ای مردمی یعنی کمونیسم بود . جنبش ها می تواند آگاهانه و غیر آگاهانه و راسیونال ویا ایروناسیونال باشد . جنبش مزدک بامداد آگاهانه ولی ایراسیونال یعنی کمونیسم عامیانه و دهقانی بود . همچنان جنبش های سرخ علمان ، خرم دینان و ده هاجنبش دیگری که در اجتماع کهن خاور زمین و ایران آن زمان رخ داد برنامه های روشن ایدئوکوژیک نداشتند ، اما ادامه یک روند پیرامونی یک حرکت فرماسیونری بودند . جنبش های مشروطه در ایران و افغانستان نیز تحت مدرنیته و خواستار شاهی مشروطه بودند . البته آن یک گام عبور از مناسبات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی سیستم فیودالی محسوب می گردید ، اما درک روشنی از نوع مناسبات بورژوازی نوع اروپایی نداشتند . رضا خان در ایران و کمال اته ترک در ترکیه خود از در بار و قدرت دست به اصلاحات تسهیل کننده بسوی یک جامعه سرمایه دارانه غیر فیودالی بر داشتند . در ترکیه کمال اته ترک علیه مناسبات کهنه فکری و دینی و فیودالیسم با قاطعیت بشتر پرداخت ، اما اصلاحات شاهانه رضاخان محدود به رفع حجاب ، تاسس مکاتب دخترانه ، فرهنگ شهر نشینی و رفرم لباس و محدود کردن بعضی مناسبات مذهبی و ساخت و ساز جاده و راه آهن وغیره مسایل روبنایی و زیر بنایی اقتصادی جامعه آن روزی ایران بود . امیر امان الله که خود یکی از مشروطه خواهان افغانستان بود که بعد از کسب قدرت به آرمان های برنامه ریزی شده مشروط خواهان و منجمله گروپ عبدارحمن لودین که لودین در کنار دیوار ارگ کابل به امر محمد ظاهر شاه به مرمی بسته و کشته شد . وفادار باقی نماند . از همین سبب که نتوانیست و یا تحت تإثیر خسر خود محمود طرزی نخواست که به فیودالیسم و باور های قرون وسطایی فیودال ها و مولوی های آن خدشه وارد شود و با دایر کردن جرگه های بزرگ فیودالی به روحانیون ار تجاعی بیش از حد لزوم ارزش داد که سرانجام باعث سقوط وی گردید . محمود طرزی مبلغ پان اسلامیسم سید جمال الدین از یک جانب و اندیشه پرداز قبیله ای از جانب دیگر بود . امیر امان الله یک اندازه به اصلاحاتی متوصل شد که به ابتکار و مشوره ای مشرطه خواهان نبود ، دایر کردن لوی جرگه در پغمان کابل و رفع حجاب را جز یک حرکت حساب ناشده چه می توان ارزیابی کرد ؟ ! . لوی جرگه ها در افغانستان ماهیت ارتجاعی و عقب افتاده دارد . بخاطری که در هرلوی جرگه توده های مردم افغانستان نقشی ندارند ، در تمام لوی جرگه های نام نهاد و این رواج کهنه فیودالی ملاهای بنیاد گرا و خان ها و میروملیک ها و ستمگران و اربابان محل حضور می یابند . اما در معاصر از این جرگه ها استفاده افزاری سیاسی می شود و نقشی در سرنوشت ملی ندارد . صرف تشریفاتی بوده در آن اهداف حاکمیت به اصطلاح مشروعیت می یابد . آن مولوی و ملا های ارتجاعی که فتواه صادر می کردند اکنون جای آن ها را تنظیم های جهادی بنام ( حزب ! ) گرفته که در رأس آنان تکه داران مافیایی قومی جا خوش کرده اند این طاغوط های انگلی بد تر از دشمنان خارجی مردم افغانستان است . تا زمانی که این طاغوطیان مافوق ارتجاعی و این قطاء طریق های جاسوس کشورهای منطقه و جهان به هر اسم و رسمی شر شان از سر مردم افغانستان گم و دور ونابود نگردد این کشور روز خوش و خوبی نخواهند داشت . این