مهرالدین مشید
گفت و گو های صلح یا رویارویی آخوندهای ایرانی با شیخ های وهابی
پس از تعیین خلیل زاد بحیث نمایندهء ویژهء امریکا
برای گفت و گو با طالبان و حکومت افغانستان و طرف های درگیر جنگ روند صلح
افغانستان وارد مرحلهء تازه شد و در این رابطه تحرک جدیدی در سطح منطقه آغاز
شد. در این میان ایران و روسیه بیشترعلاقمند سهمگیری در روند صلح افغانستان
شوند؛ اما ایران پس از نشست ابوظبی که نماینده گان طالبان، امریکا، پاکستان،
امارات متحده عربستان سعودی بدون حضور نمایندهء حکومت افغانستان، در آن
حضور داشتند، سریع تر از دیگران فعال شد و با
نماینده گان طالبان گفت و گو های سریع و جدی را آغاز کرد. شمخانی منشی شورای
ملی ایران پس از نخستین دیدار طالبان با مقام های این کشور به کابل آمد و کابل
را در جریان گفت و گو های کشورش با طالبان گذاشت. وی به مقام های افغانستان را
از ادامهء گفت و گو های طالبان با مقام های کشورش نیز آگاه گردانید. گفتنی است
که
در یک ماۀ اخیر یک بار شمخانی منشی شورای امنیت و دو بار هم عراقچی معاون وزیر خارجۀ آن به افغانستان آمده اند. عراقچی در دیدار اخیرش در کابل در بارۀ گفت و گو هایش با طالبان در تهران، به رییسجمهور غنی گزارش داد و از تعهد کشورش به اصل رهبری و مالکیت حکومت افغانستان در تداوم پروسۀ صلح، اطمینان داد و دیدار اخیر را در هماهنگی با حکومت افغانستان خواند.
ایران در حالی گفت و گو ها با طالبان را به گونهء بی پیشینه علنی ساخته است که با توجه به سیاست های منافقانۀ ایران در افغانستان نمی توان به حسن نظر آخوند ها برای صلح افغانستان باورمند بود؛ زیرا ایران هنوز درگیری های زیادی در یمن و سوریه و عراق در مخالفت با شیخ های سعودی دارد و هنوز هم نیاز به صدور تروریزم دارد و طالبان یک منبع خوب سربازگیری برای آنان است. تلاش های ایران برای صلح افغانستان در حالی افزایش یافته که قرار است در هفتهء آینده نشستی در پیوند به صلح افغانستان به اشتراک طالبان، پاکستان و سعودی در ریاض برگزار شود و هنوز اشتراک نمایندهء حکومت افغانستان در این نشست مجهول است؛ هرچند طالبان هرگونه دیدار با نمایندهء افغانستان را رد کرده اند. ایران می داند که افسار طالبان در دست نظامیان پاکستان است و آنان ارادهء مستقل برای این گونه تصمیم گیری ها را ندارند. پاکستان بدین وسیله می خواهد، از یک سو کابل را بیشتر تحت فشار داشته باشد و از سویی هم از امریکا امتیاز بیشتر بگیرد. ایران تنها از نقش سعودی در روند صلح افغانستان ناراض و نگران نیست؛ بلکه حضور گرم پاکستان در این گفت و گو ها نیز مایهء نگرانی ایران است. در این شکی نیست که نظامیان پاکستان و آخوند های ایران برای تضعیف حکومت افغانستان و تسلیح و تجهیز و تمویل طالبان باوجود اختلاف یکدست عمل می کنند. پاکستان دنبال عمق استراتیژیک و جنگ نیابتی با هند و حکومت مطیع در کابل است و ایران هم دنبال برنامه های تخریبی و ایجاد کردن موانع برای ساخت و ساز پروژه های آبی و تخریب همچو پذوژه ها است. در این تردیدی نیست که پاکستانی ها و ایرانی ها هر دو در افغانستان بیشتر دنبال رسیدن به اهداف اقتصادی و سیاسی و اما ایران بیشتر از پاکستان نسبت به نقش ریاض بیشتر نگران است؛ زیرا برای ایران حکومت دلخواهء ریاض در افغانستان به همان اندازه خطرناک تر از حضور نیرو های امریکایی در این کشور است. بنا براین شتاب دیپلوماسی ایران د رابطه به صلح افغانستان ربودن گوی سبقت خودش است تا دست کم نقش ریاض را تضعیف کند و هم برای رباض بفهماند که در این مدت توانسته با طالبان روابط گرمی برقرار کند. هرچند تماس ایران با طالبان تازه نیست؛ بلکه این رابطه از سال ها پیش آغاز شده که کشته شدن ملامنصور هنگام بازگشت از ایران پس از تماس هایش با مقام های ایرانی روسی نشانهء آشکار این رابطه است. سپاهء پاسداران ایران سلاح روسی را برای طالبان تحویل می دهند و نه خود روس ها. آخوند ها اند که این پل ارتباطی را برقرار کرده اند. روسیه و ایران به گونهء مشترک پایگاه های طالبان را در مشهد و زاهدان اداره و تمویل و تجهیز می کنند. سلاح روسی و ایرانی بدست آمده از نزد طالبان گویای آشکار این همکاری مشترک با طالبان است. روسیه و ایران در سوریه و یمن برضد سعودی و امریکا همکار اند و حال قصد دارند تا صلح افغانستان را برای رسیدن به اهداف خود به چالش بکشند. تماس های ایران با طالبان به هدف ایجاد سهولت به صلح افغانستان نه؛ بلکه برای به چالش بردن آن تا دست یابی به هدف مطلوبش. حال آخوند های ایران می خواهند تا با به بازار کشیدن گفت و گو های شان با طالبان گویا نقش تعیین کنندهء پاکستان متحد سعودی و هم خود این کشور را تضعیف کنند؛ زیرا عامل جنگ افغانستان ایران و پاکستان است و هرگاه هر دو کشور صادقانه عمل کنند و در مدت محدودی می تواند به جنگ افغانستان پایان بدهند.
