مهرالدین مشید
آیا شرایط منطقه یی و جهانی برای پایان جنگ چهل ساله در افغانستان آماده شده است
پیش از آنکه به اصل موضوع پرداخته شود، بیرابطه نخواهد بود تا به حوادث چهل سال گذشته یک مرور کوتاه شود تا خواننده گان در مورد رخداد های چهل سال گذشته خالی ذهن نباشند. پس از کودتای هفت ثور ۱۳۵۷ خورشیدی مخالفت های مسلحانه در برابر رژیم تحت حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان آغاز شد که از حمایت سیاسی و نظامی و اقتصادی شوروی پیشین برخوردار بود. رژیم تحت حمایت شوروی بی توجه به شرایط فرهنگی و دینی افغانستان تحت رهبری تره کی دست به صدور هشت فرمان های پیهم زد که قیام مردم برضد رژیم را بیشتر قوام بخشید. با اوج گرفتن مخالفت ها در برابر رژیم تحت حمایت شوروی در افغانستان تره کی معاهده یی را با شوروی امضا کرد که برای شوروی حق دخالت نظامی در افغانستان را می داد. تره کی نه تنها با صدور فرمان های شتاب زده زمینه را برای افزایش مخالفت مردم بر ضد حکومت آماده کرد؛ بلکه بازداشت ها و کشتار های بیرحمانه وگروهی خیلی عجولانهء رژیم هرچه بیشتر خشم مردم را برضد نظام برانگیخت. ناتوانی رژیم در برابر مخالفت مردم سبب ایجاد اختلاف و انشعاب در میان حزب دموکراتیک خلق به دو شاخه خلق و پرچم شد. این سبب شد که کارمل رهبر شاخهء پرچم و منشی حزب خلق که به جرم براندازی نظام با جمعی از رفقایش از کشور تبعید شود و پس از آن حفیظ الله امین تره کی را کشت و خودش در راس حکومت قرار گرفت. پس از مدتی کوتاه کارمل توانست که رهبران شوروی را برای تهاجم نظامی در افغانستان آماده بسازد تا آنکه در ششم جدی که پیش از آن مقدماتش به نه گونهء مخفی آماده شده بود، نیرو های نظامی شوروی از هوا و زمین از طریق سالنگ وارد افغانستان شدند و حفیظ الله امین را درتپۀ تاج بیگ دارالامان بوسیلۀ نیرو های خاص بکشند و کارمل را بجای امین بر تخت کابل بنشاندند. این اشتباهء بزرگ شوروی افغانستان را به میدان بازی بررگ میان بلاک غرب به رهبری امریکا و بلاک شرق به رهبری شوروی بدل کرد که تا امروز فاجعهء آن ادامه دارد. غرب چهارده سال مجاهدین را به بهانهء تجاوز شوروی کمک نظامی و سیاسی و مالی کرد تا آنکه گرباچف رهبر شوروی نیرو های این کشور را در سال ۱۳۶۷ از افغاستان بیرون کرد و دو سال بعد از آن رژیم کابل تحت رهبری نجیب بوسیلهء نیرو های جهادی سقوط داده شد و امریکا افغانستان را به حال خود رها کرد و پاکستان بحیث بازیگر کلان در منطقه باقی ماند. گروه های جهادی با وارد شدن به کابل در سال ۱۳۷۹ به جان هم افتادند که