جنایت کاران با روکش نمودن باور های دینی سالها هزاران جوان خون گرم باورمند دینی و مذهبی را در میدانهای جنگ های نا برابر به کشتن دادند و سرنوشت میلیونها انسان را برهم زدند و آواره و بی خانمان ساختند و اکنون صدها هزار خانواده ای که در زیر خیمه ها در ویرانه ها در میهن شان بسر می برند و هزاران دیگر از فقرو غربت به مواد مخدر معتاد شدند و صدها جوان از بی سرنوشتی و فقر خانواده های شان مجبور تن به اجیر شدن جنگی در صفوف جنگجویان اجیر امپریالیست های کشورهای غربی گردیده اند . بنام طالب و داعش در سوریه ، عراق و افغانستان نیروی جسمی شان رو به اضمحلال رفته و سرانجام در بیابانها کشته و نابود می شوند . این وضع را همین جنایت کاران جهادی که اکنون این صحنه های بوجود آمده را به دستور دولت های منطقه مخالف و امپریالیست های تجاوز کار با دولار های امریکایی و این پول های باد آورده ، مدریت می نمایند . بنام های مختلف در حاکمیت دست نشانده اشتراک و در تولید و ترافیک مواد مخدر دست اول هستند . با تأسف که هنوز مردم ساده ای باورمند مذهبی دنبال این تنظیم ها و این خرهای دجال و این مزدوران ارتجاع و امپریالیسم هستند و فریب این شیادان را بنام قوم و قبیله می خورند . این تنظیم های جهادی اند که مانع بزرگی از شهروند شدن مردم افغانستان است . افکار عامه در افغانستان کنونی به حدی تضعیف یافته که بدون اندک تفکروتعقل به حرف سران باند های جهادی باور می نمایند و زندگی و روابط شهروندی شان را تخریب می نمایند . به تأسف که جوانان تحصیل یافته هم نمی توانند که اوضاع را بطوری که منشاء طبقاتی دارد به دقت تحلیل و ارزیابی نموده و ریشه یابی نمایند و بشترین زمینه های فکری صرف اندیشه ها و عوامل دست کاری شده محیط جاری می گردد و نیروی عظیم سرمایه های فکری به هدر می رود و با گذر زمان حاله ای بزرگی از عدم درک وراه روشن بیرون رفت از رهایی توده های زحمتکش بوجود می آید . در فوق تذکر داده شد که عصر ما عصر گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم است که ویژگی های خاص خود را دارد . در عصر گذار از فاز فیودالیسم به سرمایه داری نسبت به عدم ارتباطات رسانه ای و دیگر امکانات هر سرزمینی با فرهنگ مربوط به خود افتان و خیزان عبور از استبداد های بسیار کوشنده وویرانگر به شیوه ای خود اندیشی مسیر راه طولانی گذار را طی و طریق می کردند . از این سبب دنباله ای فیودالیسم تا حال در بسا نقاط جهان مناسبات خود را حفظ کرده و بسیار مشکل ساز و برای نسل جوان فاجعه بار است . سرمایه داری امپریالیستی به عمد در کشورهای که زمینه کهنه اندیشی های قرون وسطایی و تحجر وجود دارد و مناسبات اقتصادی ماقبل سرمایه داری مستقر است ، آن را استمرار می بخشند تا بازار و نیروی ارزان کار بشری و منابع را در اختیار داشته باشند . جواهر لعل نهرو در نامه های به دخترش چنین نوشته : « قبل از اشغال هند توسط انگلیس تقریبا فیودالیسم از هند بر چیده شده بود ، وقتی انگلیس آمد دوباره فیودالیسم را احیا و همان مناسبات کهنه را مستقر ساخت . . . » این موضوع در افغانستان ، ایران ، ترکیه ، عراق و لیبی ، سودان وغیره بسیار مشخص است . در این کشورهای آسیایی داشت راه انکشاف و صنعتی