از آنچه گفته آمد، جنگ افغانستان دارد، وارد مرحلهء جدیدی می شود که تشدید رقابت های تهران و ریاض را در پی دارد. این دو شیطان و یاران جنگ افروزان می خواهند، افغانستان را به میدان های رقابتی و جنگ نیابتی خود بدل کنند. احتمال زیاد می رود که طالبان وابسته به تهران و مسکو تا حدودی استقلال شان را از طالبان وابسته به پاکستان گرفته باشند و آخوند های ایران دریافته اند که با استفادۀ ابزاری از آنان قادر به چانه زنی با سعودی و امریکا هستند. جالب این که هیأت طالبان در ادامه تماسهای خود با کشورهای منطقه هفتۀ گذشته به تهران رسیدند و گفتند با مقام های ایرانی بر سر وضعیت افغانستان "پس از اشغال" گفتوگو کردند. برقراری صلح و امنیت در افغانستان و منطقه" از دیگر موضوعات گفتوگوی هیأت طالبان با مقامهای ایرانی بوده است. سخنگوی طالبان گفت، هیات آنان در فاصله های مختلف به کشورهای همسایه و منطقه سفر میکند تا حمایت سیاسی و اخلاقی کشورها و همکاری آنها را برای پایان اشغال و برقراری صلح و امنیت در افغانستان به دست آورند. مگر طالبان فراموش کرده اند که چگونه زیرفرماندهی نصیرالله بابروزیرداخله پاکستان ازسپین بولدک به قندهاروازآنجا به کابل رسیدند. این گروه که در خدعه و فریب دست بالا دارد، رهبران آن توانستند تا از ساده لوحی شماری رهبران جهادی به نفع خود سود ببرد. چنانکه وحید مژده نوشته، استاد ربانی مبلغ 78 میلیارد افغانی از بودجه ی دولت به وسیله صدیق چکری، مولوی عبدالعزیزو سخیداد فایز به طالبان فرستاد . ربانی قبل ازآمدن ٢٨ طالبان با ISI توافق نموده بود که با آمدن طالبان به شرطی موافق است که حزب اسلامی و حزب وحدت را از سرراه بردارند. آنتونی دیویی در کتاب " طالبان چگونه به قدرت رسیدند " می نویسد که پیش ازآمدن طالبان ، ملا ربانی با هیئتی ازطالبان به کابل آمدند و ملاقات هایی را با برهان الدین ربانی انجام دادند . هم چنان یادداشتی از کمیته ی ضد تروریسم مجلس سنای امریکا متعلق به جمهوری خواهان درسال 1995 م انتشار یافت که " دستگاه استخبارات نظامی پاکستان ، یک " اردوی افغانی " رابه صورت آشکارا تربیت نموده ، توسعه داده و آنرا به منفعت حزب اسلامی بکارمی اندازد . درحالیکه بعداً این اردوی مجهز به نام طالبان ، به جای حزب اسلامی بکارانداخته شدند " .(1)
به همگان آشکار است که دردورۀ حکومت پولیسی و وحشتبار طالبان، افغانستان تحت اشغال پاکستان قرارداشت وپاکستان هم حیثیت سگ زنجیریی امریکا را درمنطقه داشت. پاکستان برای آنان سلاح می فرستاد و به قول احمد رشید روزنامه نگار پاکستانی حتا معاش های طالبان را امریکا از طریق وزارت مالیۀ پاکستان توزیع می کرد. چه قدر می توان به شریعت طالبانی باور کرد که تحت فرمان نظامیان پاکستان می خواهند، در افغانستان فرمان برانند. جز این که گفت طالبان ابزاری در دست نظامیان پاکستان اند و حاده صافکن اهداف استراتیژیک آنان اند. چقدر می توان به قرائت طالبانی از دین باورمند بود که فرمانش در دست نظامیان پاکستان باشد؛ نظامیانی که حاضر اند، برای پول جتا عزت و حیثیت خود را به فروش برسانند. با توجه به زمان حاکمیت طالبان آیا می توان، باور کرد که آنان در روش خود تغییر فاحش بیاورند و با ارزش های دموکراسی، حقوق بشر، آزادی بیان و آزادی رسانه ها وفق بدهند. این که بازی های سیاسی با طالبان چگونه است و چه سناریو هایی در دست اجرا است. بدون تردید سر نخ آنها در دست دیگران است که شاید هر کشوری