در این درگیری ها مشوق گروه های جهادی شبکه های استخباراتی منطقه بویژه پاکستان و ایران و هند و روسیه بودند که با استفاده از خودخواهی و قدرت طلبی های رهبران گروه های جهادی افغانستان رابه خون و آتش کشیدند. در این میان مداخلهء نظامیان پاکستان و حمایتش از یک گروه برجسته است که تا امروز با حمایت اسلام آباد از طالبان ادامه دارد. درگیری های گروهی جان در حدود شصت هزار انسان ببگناهء کابلی را گرفت. پس از پنج سال درگیری شدید گروهی در کشور در صف بندی های گوناگون زیر نام ایتلاف های شکننده و متفاوت، تحریک طالبان به کمک امریکا و پاکستان و سعودی تحت نام گروهء جاده صافکن ساخته شدند و پس از دو سال جنگ برضد حکومت مجاهدین در۶ میزان سال ۱۳۷۶ حکومت مجاهدین را زیر نام حکومت شر و فساد سرنگون کردند. طالبان از حمایت کامل حامیان شان برخوردار بودند و به گفتهء احمد رشید معاش مقام های حکومت طالبان را امریکا از طریق استخبارات پاکستان توزیع می کرد و تا آن که نظام پولیسی چماق و درهء و کیبل طالبان پس از حادثهء یازدهم سپتمبر ۲۰۰۱ که ملاعمر از دادن اسامه به امریکا خودداری کرد، بوسیلهء نیرو های امریکایی سرنگون شد و رهبران آن به پاکستان متواری شدند و در سال ۲۰۰۳ همزمان به حملهء امریکا به عراق توانستند، به کمک پاکستان دوباره احیا شوند و مقاومت آنان در برابر حکومت تا کنون ادامه دارد. حکومت بعد از ادارهء موقت و انتقالی و دو دورهء پنج سالهءآقای کرزی و یک دورهءآقای غنی در مبارزه با فساد اداری و کشت و قاچاق و ترافیک مواد مخدر و نبرد با تروریزم توفیقی نداشتند و بیش از ۱۳۰ میلیارد دالر به نسبت عدم مدیریت و دخالت خارجی ها حیف و میل شد و افغانستان به فاسد ترین کشور جهان بدل شد. خارجی ها که در زمان جهاد رهبران و فرماندهان جهادی را از زطریق موسسه های کمک کننده به بازسازی افغانستان به فساد کشانده و آنان را به پول و قدرت معتاد کرده بودند و از لحاظ روان شناختی به درک کامل آنان رسیده بودند، بر همین دیدگاه بود که به گفتۀ "گیری شرون" نمایندۀ سیا در جبهۀ مقاوما در زمان حملۀ امریکا به افغانستان، سیا پیش از حمله به افغانستان تصمیم گرفت که خریدن رهبران و فرماندهان جبهۀ مقاومت کم هزینه تر از کشتن شان است. بر بنیاد همین پالیسی بود که گیری شرون با چمدان ده میلیون دالری وارد پنجشیر شد و تیغ از دمار جهادیان بیرون کرد. امریکا پس از تهاجم برای رهبران و فرمادهان پیشین جهادی با توجه به ذوق و علاقۀ شان فرصت سازی کرد و برای هر یک آنچه می خواستند، فرصت را فراهم نمود و به تدریج هر یک را غرق در فساد نمود و آخرین تیغ را از دمار شان بیرون کرد و آنان را به آدم های خنثا مشکل سیاسی و جهادی بدل نمود و به تدریج از صحنه به گونۀ افتضاح بار رانده شدند.