شدن را می پیمود و مسائل فرهنگی انکشاف یافته بود و با فرهنگ نوین بر مناسبات روبنایی فیودالی پیروز و نیروهای مترقی و طبقه ای کارگر این کشورها در تدارک انقلاب ملی دموکراتیک بودند . سرمایه داری جهانی بر این شتابندگی های اقتصادی و فرهنگی این کشورها آگاهی لازم را داشتند و دست به کار شدند تا این حرکت های دموکراتیک را متوقف سازند . در ایران ملت آن کشور به پا خواستند تا انقلاب ملی دموکراتیک شان را به پیروزی برسانند . اما امپریالیست ها متحجر ترین قشر جامعه ایران را بر انقلاب ملی دموکراتیک آن کشور سوار کرد و این حاکمیت متحجر صد ها تن فرزندان آگاه و ترقی خواه ایران را تیر باران ، حلق آویز و زندانی و تار و مار ساخت . در افغانستان انقلاب اپریل 1978به پیروزی رسید و در 14 سال حاکمیت ملی دموکراتیک کارهای عظیم اقتصادی ، صنعتی ، کوپراتیف های دهقانی سازمان یافت و تهیه ای مسکن و فابریکه خانه سازی به راه افتید و فابریکه های نساجی بخش عظیم نیازمندی های شهروندان میهن را تأمین می کرد ، شاه راه ها اسفالت و تسهیلات ترانسپورتی بار بری تأمین شد و شهر کابل با ترانسپورت شهری و بس های برقی مجهز گردید . دوهزار فابریکه تولیدی خصوصی در پارک صنعتی کابل فعالیت و کالاهای مورد نیاز داخلی را تولید می کرد . در زمینه رفاه مردم بیمارستانها انکشاف داده شد و با تجهیزات معاصر طبی مجهز گردید . کودکستانها و شیر خارگاه و پرورشگاها بوجود آمد و در هر اداره ای دولتی شیر خارگاه برای کارمندان زن باز گردید . 14قلم نیازمندی غذایی برای خانوار های کارمند و کارگر کوپونی نیمه رایگان توزیع می شد . آموزش های رایگان با کیفیت عالی از ابتدایی تا دانشگاهی آماده ای آموزش و پرورش بود . کالاهای وارداتی ارزان قیمت در تعاونی های وزارت تجارت در اختیار همگانی شهروندان قرار داشت . در بخش فرهنگی آزادی های دموکراتیک شهروندان تضمین گردیده بود و رسانه های دولتی و خصوصی رادیو تلویزیون در راه انکشاف ذهنی مردم و نسل جوان فعالیت و نشریات می نمودند .به منظور رشد و انکشاف فرهنگی اتحادیه نویسندگان تأسس گردید ، روزنامه ها و جراید غیر دولتی بطور مستقیم به نشریات پرداختند . مراسم مذهبی کاملا آزاد و تضمین شده بود و صد ها مسجدو تکیه خانه در زمان حاکمیت ملی دموکرانیک احداث گردید . در زمینه ای خدمات دینی وزارتی بنام وزارت شئون اسلامی تاسس گردید و رفتن به زیارت اتبات عالیه و حج تسهیلاتی وجود داشت . مراسم خوشی و عروسی و عید و جشن های نوروزی و استقلال افغانستان طبق خواست شهروندان بر گذار می شد . قانون اساسی ضامن مناسبات اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی شهروند بود . پر واضح بود که چنین دولتی ملی و دموکراتیک را جهان سرمایه داری امپریالیستی بر نمی تافت . فرادای انقلاب ملی دموکراتیک خلق افغانستان امپریالیسم جهانی دست بکار شد و با آماده سازی محیط آلوده ناپاکستان با جمع آوری افراد متحجر باند های تروریستی را سازمان دادند و جنگ نیابتی علیه انقلاب ملی دموکراتیک افغانستان را آغاز کردند . اهداف جنگ های امپریالیستی را اتاق فکری سرمایه داری در وال استریت به سراحت لهجه اعلام کردند که « جنگ علیه کمونیسم است »
جنگ علیه کمونیسم یعنی چه ؟