برای رسیدن به اهداف خود در پیش و پس کردن مهرۀ طالبانی نقش داشته باشد و اما آنچه به مردم افغانستان بر می گردد؛ همانا مشتی از انزجار و خشم برضد طالبان است که مردم افغانستان هیچ گاهی به حرف های آنان مبنی بر تغییر روش حکومت داری نمی توانند، اعتماد کنند. طالبان هم احیای امارت بدوی شان زیر نام شریعت را در افغانستان با خود در گور ببرند و این برای آنان خواب و خیال و جنونی بیش نخواهد بود. مگر طالبان نمی دانند که افسار آنان در دست نظامیان پاکستان است و رئیس ستاد ارتش پاکستان آنان را در رکاب خود به امارات، دوحه، تهران و جده و فردا هم به انقره می برند تا دستور های آنان را در نشست های صلح افغانستان مطرح کنند و امتیازات بیشتر از صلح افغانستان بدست آورند. از همین رو است که پاکستانی ها بیش از هر زمانی فعال شده اند و شاید هم یکی از عوامل آن افزایش فشار بر این کشور و خرابی اوضاع اقتصادی آن باشد تا به امتیازاتی دست یابد که هم نظامیانش تطمیع شوند و هم براوضاع اقتصادی آن تاثیر مثبت داشته باشد.
این در حالی است که رویکرد های گذشتۀ پاکستان و ایران نشان داده که هر حرکت شان در پیوند به افغانستان در جهت تقویت تروریزم بوده است. تروریزم پروری ریشه در سیاست های هند ستیزیی نظامیان پاکستان و انقلاب اسلامی ایران دارد. زمانی که انقلاب مردمی ایران به رهبری خمینی به کمک جیمی کارتر مصادره شد ودر نتیجۀ حمایت امریکا انقلاب ایران برای طرح کمربند سبز برضد شوروی به پیروزی رسید. پس از آن سیاست ایران درافغانستان و شرق میانه دو پهلو و نفاق افگنانه بوده است. ایران پس از آن بجای کمک به جهاد افغانستان جنگ با عراق را آغاز کرد و پس از هشت سال جنگ خونین و تلفات عظیم انسانی بالاخره خمینی این جنگ را به بهای نوشدن جام زهر پایان داد. آخوند های ایران در تبانی با پاکستان مهره های معلوم الحالی را در جنگ های تنظیمی پس از سال ۱۳۷۲ خورشیدی به میدان کشاند تا آنکه این حکومت بوسیلۀ طالبان و ارتش پاکستان سقوط داده شد. بر اساس طرح همین کمربند سبز است که تا کنون ایران بیش از ۷۰ میلیارد دالر برای بقای حاکمیت استبدادی بشار اسد هزینه کرده است تا در رقابت با امریکا و شیخ های سعودی دست بالا داشته باشد.
حالا که امارات و سعودی تصمیم قطع کمک ها به طالبان را گرفته اند. طالبان به همکاری پاکستان، دست به دامن ایران دراز کرده و می خواهند زیر نام صلح سهمی به ایران در افغانستان قایل شوند. ایران هم فرصت را غنیمت شمرده و رژیم آخوندی آن هم برای امتیاز گیری و به قول معروف" ماهی بیرون کردن از آب گل آلود"حاضر به افشای روابط خود با طالبان شده است. این در حالی است که ایران از سال ها بدین سو تروریستان طالب را برای اعمال تخریبی به هرات، فراه و نیم روز می فرستد.
حال به حکومت افغانستان است که در رابطه به روند صلح هوشیاری سیاسی خود را حفظ کند و در میان بازی های پیچیدهء صلح شتاب زده نشود. کابل باید بداند که خطر آخوند های ایران کمتر از نظامیان تروریست پرور پاکستان نیست؛ زیرا این دو کشور به مثابهء دو روی یک سکء تروریستی می باشند. سخن معروفی است که می گویند، در بازی قدرت هر از گاهی قواعد بازی مهمتر از خود بازی است و اشتراک در روند صلح بیشتر نیاز به فهم قاعدۀ بازی است تا در تعاملات نفس گیر صلح که عبور از " هفت خوان " آن کفش فولادین و عصای آهنین می خواهد تا با تدبیر درست و جسارت سیاسی دراز راۀ صلح را به نفع اقتدار ملی کوتاه کرد.یاهو