در این میان افزایش فساد، ناتوانی حکومت و جامعۀ جهانی برای مبارزه با مواد مخدر و قاچاقبران آن و گروه های تروریستی سبب شد که دامنهء شورشگری گسترده تر و غیر قابل مهار شود و اکنون امریکایی ها در افغانستان پا درگل مانده اند و برای رهایی خود از باطلاق جنگ افغانستان تلاش های جدی را با ماموریت خلیل زاد بحیث نمایندۀ ویژه در روند صلح افغانستان تعیین کرده تا فرصت گفت وگوی حکومت با طالبان را فراهم کند. از گفته های بالا فهمیده می شود که امریکا و روسیه در سطح قدرت های بزرگ جهانی و پاکستان ایران در سطح کشور های منطقه در قضایای افغانستان در چهل سال گذشته دخیل بوده و در واقع گردانندهء اصلی سناریوی چهل سالهء جنگ افغانستان آنها بوده اند و می باشند و مردم افغانستان چوب سوختی بیش در این تراژیدی نیم قرن گذشته نبوده اند. یعنی بازیگران جهانی و منطقه یی بنا بر اهداف استراتیژیک و راهبردی و عمق استراتیژیک شان افغانستان را به میدان بازی بزرگ جنگ های نیابتی خود بدل کرده اند و آنان بوده اند که در چهل سال گذشته معادله های سیاسی و نظامی را با پس و پیش کردن مهره های شان در افغانستان سر و سامان داده و هر از گاهی با بازی های مرموز و پیچیده و چند پهلوی شان با کشت و مات های پیهم مردم ما را به دور فیل کشانده و سرنوشت آنان را به بازی گرفته اند. حال پرسش این است که آیا این حادثه سازان تاریخ که عمری را با حق سکوت دادن به حادثه سازان تاریخ پشت سر نهاده اند و برای رسیدن به اهداف شوم شان به هیچ اصول و پرنسیبی باور ندارند و تنها یدک کشان فاجعه اند و می خواهند به بهای خون هزاران انسان مظلوم در شهر های شان با مصوءونیت کامل بسر برند و در خانه های شان خواب راحت داشته باشند. اندک ترین دلهره برای پایان دادن به رنج بیکران مردم افغانستان دارند. اصل پرسش این است که آیا کشور های یاد شده به اهداف شان دست یافته اند که با چرخش جدیدی بازی تازه را تحت نام سناریوی صلح به پیش کشند. یا این که رویارویی های نظامی کیسه های شان را خالی کرده و می خواهند میدان را با آبرو تر ترک کنند، بدون آنکه با ردا افگندن بر شانه و بگویند" ما سال ها باختیم" این در حالی است که رقابت های سیاسی و اقتصادی میان امریکا و روسیه و چین ایران از یک سو و میان هند و چین و پاکستان و چین از سوی دیگر تشدید یافته است. رقابت های اقتصادی چنان بالا گرفته است که مقام های امریکایی چندی پیش گفتند که پیش گیری از بلند پروازی های اقتصادی روسیه و چین برای امریکا مهم تر و حیاتی تر از مبارزه با تروریزم است. چنان که جنگ تجاری امریکا و چین به گونۀ بی پیشینه یی اوج گرفته است. آمریکا در ماۀ جون سال روان آنچه را که به عنوان «جنگ تجاری» بین واشنگتن و پکن نام گرفت آغاز کرد. ایالات متحده در دور اول اعمال تعرفه های تجاری از وضع تعرفه ۲۵ درصدی بر ۳۴ میلیارد دلار از کالاهای وارداتی چین خبر داده بود. چین نیز در واکنش به این تصمیم آمریکا بر ۳۵ میلیارد دلار از کالاهای آمریکایی تعرفه ۲۵ درصدی وضع کرده بود. دونالد ترامپ، تهدید کرده است در صورتی که چین مازاد تجاری مبادلات خود با آمریکا را کاهش ندهد بر روی تمام کالاهای وارداتی چین تعرفه بیشتر وضع خواهد کرد. مازاد تجاری چین در مبادلات خود با آمریکا ۳۳۵ میلیارد دلار است. گمانه زنی هایی وجود دارد که واردات محدود کالاهایی آمریکایی به چین در مقایسه با صادرات کالاهای چینی به ایالات متحده می تواند در آینده پکن را محبور کند که در جنگ تجاری با آمریکا از حربه هایی به جز وضع تعرفه های مشابه استفاده کند که این خود معنای به صدا درآمدن زنگ خطر تجاری است که ثبات منطقه را نیز تهدید می کند.
این در حالی است که یکی از اهداف مبارزه با تروریزم را ضربه زدن به روسیه و چین تشکیل داده است و آیا صلح می تواند چنان ضربه یی را بر روسیه وارد کند. می بینیم که هر دو کشور امریکا و روسیه با اجندای جداگانه روی برقراری صلح در افغانستان کار می کنند. این تلاش مشترک از یک سو این امیدواری را زنده می سازد که فصای صلح دارد بر فضای جنگ در حال غلبه است و این که آیا هدف از این صلح آماده گی برای یک جنگ دیگر است و یا این که هریک می خواهند از این صلح مفاد بیشتری ببرند و چانه زنی ها بر سربرد برد خود شان است وبس؛ زیرا که از معادلهء صلح شان سال ها پیش منافع مردم افغانستان بیرون کشیده شده است.
دراین شکی نیست که تصمیم کشور های منطقه و جهان بویژه امریکا و روسیه و پاکستان وایران در مورد صلح و جنگ افغانستان اثر گذار است و در اصل تصمیم گیرندۀ نهایی آنها خواهند بود که در این میان نقش امریکا با توجه به این که بزرگ ترین حامی سیاسی و نظامی و اقتصادی افغانستان است، نسبت به هر کشوری تعیین کننده است وامریکا به قول معروف صاحب جازه است و در تصمیم گیری های خود در مورد افغانستان مختار است. چنانکه خلیل زاد چند روز پیش گفت که نباید سیاستگذاران و سیاستگران افغانستان چشم همیشه به کمک های امریکای داشته باشند. این سخن وی در واقع پاسخی به رئیس جمهور غنی بود که در نشست ناتو برنامۀ صلح را طالبان را پنج شاله خواند واین سخن یادآور این شعر معروف اقبال لاهوری است :" رفتن به پای مردم بیگانه در بهشت . .. . حقا که با عقوبت دوزخ برابر است؛ اما با تاسف که در افغانستان در رابطه به صلح سر درگمی عجیبی حاکم است،حکومت صلح را برای خود و احزاب و گروه های سیاسی و جوامع مدنی در مورد صلح نگاۀ دیگری دارند. بجای آن که حکومت و گروه های سیاسی و نهاد های مدنی و شخصیت های تاثیر گذار در پیوند به گفت و گو با طالبان به اجماع ملی برسند و روی یک هیآت با صلاحیت و نیرومند ملی متشکل از مقام های حکومت و گروه ها فکر کنند؛ برعکس دچار تنش بر سر تعیین هیآت گفت و گو کننده با طالبان اند. این در حالی است که طالبان از خود هنوز آماده گی برای گفت و گو با حکومت و حتا گروه های سیاسی نشان نداده اند. این نشاندهندۀ آن است که در داخل تمامی فرصت ها برای صلح سخت به چالش رفته و این بیشتر سبب تقویت موضع خارجی ها و کشور های دخیل در منازعۀ افغانستان می شود تا به قول معروف "دل بالا" نقشۀ راۀ صلح را طبق خواست خود بکشند و کار را یک سره کنند و آنگاه حکومت و گروه ها از "خواب غفلت بیدار خواهند شد" که کار از کار گذشته باشد.
به هر روی حال بحث برسر این است که آیا آیا شرایط داخلی، منطقه یی و جهانی برای صلح آماده شده است تا پایان جنگ چهل ساله در افغانستان را انتظار داشت. از تلاش های شتاب زدۀ خلیل زاد معلوم می شود که با وجود وجودیت نیم کاسه در زیر کاسۀ ماموریتش، امریکا در صدد پایان دادن به تراژیدی هفده سالۀ افغانستان است؛ هرچند جزییات آن هنوزآفتابی نشده است و اما در این میان آنچه واقعی است این که روند صلح زمانگیر بوده و شتاب به صلح واقعی صدمه وارد می کند. این که چگونه امریکا می خواهد به درازترین جنگ امریکا در جهان نقطۀ پایان بگذارد، این پرسشی است که تنها کاخ سفیر به آن پاسخ گفته می تواند وشاید هنوز پنتاگون و آی اس آی هم به آن دست نیافته باشند؛ زیرا که گفته شده که میان آی اس آی و پنتاگون و ترامپ به دلیل منافع شخصی جنرالان بر سر جنگ افغانستان اختلاف موجود است. ترامپ بحیث یک تاجر سیاستمدار به جنگ افغانستان نگاۀ اقتصادی دارد و آن را به زیان امریکا می داند واز این رو در تلاش پایان دادن آن شده است. از سویی هم او دریافته است که مالیه دهنده گان امریکایی چندان علاقه یی به ادامۀ این جنگ ندارند و از سویی هم شاید دریافته باشد که سرمایه گذاری برای رقابت های اقتصادی با چین و روسیه کم هزینه تر از جنگ افغانستان باشد. از سویی هم روسیه متوجه دشواری های امریکا در جنگ افغانستان شده واین کشور را با توجه به برنامه های کلان اقتصادی در منطقه به ابتکار چین مانند " یک راه و یک کمربند" و احیای " راۀ ابریشم جدید" و توسعۀ "راۀ لاجورد" در رقابتهای اقتصادی جهانی به نحوی در تنگناۀ سیاسی و اقتصادی یافته است. درتلاش برآمده تا از صلح افغانستان یک طرفه به سود امریکا پایان نیابد واز این رو با کمک های تسلیحاتی به طالبان توانسته تا خیال آنان را نسبت به خود داشته باشد. از این رو تلاش های مستقل از امریکا را برای صلح افغانستان راه اندازی کرده است و تا حال دو نشست طالبان را در تبانی با پاکستان بدون حضور امریکا در مسکو میزبانی کرده است. از سوی دیگر افزایش فشار های امریکا بر پاکستان نشان دهندۀ آن است که امریکا می خواهد، در گام نخست پاکستان را وادار به تغییر سیاست های راهبردی اش در افغانستان کند و طالبان را به میز گفت و گو ها بکشاند و احتمال آن می رود که امریکا گزینه های دیگری را هم برضد پاکستان تحت بررسی داشته باشد و در این میان تمرکز امریکا بر پاکستان قابل تامل است. از همین رو است که حکومت و مردم افغانستان در پیوند به تلاش های خلیل زاد نگران ومشکوک بوده و به تلاش های او به دیدۀ شک می نگرند. در این شک هم نیست؛ زیرا امریکا به صلح افغانستان از دیدگاۀ منافع خود نگاه می کند که شاید منافع مردم افغانستان نخستین قربانی اش به حساب رفته باشد. بنا براین نگرانی های مردم افغانستان هم چندان ناموجه نیست و خم خم رفتن های سیاسی هم در داخل کشور شک تبانی با امریکا را نشانه می رود. هرچه باشد، حال امریکا تصمیم گرفته است تا به هر بهایی که تمام شود، پروندۀ جنگ افغانستان را ببندد و برای امریکا بسته کردن دوسیۀ جنگ افغانستان مهم است و بعید نیست که این دوسیه را در معاملۀ مضحک و وحشتناکی با طالبان به سر برساند. بدون تردید حکومتی مزدور مانند شیخ های سعودی برای امریکا تحت حاکمیتی که امنیت را در کشور تامین کند، برای امریکا بهترین گزینه باشد. در این حال کم ترین ضیاع وقت و بی تفاوتی بزرگ ترین باخت مردم افغانستان را در قبال خواهد داشت؛ پس بر زمامداران و سیاستگذاران و سیاستمداران گروهی وملی کشور است که فرصت را از دست ندهند و به زودترین فرصت به اجماع ملی برسند و ادامۀ کشمکش ها آخرین فرصت ها را هم از دست خواهد برد و با پایان رسیدن بازی شگفت انگیز زیرنام سناریوی صلح پشیمانی سود نخواهد داشت.یاهو
'